صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۸  ، 
شناسه خبر : ۲۷۴۸۱۷

پایگاه بصیرت: گروه ترجمه- روزنامه نیویورک‌تایمز 27 آوریل 2015 (7 اردیبهشت) در مقاله‌ای به سیاست خارجی ایران در پرتو توافق احتمالی هسته‌ای پرداخت و نوشت: باتوجه به توافق اولیه هسته‌ای میان آمریکا و ایران، برخی معتقدند، ایران در نتیجه این شرایط وارد نظام بین‌الملل خواهد شد؛ اما چنین خوش‌بینی این واقعیت را نادیده می‌گیرد که دولت کنونی ایران رگه‌هایی از تاریخ طولانی امپراتوری و بلندپروازی‌های منطقه‌ای را دارد. در حال حاضر، ایران قدرتی انقلابی با بلندپروازی‌های سلطه‌طلبانه است. به عبارت دیگر، ایران کشوری است که به‌دنبال اعمال سلطه خود بر منطقه است و مطابق قواعد و قوانین عمل نمی‌کند. باوجوداین، دولت اوباما امیدوار است که توافق هسته‌ای «تأثیری متعالی» بر ایران بگذارد و این کشور را متقاعد کند، بلندپروازی‌های امپراتوری خود را در ازای عادی‌شدن شرایط رها کند.

در ادامه مقاله آمده است: جهان در گذشته با قدرت‌های سلطه‌جو زیسته است. روسیه، فرانسه، آلمان، ژاپن و بریتانیا همگی پیش از جنگ جهانی اول، بلندپروازی‌های مشابهی داشتند. چنین قدرت‌هایی سال‌های 1914 و 1939جهان را به سوی جنگ‌های جهانی اول و دوم کشاندند. آلمان نازی به‌دنبال تسلط بر اروپا از اقیانوس اطلس تا رود ولگا بود. باوجوداین، ایران تاکنون آشکارا از نظام بین‌الملل سرپیچی کرده و به گسترش تسلط خود ادامه داده است؛ این کشور از تروریسم، تکثیر تسلیحات، جنگ‌های نیابتی و گاهی دیپلماسی به سبک قدیم به‌منظور گسترش این تسلط استفاده می‌کند. اگرچه انقلاب اسلامی 1979 آغاز دیدگاه امپراتوری ایران بود؛ اما این بلندپروازی‌های ایران عملاً به دوره صفویه در قرن 16 بازمی‌گردد. صفوی‌های شیعه به‌دنبال فاصله‌گذاری میان خود با امپراتوری سنی عثمانی بودند. در قرون بعد، ایران کنترل خود بر افغانستان، خلیج‌فارس، عراق و قفقاز جنوبی را گسترش داد. طی جنگ سرد نیز شاه ایران از حمایت آمریکا به‌منظور ارتقای قدرت امپراتوری خود بهره‌برداری کرد. شاه نیز از حمایت نظامی و اقتصادی خود از شیعیان و گروه‌های دست‌نشانده خود در سراسر خاورمیانه[غرب آسیا و شمال آفریقا] استفاده کرد. برای نمونه، اوایل دهه 1970 ایران از کردهای عراق به‌منظور نفوذ در این کشور استفاده کرد.

در پایان مقاله آمده است: سال 1979 رهبران ضدآمریکایی انقلاب ایران از آمیزه ادعاهای ملی‌گرایانه و اندیشه‌های اسلامی استفاده کردند. باوجوداین، پس از جنگ خونین ایران و عراق به این نتیجه رسیدند که دکترین نظامی متعارف دیگر کافی نیست. البته ایران تا جایی‌که منافعش ایجاب کند، از مسلمانان یا حتی شیعیان حمایت می‌کند. برای نمونه، ایران در قفقاز جنوبی با ارمنستان علیه جمهوری آذربایجان با اکثریت شیعه متحد شد. درواقع، این مذهب نیست که سیاست خارجی ایران را پیش می‌برد، بلکه بلندپروازی‌های امپراتوری است که همچنان انگیزه و محرک اصلی این کشور است. فوریه 2013 رهبر ایران که در حوزه سیاست خارجی و نظامی تصمیم‌گیر نهایی است، گفت‌وگو با غرب را ترفندی فریبنده خواند و با غرور افزود: «من دیپلمات نیستم. من انقلابی‌ام». در چنین شرایطی و با توجه به ماهیت جمهوری اسلامی باید گفت، نباید انتظار داشته باشیم که ایران به این زودی‌ها اصول انقلابی خود را رها کند.

اخبار و تحلیل‌ها: نویسنده یادداشت فوق که در راستای دامن‌زدن به ایران‌هراسی و در بحبوحه مذاکرات هسته‌ای، آن را به نگارش درآورده، در زمینه‌سازی برای اثبات ادعای واهی‌اش به کشورهایی اشاره می‌کند که خصوصیت بارز آنها در دوره‌ای که به آنها مربوط است، خوی تهاجمی و سلطه‌طلبی بود که در یورش نظامی به سرزمین‌های دیگر آشکار می‌شد، حال آنکه دقیقاً برخلاف آنها، ایران نه‌تنها دست به کشورگشایی نزد؛ بلکه با توطئه استکبار مجبور به هشت‌سال دفاع در برابر حمله‌ای شد که طراحانش استکباری بودند و همچنین باز برخلاف آن کشورها، ایران نه‌تنها هیچ‌گاه کشوری را تهدید نکرده؛ بلکه پیوسته بر رعایت حقوق حاکمیتی کشورها تأکید داشته و در برابر متعرضان به آنها موضع گرفته است. بنابراین، برخلاف مقدمه‌سازی نویسنده میان ایران و کشورهایی که وی از آنها یاد کرده، هیچ نسبت جاه‌طلبانه و فزون‌خواهانه‌ای وجود ندارد و این موارد امروز یکجا در نزد شیطان بزرگ است.

نام:
ایمیل:
نظر: