صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۰۵ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۳:۰۸  ، 
شناسه خبر : ۲۷۵۶۴۳
امیر محبیان و عبدالرضا داوری در میزگرد آرمان:
فائزه عباسی – مقدمه: اطرافیانش اصرار دارند بگویند برنامه‌ای برای بازگشت به قدرت ندارد اما شواهد چیز دیگری می‌گوید. موضوع آمدن یا نیامدن محمود احمدی‌نژاد به عرصه سیاست است. سفرهای استانی و گرفتن نامه‌های مردم برای حل مشکلات آنان، احمدی‌نژاد آنچنان که دیگران اصرار دارند چندان هم بی‌انگیزه نیست. امیر محبیان، فعال سیاسی اصولگرا و عبدالرضا داوری از نزدیکان احمدی‌نژاد دعوت «آرمان» را پذیرفتند و به بررسی ابعاد این موضوع پرداختند هرچند گفت‌وگو با داوری کمی چالشی‌تر شد تا جایی که انتقاد وی را به دنبال داشت اما این میزگرد پای بسیاری مسائل دیگر را نیز به میان کشید ازجمله محمدرضا رحیمی و مناظره معروف را . آنچه در ادامه می‌خوانید مشروح این میزگرد است که با سوال از آقای امیرمحبیان آغاز شد:

* آقای محبیان سال 84 چه اتفاقی رخ داد که احمدی‌نژاد با حمایت جریان اصولگراها به روی کار آمد؟

** درمورد آنچه در سال 84 رخ داد بحث‌های زیادی شده است. واقعیت آن است که در سال ٨٤ جریان اصولگرا وارد یک پروسه‌ شد با این هدف که نوعی از همگرایی در میان خود و نیروهایش ایجاد کند. آقای احمدی‌نژاد که موفقیت هایی را در شهرداری داشت به‌عنوان فردی که داوطلب ریاست‌جمهوری بود؛ مطرح شد البته طبیعی بود که آن زمان جریان اصولگرایی احترام خاصی برایش قائل باشد اما او را به عنوان کاندیدای اول خود تلقی نمی‌کرد و روندها به‌گونه‌ای پیش می‌رفت که به نظر می‌رسید قرار است توافق‌ها و ائتلاف‌ها بر روی آقای علی لاریجانی صورت گیرد؛ اما اختلافاتی هم به‌ویژه بین جمعیت ایثارگران و دیگر گروه‌های اصولگرا برای تعیین کاندیدای مورد نظروجود داشت؛ در آن زمان بحث نظرسنجی‌ها پیش آمد و در جلساتی که من نیز حضور داشتم، دیدم آرای نسبتا خوبی را برای آقای لاریجانی در مقابل آقای هاشمی قائل هستند که بازهم قابل رقابت جدی با آقای هاشمی نبود؛

لذا از کاندیداهای دیگر خواستند که به نفع آقای لاریجانی کنار بروند و از آنجا مشکل شروع شد چرا که کسی حاضر به کناررفتن نبود و یکی از افرادی که با او صحبت شد در آن زمان آقای احمدی‌نژاد بود که میزان رای او را 4 درصد تلقی می‌کردند. یادم هست در جلسات افرادی به آقای باهنر گفتند با احمدی‌نژاد صحبت کن که چون رای کم 4 درصدی دارد؛ کنار برود زیرا با کنار رفتنش، این 4 درصد به آرای علی لاری��انی اضافه خواهد شد، آقای باهنر گفت که احمدی‌نژاد این سخن را قبول ندارد و می‌گوید: من رئیس‌جمهور هستم. در جلسات گفته می‌شد که احمدی‌نژاد می‌گوید: من در کف اجتماع هستم و نسبت آرا این نیست که می‌گویید. البته از نظر نتیجه این حرف درست بود.

مساله این بود که آقای احمدی‌نژاد فضاشناسی خوبی دارد می‌دانست فضا به کدام سمت در حال پیش رفتن است، او متوجه شد فاکتور ثابت رقابت، آقای هاشمی است، بنابراین تلاش کرد یک فضای دو قطبی ایجاد کند؛ بر این اساس که آقای هاشمی در همان زمان که یک رای مثبت داشت؛ در مقابل آرا منفی هم داشت. یعنی در مورد احمدی‌نژاد البته در آن زمان اگر کسی به او رای نمی‌داد دعوایی هم با او نداشتند. اما ناراضیان آقای هاشمی به اندازه موافقان او در عرصه فعال بودند و این موضوعی بود که احمدی‌نژاد به خوبی درک کرد و یک گفتمان سیاه و سفیدی را با محوریت آقای هاشمی آغاز کرد.

البته او پیش از این نیز انتقاداتی به آقای هاشمی داشت اما این بار هدف گیری روشنی کرد. دیگر کاندیداها هیچ کدام به دلایل مختلف نمی‌توانستند موضعی را که احمدی‌نژاد در مقابل هاشمی گرفت؛ اتخاذ کنند. لذا فضا دوقطبی و به قول معروف صفر و یکی شد و آقای احمدی‌نژاد به صراحت رفت با حمله به هاشمی کل آرا منفی آقای هاشمی را به خود جذب کرد و همزمان ادبیات جدیدی را وارد صحنه سیاسی کشور کرد به این صورت که پیش از این در رقابت‌ها نوعی ادبیات تعارفی و خیلی محترمانه بین کاندیداها وجود داشت حتی مخالفت‌های توکلی با هاشمی مرز و حد داشت. این مساله باعث شد یک جهش رای ناگهانی در آرای احمدی‌نژاد به وجود آمد و انتخابات را به سود خود پایان داد.

* مساله اینجاست که چرا اصولگرایان از احمدی‌نژاد حمایت کردند؟

** محبیان: واقعیت آن است که بدنه اصلی تشکیلات اصولگرایان با آقای لاریجانی بود و بخشی دیگر طرفدار قالیباف بودند. درواقع حتی جمعیت ایثارگران که معرف احمدی‌نژاد بود؛ آنها هم پشت وی را خالی کردند و به سمت قالیباف گرایش پیدا کردند؛ عملا احمدی‌نژاد هیچ تشکیلاتی را پشت سر خودش نداشت؛ یعنی اصلی‌ترین تشکل هایی که او جزو شورای مرکزی آنها بود یعنی جامعه اسلامی مهندسین و جمعیت ایثارگران، کاندیدای دیگری داشتند.

جریان اصولگرایی اگر نمی‌آمد از احمدی‌نژاد حمایت کند طبعا باید از هاشمی حمایت می‌کرد که میزان انتقاداتشان نسبت به او هم کم نبود. هرچند طیفی رفتند و از هاشمی حمایت کردند. پس بنابراین به اعتقاد من بیش از آنکه جریان اصولگرایی احمدی‌نژاد را رئیس‌جمهور کند؛ شکاف‌ها و خلأهای موجود و نهایتا استفاده زیرکانه احمدی‌نژاد از آن خلأ‌ها موجب شد تا او پیروز شود.

چرا که او کاندیدای طبیعی اصولگرایان نبود؛ هرچند جزو جریان اصولگرایی بود. در زمان شهرداری، احمدی‌نژاد چهره ای فعال و پرتوان از خودش نشان داد تا تصویر مدیریت قوی ولی پرمساله کرباسچی از نظر اصولگرایان کم‌رنگ شود. ضمن آنکه هاشمی رفسنجانی با دفاع خام حامیان خود و ضریب رای منفی که داشت موجب شد تا او پیروز میدان نباشد کاملا مشخص است که در شرایط حساس این‌چنینی هر که هوشمندتر عمل کند بازی را خواهد برد، مساله دیگر آنکه آیت‌ا... هاشمی در عرصه سیاست وزنه‌ای است و در آن مقطع مجبور بود سنگین و کند حرکت کند، درحالی که احمدی‌نژاد یک داوطلب آزاد بود و تنها با یک کوله‌پشتی از سابقه خیلی کم قادر بود هر کاری را انجام دهد.

در نتیجه هاشمی شد مظهر تمام نتوانستن‌های از ابتدای انقلاب و احمدی‌نژاد شد فردی تحول‌خواه که نسل حاکم قدیم اجازه حرکت به او نمی‌دهد؛ لذا با ایجاد چنین فضایی توانست آنچه را می‌خواهد به دست بیاورد. هرچند انتقادات جدی به احمدی‌نژاد دارم اما برد احمدی‌نژاد برد هوشمندانه ای بود.

* آقای داوری آیا شما قبول دارید برد احمدی‌نژاد ناشی از استفاده درست از شکاف‌ها بوده و نه عقبه اجتماعی؟

** داوری: به نظرم جناب محبیان صحنه روبنایی انتخابات ۸۴ را درست توصیف کردند اما درمورد لایه‌های زیرین آن انتخابات همچنان جای بحث و گفت‌وگو وجود دارد و پاسخ به این سوال راهبردی که آیا «آقای احمدی‌نژاد علت پدیده سوم تیر ۸۴ بود یا معلول آن؟» می‌تواند تابلوی راهنمای مناسبی برای ادامه بحث مان باشد. جناب دکتر محبیان اشاره درستی به هوشمندی آقای احمدی‌نژاد در صحنه انتخابات ریاست‌جمهوری ۸۴ و نحوه رقابت ایشان با آقای هاشمی داشتند .

اما لازم است بیان شود که روند افول رای آقای هاشمی سال‌ها پیش از سوم تیر ۸۴ آغاز شده بود این روند موجب شد تا توده‌های مردم به‌عنوان طبقاتی که از سیاست‌های تعدیل اقتصادی متضرر شدند از آقای هاشمی فاصله بگیرند و در انتخابات‌های مختلف از سال ۷۲ به بعد این فاصله‌گیری را مداوما به آقای هاشمی گوشزد کنند. به نظرم آقای احمدی‌نژاد این فرایند را به خوبی تشخیص دادند یعنی فهمیدند آقای هاشمی به‌دلیل رویکردها و سیاست‌هایی که در سر دارند و پیاده‌سازی کرده‌اند، در یک فضای جداافتاده از توده‌های مردم به سر می‌برند. احمدی‌نژاد در گام اول یعنی در ۲۷ خرداد ۸۴ توانستند منبع تاثیرگذار را در انتخاب خود قانع کند و در گام دوم یعنی در سوم تیر ۸۴ توانستند منبع قدرت توده‌ها را به منبع قدرت تاثیرگذار وصل کنند. این تقابل استراتژیک هنوز هم ادامه دارد.

** محبیان: لازم است من نکته ای تکمیلی بگویم و آن اینکه در سال 84 بیشتر از آنکه آقای احمدی‌نژاد علیه هاشمی عمل کند هاشمی علیه هاشمی عمل کرد . در دوران غلبه مدرنیته به‌خصوص بعد از مشروطه ما دو گفتمان خیلی روشن داریم یک گفتمان آزادی است و یک گفتمان عدالت که چرخشی است و یک گفتمان سوم هم داریم که هرگاه این دو گفتمان ضعیف می‌شود صورتی غالب پیدا می‌کند و آن گفتمان امنیت است. تحلیل ما زمان دولت اصلاحات این بود که رئیس دولت از گفتمان آزادی بهره می‌گیرد و تغییرات جمعیت شناختی که رخ داده بود؛ به او کمک می‌کرد. جمعیت جوانی که بیشترین تعداد را داشتند؛ تغییر می‌خواست و رئیس دولت اصلاحات توانست این فضا را بشناسد.

درواقع رئیس دولت محصول این فضا بود. در آن زمان در بحث‌های جدی که با رئیس‌جمهور داشتیم چیزی که پیش‌بینی می‌شد این بود که گفتمان آزادی در دوره چهارساله عملا از پتانسیل عملیاتی خالی می‌شود یعنی تقریبا بحث‌های اجتماعی که مطرح می‌شد دیگر واجد آن شوق اولیه نبود. لذا از طرفی پتانسیلی که به مرور ولی با نشانه‌های آشکار داشت فعلیت پیدا می‌کرد، بحث شکاف طبقاتی بود که این شکاف محصول عملکرد اقتصادی و اجتماعی دولت آقای هاشمی بود و در آن دوران با آن نوع نگاه که بخشی مربوط به نئولیبرالیسم بود و بخشی دیگر مربوط به مشخص نبودن مرز میان سیاست‌های پولی و مالی عملا یک طبقه جدید ایجاد شد که حزب کارگزاران مظهر آن بود. جامعه نسبت به ظهور طبقه جدید واکنش نشان داد. ما اصولگرایان معتقدیم این شکاف طبقاتی بسیارخطرناک است چراکه ماهیت جمهوری اسلامی بیش از آنکه به آزادی-هر چند ارزش‌های خاص خود را دارد- وصل باشد به عدالت متصل است.

عدالت خود را در اقتصاد نشان می‌داد به این معنا که مباحث تعدیل مطرح می‌شد اما از سوی دیگر مردم مشاهده می‌کردند که فاصله طبقاتی بیشتر از قبل شده است؛ تحلیل ما این بود که جایگزین گفتمان آزادی، گفتمان عدالت خواهد بود و این تحلیل بر اساس بررسی‌ها و آمارهای دموگرافیک بود، جوانی که در سال اول انقلاب به دنیا آمده و در سال 76 سن حدود 18 الی 19 داشت؛ گفتمان آزادی برایش جذاب بوداما بعد از هشت سال خاتمی، وقتی 27 ساله است وارد فاز ازدواج و تشکیل خانواده می‌شود و از یک فضای آرمانگرایانه وارد واقعیت‌های اجتماعی می‌شود. اینجاست که دیگر عدالت را جست‌و جومی‌کند یعنی شغل، درآمد و رفع تبعیض می‌خواهد.

جریان اصلاحات به نظرم یک ناپختگی کرد و به‌جای آنکه بحث اصلاحات را به سمت ریشه‌های اجتماعی ببرد، کل بحث اصلاحات را وارد عرصه سیاست کرد؛ یعنی انتقال داد به سطحی‌ترین سطح ممکن که تبدیل شد به یکسری مباحثی که انرژی جامعه را فرسوده و مردم را خسته کرد. نگرانی ما این بود که این آشفتگی اجتماعی به جای گفتمان عدالت، گفتمان امنیت را فعال کند و شروع به زمینه‌سازی برای گفتمان امنیت. خوشبختانه از آنجایی که گفتمان امنیت برازنده نظام انقلابی و دینی نیست؛ گفتمان عدالت مطرح می‌شود و آقای احمدی‌نژاد توانست در پوشش این گفتمان به قدرت برسد. هرچند کاملا پوپولیستی برخورد کرد اما توانست آن را به نحوی نمایندگی کند.

آقای هاشمی دارای پارادوکس‌هایی بود که در بزنگاه درگیری‌های اجتماعی، این پارادوکس‌ها خود را نشان داد. یکی پارادوکس محافظه‌کار- مدرنیست بود. آقای هاشمی یک سیاستمدار محافظه‌کار و کلاسیک است بدین معنا که تمایل دارد مسائل را در پس پرده حل کند و هیچ تمایلی ندارد که آنها را به بستر جامعه منتقل کند. معمولا او هوشمندانه کار خود را انجام می‌داد؛ از سوی دیگر ما وارد یک فضای سیاسی مدرن شده بودیم. یعنی قرار بود با افکار عمومی کار شود اما آقای هاشمی ضمن اینکه از این فضا حمایت می‌کرد و حتی حزب داشت؛ اما آمادگی فعالیت در این فضا را نداشت. هاشمی تصور کرد با همان شیوه قبلی می‌تواند فضای کنونی را نیز اداره کند که واقعیت اینگونه نبود.

دوم، پارادوکس عقل- احساس بود: آقای هاشمی نزد همه به‌عنوان فردی عاقل مطرح است؛ عاقل به معنای مصلحت‌اندیش و فردی است که همه چیز را به‌صورت ریز نگاه می‌کند و تصمیماتش بر اساس احساس نیست. خیلی‌ها می‌گفتند آقای هاشمی فردی احساسی هم است که البته احساس اگر در خدمت عقل باشد بسیار پسندیده است اما آقای هاشمی احساساتش متمرکز شد بر فرزندانش، یعنی یک نقطه ضعف بزرگ را نشان رقبا داد و همه فشارها متوجه آن شد و هرچه دیگران فشار آوردند بر این مساله آقای هاشمی به‌جای آنکه بتواند راهکاری ارائه دهد تا فرزندانش را از صحنه دور کند و خود کنترل بازی را به دست گیرد؛ متاسفانه احساساتی‌تر عمل کرد.

در این زمینه یک مثال می‌زنم یک زمان وقتی همه از آقای هاشمی دعوت می‌کردند تا به صحنه بیاید و کاندیدا شود، از آیت‌ا... جوادی‌آملی گرفته تا دیگران، آقای هاشمی می‌گفت هنوز تصمیم نگرفته‌ام تا اینکه فیلمی را پخش کردند و در آن فیلم از آقای هاشمی می‌خواهند تا کاندیدا شود و در آنجا آقای هاشمی قبول می‌کند که به صحنه بیاید. شکاف دیگر آرمان- واقعیت بود: آرمان‌ها در همه انقلاب‌ها وجود دارند و واقعیت آن است که وقتی دولتمردان به قدرت می‌رسند، می‌بینند دنیا به آن راحتی که فکر می‌کردند نیست، یک گروهی فقط در آرمان می‌مانند و گروهی دیگر تنها در پی واقعیت با اقتضائات عملی یا پراگما می‌روند. این دو دسته همدیگر را می‌رانند. آقای هاشمی در هر دو دستی داشت یعنی اوایل انقلاب در نمازجمعه‌ها از شعارهای انقلاب دفاع می‌کرد؛

زمانی که رئیس‌جمهور شد به سمت پراگماتیسم قدم برداشت و حرف‌ها تغییر کرد. جامعه دچار یک سردرگمی شد. در نتیجه چنین برخوردهایی جامعه احساس کرد هاشمی حرف‌ها را می‌شنود ولی کار خود را انجام می‌دهد من نمی‌خواهم بگویم این‌چنین بوده است اما می‌گویم چنین تلقی به وجود آمد. شکاف دیگر، بحث هاشمی و توده‌ها یا نخبگان و توده‌ها بود. انقلاب به هر حال انقلاب توده‌ها بود و کم کم به این سمت پیش رفتیم که نخبگان شدند گردانندگان انقلاب که این اشکالی ندارد؛آقای هاشمی نخبه‌گرای محض شد و افرادی را روی کار آورد که هرچند مدیر بودند اما در جامعه واکنش‌هایی را ایجاد کردند مانند حزب کارگزاران.

حزب کارگزاران از نظر جامعه، طبقه‌ای احساس شد که بی‌زحمت بالا آمد، باز تاکید می‌کنم که این تلقی جامعه بود. همه این موارد در حالی است که دو اتفاق رخ می‌دهد. دوران اصلاحات دوران بسیار مهمی است به قول معروف‌ یخ‌ها درحال آب شدن بود؛ در چنین شرایطی نقش‌ها باز تعریف شد. دیگر نمی‌شد بازیگران قدیم مانند قبل بازی کنند. در این تعریف نقش‌ها، آقای هاشمی نقش جدیدی برای خود تعریف نکرد. انتخابات یک استخر عسل بود یعنی شیرین بود اما حرکت در آن بسیار سخت بود. احمدی‌نژاد در این فضا آمد و نقش‌های قدیم را مورد هدف قرار داد که نمونه آن نقش آقای هاشمی بود. احمدی‌نژاد این مساله را به صورت پروژه دید و نه پروسه و از این نگاه جواب گرفت.

* آقای داوری، آقای محبیان معتقدند اعتماد از احمدی‌نژاد سلب شده است و نشانه این موضوع رد صلاحیت فردی است که سال 92 آقای احمدی‌نژاد دست او را گرفت و معرفی کرد و به هر حال در آن انتخابات کاندیدایی که مورد حمایت طیف احمدی‌نژاد بود 4 میلیون بیشتر رای نیاورد. هرچند حامیان احمدی‌نژاد معتقد نیستند اما خود او این باور را دارد که در میان راه بازمانده و براساس گفته‌های آقای نبویان، آقای احمدی‌نژاد حتی در پرداخت حقوق کارمندان مشکل داشت با این تفسیر به نظر شما آقای احمدی‌نژاد چه انگیزه‌ای می‌تواند برای ورود مجدد به قدرت داشته باشد؟

** داوری: باید عرض کنم که آقای احمدی‌نژاد هیچ انگیزه شخصی برای بازگشت به قدرت ندارد چرا که 8 سال با بالاترین حد نصاب رای، رئیس‌جمهور منتخب مردم بوده است و لذا دوباره رئیس‌جمهورشدن، برای آقای احمدی‌نژاد فضیلتی محسوب نمی‌شود و اگر دوباره رئیس‌جمهور شوند، به لحاظ شخصی چه چیز جدیدی جز گرفتاری در کوچه پس کوچه‌های تنگ و باریک و بعضا بن‌بست مدیریت اجرایی کشور به‌دست می‌آورند؟! به نظرم آقای احمدی‌نژاد این روزها بیشتر در حال جمع‌بندی و بازخوانی تجربه پیاده‌سازی انقلاب اسلامی ایران هستند. با توجه به شناختی که از آقای احمدی‌نژاد دارم دغدغه ایشان اصل انقلاب اسلامی است آن هم نه در سطح مرزهای ایران بلکه به پیگیری و پیاده‌سازی انقلاب اسلامی در افق جهانی می‌اندیشند.

* سال 68 مهم‌ترین نقش‌ هاشمی درخبرگان بود.

** داوری: آقای هاشمی از بهار سال 64 بر اساس نوع ارتباطاتی که با غربی‌ها برقرار می‌کنند و ماجرای مک فارلین نقطه عطف آن است خود را برای مدیریت کشور در دوران بعد از فوت امام خمینی‌(ره) آماده می‌کنند.

* چه ربطی به مک فارلین دارد؟

** داوری: ماجرای مک فارلین نقطه عطف این پروژه است. پروژه مک فارلین یک معامله تسلیحاتی بین ایران و آمریکا نبود، پروژه مک فارلین، طرحی برای مدیریت جمهوری اسلامی برای دوران بعد از رحلت امام خمینی(ره) بود.

* منابع شما چیست؟ این مطالب را بر اساس چه اسنادی مطرح می‌کنید؟

** داوری: منابع من خاطرات آقای هاشمی و اسنادی است که درباره ماجرای مک فارلین از جمله گزارش کمیسیون تاور منتشر شده است. پروژه مک فارلین در واقع اعمال نوعی تغییرات نرم در جهت‌گیری‌ها و مدیریت جمهوری اسلامی بود و برای نخستین بار آمریکایی‌ها تصمیم گرفته بودند که مسیری غیر از مسیر برخورد سخت را با جمهوری اسلامی تجربه کنند.

آمریکایی‌ها بعد از اعمال انواع و اقسام توطئه‌ها از جمله کودتا، آشوب، ترور و جنگ در نیمه‌های دهه ۶۰ ایران به این نتیجه رسیدند که جمهوری اسلامی با شیوه‌های سخت ساقط شدنی نیست و باید تلاش کنند تا پس از امام، نیروهای میانه روی متمایل به غرب در ایران حاکم شوند.

* آقای محبیان شما درمورد زمینه‌های سال 84 گفتید بعد از 84 شعار عدالت و هیچ کدام از شعارهای انقلاب در هیچ زمینه‌ای تقویت نشد برای مثال پدیده ساپورت پوش‌ها در پایان دوره احمدی‌نژاد پیش آمد و یا در زمینه اتحاد و مسائل سیاسی قهر یازده روزه را شاهد بودیم و به هر حال هیچ‌کدام از روسای جمهور حتی قبل و بعد از احمدی‌نژاد آنگونه عمل نکردند و حتی شعار مبارزه با مفاسدی که همواره دولت احمدی‌نژاد سر می‌داد نهایتا معاون اول او که دبیر ستاد مبارزه با مفاسد بود در حال حاضر در اوین هستند. چطور می‌توان جامعه را مصون کرد که فردی مانند او اگر هوش و ذکاوتی داشت نتواند جامعه را متقاعد کند که به او رای دهند؟

** محبیان: تکست‌ها در کانتکست خود معنا پیدا می‌کند؛ هرچیزی در بستر و الفاظ معنا پیدا می‌کند. هرچند ما اصولگرایان از آقای هاشمی انتقاد کرده‌ایم اما معتقدم به‌واقع هر فرد دیگری جای او بود به لحاظ پراگماتیسی به آن سمت حرکت می‌کرد و این خاصیت احمدی‌نژاد نیز بود و اگر همین‌طور ادامه پیدا می‌کرد بعید نبود حتی به یک نقاط مشترک با آقای هاشمی می‌رسید. این خاصیت اقتضائات عملی این مساله است. من فکر می‌کنم یک اشکال عمده وجود دارد و آن این است که ما همه مسائل را می‌خواهیم از طریق سیاست حل کنیم.

هاشمی نخبه‌گرا چنین می‌کرد مشکلات وجود داشت و احمدی‌نژاد پوپولیست هم چنین می‌کرد و مشکلات بر سر جای خود باقی ماند و این چه مشکلی است که هر دو طرف نمی‌توانند آن را حل کنند؟! باید گفت اساسا ریشه این مشکلات در سیاست نیست. محصول مشکلات دیگر را ما در عرصه سیاست مشاهده می‌کنیم. مسائل فرهنگی که مطرح کردید مکانیسم و سرمایه‌گذاری فرهنکی می‌طلبد و نه دستورالعمل سیاسی و مکانیکی. همه می‌خواهند مسائل را در سیاست حل کنند در حالی که حوزه سیاست حوزه حل مساله نیست؛

حوزه نان خوردن از مساله است. من همیشه گفته‌ام مشکلات اساسی باید غیر سیاسی شوند تا قابل حل باشد. مسائل فرهنگی و اقتصادی و حتی دیپلماسی اگر به سطح سیاست داخلی بیاید، به بن‌بست رسیده و در  جنجال‌ها هرگز حل نخواهد شد. آقای هاشمی در حوزه سیاست بود البته نگاه اقتصادی داشت رئیس دولت اصلاحات کلا در سیاست بود و احمدی‌نژاد هم تماما در سیاست و با نگاه سیاسی به پیش می‌رفت. درواقع سرمایه‌ها دراختیار رویکردهای سیاسی قرار گرفت. آقای احمدی‌نژاد می‌گفت چرا پیشرفت‌ها و تلاش‌هایی که آقای هاشمی از آن دم می‌زند محسوس نیست و مردم آن را حس نمی‌کنند؟ آقای هاشمی می‌گفت من زیر ساخت‌ها را می‌سازم که روزی ثمره خواهد داد و برخی از مردم می‌گفتند ما حاضر نیستیم برای یک روزی که معلوم نیست وجود داشته باشیم الان با سختی زندگی کنیم.

آقای احمدی‌نژاد به زیرساخت‌ها توجه جدی نکرد یا حداقل چنین تلقی بود و به سراغ توده مردم رفت و کاری کرد که به لحاظ منطقی از نظر من کاملا غلط بود؛ یعنی سرمایه کلانی را که بابت سوبسید انرژی مطرح می‌شد؛ خرد کرد که فایده‌ای جز جلب نظر مردم نداشت نتیجه چه شد؟ این بود که مردم مشاهده کردند در ماه 40 هزار تومان به آنها می‌رسد اما درنهایت 200 هزار تومان از دست می‌دهند. اگر به تذکرات رهبری نگاه کنیم، می‌بینیم در زمان آقای هاشمی دائما تاکید می‌کنند که به مردم توجه کنید. از سوی دیگر، به آقای احمدی‌نژاد نظر نخبگان و سنجیده عمل کردن را تذکر می‌دهد در واقع رهبری این ترکیب را مدنظر دارد؛ اما هر کدام به یک‌سو حرکت می‌کنند.

* الان آقای داوری جایی صحبت کنند توده مردم خیلی راحت باور می‌کنند آقای احمدی‌نژاد در مقابل سال 84 که خیلی انتقادها به او وارد است امروز خیلی راحت می‌تواند توجیه کند چه کار می‌توان کرد که جامعه را از این مسائل مصون نگه داشت.

** محبیان: ما در مقام تحلیل هستیم و نه در مقام تجویز و هر موقع به مقام تجویز رسیدیم نظر خود را هم می‌دهیم . اول شما سوال کردید آقای احمدی‌نژاد با چه انگیزهای می‌خواهد بیاید من اصلا کاری به احمدی‌نژاد ندارم و جای آن x قرار می‌دهم. آقای x که 4 سال یا اصلا 8 سال رئیس‌جمهور بوده است چرا دوست دارد که 4 سال دیگر هم رئیس‌جمهور باشد؟ چراکه فعلا دوره‌ها 8 ساله است و چرا بعد از 8 سال دوست دارد باز هم رئیس‌جمهور باشد، یک دلیل اینرسی حرکت است . کسی که 8 سال رئیس‌جمهور یک کشور است دوست دارد آن را ادامه دهد و همه آنها فکرشان بیشترشدن آن زمان و حتی ت��ییر قانون است.

* یا مثلا از طریق پیوندها مانند آقای احمدی‌نژاد و آقای مشایی آن را ادامه دهند.

** محبیان: بله مانند پوتین - مدودف و یا با خود می‌گویند برنامه‌های ما با 4 سال و 8 سال جواب نمی‌دهد من درختی را کاشته ام حالا که موقع ثمر دادن است ؛ چرا کسی دیگر برداشت کند؟! پس من باید باشم تا بدانم چگونه ثمر دهی کنم . بخش دیگر مربوط به بحث روانی مساله است وقتی شما در قدرت اجرایی به‌عنوان رئیس دولت قرار می‌گیرد ناخودآگاه دوست دارید آن وضعیت ادامه داشته باشد؛

کافی است کسی در راس قدرت اجرایی به‌عنوان رئیس دولت قرار گیرد متاسفانه فکر می‌کنند او علامه است و خود آن فرد هم این چنین فکر می‌کند به محض آنکه حکم زده می‌شود راجع به همه چیز اظهارنظر می‌کند. دلیل آن این است که وقتی در چنین شرایطی قرار می‌گیرند افرادی شروع به تشویق کردن و بعضا چاپلوسی می‌کنند و بعد از مدتی خیلی سخت است از محیط خارج شوید و این تبعات شهرت است و لذا دوست دارند، باشند.

* اما سوال من درمورد همان صحبت قبل است که می‌گویید به احمدی‌نژاد اعتماد نداریم.

** محبیان: یکی دیگر از دلایل تمایل به ادامه ریاست‌جمهوری پاسخ گفتن به انتقادات است . شاید در آن جو خیلی امکان پاسخگویی نداشته باشد اما پس از کناررفتن به این نتیجه می‌رسد که اگر چنین جواب داده بودم یا چنین می‌کردم خوب بود لذا اگر دوباره انتخاب شوم جواب خواهم داد. برای همین همه افرادی که زمانی رئیس‌جمهور بودند؛ یک نگاه «دیدی گفتم» ته دلشان هست. پس پاسخ به انتقادات، در همه رئیس‌جمهور‌ها انگیزه‌ای است برای بازگشت به قدرت! اما سوال اینجاست آیا می‌تواند بازگردد؟ جامعه ما نشان داده است که بیشتر از دو دوره مایل نیست کسی در صحنه به عنوان رئیس‌جمهور حضور داشته باشد. 

* البته از میان رئیس‌جمهور‌ها تنها آقای هاشمی یک‌بار حضور پیدا کرد.

** محبیان: نه من رای آوردن را می‌گویم و نه صرف حضور.

* بله اما درباره حضور هم تنها آقای هاشمی یک دوره کاندیدا شد.

** محبیان: بله. اما به طور کلی جامعه دو دوره بیشتر به هیچ فردی اجازه نمی‌دهد حضور رسمی داشته باشد. نکته دیگر این است که آیا نظام با عملکردی که آقای احمدی‌نژاد داشت؛ به‌رغم آنکه توانست شکاف هایی را حل کند و حتی شخصیت پیش‌بینی‌ناپذیرش یک عامل بازدارنده در برابر غرب بود؛ آن رویی که برای خیلی‌هاعلی‌الظاهر پیش‌بینی‌ناپذیر است آیا خوب است؟ آیا ریسک‌ها و هزینه هایی که در این زمان داده شد می‌صرفد دوباره احمدی نژاد به صحنه بیاید؟! نمی‌دانم! سیاست جایی است که هیچ حرفی را مطلق نمی‌توان گفت ولی برداشت این است که سیستم احساس می‌کند در فضای جدید بازیگران جدید می‌توانند جواب دهند و هرکس نقش خود را باتوجه به فضا تعریف کرد؛ آن فرد مناسب است.

آقای هاشمی زمانی نقش خود را خیلی خوب تعریف کرد و احمدی‌نژاد هم زمانی این نقش را خیلی خوب تعریف کرد. در حال حاضر آقای روحانی هم نقش خود را خوب ایفاء کرد. برداشت این است که فضا آنقدر سریع در کشور ما تغییر کرده و فاکتورها دگرگون می‌شود که در فضای جدید آقای احمدی‌نژاد گمان نمی‌رود بتواند همان نقشی را که سال 84 بازی کرد، بازی کند. فعلا به دنیا پیام می‌دهیم که ما حرفمان محکم است و می‌توانید روی تعهد ما حساب کنید. در حالی که پیام احمدی‌نژاد آن زمان این بود که اگر شما ما را تهدید کنید؛

از ما هر کاری بر می‌آید! الان سیستم صحبت کردن ما تغییر کرده است و روحانی این پیام را به شکلی دیگر می‌دهد. ممکن است ما در مذاکرات شکست بخوریم یعنی آمریکایی‌ها رویکرد غیرعقلانی در پیش بگیرند، لذا لازم است بار دیگر ما شخصیت پیش‌بینی‌ناپذیر را روی کار بیاوریم حتی در این شرایط بعید می‌دانم چنین کاری صورت گیرد ممکن است مطرح کنند اگر برخورد غیر عقلانی انجام دهید ما به فضای قبل بازمی‌گردیم اما اینکه بگذارند بیاید بعید است چراکه اگر احمدی‌نژاد فقط چهره غیر قابل پیش‌بینی را به طرف غربی نشان می‌داد؛ خوب بود اما او به خود این طرف نیز این چهره را نشان داد. سیاست یعنی کنترل، درواقع اگر شما دشمنت را بتوانی کنترل کنی خوب است اما اگر نتوانی دوستت را کنترل کنی بد است و احمدی‌نژاد دوستی بود که کنترل نشد.

* آقای داوری شما گفتید احمدی‌نژاد انگیزه‌ای برای بازگشت ندارد در حالی که آقای محبیان می‌گویند هر فردی که رئیس‌جمهور بوده دوست دارد آن را ادامه دهد مضاف بر آنکه احمدی‌نژاد سفر استانی می‌رود، احمدی‌نژاد در محل خانه نامه از مردم می‌گیرد تا مشکلات آنها را حل کند و فعال بودن وبلاگ‌هایی که ایشان را پوشش می‌دهند و همه می‌گویند که احمدی‌نژاد می‌خواهد بازگردد.

** داوری: آقای احمدی‌نژاد وجوه ناشناخته‌ای حتی برای فعالان سیاسی و رسانه‌ای دارد چون تصویر آقای احمدی‌نژاد بیشتر از طریق رسانه هایی روایت شده که مخالف ایشان هستند . مثلا در همین موضوعاتی که آقای محبیان درباره عدم توجه دولت احمدی‌نژاد به زیرساخت‌ها گفتند یا موضوع خردشدن سرمایه‌ها در هدفمندی یارانه‌ها که بیان شد، واقعیت موضوع ۱۸۰ درجه خلاف جهت مطلبی است که آقای محبیان فرمودند .

البته بنده به آقای محبیان ایرادی نمی‌بینم چون اعتقاد دارم دولت احمدی‌نژاد دو نقطه ضعف مشخص داشت اول عدم تلاش برای اقناع و توجیه نخبگان دانشگاهی و روشنفکران، یعنی در دولت‌های نهم و دهم، تلاش سازمان یافته و مدونی صورت نمی‌گرفت تا نخبگان دانشگاهی و روشنفکران را نسبت به رویکردها و جهت‌گیری‌ها و عملکردهای دولت اقناع کنند و آنها را توجیه کنند و این نقطه ضعف زمانی بیشتر به چشم می‌آمد که یک شبکه رسانه‌ای، جبهه‌ای از نخبگان دانشگاهی را در مقابل دولت آقای احمدی‌نژاد قرار می‌دادند.

نقطه ضعف دیگر دولت آقای احمدی‌نژاد، ضعف رسانه‌های نزدیک به گفتمان آقای احمدی‌نژاد در تصویرسازی رسانه ای و ارائه روایتی درست از دولت‌های نهم و دهم بود تا آنجا که روایت غالب از عملکرد و رویکرد آقای احمدی‌نژاد و دولتشان را دیگرانی می‌ساختند که در بسیاری از موارد مخالف آقای احمدی‌نژاد بودند یعنی رسانه‌های مخالف آقای احمدی‌نژاد بودند که کاراکتر آقای احمدی‌نژاد را روایت می‌کردند لذا مشاهده می‌کنیم چهره‌ای که از آقای احمدی‌نژاد در ذهن نخبگان دانشگاهی و روشنفکران وجود دارد نه‌تنها با چهره واقعی ایشان مطابقت ندارد بلکه متاسفانه نقاط قوت ایشان را به صورت نقاط ضعف تبلیغ می‌کنند.

مثلا برای نخبگان دانشگاهی و روشنفکران جا انداختند که آقای احمدی‌نژاد اصلا به کار کارشناسی اعتقادی ندارد در حالی که اصلا اینگونه نبود. کافی است متن مذاکرات جلسات دولت قبل به خصوص در موضوعاتی مثل هدفمندی یارانه‌ها را منتشر کنید تا سطح بالاتر دغدغه و توجه آقای احمدی‌نژاد به نظرات علمی و کارشناسی نسبت به روسای جمهور سابق اثبات شود در عین حال دقت فرمایید که آقای دکتر احمدی‌نژاد تنها رئیس‌جمهور ایران در همه سال‌های بعد از انقلاب بوده اند که خاستگاه دانشگاهی داشته و از رتبه دانشیاری مهندسی عمران و کرسی تدریس دانشگاه به پاستور راه یافتند اما این شبکه رسانه‌ای تلاش کرد تا تنها رئیس‌جمهور دانشگاهی ایران در دوران بعد از انقلاب را ضدعلم و ضدکارشناسی و ضددانشگاه نشان دهد!

* یعنی رئیس دولت اصلاحات دانشگاه نرفته است؟

** داوری: منظور من از چهره دانشگاهی، داشتن رتبه دانشگاهی مانند استادیار، دانشیار یا استاد دانشگاه است که با این تعریف آیت‌ا... هاشمی‌رفسنجانی و رئیس دولت اصلاحات و روحانی چهره‌هایی دانشگاهی نیستند در حالی که آقای احمدی‌نژاد چهره‌ای دانشگاهی است.  تصویر نادرست دیگری که از آقای احمدی‌نژاد در ذهن نخبگان دانشگاهی و روشنفکران ساخته‌اند این است که آقای احمدی‌نژاد را فردی تندخو که با منتقدان خود به صورت تند برخورد می‌کند، تصویر کرده‌اند. بله! آقای احمدی‌نژاد در برابر آمریکا و اسرائیل و اذناب داخلی‌شان و دنیاپرستان و قدرت‌پرستان محکم می‌ایستد اما آنها که از نزدیک با آقای احمدی‌نژاد کار کرده‌اند می‌دانند که آقای احمدی‌نژاد در برابر مردم و نخبگان به شدت اهل عاطفه و محبت هستند و از حق شخصی خودشان به آسانی عبور می‌کنند.

* اما آنچه دیده شد از آقای احمدی‌نژاد حداقل در برابر شخصیت‌های مهم سیاسی کشور چندان هم تعارفی نبودند.

** داوری: آقای احمدی‌نژاد درجایی که پای حقوق و منافع مردم و انقلاب وسط باشد با کسی تعارف ندارند اما درعین حال بارها دیده‌ام وقتی می‌خواهند موضوعی را از منظر شخصی خودشان به فردی تذکر دهند چقدر برایشان سخت است . آقای احمدی‌نژاد فردی به شدت عاطفی هستند که اصلا این چهره از ایشان در رسانه‌ها تصویر نشده است.

** محبیان: بله برخورد عاطفی ایشان در برابر مشایی زبانزد بود.

** داوری: واقعیت این است که آقای احمدی‌نژاد در برابر همه انسان‌ها همین‌گونه اند و بر مبنای نگاهی که به انسان و جهان دارند به همه انسان‌ها تعلق‌خاطر دارند. معتقدم همراه‌ترین و هماهنگ‌ترین رئیس‌جمهور با انقلاب از ۶۸ تا امروز شخص محمود احمدی‌نژاد است.

* مساله 11 روزه خانه‌نشینی را توضیح دهید.

** داوری: قهر یازده روزه؟! کدام قهر؟! کدام یازده روز؟! آیا احمدی‌نژاد گفت قهر کرده‌ام؟! یا رسانه‌های مخال�� احمدی‌نژاد تلاش کردند یک روایت جهت‌دار از آن چند روز را به جامعه القا کنند! آیا تا کنون از آقای احمدی‌نژاد به عنوان اصلی‌ترین کنشگر آن چند روز در این باره‌چیزی شنیده اید؟!

* پس این 11 روز چه بوده است؟

** داوری: آن چند روز هرچه بود قهر آقای احمدی‌نژاد نبود.

* پس چه کار کرده بود؟

** داوری: آقای احمدی‌نژاد با خود خلوت کرده بود.

* 11 روز خلوت در آن شرایط کشور آن هم در مقام ریاست‌جمهوری چه معنایی دارد؟!

** داوری: مگر نه اینکه نظر رهبری بر این بود که آقای مصلحی وزیر اطلاعات بمانند و مگر نه آنکه آقای احمدی‌نژاد از نظر رهبری تمکین کردند و آقای مصلحی هم تا آخر دولت دهم وزیر اطلاعات ماند تا زمانی که آقای روحانی ایشان را از وزارت اطلاعات کنار گذاشت!

* پس چرا 11 روز  خانه‌نشین بود؟

** داوری: آقای احمدی‌نژاد با خودش خلوت کرده بود. هیچ‌کس درمورد آن روزها، روایتی مستقیم از آقای احمدی‌نژاد نشنیده است و تمام چیزی که درمورد آن ایام تلخ گفته می‌شود، روایت رسانه‌های مخالف احمدی‌نژاد است .

* آقای آقاتهرانی و بقیه اشاره کردند وهمه به اینکه احمدی‌نژاد 11 روز قهر کردند اذعان داشتند.

** داوری: آقای آقاتهرانی اخیرا در برنامه شناسنامه گفته است من در آن ایام به دیدن آقای احمدی‌نژاد رفتم و دیدم ایشان مریض است و پزشک معالجشان می‌گفت حال او خوب نیست.

* اخیرا نه، در همان زمان که رخ داد گفتند احمدی‌نژاد قهر کرده است.

** داوری: نه صبر کنید من صحبتم تمام شود. آقای آقا تهرانی اخیرا در همین برنامه شناسنامه گفته است که من به دیدن احمدی‌نژاد رفتم و دیدم مریض است و دکتر می‌گفت حال او خوب نیست.

* اینکه بدتر شد.

** داوری: یعنی شما می‌گویید آقای آقاتهرانی دروغ می‌گوید؟

* چرا اینطور یکسویه حرف خود را می‌زنید؟

** داوری: صبر کنید من حرفم تمام شود.  آقای آقا تهرانی در برنامه شناسنامه گفت من آن ایام خانه‌نشینی رفتم و دیدم که آقای احمدی‌نژاد روی تخت درحالی که سرم در دستش است خوابیده و پزشک معالجشان هم گفت که با آقای احمدی‌نژاد بحث نکنید چون ایشان مریض و ناخوش است. بلافاصله بعد از این سخنان آقای آقاتهرانی، مخالفان آقای احمدی‌نژاد به ایشان حمله کردند که شما می‌خواهید احمدی‌نژاد را تطهیر کنید! ببینید! وقتی یک روایت دیگر از خانه نشینی برخلاف روایت غالب رسانه‌ها از خانه نشینی توسط آقای آقا تهرانی مطرح می‌شود و تقابل از آن درنمی‌آید چون ایشان گفت خانه نشینی احمدی‌نژاد تقابل نبود بلکه ناشی از بیماری و ناخوشی احمدی‌نژاد بود ناگهان چنان هجمه‌ای به آقای آقاتهرانی می‌شود. می‌خواهم بگویم رسانه‌های مخالف احمدی‌نژاد یک روایت مجهول و جهت‌دار در مورد خانه‌نشینی احمدی‌نژاد ساخته اند تا از آن، تقابل احمدی‌نژاد را القا کنند و هرکس خلاف این روایت را مطرح کند، به انحراف متهمش می‌کنند!

* نمی‌توانید ادعا کنید که احمدی‌نژاد کاملا همراه بوده است.

** داوری: اولا هیچ‌کس ادعا ندارد که دولت آقای احمدی‌نژاد بدون ایراد بوده است. اتفاقا همان ایرادها را ماهم قبول داریم. بالاخره دولت هم یک مجموعه انسانی است و خطاهای انسانی به آن راه می‌یابد. ثانیا آقای احمدی‌نژاد در دوران ریاست جمهوری خود هر موضوعی که صراحتا از سوی مقام معظم  رهبری بیان می‌شد و مطالبه ایشان بود را پیاده می‌کرد.

مثلا در همین موضوع وزارت اطلاعات، ابتدا آقای احمدی‌نژاد تصمیم می‌گیرد تا آقای مصلحی را کنار بگذارد اما زمانی که امر رهبری بر ابقای آقای مصلحی دائر شد، آقای احمدی‌نژاد هم تبعیت کرد و آقای مصلحی تا انتهای دولت دهم وزیر اطلاعات ماند. می‌خواهم بگویم که تصویرسازی رسانه‌ها از موضوع یک بحث است و واقعیت بحثی دیگر.

* پس آقای رحیمی چی شد؟

** در مورد آقای رحیمی هم باید بگویم یکی از جفاهایی که به آقای احمدی‌نژاد می‌شود همین پرونده آقای رحیمی است. سوال من اینجاست که آیا آقای رحیمی به خاطر اقدامات و اختیاراتش در دولت آقای احمدی‌نژاد محکوم شد؟! چرا هیچ‌کس نمی‌گوید رئیس اسبق دیوان محاسبات محکوم شده و همه می‌گویند معاون اول احمدی‌نژاد محکوم شده است!

* اما باید گفت همزمان با رئیس دیوان محاسبات، معاون پارلمانی احمدی‌نژاد هم بود.

** داوری: نه اصلا چنین چیزی امکان ندارد.

* مگر در سال 85 معاون پارلمانی نشد؟

** داوری: نه. ایشان بعد از آنکه دوره اش تمام شد معاون پارلمانی شد.

* سال 85؟

** داوری: نخیر سال 87 بعد از مجلس هفتم.

* هم آقای رحیمی و هم آقای مرتضوی که در دولت مشکلاتی را داشتند در دولت احمدی‌نژاد پست گرفتند.

** داوری: چه مشکلاتی داشتند؟

* به هر حال مسائل شخصی است دیگر.

** داوری: من الان می‌توانم یک سایت بزنم و در مورد شما ده‌ها اتهام بزنم . آیا شما باید از صحنه روزگار حذف شوید؟! صرف اتهام زدن به افراد که دلیلی بر عدم صلاحیت آنان نیست .

* اما از زمانی که ایشان منصوب شدند کسانی گفتند که صلاحیت کافی ندارد؟

** داوری: نه این‌طور نیست. ببینید تاریخ که مربوط به زندیه نیست مربوط به سال 88 است. آقای رحیمی بعد از استعفای مشایی معاون اول آقای احمدی‌نژاد شد و همان موقع 215 نماینده مجلس در نامه ای از احمدی‌نژاد از رحیمی حمایت کردند. اسفند 88 آقای الیاس نادران علیه رحیمی نطقی ایراد می‌کند.

* سال 88؟

** داوری: بله.

* خب این درحالی است که آقای نادران و آقای زاکانی و احمد توکلی در جلسه‌ای گفتند که ما این مباحث را در سال 83 گفته‌ایم.

** داوری: اتهام زنی‌ها علیه افراد مختلف چون شیوه‌ای خلاف اخلاق است برای آقای احمدی‌نژاد حجیت قانونی ندارد و فقط حکم قطعی دستگاه قضایی است که حجیت دارد. برای همین هم آقای رحیمی در دوران معاون اولی خود بیش از 50 ساعت در دفتر وزیر دادگستری وقت بازجویی شده‌اند و هیچ‌کس در دولت دهم هم در این مورد مقاومتی نکرد.

* به هر حال باید این مسائل گفته شود خود رحیمی می‌گوید به 180 کاندیدا پول داده است.

** داوری: ما به دلیل مصالح کشور سکوت کرده ایم و خیلی از مباحث را مطرح نمی‌کنیم مثلا نام فردی که در دولت یازدهم به منصبی حساس رسیده و در تبلیغات انتخاباتی مجلس هشتم در دو مرحله از آقای رحیمی پول گرفته را افشا نکردیم چون اقدامی غیراخلاقی است.

* غیراخلاقی است؟!‌ مسائلی که درمورد آقای ناطق نوری و آقای‌هاشمی در صدا و سیما مطرح شد آن زمان غیر اخلاقی نبود؟!

** داوری: مگر آقای احمدی‌نژاد چه گفتند ؟! آقای احمدی‌نژاد پس از تحمل چندسال حملات خاندان آقای هاشمی، تنها سوال کردند که بچه‌های آقای هاشمی چطور زندگی می‌کنند و چه کار می‌کنند؟ و چون پیش زمینه ای ذهنی در این رابطه وجود داشت گویی به آن پیش زمینه ‌تنها یک نیشتر زده باشند.

* آقای دکتر محبیان به نظر می‌رسد اصولگرایان هنوز نتوانسته‌اند از زیر سایه احمدی‌نژاد بیرون بیایند و اگر به دفتر‌های آنها برویم همچنان بی‌رمق است اما در مقایسه احمدی‌نژاد هنوز طرفدارانی دارد. اصولگرایان چگونه می‌توانند از زیر این سایه خارج شوند؟

** محبیان: اصولگرایان یکسری مشکلات درونی دارند و این بحث که احمدی‌نژاد هنوز نفوذ در میان مردم دارند به این دلیل است که انتقادات در مورد اوبسیار زیاد است اگر انتقادات غیرمنصفانه شود فرد مظلوم تصور می‌شود.

* مثلا آن بخش در مورد مشایی اتهامات بیجایی را مطرح می‌کردند ؟!

** محبیان: من کاری به مشایی ندارم و شناختی هم در مورد او ندارم اما یک تیتر یک روزنامه رسالت را من نوشتم که اتهامات مشایی قابل بررسی است و به جای تهمت زدن، آنها بررسی شوند.

* خب ایراداتی که به مشایی می‌گرفتند ایراداتی بود که اصولگرایان آنها را مطرح می‌کردند در حالی که اصلاح‌طلبان درمورد جریان احمدی‌نژاد درمورد نامدیریتی‌ها انتقاد داشتند.

** محبیان: من فقط می‌خواهم بگویم یکسری اصول هست که در این مورد هر دولتی آنتی تز خود را درون خود تولید می‌کند، آنتی تز سیاسی آقای هاشمی شد رئیس دولت اصلاحات و آنتی تزاقتصادی او شد احمدی‌نژاد. آقای روحانی آنتی تزی است که احمدی‌نژاد او را مطرح کرد. آقای روحانی هم آنتی‌تز خود را از دل خود بیرون خواهد آورد.

* پیش‌بینی شما چیست؟

** محبیان: به نظرم باید به صورتی عمل کند که به قول معروف آنتی تزش خیلی آنتی نباشد چرا که ما مرتبا درحال درگیری علیه دولت‌��ا هستیم. نکته دیگر آنکه فرقی هست بین واقعیت و برداشت اما در جامعه ما برداشت‌ها قوی تر از واقعیت هاست. من به دیدگاه آقای داوری انتقاد دارم به ویژه در مورد تصمیم‌سازی‌ها چراکه اگر این برداشت را داشته باشیم تبعات خطرناکی خواهد داشت و ممکن است در مواقعی یک خط فکری را ترجیح داده باشند. بنابراین لازم است بگویم اگر ایرادی بیان می‌شود این در کنار نکات مثبت باشد و هیچ نگاه صفر و 100 وجود ندارد

* آقای داوری، جمع‌بندی شما چیست؟

** داوری: لازم است بگویم انتقادات ما به آقای هاشمی عمدتا مربوط به حوزه رویکردهاست . در عین حال باید بگویم در ایران حاکمیت، رئیس‌جمهورساز نیست اینکه مرتب این سوال را در جامعه دامن بزنیم که آیا می‌گذارند احمدی‌نژاد برگردد یا خیر، از اساس سوال دقیقی نیست.

* آیا احمدی‌نژاد در انتخابات مجلس کاندیدا می‌شود؟

** داوری: آقای احمدی‌نژاد و مجموعه ای که امروز با ایشان کار می‌کند مطلقا مداخله مستقیم در موضوع انتخابات مجلس دهم  نخواهند داشت. در عین حال لازم است این نکته را توضیح دهم که آقای احمدی‌نژاد در طول ۸ سال ریاست جمهوری خود یک شبکه ۵۰۰۰ نفری از نیروهای جریان اصولگرا را در دولت خود به عنوان مدیر ارشد در سطح ستاد و صف مرکز و استان‌ها تربیت کرد و آنان را به جامعه معرفی نمود . جریان اصولگرا پیش از ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد همواره از مناصب ارشد دولتی فاصله داشت و این آقای احمدی‌نژاد بود که برای نیروهای جریان اصولگرا یک رزومه اجرایی مطلوب و پربار ایجاد کردند و نسل جدیدی از مدیران را به جامعه معرفی کردند.

مثلا شما موقعیت اجتماعی و اداری نیروهایی مثل سعید جلیلی، حیدر مصلحی، کامران دانشجو، محمد نجار، پرویز فتاح، صفارهرندی، پرویز داوودی، کامران باقری لنکرانی، اسکندری، نامی، طریقت منفرد، حاجی بابایی، خلیلیان، تقی پور، زاهدی، بذرپاش، نامجو، نیکزاد، محمد سلیمانی، مصری، واعظ زاده، فرهاد رهبر، محرابیان، غضنفری، سیدمحمد حسینی، شمس الدین حسینی، عبدالرضا شیخ الاسلامی، ابوالحسن فقیه، میرتاج الدینی، بهروز مرادی، میرکاظمی، علیرضا علی احمدی، علی آبادی، محمد عباسی، محصولی، زریبافان، سعیدلو، محمدرضا فرزین، فریدون عباسی،

لطف الله فروزنده، رستم قاسمی، خانم سلطانخواه، خانم واعظ جوادی، خانم دستجردی و … را قبل و بعد از دولت آقای احمدی‌نژاد مقایسه کنید تا خدمتی که آقای احمدی‌نژاد به جریان اصولگرا کرد را متوجه شوید . امروز به لطف دولت آقای احمدی‌نژاد این شبکه ۵۰۰۰ نفری مدیریتی که رزومه مطلوبی دارد یک فرصت سیاسی بزرگ را در عرصه سیاسی کشور برای اصولگرایان ایجاد کرده است که می‌تواند معادلات سیاسی مجلس آتی را در شرایط جدیدی قرار دهد.

* آقای محبیان نظر شما چیست آیا احمدی‌نژاد کاندیدای مجلس خواهد شد؟

** در مورد مجلس باید گفت فاکتورهای متفاوتی وجود دارد که بر انتخابات تاثیر می‌گذارد از جمله توافقات هسته ای. اگر این مذاکرات به نتیجه نرسد باید دید افکار عمومی چه نتیجه‌ای می‌گیرد و آیا دولت را مقصر می‌داند یا خیر؟! اما اگر در ذهن جامعه این بنشیند که دولت مقصر است طبیعی است که تاثیری منفی برای دولت خواهد داشت . اما اگر در مذاکرات دولت موفق شد، دولت چند سناریو پیش رو دارد؛

یکی این که اصلاح‌طلبان و اصولگرایان را به چالش فرا بخواند و خود به عنوان یک جریان وارد میدان شود که در این صورت قطعا ضربه خواهد خورد یا آنکه یارگیری کند از اصلاح‌طلبان که اصولگرایان را یکپارچه علیه خود فرا می‌خواند .

یک زمان به سراغ اصولگرایان می‌آید که در این صورت اصلاح‌طلبان، دولت را مقصر تصور می‌کنند، بنابراین هر طور وارد شود ضرر خواهد کرد. در این میان افرادی سعی خواهند کرد از این فضا استفاده کنند و از این طریق فضا را به نفع خود تغییر دهند . دولت اگر بخواهد هوشمندانه عمل کند باید وارد این صحنه نشود و فضا را معتدل نگه دارد. در این فضا هر کسی وارد انتخابات شود دولت ضرر نخواهد کرد.

آقای احمدی‌نژاد هم به نظرم همین کار را می‌کند به عنوان یک حزب یا باید با پایداری ببندد یا نبندد؛ اگر نبندد؛ دعوای درونی پیش می‌آید اگر ببندد بقیه اصولگرایان کنار نخواهند آمد و مساله مشایی مطرح می‌شود لذا نقاط اختلاف عیان می‌شود؛ بر این اساس احمدی‌نژاد می‌گوید اینها سوار اسب تروای اصولگرایی بشوند و به داخل مجلس بروند بعد از میان آنها یارگیری خواهد کرد. احمدی‌نژاد توان تشکیلاتی خوبی دارد و از آنجایی که از قدرت پیگیری و سرعت تصمیم گیری بالایی نسبت به دیگر اصولگرایان برخوردار است بعید نیست در این یارگیری موفق شود لذا به نظرم اگر احمدی‌نژاد حضور مستقیم داشته باشد خواهد باخت اما احمدی‌نژاد حتما بدون برنامه نیست.

نام:
ایمیل:
نظر: