روزنامه کیهان **
...منطق این جماعت! / جعفر بلوری
قتل رنگینپوستان در جامعه آمریکا، اگرچه سریالی است تکراری اما، همواره حاشیههایی داشته که بعضا اهمیت آن از خود حادثه کمتر نبوده است. در تازهترین مورد از این سریال، جوانی 21 ساله اما عمیقا نژادپرست، در روز روشن پس از ورود به کلیسای سیاهپوستان شهر چارلستون و ظاهرا ساعاتی پس از حضور در جمع، کلت کمری خود را برداشته، نشانهگیری کرده و...
آنطور که رسانهها نوشتهاند، وی حین قتل عام سیاهپوستان، چندین بار اقدام به تعویض خشاب میکند تا شکی باقی نماند که وی نژادپرستی در کلیسای است دو آتشه که تحت تاثیر هیجانات آنی، دست به کشتار نمیزند.
حاصل این جنایت مرگ 9 سیاهپوست در صحن کلیسا بود. چند روز پس از وقوع این حادثه، معلوم شد، قاتل، جوانی است که عمیقا طرفدار نژاد سفید است و به صراحت بیان میکند که، سیاهپوستان نباید حقوق مساوی با سفیدپوستان داشته باشند چرا که آنها مادرزاد، برده هستند! انتشار تصاویر متعدد این جوان در حالی که پرچم کنفدراسیون (پرچم ایالات موتلفه آمریکا که در سال 1860 در مخالفت با لغو بردهداری اعلام استقلال کرد) را در دست دارد، شکی باقی نگذاشت که وی به شدت تحت تاثیر ایدئولوژی ایالات موتلفه آمریکاست. این «تفکر» میگوید، فقط سفیدپوستان انسان هستند و رنگینپوستان به جز «برده» بودن، هیچ خاصیت دیگری ندارند! در این باره گفتنیهایی است:
1- کلمه «تروریسم» در فارسی یعنی دهشتافکنی، هراسافکنی و «ترور» به هرگونه عملکرد یا تهدید برای ترساندن و یا آسیب رساندن به شهروندان، حکومت و یا گروهها و شخصیتهای سیاسی گفته میشود. تروریستها معمولاً برای تبلیغ منطق و ایدئولوژی خود و یا برای مقابله به مثل کردن با افراد و کشورهایی که دشمن خود میدانند، دست به کشتار و ترور «مردم عادی» میزنند تا با ایجاد ترس و وحشت در جامعه به خواستههای خود برسند. دقیقا کاری که امروز داعش در منطقه میکند.
با توجه به نوع حادثه چارلستون و تعریفی که از تروریسم شد، میتوان با قطعیت گفت، اقدام این جوان ترور و وی یک تروریست است. اما نوع واکنش مقامات و رسانههای غرب به این حادثه، طوری است که از آن هر برداشتی میتوان کرد الا این که، این رویداد، تروریستی است. اگر نگاهی به نحوه پوشش این حادثه در رسانههای غربی(به ویژه آمریکا) بیندازید، خواهید دید، تقریبا هیچ یک از آنها، «دیلان روف»، را که در کمال خونسردی سیاهان را یکی یکی نقش زمین کرده است، «تروریست» نمیخوانند. این رسانهها نه «روف» را تروریست میدانند و نه اقدام وی را تروریستی میخوانند. بدون استثناء، تمام رسانههای مطرح غربی مثل تایم، سی ان ان و بیبی سی، که هنوز هم در حال پوشش اخبار تکمیلی این جنایتند، در نوشتهها و گفتههای خود از جملاتی مثل «حادثه تیراندازی چارلستون»، (Charleston Church Shooting)، «تراژدی چارلستون» و از این جور تعابیر بهره میبرند. آنها حتی حاضر نشدهاند با قطعیت اعلام کنند، روف این سیاهپوستان را کشته است! اما اگر این تروریست، یک مسلمان بود، آیا اوضاع باز هم همین بود؟ برای یافتن پاسخ این سوال ساده، کافی است به حوادث مشابه و نوع برخورد مقامات و رسانههای غربی با آنها رجوع شود.
به عنوان فقط یک مثال، در حادثه تیراندازی «فورد هود»، که پنجم نوامبر سال2009 رخ داد، یک سرگرد ارتش آمریکا با نام «نضال مالک حسن» بنا به دلایلی با گشودن آتش بر روی نظامیان مشغول بهکار در پایگاه نظامی «فورت هود» در تگزاس، ۴۳ نظامی و غیرنظامی را کشته و زخمی کرد.
اگر همین امروز هم به نحوه پوشش آن روزهای این اخبار نگاهی بیندازید، خواهید دید رسانهها و برخی مقامات آمریکایی فقط به دلیل نام وی و این که، پدر بزرگ این سرگرد، احتمالا یک مسلمان بوده، ضمن معرفی کردن این رویداد به عنوان یک «حادثه تروریستی»، تا میتوانستند مسلمانان را در معرض انواع و اقسام اتهامات قرار دادند. کار به جایی رسید که مسلمانان آمریکا از ترس واکنشهای تروریستی و برخوردهای مردمی که تحت تاثیر القائات رسانهها قرار داشتند، ضمن محکومیت فوری آن، اقدام به برپایی یک تظاهرات خیابانی علیه این حادثه هم کردند! جالب است وقتی در دانشنامه ویکی پدیا نیز به این خبر رجوع کنید میبینید، بلافاصله پس از دو خط توضیح درباره حادثه، نوشته شده: «شورای روابط اسلامی آمریکا این کشتار را سریعاً محکوم و مراتب تسلیت را به خانوادههای کشتهشدگان ابراز نمود.» تا چنین القا شود که مسلمانان در این حادثه دست داشتهاند و...
2- ترور سیاهپوستان کلیسای چارلستون، پس از جنایات متعدد پلیس آمریکا علیه رنگینپوستان رخ داد. یعنی در حالی که مردم شهرهای مختلف آمریکا مشغول راهپیمایی و اعتراض علیه «پلیس»های سفیدپوست و نژادپرست بودند، ناگهان یک «شهروند» سفیدپوست به شکلی که در ابتدای این وجیزه به آن اشاره شد، مرتکب جنایت شد. این مسئله نشان میدهد، نژادپرستی حقیقتا در جامعه آمریکا نهادینه شده است. نحوه برخورد قضایی با پلیسهای قاتل نیز درستی این ادعا را تقویت میکند. تقریبا تمام پلیسهای سفیدپوستی که اقدام به جنایت کرده بودند، از سوی قضات آمریکایی تبرئه و اعتراضهای گسترده خیابانی مردم آمریکا نیز مانع از ادامه این تبرئههای سریالی نشد. این یعنی، علاوه بر پلیس آمریکا و لایههایی از جامعه این کشور، سیستم قضایی آمریکا نیز از نژادپرستی مفرط رنج میبرد. البته رسانههای این کشور را نیز باید به این لیست اضافه کرد چرا که، غالب رسانههای مطرح آمریکا نژادپرستند. باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا در آخرین موضعگیری خود در باره حادثه تروریستی کلیسای چارلستون نیز به این مسئله بهتر از هر کسی اشاره کرد. اوباما تصریح کرد بردهداری و نژادپرستی در «دی ان ای» آمریکاییهاست.
3- جالب است که، سرزمینهای اشغالی فلسطین مدتهاست دستخوش تحولاتی از جنس تحولات آمریکا است. هزاران یهودی اتیوپیاییتبار ساکن اسرائیل، به دلیل رفتار بردهوار «پلیس» و «سفیدپوستان صهیونیست» با آنها، با ریختن به خیابانهای تل آویو، به شدت با نیروهای امنیتی درگیر شدهاند. شدت این درگیریها بعضا به قدری بوده که مقامات رژیم نژادپرست اسرائیل در توصیف آن از عبارت «جنگ خیابانی» نیز استفاده کردهاند.
سیاهپوستان «صهیونیست» میگویند، سفیدپوستان «صهیونیست» با آنها مثل برده رفتار میکنند و اینکه، آنها خواستار حقوق مساوی با سفیدپوستان هستند. البته غلظت این نژادپرستی در این سرزمین غصب شده، به مراتب بیشتر از آمریکاست چرا که اگر در آمریکا بنا به رنگ پوست، ملتی محکوم میشود، در اسرائیل، دین هم در کنار رنگ پوست ملاک انسان نبودن افراد است! شهرکنشینان صهیونیست بارها کلیساهای مسیحیان را به آتش کشیده یا به توپ بستهاند. اگر- به قول اوباما - نژادپرستی در «دیان ای» آمریکاییهاست-با توجه به برخورد وحشیانه صهیونیستها- میتوان گفت، نژادپرستی در همه وجود اسرائیلیهاست. چه بسا حتی این ویروس نژادپرستی، از قِبَل همین صهیونیستها به آمریکا منتقل شده باشد! نفوذ و سیطره صهیونیستها در آمریکا، مسئلهای نیست که بر کسی پوشیده باشد.
4- در منطق نژادپرستان، فقط کسانی انسان هستند که، با ملاکها و معیارهای آنها همخوانی داشته باشند در غیراین صورت، میتوان همه چیز آنها از جمله جانشان را تصاحب کرد. درست براساس همین منطق است که پلیس سنتلوئیس آمریکا «واندریک مایرس» سیاهپوست 18 ساله و بیدفاع را به ضرب 17 گلوله میکشد، یا رژیم جنایتکار اسرائیل همین چند ماه پیش، کودکان 4 و 5 ساله را که در ساحل غزه در حال بازی بودند، صرفا برای تفریح به گلوله بسته و تکه تکه میکند، یا آل سعود همچون تبار یهود خود، دست به کودککشی در یمن میزند و... این منطق همان منطق تروریستهای تکفیری است؛ نیست؟
***************************************
روزنامه قدس **
آغاز نبرد اقتصادی آل سعود با مردم یمن/ محمدحسین جعفریان
«فواد راشد»، دبیرکل جنبش اعتراض و جدایی طلب یمن به خبرگزاریها گفته است، مناطق جنوبی این کشور با بحران شدید کمبود پول نقد رو به رو شدهاند.
در همین حال او از یک توطئه خطرناک سعودیها با کمک دولت مستعفی «عبدربه» علیه مردم یمن پرده برداشت. راشد افشا کرده است که ریاض با کمک کشورهای همپیمان خویش درصدد آغاز یک جنگ اقتصادی تمام عیار علیه یمنیهاست.
آل سعود و چند کشور شیخ نشین خلیج فارس در این توطئه درصدد تغییر واحد پول کنونی کشور یمن هستند. براساس ادعای «راشد»، آنها پس از عید فطر نخستین اقدامهای عملی خود را برای این نقشه شوم عملی خواهند کرد.
توسل به این شیوهها و تلاش برای از پای درآوردن انقلابیون یمنی به هر طریق ممکن، کاملاً حاکی از استیصال ریاض در نبردهای میدانی و نیز به بن بست رسیدن در نقشههای دیپلماتیک نظیر گفت و گوهای ژنو برای به زانو درآوردن مردم یمن است.
این نقشه شوم در صورت عملی شدن میتواند عواقب بسیار وخیمی را برای اقتصاد رو به زوال کشور جنگ زده یمن به دنبال داشته باشد، بویژه آنکه در شنبه گذشته وزارت بازرگانی این کشور در صنعا اعلام کرد؛ پس از شروع حملات سعودیها، «ریال» واحد پول یمن، بخش اعظم ارزش خود رااز دست داده و متعاقب آن قیمت کالاهای اساسی در کشور رشد بیسابقه داشته است.
عمده بازارهای موادغذایی بر اثر تداوم و تشدید بمبارانها تعطیل و موادغذایی نایاب شده و مردم در ماه مبارک رمضان روزگار بسیار سختی را سپری میکنند. رئیس بانک مرکزی یمن در صنعا نیز پیشتر اعلام کرده بود، بازارهای کشورهای عربی عملاً «ریال» یمنی را تحریم کردهاند و در صورت ادامه این رویه، بزودی شاهد فروپاشی کامل اقتصاد کشور خواهیم بود.
تجربه تغییر و تحریم واحد پولی برای به زانو درآوردن یک رقیب در جنگ در شمار کثیفترین شیوههای رویارویی در یک نبرد است.
در اواسط دهه هفتاد شمسی نیز مشابه این رفتار در افغانستان رخ داد و نتیجه بسیار تأسف بار بود و بسیاری از مردم در کمتر از چند ماه تمام دار و ندار خود را بر باد رفته دیدند. هر یک از احزاب در منطقه تحت نفوذ خود اقدام به چاپ پول متفاوت کرد و این بر وخامت اوضاع افزود، به طوری که برای مثال در شهر مزار شریف هر دلار به یکصد و پنجاه هزار افغانی رسید و برای خرید یک قرص نان، بیشتر از وزن آن باید اسکناس رد و بدل میشد.
از جبهههای جنگ خبر میرسد که ارتش و نیروهای مردمی یمن در آستانه تصرف کامل استان نجران هستند. از سوی دیگر، قبایل این منطقه به طور رسمی خواهان جدایی از عربستان شدهاند. ریاض از تداوم این وضعیت و سرایت آن به دیگر استانها بشدت وحشت زده شده و برای مقابله به هر روشی متوسل میشود.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
انتقام اردوغان از کردها
بسمالله الرحمن الرحیم
عناصر تکفیری داعش صبح پنجشنبه بار دیگر با همکاری دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی ترکیه وارد شهر کوبانی (عین العرب) سوریه شده و کردهای این شهر را که پس از ماهها آوارگی به خانه و کاشانهشان باز گشته بودند، سر بریدند.
خبرگزاریها گزارش دادند بامداد پنجشنبه همزمان با انفجار دو خودروی بمبگذاری شده، دهها نفر از عناصر داعش که لباس و پرچمهای نیروهای کرد سوریه را به تن کرده بودند، وارد کوبانی شده و دهها نفر از ساکنان آن را قتل عام کردند. خبرگزاریهای غربی هم که این خبر را منتشر کردهاند، به ورود تروریستهای داعش از خاک ترکیه و از طریق گذرگاه رسمی مرزی «مرشد پینار» و همکاری ارتش و نیروهای امنیتی ترکیه تصریح نموده و افزودند: «تروریستهای داعش به هنگام عبور از مرکز ترکیه به سوریه و گذشتن از گذرگاه مرزی و نفوذ به شهر کوبانی با هیچگونه ممانعت نیروهای مرزبانی ترکیه مواجه نشده و پس از ورود به بخشهایی از شهر کردنشین کوبانی سوریه، مردم منطقه و تعداد زیادی از زنان و کودکان را که با صدای انفجار خودروهای بمبگذاری شده به بیرون از خانهها آمده بودند، به رگبار بسته و دهها نفر را به خاک و خون کشیدند. هنوز از آمار دقیق کشته شدگان این جنایت، خبر دقیقی منتشر نشده ولی به گزارش خبرگزاریها به دلیل اینکه مردم در خیابانها به رگبار بسته شدند، آمار قربانیان باید بسیار بالا باشد.
این جنایت هر چند از نگاه اول به گروه تروریستی داعش منتسب میشود و به عنوان برگ دیگری در پرونده قساوت و سنگدلی این گروه ثبت میگردد ولی در این حادثه باید بیش از همه انگشت اتهام به سوی دولت ترکیه و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی این کشور نشانه برود که با تروریستها همکاری کرده و راه را برای نفوذ آنها به شهر کوبانی باز گذشتهاند.
درباره چرایی تصمیم دولت ترکیه برای انجام این عملیات و تبانی با تروریستهای داعش دلایل متعددی وجود دارد که ثابت میکنند حمله مجدد به شهر مرزی کوبانی، انتقام گیری اردوغان از کردهاست؛ کردهایی که اخیراً در عرصههای سیاسی و نظامی در ترکیه و سوریه به موفقیتهای چشمگیری دست یافتهاند.
هنوز چند هفته از پیروزی کردها در انتخابات ترکیه و نقش آنان در شکست حزب حاکم اردوغان نگذشته که کردهای سوریه نیز در هماهنگی با ارتش این کشور با کنترل شهر تل ابیض و بستن گذرگاههای مرزی انتقال سلاح از ترکیه به شهر رقه سوریه که مرکز خلافت تروریستهای داعش است، ضربهای کاری به داعش و حامیان آنها وارد کردند. این پیروزیها خیلیها را خوشحال کرد و برخیها را ناراحت و عصبانی نمود. از جمله افراد ضربه خورده از تحولات اخیر سیاسی و میدانی ترکیه و سوریه، شخص اردوغان بود که از همان روز اعلام نتایج انتخابات مجلس ترکیه و نقش بر آب شدن سیاستهایش برای تشکیل «امپراطوری نو عثمانی» به واسطه پیروزی کردها و همچنین وقتی که داعشیها با همکاری کردها و ارتش سوریه از تل ابیض بیرون رانده شده و از طریق تونلهای زیرزمینی به ترکیه متواری شدند، بسیار عصبانی بود و مدام به کردها هشدار میداد.
سران حزب آقای اردوغان که به ظاهر نمیتوانستند کردهای داخل ترکیه را تهدید کنند، با انتقاد از حزب اتحادیه دمکراتیک کرد سوریه به علت حمایت از بشار اسد آنها را تهدید به انتقام کردند. روز دوشنبه گذشته برخی مطبوعات ترکیه از اهداف پشت پرده اردوغان خبر دادند که به «صالح مسلم» رئیس حزب اتحادیه دمکرات کرد سوریه هشدار داده دست از حمایت از بشار اسد بردارد تا ترکیه نیز بتواند متقابلاً امنیت شهر کردنشین کوبانی را در برابر خطرات احتمالی داعش حفظ کند.
از این رو میشد حدس زد که بیاعتنایی کردهای سوریه به درخواست اردوغان، تحولاتی را از سوی آنکارا علیه شهر کوبانی رقم خواهد زد. بنابر این اردوغان و داود اوغلو که اخیراً به خاطر شکستهای بزرگ در ترکیه و سوریه از کردها، همچون مار زخم خورده به خود میپیچیدند، تروریستهای داعش را که در داخل ترکیه و چند کیلومتر آنطرفتر از مرز سوریه در اردوگاههای نظامی آموزش میدیدند، روانه کوبانی کرده و جنایتی را در این شهر آفریدند تا انتقام شکستهای اخیر خود را از کردها بگیرند.
دولت ترکیه روز پنجشنبه از کردهایی که این روزها سرود پیروزی میخواندند برخلاف تعهدات خود به آنان که گفته بود اجازه ورود داعش را از مرزهایش به سمت کوبانی نمیدهد، انتقام گرفت تا بار دیگر ثابت کند سیاست خارجی ترکیه به شدت با تروریسم و حمایت از ناامنی در منطقه گره خورده و از بین رفتن داعش در سوریه به معنای پایان خواب سلطانی اردوغان خواهد بود.
بازی رئیسجمهور ترکیه با برگ داعش در کوبانی هر چند میتواند هشداری به کردها تلقی شود و این پیام را برای آنها داشته باشد که در صورت عدم همراهی با سیاستهای «سلطان»، حوادث سنگینتری در انتظار آنان خواهد بود، اما این قبیل اقدامات تروریستی نخواهد توانست مانع روند نزولی سقوط حامیان تروریسم در منطقه شود و جریانهای شکست خورده دیر یا زود باید تاوان خونهای زنان و کودکان بیگناهی را که به زمین ریخته شده و ناامنیهایی که در منطقه دامن زدهاند، بپردازند.
قطعاً دولتی که تا چند سال پیش سیاست به صفر رساندن تنش با همسایگانش را ادعا میکرد، اکنون که کمتر دولتی در خاورمیانه را میتوان یافت که تنشی با آن نداشته باشد، نخواهد توانست با این قبیل اقدامات، راهی را برای جبران شکستهای اخیر خود ایجاد کند بلکه بازی با آتش کوبانی، و گوش کشی از کردها از جمله بازیهایی است که این کشور را وارد بحرانی خواهد کرد که بیرون رفتن از آن برای آنکارا به سادگی امکانپذیر نیست.
***************************************
روزنامه خراسان**
وقتي همه در برابر قانون مساوي مي شوند/: مهدي ياراحمدي خراساني
«قوۀ قضاييه» يکي از ارکان اساسي و عناصر راهبردي جمهوري اسلامي است که نقش بسيار مهمي در ايجاد آرامش عمومي و در عين حال رضايت مندي مردم دارد. آن چه مسلم است قضا، قضاوت و برقراري عدالت در جامعه بر مبناي احکام، قوانين و حساسيت ها و ظرايفي که دين مبين اسلام بدان توجه دارد مقولۀ بسيار حساس و پيچيده اي است که رسالت و تکليف مسئولان اين نهاد مهم حکومتي را در کشور بسيار سنگين مي نمايد. در همين راستا قوۀ قضاييه در سال هاي اخير اقدامات رو به جلو و مثبت فراواني را رقم زده اما در عين حال با چالش ها و کاستي هاي زيادي نيز مواجه بوده است؛"اطاله دادرسي و پرونده هاي بلاتکليف فراوان، افزايش ورودي پرونده ها به محاکم قضايي، افزايش جرايم کلان اقتصادي، فراواني حکم حبس، پايين بودن سطح دانش حقوقي آحاد جامعه، برخي ضعفهاي مديريتي در امور زندانها(مثل استعمال مواد مخدر در داخل برخي زندانها که البته خود معلول عواملي چون کمبود بودجه و ضعف نظارت مي باشد)و ..." برخي از مهمترين چالش هاي سابقه دار قوۀ قضاييه مي باشد که مي بايست براي آن ها تمهيدات فوري و مناسبي انديشيده شود. مسلماً با توجه به وجود فساد در ابعاد مختلف اداري، اقتصادي و خصوصاً نظام مالي و بانکي و همچنين پيچيده تر شدن جرم و عوامل جرم خيز و همچنين افزايش جرايم و عناوين مجرمانه(از جمله سرقت رايانه اي و جرايم اينترنتي) انتظار بر اين است که اقدامات اساسي و مثبت قضايي اولاً با قوت بيشتري دنبال گردد، ثانياً بيشتر از گذشته صريح، قاطع و بدون اغماض باشد، ثالثاً رويکرد پيشگيرانۀ آن تقويت شده و در نهايت نسبت به اتفاقات داخلي و تغييرات عوامل محيطي و خارجي آن بسيار حساس و نکته سنج باشد. به عنوان مثال سخنان اخير محسني اژه اي معاون اول اين قوه مبني بر اين که؛ «قوۀ قضاييه با توجه به شرايط کنوني، توطئه ها و فشارهاي دشمن و عوامل شيطان بزرگ در داخل کشور چند هدف بزرگ از جمله فعال شدن چرخ اقتصاد کشور را به صورت مشخص هدف گذاري نموده است» و يا اينکه «پولي که پرداخت مي شود، بايد اعتبارسنجي و نظارت شود که کي، کجا و چگونه داده مي شود و با اين کار، حرکت عظيمي در چرخ اقتصاد به وجود مي آيد و قوه قضاييه احساس کرد اينجاست که به نفع مردم و دولت بايد وارد شود و ننشيند ببيند که بانک مرکزي چه مي کند» ناشي از درک همين اتفاقات محيطي و اقدامات پيشگيرانه است. قوۀ قضاييه براي افزايش اقتدار و همچنين بقا و دوام نظام مي بايست با پرهيز از هرگونه سياسي بازي و مصلحت انديشي، بدون هيچگونه اغماضي با مجرمان، خلافکاران، قانونشکنان و مفسدان در هر سطح و جايگاهي که هستند برخورد نمايد. در صورتي که اين مهم به صورت قطعي و کامل در نظام قضايي کشور محقق شود مردم طعم عدالت را چشيده و حلاوت آن را با دل و جان درک مي نمايند. کما اين که اتفاقات چند وقت اخير اين نهاد در برخورد با دانه درشت ها و يقه سفيدها همچون؛ اعدام مه آفريد امير خسروي مفسد کلان اقتصادي، بازداشت و اعمالِ قانون دو تن از معاونان رئيس جمهور سابق و صدور حکم قضايي «م.هِ» معروف برخي از مهمترين اقدامات مثبت و قابل توجه در همين راستاست.تداوم اين رويکرد يعني اجراي عدالت و تساوي همه در برابر قانون نتايج بسيار مثبتي در سالم سازي جامعه به همراه دارد. "وقتي همه در برابر قانون مساوي مي شوند" مردم نسبت به اجراي عدالت در جامعه اميدوار گشته و شعار هميشگي قوۀ قضاييه يعني؛ «دستگاه قضايي به عنوان ملجاء و پناهگاه مردم» رنگ و بوي حقيقت به خود مي گيرد. لذا نهاد قضايي کشور بايد مستقل از هر نهاد و جناحي با اقتدار به ايجاد امنيت در جامعه بپردازد و به تعبير حضرت امام(ره) تنها دغدغه اش تحقق رضايت خداوند و اداي تکليف باشد. چنانچه فرمود: «آنچه در دادگاه، قاضي، کارمندان دستگاه قضايي، مراحل مختلف امر قضايي اعم از حقوقي و کيفري و يا خانوادگي نافذ است و دخالت دارد يک چيز بيشتر نيست و نخواهد بود و آن هم رضايت خداوند، اداي تکليف، احقاق حق، احياي عدالت، اجراي قانون عدل و انصاف، احقاق حقوق مظلومان، حکم به حق و صيانت از حقوق عامه است.» البته مسلماً در اين مسير فشارها، تهمت ها و اقدام هاي تخريبي بسياري نيز رخ خواهد داد که در راستاي اجراي عدالت، پرداخت چنين هزينه هايي کاملاً طبيعي بوده و نبايد در عملکرد دستگاه قضا خللي ايجاد نموده و يا گوشش بدهکار چنين حرف ها و سخن هايي باشد. سخن پاياني اينکه هفته قوه قضاييه فرصت مناسبي براي نقد و بررسي و ارزيابي عملکرد و ارائه گزارش اين نهاد است. مقوله اي که با توجه به گستردگي و پيچيدگي وظايف آن با اما و اگرهاي بسياري مواجه است که مي بايست مورد توجه قرار گيرد. بنا به تعبير رييس دستگاه قضا راه ارزيابي عملکرد دستگاه قضا اين نيست که راهي کوچه و خيابان شوند و از محکوم عليهم سوال کنند چون روشن است که غالباً محکوم عليهم، از حکمي که عليهشان صادر شده راضي نيستند، بلکه راه معقول، شنيدن حرف هاي همه اطراف است: محکوم عليهم(کساني که به ضرر آنان حکم صادر شده)، محکوم لهم (کساني که به نفع آنان حکم صادر شده) و قضات. تا بدين ترتيب با در نظر داشتن همۀ جوانب و نقد منصفانه و دلسوزانه زمينۀ ارتقاي اين نهاد فراهم گردد.
***********************************
روزنامه رسالت**
پسامذاکرات اتمي؛ آغاز ايستادگي بسيار سنگين/ دکتر حامد حاجيحيدري
تز 1. دوران پسامذاکرات اتمي؛ آغاز "ايستادگي بسيار سنگين"... اگر آن چنان که دکتر حسام الدين آشنا، از اعضاي برجسته و تعيين کننده اتاق فرمان عمليات رئيس جمهور اسلامي ايران، دو سال قبل تصريح کرده بود، فرجام مذاکرات اتمي به آغاز "ايستادگي بسيار سنگين" ختم ميشود، بايد بپذيريم که اين، يک برنامه از پيش سنجيده البته از نوع "دو فاکتو" بوده است که اکنون مو به مو در حال تحقق است.
دو سال قبل، دکتر حسام الدين آشنا، در جريان گفتگوي ويژه خبري مورخ دوشنبه 8 مهر 1392، بهوضوح، طرح کلي جمهوري اسلامي ايران در مذاکرات اتمي و حتي دوران پساتحريم را با کليد واژه "رويکرد اتمام حجت"، "اثبات حسن نيت"، و از همه مهمتر، "ايستادگي بسيار سنگين" بيان کرد.
اکنون، چهار روز مانده به فرجام ضرب الاجلي که يحتمل تا شهريور و سفر رئيس جمهور به مجمع عمومي سازمان ملل متحد تمديد خواهد شد، تحقق اين پلان، آشکارا قطعيت يافته است.
تز 2.
جملاتي که دکتر حسام الدين آشنا براي بيان منظور خود به کار برد، کامل و دقيق بود. او گفت: "رويکرد اتمام حجت، رويکرد بسيار مهم و تعيين کنندهاي در کاري است که ايران در حال انجام آن است؛ جمهوري اسلامي ايران اين بار اجازه نميدهد مذاکرات، ناتمام و ناگهاني قطع شود و در پي اتمام حجت است، زيرا، اگر فردا ايستادگي بسيار سنگيني انجام داديم، مردم بدانند ما حسن نيت نشان داديم".
مهم؛ تکرار: "... زيرا، اگر فردا ايستادگي بسيار سنگيني انجام داديم، مردم بدانند ما حسن نيت نشان داديم".
وي با اشاره به فرمايش رهبر معظم انقلاب درباره نرمش قهرمانانه گفت: "نرمش براي اين است که در بازي پيروز شوي نه اين که بازنده شوي. ما طرفهاي خود را يک صد سال است که ميشناسيم و ميدانيم که آنها با قصد قربت نيامدهاند". وي با بيان اين که امريکاييها گرفتاريهاي جدي در منطقه دارند که بدون مذاکره با ايران اين گرفتاريها سالها حل نخواهد شد، افزود: "امريکاييها بايد در موضوع هستهاي حسن نيت خود را نشان دهند تا درباره مسائل ديگر منطقه نيز با ايران مذاکره کنند".
دکتر حسام الدين آشنا، با اشاره به اين که مقامات آمريکا بار ديگر خواستهاند ايران پروتکل الحاقي را بپذيرد تأکيد کرد: "ما ديگر اجازه بازرسي غير متعارف و سر زده را نميدهيم، زيرا، در گذشته اين کار انجام شد، اما، آنها دبه کردند. ... جمهوري اسلامي ايران اين بار اجازه نميدهد مذاکرات ناتمام و ناگهاني قطع شود و در پي اتمام حجت است، زيرا، اگر فردا ايستادگي بسيار سنگيني انجام داديم مردم بدانند ما حسن نيت نشان داديم. اين که آقاي روحاني ميگويد امريکاييها وقت کمي دارند براي اين است که ملت ايران خيلي منتظر نميماند و تصميم خود را ميگيرد".
وي گفت: "ما خواستار حذف تحريمها هستيم نه کاهش آنها و نميخواهيم بر سر کاهش پلکاني تحريمها چانه بزنيم. ما معتقديم تحريمها ظالمانه است و هر دو طرف بايد هم زمان اقدامات اعتماد ساز را انجام دهند نه اينکه ما اقدامي را انجام دهيم و طرف مقابل بگويد بروم بررسي کنم که انجام شدني هست يا نه" (سه شنبه 9 مهر 1392، خبرگزاري مهر، خبر شماره 2146425).
تز 3.
البته همان طور که مقام معظم رهبري در ديدار رمضاني نود و چهار با مديران کشور فرمودند، ما براي توافق نکردن وارد اين گود نشديم. انقلابيها، اساساً اعتقادي به پيش بيني رويدادهاي انساني ندارند؛ آنها وارد اين ميدان شدند تا با اراده انساني تاريخ را شکل دهند، هر چند که با وقوف بر جوهر امور، در کل، برآوردي از امور دارند. ميدانستيم که آنها به اندک برد ديگران رضايت نخواهند داد.
به هر حال، چه در داخل و چه در خارج، برخي "محترمين" بودهاند که گمان ميکردند که بايد اين مسير را امتحان کرد.
همچنين، لااقل، لازم بود تا براي مردم و بهويژه جواناني که بايد براي "ايستادگي بسيار سنگين" مهيا باشند، حجت تمام شود که ما همه راهها را رفتيم. خصوصاً براي جواناني که خيانتهاي رنگارنگ امريکاييها به تاريخ اين ملت يادشان نيست، اين اتمام حجت ضروري مينمود.
اين چنين بود که پروژه موسوم به "نرمش قهرمانانه" ، با طرحي انديشيده به حرکت درآمد. بنا به اين توضيحات، ايران براي برقراري موازنه فعلي در مذاکرات برنامهريزي اصطلاحاً "دو فاکتو" داشته و آن را تا اين جا پيش برده است، و اکنون نه در پايان، بلکه در نيمه راه است.
***************************************
روزنامه ایران**
حمایت رهبری، سرمایه بزرگ دولت/ سید رضا صالحی امیری
سخنان اخیر رهبر معظم انقلاب در جمع کارگزاران نظام، حاوی نکات ارزندهای است که با تأمل در آنها میتوان به عمق میزان حمایت رهبری از دولت خدمتگزار و نیز پایبندی همه جانبه دولت به منویات رهبری و حرکت در مسیر استراتژی نظام پی برد.
نخستین نکتهای که در سخنان و رهنمودهای ایشان جلب نظر میکند حمایت چندباره رهبری از دولت و تیم مذاکره کننده هستهای است که صریح و شفاف مذاکره کنندگان را « امین، غیور، شجاع و متدین» خطاب کرده و معتقدند« تیم مذاکره کننده، با غیرت ملی و دقت کامل و با قصد بازکردن گره و پیش بردن کار کشور مشغول تلاش است و انصافاً با شجاعت، مواضع را بیان و دنبال میکند». این سخنان مؤید آن است که دولت تدبیر و امید در بیان خواستهها و ترسیم و تبیین اصول خدشه ناپذیر جمهوری اسلامی در چارچوب موردنظر رهبر معظم انقلاب گام برداشته و استراتژی خود را در هماورد نفسگیر هستهای و مذاکره با قدرتهای غربی بر اساس منویات ایشان تنظیم کرده است. بنابر این متهم کردن دولت به پایبند نبودن به خطوط قرمز نظام دروغ بزرگی است که عدهای به ناحق آن را از تریبونهای خاص مطرح میکنند و در واقع با این اتهام افکنی ناراحتی خود را از پشتیبانی رهبری از دولت که مشمول این سطح از حمایت و پشتیبانی رهبری شده آشکار میسازند. آنها که در تخریب و مانع تراشی برای دولت و سرد کردن روحیه تیم مذاکره کننده هستهای در ماههای اخیر از هیچ تلاشی دریغ نکرده و به انحای مختلف در ناامید کردن مردم از رأی خود به دولت تدبیر و امید حتی استفاده ابزاری از باورها و ارزشهای جامعه را بر خود مباح دانستند و کار را به آنجا رساندند که مراسم تشییع غواصان شهید را به انگ زنیها و تخریب گریهای خود آلوده کردند، باید بدانند که ادبیاتی مغایر با ادبیات رهبری برگزیدهاند. دولت آقای روحانی صداقت و پایبندی خود را به نظام و رهبری و پاسخگویی به مطالبات ملت بزرگ ایران و خدمتگزاری ملت در همین مدت 22 ماه به اثبات رسانده و برخلاف رویه تخریب گران استفاده ابزاری از اعتقادات، ارزشها و سرمایههای نظام را گناهی نابخشودنی قلمداد میکند؛ امری که متأسفانه در دولت گذشته به یک رویه تبدیل شده بود. از این رو دولت قدردان حمایت مستمر رهبری از تلاشهای مسئولان خدمتگزار است.
نکته دیگری که از سخنان رهبری نظام دریافت میشود و پیام روشنی به قدرتهای غربی و طرفهای مذاکره کننده دارد، این است که ترسیم خطوط قرمز نظام و چارچوب اصلی مذاکرات در نظام جمهوری اسلامی توسط رهبری تعیین میشود. بنابر این تیم مذاکره کننده هم در روند مذاکرات همواره نکات مورد نظر رهبری را برای طرف مقابل تبیین می کند و خود را موظف به تحقق آنها میداند. در واقع مرز شفاف مذاکرات همان اصولی است که رهبری با صراحت بیان میکند و دولت هم ذرهای از آن عقب نخواهد نشست، همچنان که ملت ایران هم انتظاری جز این از دولت برخاسته از رأی آنها ندارد. هیچ کس حق ندارد بر این صریح گویی و شفافسازی خدشهای وارد کند و سخنان ایشان را با تفسیر و تأویل مصادره به مطلوب کرده و در تعیین چارچوب مذاکرات شبهه افکنی کند، چنانکه خود ایشان در سخنرانی شان تأکید کردند: «هر آنچه رهبری در جلسات عمومی میگوید، عیناً همان مسائلی است که در جلسات خصوصی به رئیس جمهوری و دیگر مسئولان ذیربط میگوید. بنابراین خط تبلیغی غیر صحیح که از برخی خطوط قرمز رسمی در جلسات خصوصی صرفنظر شده، خلاف واقع و دروغ است.»
از دیگر نکات مطرح شده در سخنان اخیر رهبری نظام مرزبندی روشن میان انتقاد و تخریب است. چنانکه دولت آقای روحانی در این مدت شدت نقدپذیری خود را نشان داده و رفتار دولت هم در قبال منتقدان بیانگر این واقعیت است که دولت نقد را به مثابه یک فرصت و اقدام سازنده تلقی میکند. تأکید رهبرمعظم انقلاب بر این نکته که «انتقاد از عمل کردن آسان تر است؛ چرا که دیدن عیبهای طرف مقابل راحت است اما درک دشواریها و نگرانیهای او مشکل است» دقیقاً ترسیم مرز سرخ میان انتقاد و تخریب است.
چنانکه ایشان در تکمیل این سخن بر ادامه انتقادها اشاره و تأکید کردند: «این حرف من نباید مانع ادامه انتقادها شود اما متوجه باشیم که تیم هستهای برخی مسائلی را که مورد انتقاد است میداند اما بعضی ضرورتها او را به برخی اقدامات میکشاند.» بر کسی پوشیده نیست که در مدت 22 ماهی که از عمر دولت یازدهم میگذرد، آنچه بیش از نقد منصفانه و دلسوزانه که باید چراغ راه دولت در پیمودن مسیر توسعه باشد به چشم میخورد حجم وسیع جنجال، هیاهو و اختلاف افکنی است که به قصد تضعیف دولت و ایجاد تشکیک در میان جامعه صورت میگیرد. جنگ رسانهای یکی از ابزارهای نوین قدرت است که به قصد تضعیف و شکست دولتها از سوی جنگ افروزان به کار میرود و با کمال تأسف باید گفت عدهای از مخالفان دولت تدبیر و امید هم از این حربه برای انتقامجویی و زمینگیر کردن دولت بهره میجویند. حال باید از این گروه سؤال کرد که رفتار شما در این مدت در جهت خواستههای رهبری و سخنان صریح ایشان بوده یا تابعیت از هوای نفسانی ؟ انتظار این است که پس از این صحبتها که برای دولتمردان فصل الخطاب و راهگشاست، همه مخاطبان سخنان رهبری فرمایشات ایشان را بدون تفسیر و تأویل سرلوحه حرکت خود قرار دهند و در مسیر پیشرفت و تعالی کشور گام بردارند.
***************************************
روزنامه جام جم **
تبانی ترکیه و داعش در حمله به کوبانی / مرتضی مکی
داعش بار دیگر به کوبانی حمله کرد اما این حمله بسیار غافلگیرکننده بوده است. منابع مختلفی از کردها و ترکیه اعلام کردهاند که عناصر داعش از خاک ترکیه وارد کوبانی شدهاند. در واقع اعضای داعش از جایی وارد کوبانی شدهاند که کردها تصور حمله از این نقطه را نمیکردند.
هر چند رجب طیباردوغان حمله داعش از خاک ترکیه را رد کرده است. اما با توجه به سیاستهای ترکیه در قبال کردهای سوری همکاری آنکارا با داعش در حمله مجدد به کوبانی دور از ذهن نیست. داعش در اواخر سال میلادی گذشته حملات گستردهای را با تمام توان به شهر کوبانی آغاز کرد.
ارتش ترکیه در مرز با سوریه تجمع کرد ولی هیچ اقدامی برای جلوگیری از حمله داعش به کوبانی انجام نداد و نظارهگر قتلعام کردها در کوبانی شد. اما مقاومت کردها باعث عقبنشینی داعش از کوبانی شد.
مقاومت کردها در برابر داعش در کوبانی نقطه امیدوارکنندهای برای حمله آنها به مواضع داعش شد. در چند هفته گذشته کردها موفقیتهایی را در تصرف چند شهر سوریه داشتند و به 50 کیلومتری شهر رقه، پایتخت داعش در سوریه رسیدند. پیشرویهای کردهای سوریه نگرانیهایی را به دنبال داشت و داعش و حامیانش نیاز به تحرکی غافلگیرکننده برای جلوگیری از پیشرویهای آنها داشتند. حمله غافلگیرکننده داعش به کوبانی واکنشی به پیشروی کردها در جبههای دیگر بود. نگاهی به جغرافیای کوبانی نشان میدهد داعش بدون همکاری و یا حداقل آگاهی ارتش ترکیه توان چنین عملیات برقآسایی در کوبانی را نداشت. دولت ترکیه پساز اینکه انتقادات گستردهای به سیاستهای این کشور در حمایت از داعش وارد شد روی این مساله تبلیغات بسیاری کرد که تنها از ارتش آزاد و ائتلاف میانهروی مخالف دولت سوریه حمایت میکند. ولی اقدامات غافلگیرکننده داعش در حمله به کوبانی نشان میدهد که ائتلاف میانهروی ضدسوری از توان لازم برای حمله به مواضع ارتش سوریه برخوردار نیست . حمله داعش به کوبانی نشان میدهد رجب طیب اردوغان با وجود شکستی که در انتخابات پارلمانی متحمل شد تغییری در سیاسستهای ضدسوری خود ایجاد نکرده است.
***************************************
روزنامه وطن امروز **
استراتژی آشکارساز رهبرانقلاب در مذاکرات /مهدی محمدی
رهبر انقلاب اسلامی با سخنرانی سهشنبه هفته گذشتهشان، شرایطی ایجاد کردهاند که آمریکا دیگر نمیتواند هدف واقعی خود از مذاکرات هستهای را پنهان کند. بسیاری تصور میکنند آنچه ایشان در آن روز فرمودند، صرفا توصیف پارامترهای یک توافق خوب بوده است اما این به عقیده من تنها نیمی از مساله است. مساله مهمتر این است که ایشان یک استراتژی آشکارکننده در پیش گرفتهاند و با طرح یک سلسله پارامترهای خاص ناظر به مسائل کلیدی مذاکرات، شرایطی را به وجود آوردهاند که روشن شود هدف واقعی و پس پرده آمریکا از این مذاکرات چیست.
آمریکاییها مدتهاست ادعا میکنند هدف اصلی آنها از این مذاکرات بستن همه راههای ایران به سمت سلاح هستهای است اما واقعیت این است که نشانههای بسیار قدرتمندی وجود دارد که به ایران میگوید آمریکاییها «اهداف دیگری» در سر دارند که اطمینان از عدم ساخت سلاح هستهای توسط ایران بیش از هر چیز نقابی است که بر چهره آن اهداف شوم و پنهان کشیده شده است. مجموعه آنچه آمریکاییها در سطوح رسمی و غیررسمی ظرف این 2 سال گفتهاند این باور قدرتمند را در ایران به وجود آورده است که هدف این مذاکرات اطمینان از صلحآمیز بودن و صلحآمیز باقی ماندن برنامه هستهای ایران نیست بلکه هدف این است که:
اولا- این برنامه راهبردی در میانمدت متوقف و در درازمدت ریشههای آن خشکیده شود.
ثانیا- اهرمهای فشار آمریکا علیه ایران حفظ شود تا بتوانند آن را در حوزههای دیگر مواجهه راهبردی با ایران به کار بگیرند.
ثالثا- مدیریت افکار عمومی ایران و در نتیجه آن، مدیریت معادله سیاست داخلی و معادله قدرت در ایران در اختیار آمریکا قرار گیرد و پروژه براندازی در درازمدت محقق شود.
رابعا- با در پیش گرفتن یک سیاست رادیکال ژئوپلیتیکی علیه ایران و ترکیب آن با دور جدیدی از تحریمها و تهدیدها (در حالی که ایران دیگر برنامه هستهای هم برای ایجاد بازدارندگی و مدیریت صحنه منازعه در اختیار ندارد)، توافق هستهای بدل به مقدمه اقتدارزدایی منطقهای از ایران شود.
آنچه رهبر انقلاب اسلامی روز سهشنبه فرمودند، چارچوبی است برای تعیین تکلیف این موضوع که هدف واقعی آمریکا از این مذاکرات و توافقی که در پی آن است بالاخره کدام است: مطمئن شدن از ماهیت صلحآمیز برنامه هستهای ایران یا ایجاد یک مسیر بازگشتناپذیر برای تضعیف و در نهایت براندازی نظام جمهوری اسلامی؟
اگر آمریکا فقط در پی اطمینان از ساخته نشدن سلاح هستهای توسط ایران باشد، دیگر نیازی به محدودیتهای بسیار بلندمدت از قبیل 10، 15 و 25 سال ندارد. وقتی آمریکا بر گنجانده شدن چنین محدودیتهایی در متن توافق اصرار میکند یعنی مساله بسیار فراتر از صلحآمیز باقی ماندن برنامه هستهای ایران و در واقع تلاشی است برای ایجاد بستری که ظرف حداقل یک دهه امکان اجرای پروژههای تغییردهنده را در ایران فراهم کند. اگر هدف حقیقتا اعتماد به پایبندی ایران به توافق است، حقیقتا چه تفاوتی میان (فیالمثل) 6 سال و 10 سال وجود دارد؟ اگر اعتماد از پایبندی ایران به توافق ظرف 6 سال حاصل نشود، به چه دلیل باید فرض کنیم ظرف 10 سال حاصل خواهد شد؟ وقتی طرف آمریکایی اعداد پایینتر از 10 سال را نمیپذیرد و بر دورقمی بودن عمر توافق اصرار میورزد، عاقلانه است که فکر کنیم این زمانبندی 10 ساله، زمانبندی تولید اعتماد درباره برنامه هستهای ایران نیست بلکه زمانبندی اجرای پروژه دیگری است که حداقل به این میزان زمان نیاز دارد و در صورت اجرای موفق آن پروژه، توافق هستهای بدل به یک توافق دائمی خواهد شد و دیگر ایران پس از 10 سال هم ارادهای برای پیگیری یک برنامه غنیسازی صنعتی یا احداث رآکتورهای آب سنگین نخواهد داشت.
با این مفروض، ایران حق دارد اینگونه بیندیشد که آمریکا به بهانه موضوع هستهای، زمان خواهد خرید اما این زمان را برای اجرای پروژهای که در بالا توصیف شد مصرف خواهد کرد نه برای تمهید مقدمات پذیرش ایران بهعنوان یک قدرت بزرگ هستهای.
اصرار بر بیزمان بودن توافق نیز از همین منظر قابل تحلیل است. رهبر انقلاب اسلامی روز سهشنبه فرمودند این توافق زمانی تمام خواهد شد و دوره آن به پایان خواهد رسید اما آمریکاییها در ماههای گذشته بارها گفتهاند از دید آنها این توافق بیزمان است و پس از طی زمانهایی مانند 10 سال یا حتی بیشتر باز هم تضمینی نیست که آمریکا با برچیده شدن محدودیتها از برنامه هستهای ایران موافقت کند. آخرین نمونه سخنان «فیلیپگوردون»، عضو سابق تیم مذاکرهکننده آمریکا در کنگره است (گوردون در مذاکرات لوزان حضور داشته است) که میگوید اگر در پایان 10 سال ارزیابیهای آمریکا نشان دهد برنامه هستهای ایران همچنان برای آنها تهدید است به تلاش ایران برای فراتر رفتن از محدودیتها واکنش نشان خواهد داد! اگر آمریکا حقیقتا در پی اطمینان از ماهیت صلحآمیز برنامه هستهای ایران باشد، هیچ نیازی به باز گذاشتن انتهای توافق و خودداری از اعلام یک تاریخ قطعی برای پایان آن ندارد.
وقتی آمریکا گزینه مخالفت بینهایت با رفع محدودیتها از برنامه هستهای ایران را برای خود حفظ میکند، دقیقا به این معناست که امید دارد تا آن روز تغییراتی در ایران حاصل شود- و برای ایجاد این تغییرات برنامه دارد- که نتیجه آن تمایل درونی در ایران برای دائمی شدن محدودیتها بر برنامه هستهای ایران باشد و در صورتی که این تغییرات رخ نداده باشد و نظام جمهوری اسلامی با حفظ ماهیت انقلابی خویش، زمانی در یک دهه آینده تصمیم به توسعه برنامه هستهای خود بگیرد، آمریکا از همین حالا به صراحت میگوید که باز هم تحریمها را برقرار خواهد کرد! بنابراین روشن است که همانطور که هدف از 10 ساله کردن زمان توافق، خلق فرصت برای دگرگون کردن ماهیت انقلابی نظام جمهوری اسلامی است، هدف از فیکس نکردن زمان توافق هم دقیقا این است که اگر این پروژه شکست خورد، آمریکا تعهدی برای زندگی با یک ایران هستهای انقلابی نداشته باشد.
وقتی به موضع آمریکاییها درباره برنامه تحقیق و توسعه نگاه میکنیم باز هم این معادله برقرار است. آمریکا میخواهد برنامه تحقیق و توسعه ایران پس از زمانبندی 10 ساله تازه آغاز شود و برنامه تحقیق و توسعهای که تا پیش از آن تاریخ حاضر به پذیرش آن در ایران است یک برنامه واقعی نیست، چرا که منجر به شکلگیری مهارت حقیقی در ایران برای تولید و نصب صنعتی ماشینهای نسل 6 و 8 نمیشود.
اگر آمریکا حقیقتا در پی اطمینان از ماهیت صلحآمیز برنامه هستهای ایران است، چرا باید با یک برنامه علمی و تحقیقاتی که هدف از آن صرفا بالا بردن تدریجی مهارت ایران در کار با ماشینهای پیشرفته است، مخالفت کند؟ این مخالفت یک معنا بیشتر ندارد و آن هم این است که آمریکا اساسا هرگز قصد ندارد استفاده صنعتی از این ماشینها را در ایران بپذیرد و به این امید بسته است که تغییرات سیاسی ناشی از توافق در ایران هرگونه برنامه هستهای پیشرفته در آینده را بالکل منتفی کند.
اگر آمریکاییها در مذاکراتی که ظرف روزهای آینده انجام خواهد شد از این موضع خود دست برداشته و بپذیرند که ایران میتواند در این مدت فعالیت تحقیقاتی روی ماشینهای پیشرفته را ادامه دهد، آن وقت ایران قرینهای خواهد داشت که باور کند هدف واقعی آمریکا اطمینان از ماهیت صلحآمیز برنامه هستهای ایران است و کاسهای زیر
نیم کاسه نیست.
این مساله خود را بهتر از هر جای دیگر درباره رژیم دسترسی و بازرسی نشان میدهد که آمریکا خواهان گنجانده شدن آن در متن توافق است. یک رژیم دسترسی و بازرسی که هدف از آن صرفا اطمینان از ماهیت منحصرا صلحآمیز برنامه هستهای ایران باشد، هیچ دلیلی برای ورود به محیطهای غیرهستهای نخواهد داشت. علت اصلی هم همانطور که رهبر انقلاب اسلامی به صراحت فرمودند این است که اساسا و بنا به تعریف، مفهوم «محیط غیرهستهای» اعم از نظامی و غیرنظامی تمام مساحت ایران را دربر میگیرد و مفهوم «اطمینان از عدم هرگونه انحراف در ایران» نیز یک مفهوم بیدر و پیکر و غیرقابل تحقق است.
وقتی آمریکاییها اصرار میورزند حتی از پروتکل الحاقی هم فراتر رفته و یک رژیم بازرسی ویژه با حق دسترسی به محیط نظامی و امنیتی ایران را در ایران مستقر کنند ایران حق دارد با خود بیندیشد که موضوع بسیار فراتر از راستیآزمایی ماهیت برنامه هستهای ایران است و آمریکاییها میخواهند به بهانه این موضوع کنترل محیط امنیتی ایران را دست بگیرند. سطح معقولیتی که آمریکا آماده خواهد بود در رژیم دسترسی و بازرسی درخواستی خود اعمال کند، مساوی است با میزان اعتمادی که ایران میتواند به اهداف آمریکا از این مذاکرات دست یابد.
جالبتر از همه مساله تحریمهاست. اگر آمریکا حقیقتا در پی محدود کردن برنامه هستهای ایران به منظور تولید اعتماد نسبت به ماهیت آن در میانمدت است، چرا اصرار دارد که بخش بزرگی از تحریمها را در این فاصله حفظ کند؟ میدانیم که تحریمها به سرعت بازگشتپذیر است و اساسا حتی اگر تعلیق هم شود به این سادگیها در صحنه عمل برچیده نخواهد شد. آمریکا میتواند تحریمها را روز امضای توافق لغو کند، پس از آن به راستیآزمایی پایبندی ایران به توافق بپردازد و هر زمان که ایران توافق را نقض کرد دوباره به سرعت آنها را اعمال کند.
وقتی آمریکا اصرار میکند که اولا تحریمها را تعلیق خواهد کرد نه لغو، ثانیا بخش بزرگی از تحریمها را حفظ خواهد کرد، ثالثا نه بهطور فوری بلکه طی یک جدول زمانی بسیار بلندمدت تحریمها را کاهش میدهد و همه اینها هم پس از آن خواهد بود که ایران به طور بازگشتناپذیر برنامه هستهای خود را تعطیل کرد؛ آیا تهران حق ندارد اینگونه بیندیشد که هدف آمریکا حفظ ابزار تحریم برای تحقق اهداف دیگر در مقابل ایران است؟ و اگر هدف آمریکا واقعا همین باشد، ایرانی که برنامه هستهای خود را از دست داده و زودتر از چند سال دیگر هم نمیتواند آن را احیا کند، چه ابزاری برای صیانت از خود در مقابل تلاشهای براندازانه در داخل یا پروژههای بشدت خصمانه در منطقه خواهد داشت؟
حفظ زیرساخت تحریمها هیچ معنایی جز این ندارد که این تحریمها بزودی– و احتمالا به بهانههای دیگر- بازخواهند گشت و هدف آنها نیز این خواهد بود که کاری را که با برنامه هستهای ایران کردهاند با سایر مولفههای قدرت ایران تکرار کنند.
سخنرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی در روز سهشنبه فقط تعریف مسیرهایی برای تبدیل توافق موجود به توافق قابل پذیرش نبود، بلکه نوعی استراتژی آشکارساز بود که روشن شود هدف واقعی آمریکا چیزی است که ادعا میکند یا چیزی که ایران برآورد کرده است. تنها پاسخ این سوال است که روشن خواهد کرد پذیرش محدودیت بر برنامه هستهای عاقلانه هست یا نه. به عبارت دیگر، پذیرش محدودیتهایی چنین بلندمدت و سفت و سخت بر برنامه هستهای ایران تنها زمانی منطقی است که نشانههایی از تغییر راهبرد بشدت خصمانه آمریکا علیه ایران وجود داشته باشد و الا بدون این تغییر راهبردی معامله هستهای چیزی جز یک بازی سراسر باخت برای ایران نخواهد بود. ظرف چند روز آینده پاسخ این سوال را خواهیم فهمید.
***************************************