صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۳  ، 
شناسه خبر : ۲۷۶۹۷۰
هفته توفانی جمهوری اسلامی از 20 تا 27 خرداد 1360

امیرعلی  جهاندار:

3-2 سال ابتدایی انقلاب کورانی از حوادث مهم بود؛ چنانکه بسیاری از رویش‌ها و ریزش‌های انقلاب اسلامی در آن برهه اتفاق افتاد. یکی از این اتفاقات مهم که مرزبندی ملی‌گرایان را از صف امام و امت جدا کرد، ماجرای لایحه قصاص بود. لایحه‌ای که جبهه ملی علیه آن اعلام قیام کرد و با برخورد صریح امام و ملت مواجه شد و از همان زمان از چارچوب‌های سیاسی کشور خارج شد. هفته سوم خردادماه سال 60 را می‌توان یکی از تاریخی‌ترین برهه‌های انقلاب دانست، زمانی که از یک سو دستور کار عزل کفایت سیاسی ابوالحسن بنی‌صدر در مجلس شورای اسلامی است و از سوی دیگر لایحه قصاص که آیت‌الله بهشتی به مجلس ارائه کرده است مطرح است و در این میان جریان نهضت آزادی هم تلاش دارد عزل بنی‌صدر اتفاق نیفتد و هم ائتلافش با منافقین و جبهه ملی نیز از بین نرود.

همزمانی این اتفاقات این هفته را هفته تاریخ‌سازی کرده بود. به موجب تصویب لایحه قصاص حکم اسلام درباره قصاص قتل نفس انجام می‌شد اما جریان ملی‌گرا با این بهانه که این لایحه مغایر حقوق بشر است به مقابله با نظام می‌پردازد و با «سبّ به قرآن و سبّ به اسلام و غیرانسانی خواندن حکم قصاص» مردم را به شورش خیابانی علیه این لایحه در ساعت 14 عصر 25 خرداد دعوت می‌کند. از سوی دیگر قرار بود در جلسه 26 خرداد مجلس شورای اسلامی پیرو درخواست 120 نماینده، 2 فوریت طرح بررسی کفایت سیاسی رئیس‌جمهور به بحث و رأی‌گیری گذارده شود.

به نظر می‌رسید راهپیمایی جبهه ملی اولا به‌عنوان مقدمه و آزمون موفقیت شورش اجتماعی طراحی شده بود (که در صورت موفقیت زمینه را برای یک حرکت گسترده براندازانه و خشن در ادامه درگیری‌های پراکنده تهران و شهرستان‌ها فراهم می‌کرد) و ثانیا مانوری بود برای تقویت جایگاه اجتماعی و افزایش روحیه گروه‌های متحد بنی‌صدر در آستانه اقدام نهایی. صبح 25 خرداد بازرگان، یدالله سحابی و کاظم سامی طی یک نامه مشترک اعلام کردند به‌دلیل عدم امنیت و وجود سانسور و ادامه توقیف چند روزنامه، از شرکت در جلسات علنی مجلس خودداری خواهند کرد. صبح آن روز، حضرت امام خمینی(ره) در میان جمعی از اقشار مختلف مردم بیاناتی ایراد کردند که موارد و نکاتی از آن از جمله انتقاد شدید و صریح به بنی‌صدر، اعلام ارتداد جبهه ملی در صورت اصرار و پافشاری بر نفی حکم ضروری قصاص، و تکلیف به نهضت آزادی در روشن‌ کردن موضع خود و تبرّی جستن از اعلامیه جبهه ملی تا آن زمان سابقه نداشت.

امام در این سخنرانی بیش از همه نهضت آزادی را خطاب قرار می‌دهند که خط خود را از جبهه ملی جدا کند و از ائتلاف با آنها دست بردارد. ایشان می‌فرمایند: «با این نمازخوان‌ها باید چه کنیم؟... اینها همان جمعیت‌هایی هستند که حضرت امیر در مقابل آنها فشل شد نتوانست کاری بکند.[...] من بسیار متاسفم، من بسیار متأسفم، اینکه مرا به درددل وارد می‌کند مقابله با این جمعیت است، مقابله با آنی است که حضرت امیر را نگذاشتند کارهایش را انجام بدهد. اگر اینها واقعا اعتقاد به اسلام دارند و لازم می‌دانند که نهی از منکر کنند، کدام منکری بالاتر از این است که کسی بگوید حکم قرآن غیرانسانی است و مردم را دعوت کند برای این. 

با اینها ما چه کنیم؟ با این مقدس‌هایی که از اینها پشتیبانی می‌کنند و با هم ائتلاف کردند و با منافقین هم از اول ائتلاف داشتند، با این مسلمان‌های نمازخوان ما چه کنیم؟.... من با این جمعیت نمازخوان و متدین چه بکنم؟ من به اینها علاقه داشتم، حالا به بعضی‌شان هم باز علاقه دارم، با اینها ما تکلیفمان چیست؟ خب! چرا حسابتان را جدا نمی‌کنید؟[...] اما بعضی که اعلامیه دادند و تایید کردند این راهپیمایی‌ها را، آیا خوانده‌اند این اعلامیه‌های جبهه ملی را؟ دیده‌اند که این راهپیمایی را دعوت کردند.... راهپیمایی در مقابل اسلام! در مقابل صریح قرآن! در مقابل حکم ضروری اسلام! این را چه جور تعبیر کنیم؟

باز من کار ندارم به جبهه ملی، با اینکه بعض افرادش شاید افرادی باشند که مسلمان باشند، لکن من کار دارم به آنهایی که پیوند کرده‌اند با این جبهه، پیوند کرده‌اند با منافقین، پیوند کرده‌اند با منحرفین، من با اینها کار دارم که شمایی که متدین هستید و مدعی تدین، چه توجیهی از این معنا دارید؟ آیا تکلیف شرعی فقط این است که در مقابل مجلس و دولت اعلامیه صادر کنید؟ در تمام تکلیف‌های شرعی که شما احساس کردید، همین تکلیف شرعی را دارید که مردم را دعوت کنید به شورش در مقابل دولت اسلامی، در مقابل مجلس شورای اسلامی؟! نهی از منکر و امر به معروف فقط منحصر است به همین که شما دولت اسلامی را نهی و امر بکنید آن هم با آن کوبندگی؟! و آن هم دعوت به قیام، آن هم دعوت به شورش؟! یا در مقابل این اعلامیه جبهه ملی که مخالف نص قرآن مجید است، در مقابل این دعوتی که مردم را دعوت کرده است به راهپیمایی در مقابل قانون الهی، تکلیف دیگر ندارید شما؟

... من نمی‌خواستم که شما ائتلاف بکنید با منافقینی که بر ضد اسلامند و «شناخت»شان منتشر است، ولی چه بکنم، خب!  شما گوش نکردید به نصیحت، الان هم من نصیحت می‌کنم این جمعیت متدین نهضت آزادی را و آقای رئیس‌جمهور را، الان هم من نصیحت می‌کنم که آقا شماها دست بردارید از این سنگ‌اندازی جلوی چرخ اسلام، دست بردارید از این تضعیف مجلس و تضعیف روحانیت و تضعیف ملت و تضعیف روحیه ملت و تضعیف روحیه ارتش، دست بردارید از این امور و بیایید در میدان با برادران دیگرتان بنشینید، شما رئیس‌جمهور قانونی باشید روی قوانین عمل کنید، شما وکلایی هستید در مجلس، محترمید، متدینید، جدا کنید حساب را از مرتدها، اینها مرتدند، جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است.... شما بیایید.

حسابتان را از این‌هایی که اعلام مقابله با اسلام در اطلاعیه‌شان کردند و کمونیست‌ها را دعوت کردند و آن کمونیست‌ها که شما دشمن سرسخت‌شان هستید و آمریکا هم دشمن سرسختش است شما حسابتان را بیایید جدا کنید همین امروز، دیر نشده ‌است، همین امروز در رادیوی ایران اعلام کنید به اینکه این اعلامیه‌ای که جبهه ملی داده است و نوشته است که، مردم را دعوت کرده است که، در یکی‌اش دعوت کرده است به اینکه لایحه قصاص و لوایح دیگر و در یکی دیگرش گفته لایحه‌های غیرانسانی، که همین است مقصودش اینها قرینه‌اند. شما بیایید الان، شماها که اسلام را قبول دارید و می‌دانم قبول دارید، شما نهی از منکر را واجب می‌دانید و می‌دانم که واجب می‌دانید، اگر این شیطان باطنی بگذارد شما را که عقلتان عمل بکند، شما بیایید همین قضیه را محکوم کنید، رادیوی بعد از ظهر را ما باز کنیم، گوش کنیم ببینیم که نهضت آزادی اعلام کرده است که این اطلاعیه جبهه ملی کفرآمیز است، قرآن را سب کرده است».

امام همچنین ادامه دادند: «...من باید متاسف باشم، من باید بسیار متاسف باشم، از اینکه غیب نمى‏دانم! نمى‏دانستم در چنته اینها چه هست. من بعضى از اینها را مى‏پذیرفتم؛ به ایشان هم محبت مى‏کردم؛ لیکن نمى‏دانستم که اینها بر ضد قرآن هم قیام مى‏کنند.» امام در نهایت تصریح کردند: «اینها مرتدند. جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است. بله! جبهه ملی هم ممکن است بگویند که ما این اعلامیه را نداده‌ایم. اگر آمدند در رادیو امروز بعد از ظهر آمدند در رادیو اعلام کردند به اینکه این اعلامیه‌ای که حکم ضروری مسلمین، جمیع مسلمین را غیرانسانی خوانده، این اطلاعیه از ما نبوده؛ اگر اینها اعلام کنند که از ما نبوده، از آنها هم ما می‌پذیریم.»(1)

حضرت امام با این سخنرانی از نهضت آزادی می‌خواهند موضع‌شان را درباره قصاص روشن کنند و درباره قیام علیه قصاص هم موضع بگیرند! اما مهندس مهدی بازرگان عصر آن روز، متنی در اختیار خبرگزاری پارس گذاشت که فردای آن(پس از موعد راهپیمایی) در روزنامه کیهان به چاپ رسید، این متن به این شرح بود: «به‌رغم بعضی شایعات در سطح شهر[!] مبنی بر اینکه نهضت آزادی دستور راهپیمایی داده ‌است، ضمن اینکه جبهه ملی ایران هیچ‌گونه تماسی در مورد راهپیمایی امروز با نهضت آزادی نگرفته ‌است، هیچ ‌نوع دعوت و اطلاعیه‌ای نیز در مورد راهپیمایی امروز از سوی نهضت آزادی صادر نشده ‌است.»(2)

البته حجت‌الاسلام والمسلمین جعفر شجونی تحرکات نهضت آزادی را حتی پیش از اعلام راهپیمایی جبهه ملی می‌داند. شجونی می‌گوید: «زمانی که شهید بهشتی لایحه قصاص را به مجلس آورد نهضت آزادی‌ها ترش کردند، گفتند اینها می‌خواهند جامعه ما یک دست و یک پا و یک گوش و کور باشد. در حالی که این قصاص مربوط به قرآن است ربطی به آقای بهشتی نداشت. بعضی از آنها که هنوز هم زنده هستند نزد من آمدند و از بهشتی بدگویی کردند، گفتند این سید محمد حسینی را می‌‌شناسی، گفتم سید محمد حسینی کیه؟ گفتند همین بهشتی که می‌گویند، گفتم آقا شما برای لایحه قصاص ترش کردید؟ اینکه از جیب بهشتی درنیامده بلکه از قرآن آمده.»(3)

اما اولین واکنش رسمی بازرگان پس از سخنرانی حضرت روح‌الله(ره) بود که در آن هیچ‌گونه موضع‌گیری علیه این اقدام جبهه ملی دیده نشد. در این اطلاعیه، نه عمل کفرآمیز جبهه‌ ملی محکوم شد، نه غیر‌انسانی بودن قصاص محکوم شد و نه راهپیمایی با بهانه لایحه قصاص محکوم شد. این بیانیه صرفا یک انکار بود و نه موضع‌گیری پیرامون مسائلی که امام(ره) خواستار موضع‌گیری نهضت در برابر آنها بودند. و همین باعث شد پس از عملکرد سازشکارانه دولت موقت در مقابل آمریکا، زاویه مواضع این جریان با امام خبرساز شود. موضع‌گیری دوم که نهضت به اصطلاح آزادی، بر اثر انتقاد مردم و شخصیت‌ها و روزنامه کیهان، مجبور به اتخاذ آن شد...؛ مربوط به یک ماه پس از اطلاعیه اول بود. نهضت آزادی در این اطلاعیه گفت: «نهضت آزادی ایران به حکم اعتقاد به مبانی اندیشه اسلامی، قصاص را از امور ضروری اسلام می‌داند و[...] اما در مورد اجرای حدود اسلام، ما هم نظیر برخی علمای عظام، اعتقاد داریم که باید شرایط و مقدمات اولیه برطبق ضوابط اسلامی و به‌دنبال اجرای اسلام در تمامیت آن تحقق پیدا کند.»(4) 

در موضع‌گیری دوم نهضت آزادی  نیز اثری از محکوم کردن جبهه ملی دیده نشد و همچنین آنها حاضر نشدند «غیرانسانی خواندن حکم قصاص» را مذموم بدانند و راهپیمایی علیه آن را.  اما موضع‌گیری سوم جناب بازرگان که در پاسخ به نامه آیت‌الله شهید صدوقی مرقوم گشته است، به این شرح است:

«در هر حال اگر جبهه‌ ملی به لایحه قصاص، اعتراض[!] کرده باشد که ظاهرا و قاعدتا هم همین‌طور بوده است، بسیاری از علمای عظام و اساتید حقوق مسلمان طرفدار انقلاب، نظریات و مقالات علیه تدوین و تقدیم آن لایحه داده‌ بودند.[...] و انتقاد از لایحه با انکار آیات و احکام قصاص فرق دارد. ضمن اینکه من با بسیاری از سران و افراد جبهه‌ ملی[...] آشنایی قدیمی و دوره‌های هم‌زندانی داشته، حاضر و شاهد نماز و روزه‌شان بودم، چطور می‌توانستم به خود اجازه حکم ارتداد آنها را بدهم؟ خصوصا که تخصص و تعهدی در فتوا دادن و تکفیر کردن ندارم. [...] در مجموع آنها را خائن و صاحب سوء‌نیت و ضد نظام و انقلاب نمی‌دانم.[...] احساس من این بود که نه امام از من چنین چیزی را خواسته‌اند و نه وظیفه شرعی و سیاسی‌ام چنین حرکتی را ایجاب می‌کرد».(5)

بازرگان در این متن نیز مانند 2 موضع قبلی‌اش نه‌تنها اقدام جبهه‌ ملی و غیرانسانی خواندن حکم قصاص را محکوم نکرد، بلکه سعی در تمسخر فتوای ارتداد و تطهیر جبهه‌ ملی داشت. بازرگان به نظر امام(ره) لبیک نگفت و نه‌تنها بیانیه‌ای که صادر کرد دخلی به اعلام برائت از نظر و عمل جبهه‌ ملی نداشت؛ که اصلا ربطی به خواست و فرمایش امام(ره) نداشت. و این باعث شد مهدی بازرگان که روزگاری در صف انقلابیون بود از صف مردم فاصله بگیرد. بازرگان در نامه به آیت‌الله صدوقی اقرار می‌کند «نفی عمل جبهه ملی» را نمی‌کند چرا که به نظرش نه امام(ره) از او خواسته و نه وظیفه شرعی و سیاسی‌اش چنین اقتضا می‌کرده. اقدام هوشمندانه حضرت روح‌الله یعنی ملزم کردن نهضت به موضع‌گیری پیرامون این مسائل؛ و به اقرار خود بازرگان -که در متن آمد- نظری غیر از این هم از جانب نهضت صادر نشده بلکه اصلا از نظر بازرگان –همان‌طور که نقل شد- نظر جبهه‌ ملی مذموم و محکوم نبوده‌ است، فوق‌العاده مهم بود. مطالعه بستر تاریخی اتفاقات منجر به 31 خرداد 60 برای شناخت مواضع نهضت آزادی، جبهه ملی و منافقین و نزدیکی آنها به یکدیگر بسیار مهم است.

شرحی مجمل از یک هفته تلاش برخی دسته‌جات، برای به آشوب کشاندن کشور و نگه‌ داشتن بنی‌صدر(6)

در عزل بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا[20 خرداد 60] تا رأی مجلس به عدم کفایت سیاسی وی[27 خرداد 60]؛ عملکرد افراد مختلف نشانگر موضع سیاسی آنها و جریانات همگرای آنها است. دخل و ربط مجاهدین و بنی‌صدر که نیازی به توضیح خاص ندارد ولی به جهت یادآوری و تکرار می‌توان گفت فردای روز عزل بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا [20 خرداد 1360]، سازمان طی اطلاعیه‌ای در حمایت از بنی‌صدر، نسبت به جان او اعلام خطر کرد: مجاهدین خلق ایران با اخطار قاطع انقلابی علیه هرگونه سوءنیت به جان رئیس‌جمهور، از تمامی خلق قهرمان ایران، روشنگری، هوشیاری، آمادگی و حضور دائمی در صحنه‌ها و مقاومت پیگیر را طلب نموده و در این شرایط، حمایت از شخص رئیس‌جمهور و حفاظت از جان او را یک وظیفه مبرم انقلابی در سراسر کشور تلقی می‌کند.(7)

بنی‌صدر نیز در بیانیه مورخ 22خرداد 60، خبر ظهور غول استبداد را به سمع همگان رسانده و از 11 میلیون تن از مردم خواست در مقابل این غول عظیم استقامت کنند:(8)

«... به شما می‌گویم اگر امروز که هنوز وقت باقی‌ است، نایستادید و استبداد را که هنوز قوام نگرفته، دفع شر نکردید و استبداد با سلطه خارجی، پیوند قطعی پیدا کرد، همه آنچه را که گفتم و بدتر از آن را بر شما خواهند آورد و...».(9)

نهضت آزادی هم 24 خرداد همان سال در بیانیه‌ای که با عنوان «بیانیه احساس خطر و پیشنهادات به رهبری و دولتمردان و مردم» منتشر شد، ضمن تکرار مدعیات، پیرامون خطر «استبداد» و درگیری بین مبارزین(!) می‌نویسد:

«... اگر هوشیاری مردم کمک نکند، ممکن است خدای ناخواسته، ملت ما با استبدادی سیاه و استیلایی خونخوار روبه‌رو گردد و در نتیجه، همانطور که پس از کودتای ٢٨ مرداد کلیه مبارزانی که رو در روی یکدیگر ایستاده بودند همچون کاشانی و مصدق دچار زندان شدند، این بار نیز همه گروه‌ها از صحنه ناپدید شوند و تنها استبداد و استیلای خارجی یکه‌تاز میدان گردد».

و نیز توصیه‌هایی نیز برای مجلس دارد:

مجلس شورای اسلامی به جای کوشیدن در خلع رئیس‌جمهور و اهانت به آرای ملت بکوشند با رئیس‌جمهور تفاهم کرده و با رفع انحصار از صدا و سیمای جمهوری اجازه دهند رئیس‌جمهور و انتخاب‌کنندگان وی نظر خود را درباره رویدادهای کشور اعلام کنند. بازرگان در این بیانیه، نه‌تنها پیشنهادی برای بنی‌صدر و گروه‌های حامی او نداشت، بلکه با همنوایی آشکار با حامیان بنی‌صدر و مجاهدین خلق، به متهم کردن صدا و سیما و قوه قضائیه و «قوای نظامی و انتظامی اعم از ارتش، سپاه، بسیج و غیره» و «نهادهای انقلابی از قبیل جهاد سازندگی، سپاه پاسداران و شورای تبلیغات اسلامی» و «ستادهای نماز جمعه» می‌پردازد و به آنها توصیه می‌کند از وابستگی‌های حزبی، گروهی و جناحی برکنار بمانند و به دادگاه انقلاب امر می‌فرمایند «به توقیف غیرقانونی مطبوعات پایان دهد و آزادی مطبوعات را -که ضامن اجرای اصل امر به معروف و نهی از منکر است- تضمین کند».

به علاوه توصیه می‌کند: «دست‌اندرکاران، رأفت و رحمت اسلامی را منظور داشته و از برچسب زدن [به] افراد و گروه‌ها و جدا ساختن مردم از یکدیگر خودداری کنند و همچون روزهای قبل از پیروزی[،] همدل و همزبان در راه ساختن ایرانی اسلامی، آزاد و آباد بکوشند».

خوانندگان محترم توجه دارند که قرار بود در جلسه 26 خرداد مجلس شورای اسلامی، پیرو درخواست 120 نماینده، 2 فوریت طرح بررسی کفایت سیاسی رئیس‌جمهور [بنی‌صدر] به بحث و رأی‌گیری گذاشته شود. جبهه‌ ملی روز 25 خرداد را برای راهپیمایی معین و اطلاعیه توزیع نموده بود. کریم سنجابی که در آن زمان دبیرکل جبهه ملی بود،‌ بعدها در خاطرات خود ضمن اشاره به ارتباط و ملاقات‌های خویش با افرادی از مجاهدین خلق و شخص مسعود رجوی می‌گوید با فاصله گرفتن سازمان از توده‌ای‌ها و نظام، همگرایی بین مجاهدین و جبهه‌ ملی بیشتر می‌شد و می‌افزاید: «مخصوصاً همراهی و ارتباط آنها با بنی‌صدر، در خط آزادیخواهی، وسیله دیگری برای همکاری و تفاهم ما با آنها شده بود[...] در این موقع اختلاف مجلس و بنی‌صدر به حد اعلا رسیده بود، چند روز قبل از 25 خرداد[موعد میتینگ و راهپیمایی علیه لایحه قصاص و...] ما خانه‌های خود را ترک کردیم و به حال اختفای مطلق افتادیم و در حال اختفا بودیم...».(10)

نشریه مجاهد 2 هفته قبل از اعلام راهپیمایی جبهه‌ ملی، تحت عنوان «بررسی لایحه قصاص» ضمن رعایت احتیاط در عدم نفی اصل قرآنی و دینی آن، لایحه قصاص را زیر سوال برده و محکوم کرده بود.(11) سازمان همچنین علاوه بر تحلیل‌ها و مواضع خود، که آشکارا علیه امام در [نشریه] مجاهد منتشر می‌کرد،‌ متن نامه سرگشاده شیخ‌علی تهرانی به امام را در واکنش به سخنرانی 25 خرداد ایشان، انتشار داد. او در این نامه حملات شدیداللحنی خطاب به امام نموده و کوشیده بود اعتبار و استناد دینی و فقهی بیانات امام را از جمله در مورد حکم ارتداد منکرین حکم ضروری قصاص،‌ نفی کند.(12)

کیهان درباره شکست راهپیمایی جبهه ملی می‌نویسد: «در پی اعلام راهپیمایی جبهه ملی که قرار بود ساعت 3 بعدازظهر دیروز [25 خرداد] از میدان فردوسی آغاز شود، ‌گروه زیادی از مردم برای جلوگیری از برقراری این میتینگ در ساعات قبل از موعد تعیین‌شده در میدان فردوسی اجتماع کردند [...] جمعیت سپس مسیر خیابان انقلاب را به سوی میدان انقلاب و دانشگاه تهران در پیش گرفت و با فریاد شعارهایی علیه جبهه ملی و رئیس‌جمهوری به راه خود ادامه داد».(13) همچنین در سایر شهرستان‌ها نیز راهپیمایی‌های وسیعی به حمایت از فرمایشات حضرت امام برگزار شد که اخبار و تصاویر آنها در مطبوعات کثیرالانتشار و صدا و سیما منعکس گردید. اما سازمان مجاهدین در تبلیغات خود مدعی «اندک بودن تعداد مردم شرکت‌کننده در این اجتماعات» شد و اخبار مربوط به آنها را «دروغگویی» توصیف کرد. از سوی دیگر مهندس بازرگان طی اعلامیه‌ای که بعدازظهر 25 خرداد به خبرگزاری پارس ارسال کرد،‌ صرفاً‌ شایعه دعوت نهضت آزادی به راهپیمایی را تکذیب کرد.(14) کیهان این تکذیب را یک اقدام زیرکانه و رندانه برای اجتناب از موضع‌گیری‌های صریحِ مورد درخواست امام توصیف نمود.(15) روز 26 خرداد دو فوریت طرح بررسی کفایت سیاسی رئیس‌جمهور به تصویب مجلس رسید. 10 تن از نمایندگان از جمله بازرگان، یدالله سحابی، ابراهیم یزدی، سلامتیان و غضنفرپور از حضور در جلسه خودداری کردند.(16)

نام:
ایمیل:
نظر: