روزنامه کیهان **
آنها که جامعه را در خواب میخواهند / حسین شمسیان
1- جامعهای را در نظر بگیرید که تجربه زیست در یکی از پربرکتترین روزگاران تاریخ را دارد. مردمانی که پیامبر اکرم(ص) را دیدهاند، مواعظ او را از دو لب مبارکش شنیدهاند، در رکابش جنگیدهاند و زخم برداشتهاند، دیدهاند که او در باره علی (ع) چه گفته، حتی در رکاب علی (ع)هم جنگیدهاند و پس از او با پسر ارشدش امام حسن (ع) بیعت کردهاند و... اما فرجام کار به اینجا میرسد که در روز تشییع جنازه او، پیکر مطهرش تیرباران میشود و هیچکس چیزی نمیگوید! کار به آنجا میرسد که برادر دیگر او یعنی امام حسین (ع) در مقابل چشم مردمان و به دست مسلمانان! شهید میشود و باز هم کسی چیزی نمیگوید! چه کسی یا کسانی و با چه ترفندی توانستند جامعه را به این مرحله از سقوط و پستی برسانند!؟ آیا این همان مدینهالنبی و همان آرمانشهر پیامبر بود!؟ ظاهرا که همان است! نماز و روزه و حج و...برپاست! اما پسر پیغمبر هم قربانی میشود! اینها تلخترین تجربیات بشری در کره خاک است و پس از آن هم بارها و بارها به طرق گوناگون تکرار شد. در همه این حوادث، از یک سو با جامعهای روبرو هستیم که مسلمانند و از دیگر سو با افرادی که در آن جامعه مسلمان، خط و تحلیل خود را القا میکنند و آنگونه اسلامی را میسازند که از دل آن هم کاخ سبز اموی قابل توجیه و پذیرش است و هم به شهادت رساندن فرزند رسولخدا! فرجام این مدل مسلمانی چیست و به کجا میانجامد!؟
2-«بنده در قضایای تاریخ اسلام این را مکرر گفتهام که چیزی که امام حسن(ع) را شکست داد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود. مردم تحلیل سیاسی نداشتند. چیزی که فتنه خوارج را به وجود آورد و امیرالمومنین(ع) را آن طور زیر فشار قرار داد و قدرتمندترین آدم تاریخ را آنگونه مظلوم کرد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود و الا همه مردم که بیدین نبودند؛ تحلیل سیاسی نداشتند. دشمن یک شایعهای میانداخت، فورا این شایعه همهجا پخش میشد و همه آن را قبول میکردند! چرا باید اینطور باشد!؟ اگر ملت، هوشیاری لازم را داشته باشد، شایعه دشمن مثل برف و یخی زیر آفتاب است. چه کسی باید این کار را بکند؟ شما جوانان باید بکنید. بنده با شما جوانان عزیزمان، حجّت خدا را تمام میکنم. من به شما عرض کردم و گفتم».
این سخنان که به روشنی یک خطر تاریخی و تجربه شده را برای ما بازگو میکند بخشی از فرمایشات رهبر معظم انقلاب است و بر آن است تا خطر تلاش برای انحراف جامعه از مبانی اصولی انقلاب و بستن پیرایه به آرمانهای نخستین آن را هشدار دهد. خطری که سالهاست با آن مواجهیم و باید گفت نسبت به اهمیت و خطیر بودن آن غفلت شده است. این روش که نهایتا به تخدیر جامعه و آمادگی آن برای پذیرش القائات و شبهات منتهی میشود، دو بخش مهم و تعیینکننده را در مقابل دیدگان مخاطب قرار میدهد. حسب ظاهر، این مردم هستند که در این موضوع به خوابی خطرناک و رخوتآور فرو میروند. اما این همه موضوع نیست و بخش دوم که کماهمیت هم نیست، کسانی هستند که دلشان میخواهد مردم در خواب غفلت و فراموشی فرو بروند تا بر سرشان آنچه میخواهند بیاورند. طبیعتا آن که میخواهد با این آفت خطرناک مبارزه کند هم باید به بیداری مردم اهتمام ورزد و هم به پاسخگویی به شبههافکنیهای دروغزنان.
3- مردم در طول سالهای پیش و پس از انقلاب شکوهمند اسلامی دلدادگی و متابعت خود نسبت به امام راحل و امام حاضر را بارها و بارها نشان دادهاند و در عمل ثابت کردهاند که تا پای جان و فدا کردن عزیزان، پای آرمانهای رهبر انقلاب ایستادهاند. افتخارات پرشکوه دوران دفاع مقدس، همدلی در روزهای سخت، دفاع جانانه از انقلاب در جریان فتنه 78 و 88 و دهها نمونه دیگر، گواه بر این است که مردم در ادای دین خود کوتاهی که نکردهاند، هیچ بلکه از مسئولان و مدعیان هم پیشتر هستند. اما این سابقه و کارنامه درخشان و افتخارآمیز نباید ما را به خواب ببرد و از کید دشمن غافل کند.همان کیدی که به فرموده رهبر عزیز انقلاب، سبب تحمیل شکست به امام حسن و مظلومیت و غربت امیرالمومنین(ع) شد. تزریق رخوت، تزریق آسایش و رفاهطلبی، سرکوب روحیه ایثار، زهد و سادهزیستی و الگو قرار دادن مترفین و اشراف و در یک کلام، ایجاد انحراف در باور عمومی نسبت به اصول مبنایی انقلاب و از آن بدتر انحراف در بنیانگذار انقلاب- که رهبر عزیز در سالگرد عروج امام راحل نسبت به آن هشدار داد- اموری است که بیتردید به غفلت و تخدیر جامعه منتهی میشود و باید نسبت به آن به شدت هوشیار بود.
4- اما اینکه چه کسانی و با چه هدفی سعی در ایجاد انحراف در باور مردم دارند و با آنان چه باید کرد،مهمترین پرسشی است که در این مقال قابل بیان است وگرنه مردم که به فرموده رهبر انقلاب مسلمانند و امتحان پس داده. انحراف در باورهای عمومی از آنجا آغاز میشود که عدهای درصدد بقاء در قدرتند و برای آن، نیازمند بسط نفوذ خود در جامعه و کسب رای و موافقت بخشهای وسیعتری از جامعهاند. همین جا باید گفت که معمولا کسانی به این روش متمسک میشوند که میدانند یارای رویارویی با اصل باور مردم را ندارند و به ناچار به انحراف و تغییر شکل آن روی میآورند. در صدر اسلام نیز چنین بود. مشرکین ابتدا سالها با پیامبر جنگیدند و چون ناامید شدند، از در تظاهر به دینداری وارد شدند و به تدریج انحرافات را در دین مردم ایجاد کردند. البته بودند گروهی که از ابتدا اسلام آوردند و بعدها چرب و شیرین دنیا آنها را به خود مجذوب کرد. هردو گروه- که حالا دیگر دوتا نیستند و در پیوندی شوم یکی شده اند- برای بقاء در قدرت، آرمانها را دستخوش قلب و تغییر میکنند. اگر پیامبر(ص) همانند فقیرترین مردم زندگی میکرد، آنها به سبک اشراف و پادشاهان زندگی میکردند! اگر پیامبر یار و حامی مظلومان و محرومان بود، آنها با حلقههای ثروت و قدرت سران قبایل پیوند داشتند! اگر پیامبر برای خود و همه مسلمانان سهمی برابر از بیتالمال قائل بود، آنها برای خود و فرزندان خویشانشان، سهم ویژهای از بیتالمال در نظر داشتند و به ثروتاندوزی از آن طریق میپرداختند! و خلاصه هرچه او کرده بود، اینها در مسیری کاملا متضادش راه میپیمودند! اما اینها که تضاد آشکار با سیره او دارد و طبعا باید به مخالفت جامعه منجر شود!
5- از اینجاست که آنها برای سرپوش گذاشتن به زشتی کار خود، سه روش را بکار بستند؛ نخست آنکه به جعل حدیث و روایت روی آوردند و کوشیدند پیامبری به مردم معرفی کنند که توجیهگر کار آنان باشد! پیامبری که توجیهگر اشرافیت و دستدرازی به بیتالمال باشد! هزاران حدیث و روایت و خاطره، با همین هدف و با هدف تقدیس این افراد ساخته و پرداخته شد! فضائل عجیب و غریبی در این روایات مجعول برای برخی افراد ذکر شد که آنان را هم رتبه با پیامبر اکرم(ص) و حتی بالاتر از او قرار میداد و اینگونه وانمود و نقل میشد که رسالت پیامبر بدون حضور و نقش اینان اساسا به جایی نمیرسید! این راهکار، رخنه در دین و «انحراف عقیده » مردم بود. اما راهکار شوم دیگری هم در کار بود! منحرف کنندگان جامعه، در این مقطع کوشیدند گروههای ضعیفالایمان جامعه را در بخشی از ثروت ناحق و برآمده از بیت المال خود، شریک کنند! چرا!؟ تا مزدوران و پیاده نظام وابسته به مال حرام را در جامعه تکثیر کنند! اینها همانهایی بودند که سالها بعد سید الشهدا (ع) در روز عاشورا درباره چرایی عدم تاثیر کلام حق در دلهایشان فرمود: «شکمهاشان از حرام پر شده» این روش «تغییر سبک زندگی » مردم بود. تغییر از یک زندگی ساده، توام با زهد و قناعت به یک زندگی مترفانه وتوام با زیاده طلبی و فزون خواهی. آنها برای تخدیر جامعه به یک عنصر دیگر نیز نیاز داشتند و آن «ماندن در گذشته» بود در آن زمان امام معصوم در جامعه بود و فریاد میزد و حقایق را به مردم یاد آور میشد اما منحرفین میگفتند ما به سنت و روش پیامبر عمل میکنیم و کاری به این حرفها نداریم! چرا!؟ چون پیامبر از دنیا رفته بود و میتوانستند هر پیرایهای به او ببندند و هرجور که میخواهند او را تفسیر و تاویل کنند و هر دروغی را به او نسبت دهند! اما امام حی و زنده، با کژیها و پلشتیها مبارزه میکرد، پس طبیعی بود که او را قبول نداشته باشند و دم از پیشوای از دنیا رفته بزنند! در باره صحابه نیز چنین بود. ابوذر، یار صدیق و زاهد پیامبر مورد خشم و کینه آنها بود اما همان زمان به شهدای بدر و احد افتخار میشد و بر سر اینکه اهل کدام قبیله بودند، دعوا میکردند! تغییر باورهای دینی، تغییر سبک زندگی مردم و نگه داشتن جامعه در گذشته، حربههایی بود که کارگر افتاد و با اسلام عزیز آن کرد که کرد!
اما در مقابل اینان چه باید میشد؟ برای مبارزه با «انحراف عقیدتی» تنها و تنها باید به امام حی -که ادامهدهنده راه امام و مقتدا سفرکرده است- اقتدا کرد و به هیچ وجه و تحت هیچ شرایطی اسیر دروغ زنانی که پیشوای سفر کرده را چراغ راه میدانند تا هرجور که دلشان خواست تفسیرش کنند، قرار نگرفت. و برای مبارزه با «انحراف در سبک زندگی» و اخلاق عمومی جامعه، باید ابوذروار، در سادگی زندگی کرد و بر سر سفره شبهه ناک ارباب قدرت ننشست تا روز به روز پیاده نظام این سپاه پلیدی کم و کمتر شود.
فراموش نکنیم تاریخ در حال تکرار است. همانگونه که امروز ما گذشتگان را به ارزیابی و نقد مینشینیم، آیندگان نیز درباره ما چنین خواهند کرد و بالاتر از آن، باید روز باز پسین جوابگوی غفلت و کوتاهی خود در پاسداری از انقلاب باشیم. اگر میبینیم برخی از حضور مردم در تشییع شهدای گمنام و فریاد هیهات منا الذله آنان عصبانی شدهاند، اگر میبینیم عدهای مدام شعار میدهند «بسیجی واقعی همت بود و باکری» و... برای آن است که رزمنده و انقلابی را فقط بعد از شهادتش میپسندند و از «نام آنها با حیلهگری برای مقابله با «مرام» آنان بهره میگیرند. این جماعت سیره امام حسین(ع) و امام خمینی(ره)را نیز با همین انگیزه تحریف میکنند و باید به یاد بیاوریم که اینها در تاریخ سابقه داشته است و ما مکلف به ادای رسالت خویشیم.
***************************************
روزنامه قدس **
نامه سرگشاده به داعش/ پیرمحمد ملازهی
گروه طالبان افغانستان، «شورای کویته»، هفته گذشته با انتشار یک نامه سرگشاده به ابوبکر البغدادی، خلیفه خودخوانده داعش، از وی خواستهاند ...
از جذب نیرو و فعالیت در افغانستان صرف نظر کند. هر چند لحن نامه تا حدی ملایم است، ولی آنچه در پشت پرده بین طالبان و داعش میگذرد، خالی از خشونت نیست.
گزارشهایی از درگیری میان نیروهای هوادار داعش و نیروهای وفادار به ملامحمد عمر، رهبر طالبان افغانستان انتشار یافته است. بنابراین به درستی روشن نیست که لحن ملایم نامه طالبان به رهبران داعش کارساز خواهد بود و از دامنه تنش بین دو گروه رادیکال و مدعی بازسازی قدرت اسلامی خواهد کاست یا نه؟
دلایل احتمالی را باید در دیدگاههای دو طرف دید. بدین معنا که هر چند هر دو گروه رادیکال اسلامی، هدف نهایی خود را احیای حکومت اسلامی مطابق با برداشتهای خود از اسلام میدانند، ولی در چگونگی دستیابی به این هدف و راه های آن وحدت نظر ندارند.
در واقع طالبان خواهان استقرار حکومت اسلامی یا امارات اسلامی خود در افغانستان هستند و مأموریت خود را محدودتر کردهاند، این در حالی است که داعش به دنبال احیای خلافت اسلامی در درجه اول در کشورهای اسلامی و در مراحل بعدی در کل جهان است.
از این رو میتوان گفت، طالبان، تفکری محلی و داعش نوعی جهانبینی جهان وطنی دارند. گذشته از این، طالبان و داعش به لحاظ پیروی از مکاتب فکری و فقهی نیز اختلاف نظر دارند. طالبان از مکتب فکری سلفی دیوبندی پیروی میکنند که مکتبی شبه قارهای است که از درون مذهب حنفی، از مذهب چهارگانه اهل سنت، نشأت گرفته است و داعش از مکتب سلفی جهادی پیروی میکند که خاستگاه آن خاورمیانه است و بیشتر از مکتب فکری و فقهی حنبلی تأثیر پذیرفته است . این دو مکتب فکری اهل سنت هر چند که در ضرورت امر جهاد وحدت نظر دارند، ولی در ارتباط با برخی دیگر از معضلات در یک جهت قرار نمیگیرند. همین تفاوتهاست که میتواند نگاه محلی طالبان و نگاه جهان وطنی داعش را توضیح دهد.
اما جدا از نگاههای متفاوت داعش و طالبان، بحث قدرت و نفوذ در افغانستان عامل اصلی بروز شکاف بین این دو جریان رادیکال و مکتبی است. طالبان به طور جدی نگران آن هستند که با توجه به امکانات مالی بالای در اختیار و راهبرد خشونت که در بالاترین حد ممکن به وسیله داعش اتخاذ میشود، این گروه تلاش کند بخشهای رادیکالتر طالبان را به خود جلب کند، اتفاقی که تا حدی افتاده است و کسانی که پرچم داعش را در افغانستان و پاکستان به دست گرفته اند، پیش از این، از فرماندهان و نیروهای مؤثر طالبان بودهاند که از این گروه جدا و به داعش پیوستهاند.
در عین حال بروز شکاف بین طالبان و داعش از زاویه پیامدهای احتمالی آن نیز قابل تأمل به نظر میرسد. این شکاف میتواند دو پیامد تا حدی متضاد داشته باشد.
1- جذب گسترده اعضا و فرماندهان طالبان و تضعیف این گروه
2- تقویت گرایش طالبان به مذاکره و صلح با دولت افغانستان
این دو پیامد احتمالی تا حد زیادی به هم پیوسته هستند. بدین معنا که هر چه طالبان بیشتری جذب داعش شوند، گروه طالبان تضعیف خواهد شد و هر چه طالبان ضعیفتر شود، مجبور به مصالحه با دولت مرکزی خواهد شد. اینکه در نامه طالبان به داعش تأکید شدهاست که در افغانستان ظرفیت حضور دو نیروی طالبان و داعش وجود ندارد و چنین حضوری میتواند جبهه اسلامی را تضعیف کند، بی ارتباط با این واقعیت نیست. اما در این باره که داعش پاسخ مساعد و مورد نظر رهبری شورای کویته طالبان را بدهد، جای شک فراوان است. داعش در نگاه آخرالزمانی خود افغانستان را بخشی از خراسان بزرگ میداند که قرار است قیام اسلامی از آنجا آغاز و تا فتح مکه و مدینه و در نهایت کل دنیای اسلام و جهان ادامه یابد. راهبرد مبارزاتی طراحی شده داعش که جهان را به سه حلقه جغرافیایی شامل حلقه داخلی عراق و سوریه، حلقه نزدیک شامل خاورمیانه و شمال آفریقا و سرزمینهای دور شامل اروپا، آمریکا و شرق آسیا تقسیم کرده و برای هرکدام راهبرد جنگی خاصی را طراحی کرده، مؤید آن است که در نگاه داعش، طالبان در افغانستان جایگاهی ندارند و مانع تحقق اهداف داعش در یک بخش اصلی و مهم دنیای اسلام به حساب میآیند.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
میوه صبر و پایداری مردم یمن
بسمالله الرحمن الرحیم
جهان اسلام و مسلمانان جهان درحالی وارد ماه ضیافت الهی شده و ماه مبارک رمضان را آغاز کردند که کشتار مردم مظلوم و بیدفاع یمن همچنان ادامه دارد.
به گزارش خبرگزاریها هواپیماهای رژیم متجاوز سعودی روز پنجشنبه و همزمان با اولین روز ماه مبارک رمضان دست به کشتار جدیدی زده و با هدف قرار دادن اتوبوسهای حامل خانوادههای آواره و کوچ کرده در استان لجج، 23 نفر را به شهادت رسانده و دهها نفر را نیز مجروح کردند. متجاوزان سعودی همچنین در استان صعده در حملات هوایی دو مسجد را ویران کرده و شمار زیادی از مردم روزهدار را به خاک و خون کشیدند.
رژیم سعودی که از ششم فروردین به همراه 9 کشور عرب دیگر حملات وحشیانهای علیه ملت یمن آغاز کرده تاکنون بیش از 9 هزار یمنی را کشته و مجروح و میلیونها نفر را آواره کرده است. با وجود حملات گسترده عربستان و متحدانش به یمن، مردم این کشور با صبر و استقامت، نه تنها در مقابل این جنایات پایداری کرده و تسلیم خواستههای متجاوزان نشدهاند بلکه واقعیت امروز یمن علیرغم آنکه همه زیرساختهای اقتصادی و خدماتی این کشور ویران شده، با آنچه آل سعود به دنبال آن بوده، فاصله زیادی دارد و اکنون 80 درصد سرزمین یمن دردست جنبش مردمی انصارالله است و یمنیها 86 روز زیر بمبارانها ایستاده و داغ تسلیم شدن را بر دل جنایتکاران آل سعود گذاشتهاند.
اکنون که مقاومت دلیرانه مردم یمن و حملات زمینی و موشکی انصارالله معادلات جنگ نیروها را به نفع مقاومت یمنی برهم زده و مشخص کرده که نتیجه این جنگ نابرابر نه در عرصه هوایی بلکه در صحنه زمینی رقم خواهد خورد، سعودیها دست به دامان سازمان ملل شدهاند تا آنها که تاکنون مهر سکوت بر لب زده و با متجاوزان همراهی میکردهاند، مذاکراتی را در ژنو برگزار کنند که به اذعان همه کارشناسان سیاسی، نفس برگزاری آن، برگ برنده بزرگی برای حوثیها محسوب میشود.
بی تردید امروز پس از 86 روز جنایت بیوقفه و انجام هزاران سورتی پرواز هواپیماهای متجاوز 10 کشور عربی به سرکردگی عربستان، اکنون ریاض با استیصال، مجبور شده سرنوشت این تجاوز ناکام در عرصه نظامی را در پشت میز مذاکره رقم بزند درحالی که نیروهای انصارالله در این مدت ضمن اداره موفق کشور، در دو جبهه با تروریسم داخلی و نیروهای مزدور القاعده و منصور هادی جنگیده و از سوی دیگر با عملیات نیروهای خارجی مقابله کرده و بر مشکلات فائق آمدهاند.
اکنون مردم یمن در هشتاد و ششمین روز از تجاوز سعودیهای سفاک و مدعیان حفاظت از حرمین شریفین، درحالی که در شرایط وقوع فاجعه انسانی قرار گرفته و با کمبود شدید آب، مواد غذایی و دارو مواجه هستند و امکان ارسال کمکهای امدادی و انساندوستانه نیز به خاطر محاصره سعودیها وجود ندارد، وارد ماه مبارک رمضان شدهاند بدون اینکه کوچکترین اقدامی از سوی کشورهای اسلامی و سازمانهای بشر دوستانه جهانی برای پایان دادن به این تجاوز صورت بگیرد. حضور مقتدرانه گروه مذاکره کننده انصارالله به پشتوانه توانایی و بردباری ملت یمن در رویارویی با متجاوزان که آن را باید به عنوان الگوی بزرگ مقاومت مورد ستایش قرار داد، باعث شده بارقههای پیروزی بزرگ سیاسی نیز به نفع ملت یمن رقم بخورد و مقدمات برقراری آتش بس انسانی فراهم شود.
گزارشهایی که از پشت اتاقهای مذاکرات ژنو میرسد نشان میدهد علیرغم کارشکنیهای عربستان و ترکیه، طرفهای یمنی شرکت کننده در مذاکره، در مورد آتش بس به توافق رسیدهاند و فقط درباره زمان و جزئیات آن گفتگوها جریان دارد. انصارالله یمن در این مذاکرات که از روز دوشنبه با میانجیگری سازمان ملل آغاز شده با هرگونه عقبنشینی از عدن یا دیگر مناطق، قبل از دستیابی به توافق درباره برقراری آتش بس مخالفت کرده و اجرای آنرا منوط به پایان دادن به حملات سعودیها کرده است.
بدین ترتیب باید سعودیها و همپیمانانشان را از نظر نظامی، سیاسی، اخلاقی و روانی شکست خورده این تجاوز دانست زیرا نتوانستند همانند رژیم صهیونیستی در تجاوز رمضان گذشته به غزه، به هیچیک از اهداف خود دست یابند.
تحولات سه ماه گذشته یمن نشان داد که رژیمهای یاغی و جنایتکاری مثل رژیم سعودی و رژیم صهیونیستی علیرغم برخورداری از همه امکانات نظامی، سیاسی و مالی و امکان زیر پا گذاشتن قوانین بینالمللی با خرید سکوت و همراهی مجامع جهانی، قادر نخواهند بود اراده ملتها را شکست دهند و سرانجام صبر و مقاومت ملتها، میوه شیرین پیروزی را به بار خواهد آورد.
***************************************
روزنامه خراسان**
رکودزايي انتظاروخطر تمديد بلند مدت مذاکرات/حبيب نيکجو
اگر اين روزها سري به بازارها بزنيد، سايه رکود در معاملات را به خوبي درک مي کنيد. به خوبي درک مي کنيد که با وجود رشد اقتصادي مثبت 3 درصدي هم چنان بازارها (و به خصوص بازارهاي خرده فروشي) به شدت درگير رکود هستند. فعالان بخش ساختمان اقدام به ساخت و ساز نمي کنند و به دنبال آن حدود 220 صنعت مرتبط با آن، روزهاي آرامي را پشت سر مي گذارند.
اين وضعيت در بازار ارز و طلا و بورس نيز تا حدي خودنمايي مي کند. اما اين رکود در معاملات، تا حد زيادي نتيجه انتظار است.
انتظار براي مذاکراتي که در بازارها بيش از اندازه بزرگ ديده مي شود.
برخي از فعالان اقتصادي اين گونه مي پندارند که با توافق احتمالي قيمت دلار کاهش مي يابد و عده اي ديگر به دليل نااطميناني از آينده مذاکرات، انتظار و عدم تحرک را بهترين گزينه مي بينند.
اين ادعا را مي توان در برخي از آمارهاي رسمي کشور نيز دنبال نمود. بازار سرمايه يکي از اين موارد است. در حالي که بعد از مذاکرات لوزان و انتشار بيانيه مشترک، بورس تهران با هيجان شديدي روبه رو شد، رفته رفته اين هيجان فروکش نمود و سبب گرديد تعداد معاملات از حدود 20ميليارد معامله در فروردين ماه به حدود 12 ميليارد در ارديبهشت کاهش يابد.
اين اتفاق را کارشناسان بازار سرمايه با دليل «انتظار براي نتيجه مذاکرات» تحليل مي کنند. بازار مسکن نمونه ديگري از انتظار را نشان مي دهد. جديدترين آمار رشد اقتصادي نشان مي دهد در فصل زمستان سال قبل بخش مسکن با کاهش 18درصدي نسبت به فصل مشابه سال قبل مواجه شده است که به نوبه خود نوعي رکورد محسوب مي شود. انتظار براي مذاکرات را مي توان با آمارهاي سرمايه گذاري نيز نشان داد که در فصل زمستان 93 حدود 17.7 درصد کاهش داشته است که در مقابل رشدهاي مثبت 20درصدي در دو فصل گذشته حاوي نکات مهمي است.در اين شرايط که نه تنها چشم دولتمردان ، بلکه چشم فعالان اقتصادي به 10تير دوخته شده است، شرايط کشور را سخت مي نمايد. انتظار براي نتيجه مذاکرات، رکودي در معاملات ايجاد کرده است که بعضا ما آن را نشانه اي از اثرگذاري تحريم ها مي دانيم.
انتظار براي نتيجه مذاکرات و نااطميناني نسبت به شرايط بعد از آن سبب شده است که بسياري از سرمايه گذاران، سرمايه گذاري خود را به بعد از مذاکرات موکول کنند تا از آينده اقتصاد کشور اطمينان خاطر حاصل کنند. چرا که مهم ترين عاملي که سرمايه گذاري را رقم مي زند، اطمينان از آينده محل سرمايه گذاري است. در اين وضعيت، حتي بسياري از فعالان اقتصادي که قصد خريد مواد اوليه را دارند، دست نگه داشته اند تا بلکه با توافق احتمالي در وضعيت مناسب تري قرار گيرند.
به واقع انتظار براي فرداي مذاکرات، امروز ما را به وضعيتي به مراتب بدتر از فرداي عدم توافق بدل کرده است.
براساس آنچه گذشت، مي توان پيش بيني کرد که ادامه تمديد بلندمدت مذاکرات چه مضراتي براي اقتصاد کشور خواهد داشت. مي توان فهميد اگر اين فضاي نااطميناني به آينده ادامه پيدا کند، همچنان خبري از سرمايه گذاري هاي بلندمدت نخواهد بود و اين وضعيت اقتصاد کشور را در آينده با چالش هاي جديد مواجه خواهد کرد. در اين شرايط، احتمالا عدم توافق سريع آثار بهتري نسبت به تمديد بلندمدت مذاکرات خواهد داشت.
لذا، از منظر اقتصادي اکيدا توصيه مي گردد که اين چرخه طولاني و بلندمدت مذاکرات هسته اي ، هرچه زودتر خاتمه پيدا کند. از منظر اقتصادي، نيز مي توان اين پيشنهاد را ارائه کرد که مسئولان کشور به جاي وابسته دانستن تمامي مشکلات و سوء مديريت ها به تحريم، شرايط با ثباتي را در اقتصاد رقم بزنند که فعالان اقتصادي از آينده اقتصاد تا حد زيادي مطمئن باشند که سرمايه گذاري صورت پذيرد.
***************************************
روزنامه ایران**
استیضاح؛ حق مجلس و حقوق دولت/ یوسف مولایی
دولت یازدهم رکورددار پاسخگویی بر عملکرد خود در قبال نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی است. مبنای حقوقی تکلیف وزیران و هیأت دولت در پاسخگویی به ملت شریف ایران (معالواسطه مجلس) در اصل هشتاد و هشتم قانون اساسی متجلی است، با وجود این، اعمال این حق با تکلیف بر رعایت اصول و موازین قانونی همراه است. به عبارت دیگر اصل هشتاد و هشتم قانون اساسی، گستره و دامنه شمول حق طرح سؤال و حتی استیضاح و به تبع آن تکلیف به پاسخگویی و دفاع وزیران را محدود به حوزه وظایف محوله به آنان در چارچوب قوانین و مقررات کرده است.
ازاین رو؛ نمایندگان محترم مجلس در مقام اعمال حقوق قانونی خود، با دو محدودیت کلی مواجه هستند، محدودیت نخست از اصل کلی ناظر به امر وکالت که رعایت مصلحت و غبطه موکل است نشأت میگیرد و محدودیت دوم بر پایه روح و منطق اصول هشتاد و هشتم و هشتاد و نهم قانون اساسی استوار است. طرح سؤال و استیضاح به لحاظ قانونی مستلزم تعیین و شناسایی مقدماتی وظایف قانونی و حدود و اختیارات وزیران در چارچوب بودجه مصوب و اوضاع و احوال حاکم بر کشور شکل میگیرد. به عنوان نمونه در شرایط جنگ و تحریم و مواردی از این دست، امکان تحقق بخشی از وظایف محوله محدود میشود. بنابراین طرح سؤال در حیطه وظایف و مسئولیتها بدون توجه به عوامل تأثیرگذار در فرآیندهای اجرایی فاصله گرفتن از روح و منطوق اصول قانون اساسی است. طرح سؤال به صورت کلی و عام و بدون تعریف و تعیین ارتباط سؤال با وظایف مشخص وزیران (بودجه مصوب، قانون پنج ساله توسعه، سند چشمانداز و...) با روح قانون اساسی به طور عام و موارد 88 و 89 به طور اخص سازگار نیست.
جهتگیری کلی آییننامه داخلی مجلس (ماده 222 و 209) بر شفافیت و صراحت سؤال و ذکر دقیق مورد یا موارد معطوف بر چگونگی اعمال حق طرح سؤال نمایندگان از وزیران تأکید دارد، علاوه بر این پیشبینی رسیدگی مقدماتی به طرح استیضاح در کمیسیونهای ذیربط نیز در مسیر اطمینانبخشی بیشتر به رعایت اصول قانون اساسی و آییننامههای داخلی مجلس در چگونگی طرح سؤال و استیضاح است. از سوی دیگر فرآیند وصول سؤال و استیضاح نیز توسط هیأت رئیسه مجلس به لحاظ منطقی نمیتواند فقط جنبه شکلی و تشریفاتی داشته باشد، بلکه هیأت رئیسه محترم مجلس در فرآیند اعلام وصول میتواند از جنبه کارشناسی و رعایت قوانین و مقررات، از چگونگی اعمال ماده اصل 88 و 89 قانون اساسی اطمینان حاصل نمایند تا بیجهت وقت مجلس و دولت در پاسخگویی به سؤال خارج از حیطه قانون و مصلحت و غبطه کشور، به هدر نرود.
از این رو مسئولیت سنگینی بر دوش هیأت رئیسه مجلس قرارداد که در فرآیند اعلام وصول، به نحوی عمل کند که توازن کامل بین حقوق دولت درفرآیند پاسخگویی و حقوق نمایندگان در اعمال ماده 88 و 89 و سایر اصول مرتبط همچون اصول 76 - 84 - 134- 137- 138 برقرار شود. مشارکت فعال و مسئولانه هیأت رئیسه مجلس در فرآیند وصول سؤالات و طرح استیضاح در انطباق سؤالات و ابهامات نمایندگان با اصول قانون اساسی و آییننامههای داخلی مجلس میتواند ضمانت اجرای مؤثری در پیشگیری از انحراف از تکالیف نمایندگی و دوری از غلتیدن در چالشها و دغدغههای جناحی ایجاد کند. تعریف معیارها و شاخصهای فنی و علمی منطبق با اصول قانون اساسی و آییننامه مجلس و نظارت بر اجرای دقیق این شاخصها میتواند شائبه سیاسی و جناحی بودن استیضاح را بی اعتبار کند و بر میزان و کیفیت همدلی بین دو قوه مقننه و مجریه بیفزاید.
اگر موارد استیضاح کلی و عام باشد- همانند پیگیری نشدن و حل مشکلات یا نبود برنامه مشخص برای حل موضوعات مربوط به حوزه مأموریت یک وزارتخانه یا تحقق نیافتن برنامههای پیشنهادی در فرآیند رأی اعتماد- امکان پاسخگویی دقیق و صریح از وزیران را سلب میکند یا اینکه وزیر در مقام پاسخگویی بیشتر، دیدگاههای نظری و سیاستهای کلان را به بحث میگذارد که عملاً نمیتواند موجبات ارتقای سطح نظارت مجلس محترم و تشویق و ترغیب وزیران به انجام وظایف محوله را فراهم کند.
هیأت رئیسه محترم مجلس رسالت و مسئولیت سنگینی در حوزه مدیریت طرح سؤال و استیضاح وزیران را به عهده دارد. هیأت محترم رئیسه میتواند در فرآیند وصول سؤالات و استیضاح بر مبنای تجارب و دستاوردهای اعمال حق نظارت خود بخصوص در 2 سال گذشته، بدون تضییع کوچکترین حقی از نمایندگان برای طرح سؤال و استیضاح، مکانیسمها و شاخصهای فنی در انطباق سؤالات با روح و منطوق اصول 88 و 89 قانون اساسی را هرچه بیشتر فعال کرده و از این طریق مسیر را برای طرح سؤالات غیردقیق و غیرمفید با انگیزههای سیاسی و جناحی را ببندد. تکلیف پاسخگویی وزیران در مقابل نمایندگان ملت یکی از دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی است. اعمال این حق نمیتواند با حقوق قوه مجریه در انجام وظایف و تکالیف قانونی خود تحت نظارت مجلس در تعارض باشد. از آنجا که رسالت هر دو قوه صیانت از حاکمیت و منافع ملی و پاسداری از حقوق ملت است، هیأت محترم رئیسه مجلس باید ساز و کاری را در فرآیند وصول سؤالات تعریف کند که به لحاظ فنی و کارشناسانه اعمال طرح سؤال و استیضاح وسیلهای برای تضییع حقوق دولت قرار نگیرد. به نظر میرسد که طراحی یک نظام مبنی بر بررسی ابعاد فنی و کارشناسانه سؤالات در فرآیند اعلام وصول میتواند در جلوگیری از تضییع حقوق دولت و ارتقای سطح همدلی مؤثر واقع شود.
***************************************
روزنامه جام جم **
پایان بهار روابط ریاض ـ واشنگتن / حسن هانیزاده
افشاگری ویکی لیکس علیه عربستان سعودی و انتشار اسناد فوقسری از سوی این موسسه از وجود اختلاف سیاسی شدید میان ریاض و واشنگتن حکایت دارد. در جریان نشست اخیر سران عضو شورای همکاری خلیجفارس با باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا در کمپ دیوید، اوباما یکسری انتقادات تندی را نسبت به رفتار سیاسی عربستان با مخالفین و نیز سیاستهای تخریبی عربستان در منطقه ابراز داشته است. این اختلافات از آنجا ناشی میشود که واشنگتن نسبت به طولانی شدن دخالت عربستان در یمن و نقش تخریبی ریاض در لبنان و عراق به شدت اعتراض کرده و بارها نارضایتی خود را از گسترش پروسه سلفیگری در منطقه ابراز کرده است. همچنین کالین پاول، وزیر خارجه پیشین آمریکا اخیرا نسبت به دخالت عربستان در یمن و نقش تخریبی ریاض در مسائل داخلی منطقه انتقاد کرده بود.
از سوی دیگر نزدیک شدن ایران و گروه 1+5 در موضع هستهای ایران خشم عربستان را بشدت برانگیخته و این امر به سردی روابط ریاض و واشنگتن منجر شده است؛ لذا با اینکه آمریکا در شکل دهی سیاست خارجی عربستان نقشی کاملا فرادستی را ایفا میکند، اما وجود برخی طیفهای افراطی در دستگاه حاکمیت عربستان نارضایتی واشنگتن را نسبت به رژیم آلسعود برانگیخته است. به نظر میرسد، افشاگری موسسه ویکی لیکس نشان میدهد که آمریکا درصدد افزایش فاصله سیاسی خود با عربستان است و امضای توافقنامه جامع ایران و 1+5 قطعا به تیرگی روابط واشنگتن و ریاض منجر خواهد شد؛ لذا با توجه به شرایط منطقه و پایان یافتن نقش نیابتی عربستان در منطقه به نظر میرسد که جهان در آینده شاهد آشکار شدن اختلافات میان آمریکا و عربستان خواهد شد و بهار روابط ریاض و واشنگتن به پایان خواهد رسید. به همین دلیل، سفر اخیر محمد بن سلمان، معاون ولیعهد عربستان به روسیه و ملاقات وی با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه نشان میدهد که عربستان سعودی درصدد بازنگری در سیاستهای خارجه خود و یارگیری جدید منطقهای برآمده است. عربستان سعودی در طول سه ماه حمله وحشیانه خود علیه مردم بیدفاع یمن بشدت دچار انزوای سیاسی در دو حوزه اسلامی و عربی شده و لذا اکنون عربستان سعودی تلاش میکند تا در حقیقت سیاستهای خارجی خود را تعدیل کند و از گرایش به سمت سیاستهای افراطی پرهیز کند. اکنون عربستان سعودی بشدت از انتشار اسناد سری خود از سوی موسسه ویکی لیکس دچار وحشت شده زیرا این اسناد نشان میدهد که عربستان سعودی در طول سالهای اخیر به عنوان همپیمان رژیم صهیونیستی علیه ملتهای عربی و اسلامی فعالیت داشته و از این رو رژیم آلسعود در شرایط فعلی بشدت دچار انزوای سیاسی شده است.
***************************************
روزنامه وطن امروز **
جامعهشناسی تحریف
تحریف درکدام جامعه طرفدار دارد؟/امیر استکی
تحریف را تغییر کلام از موضع اصلی خود به گونهای که منظوری خلاف منظور اصلی کلام از آن برداشت شود میدانند. هر حرف، متن و هر شخصیت فکری را میشود تحریف کرد. فقط کافی است تغییری در آن داده شود که مقصود متن را عوض کند، به همین سادگی!
اما از آنجا که آگاهی از موضوع تحریفشونده در انحصار تحریفکننده نیست، هر نوع تغییر و تحریفی نیز موفق نخواهد بود و در اصل این نکته بسیار حائز اهمیت است که تحریف در ارتباط با مخاطب نیمهآگاه و نیمهمتخصص - و در یک کلام مخاطب فقط در جریان کلیات - موفق خواهد بود. به این معنا که وقتی مخاطبی هیچ شناختی از موضوعی نداشته باشد، تحریف حرف و سخن تاثیرگذاری در آن موضوع راه به جایی نمیبرد و همچنین وقتی که مخاطب متخصص در آن موضوع است نیز تحریف راه به جایی نخواهد برد. تحریف هنگامی کاربرد خواهد داشت که زمینههایی از شناخت موضوع در مخاطب وجود داشته باشد. هنگامی که فرد یا گروهی به اهمیت موضوعی واقفند و نسبت به مسائل پیرامون آن حساسیت نشان میدهند و از طرف دیگر شناختی عمیق و دقیق از آن موضوع ندارند، آن زمان است که تحریف بهترین بستر را پیدا میکند. در این نوشتار هدف ما آموزش تحریف کردن نیست و از دستهبندی فوقالذکر هدفی برای واکاوی موفقیت پدیده تحریف در جامعه خویش داریم. اما آیا فرض ما درست است که تحریف پدیده موفقی در جامعه ماست؟ حداقل این است که تحریف پدیده شایعی است و اینکه از رونق نمیافتد و همواره آن را همراه زندگی روزمره خود میبینیم، هموارکننده پذیرش فرض ماست. در فرهنگ جامعه ما دروغ قبح بسیاری دارد و در دین ما نیز در دسته گناهان کبیره است ولی ما هر روز با سیلی از دروغهای مختلف مواجهیم که همه آنها را به سادگی نمیتوان ناشی از یک رذیلت عریان اخلاقی دانست، چرا که بسیاری از این دروغها در پشت مصلحتهای افراد و دارای توجیهاتند و شخص به هیچوجه کار خود را به مثابه یک رذیلت اخلاقی نمیداند و این محکوم نبودن فرد از دید وجدان خویش به ساختارهای قوی و زنده توجیهکننده بازمیگردد. مثال ساده آن چیزی است که دروغ مصلحتی مینامندش. این پذیرش غیررسمی راه را برای ایجاد و دریافت دروغ و شکل دیگر آن، تحریف، باز میکند. تا اینجای کلام مشخص شد که تحریف در قالب یک پذیرش تلویحی امکان آن و در بستر عدم شفافیت و آگاهی ایجاد و پذیرفته میشود. ما در جامعهای زندگی میکنیم که مسائل از جهات مختلف برای مردم دارای اهمیت است و از طرف دیگر شناخت و اطلاعات مردم در این زمینهها کافی نیست. به عبارت دیگر مردم نسبت به بسیاری مسائل از جهت ارتباط آنها به منافعشان حساس و از طرف دیگر غیرمتخصص هستند و این راه را برای رشد و پذیرش شایعات و تحریفات باز میکند. شاید این مساله مطرح شود که از نظر عقلایی در چنین شرایطی انسان باید به دنبال کسب اطلاعات و سپس قضاوت و عمل بر مبنای آن باشد، مسالهای که به دنبال خود این پرسش را مطرح میکند که در اینصورت چرا هنوز شایعه و مسائل تحریفشده نقش بسزایی در تصمیمگیریها ایفا میکند؟ آیا ما با یک جامعه غیرعاقل مواجهیم؟ یا به گونهای جامعهای به دور از توان کسب اطلاعات؟ اینجاست که باید به شناخت بیشتری نسبت به جامعه همت گمارد. جامعهای که نمیشود به مثابه شبهروشنفکران، سریع آن را جامعهای غیرعقلایی تشخیص داد و نسخهاش را پیچید. در تحلیل این پدیده بهترین راه استفاده از تعبیر جامعه کوتاهمدت و شتابناک است.
در این میان تلاش اهل تحریف نیز گاه اثرگذار است و گاه نیست اما نوبهنو شدن نسلها برای اهل تحریف فرصت مناسبی برای تغییر شخص یا اظهار نظر فردی از گذشته است برای رسیدن به مقصود. حال اگر با پدیده صریح و پویایی مواجه باشیم که کمترین احتمال تحریف آن را هم ندهیم درباره تلاشهای اهل تحریف چه میشود گفت؟ آیا این تلاشها نتیجه خواهد داد؟ بسیاری از کسانی که در یک مورد خاص از تحریف اظهار نظر کردهاند، معتقدند تاملات درونی فرد تحریفکننده، انگیزههای شخصی و خواستهای اعلامی تحریفکننده بیشتر از تاثیرگذاری محیط پیرامونی و در واقع جامعهای که در آن گفتمانها غالب میشوند، موثر است. موضوعی که به نظر میرسد بیشتر از نگاه روانشناسی سیاسی باید آن را مورد مداقه قرار داد.
***************************************