روزنامه کیهان **
کلاهیکه در ژنو برداشتند در وین گذاشتند!/ حسین شریعتمداری
۱- بعد از قرائت بیانیه مشترک ایران و 5+1 در وین که با ذوقزدگی ناشیانه یا فرمایشی! روزنامههای زنجیرهای و سایتهای همسو با آنها روبرو شد و در فضایی که همه جا سخن از یک «پیروزی بزرگ»! و «بینظیر»! در میان بود، اگر چه آرزو و ایدهآل ما نیز آن بود که با این جشن و سرور همراه و همخوان باشیم ولی مروری گذرا بر متن توافقنامه حکایت از آن داشت که همراهی با دستافشانیهای این و آن، نادیده گرفتن واقعیات و تبدیل کردن«آرزو» به «خبر» است! مخصوصاً آن که برداشت اعلام شده رئیسجمهور محترم کشورمان از توافق وین با برداشت رئیسجمهور آمریکا از همان سند، فاصلهای پرنشدنی و تفاوتی 180 درجهای داشت. از این روی، تیتر اول کیهان چهارشنبه 24 تیرماه را به اختلاف 180 درجهای یاد شده میان روایت رؤسای جمهور دو کشور از توافق وین اختصاص دادیم و طی یادداشتی با عنوان «این نیز گفتنی است» به مواردی از این برداشت دوگانه و متضاد اشاره کردیم. آن روز اما، تمامی رسانههای داخلی با تیترهای درشت به استقبال توافق وین رفته بودند و درباره پیروزی بزرگی! که به دست آمده است، داد سخن داده بودند، نظیر؛ «جهان بهایران سلام کرد»! «خجسته باد این پیروزی»! «پیروزی بدون جنگ»! «آغازعصر ایرانی»! «ایران بر قله توافق»! «پیروزی استقامت، شکستتحریم»! «جهان تغییر کرد»! «پیروزی تاریخی ملت ایران»! «گلصدبرگ توافقشکفت»!«کلید تدبیر قفل تحریمها را گشود»! «خورشید درخشان شد، تا باد چنین بادا»! «دنیا به احترام ایران ایستاد»! «کلید چرخید، ایران خندید»! «تدبیر کارساز شد، توافق تاریخی»! «فتحالفتوح دیپلماسی ایران»! «پیروزی ایران در جنگ ارادهها»! «تثبیت ایران هستهای با ایستادگی ملت»! و... و متاسفانه صدا و سیما نیز در این «جشن پیروزی»! و اعلام به اصطلاح این «توافق تاریخی»! سنگ تمام گذاشت به گونهای که انگار برای ارزیابی ماجرا و بیان واقعیات رسالتی بر عهده ندارد! و البته بعد از چند روز به یاد برخی از مفاد سند وین و مخصوصا بندهای 11 و 12 قطعنامه در حال تصویب شورای امنیت افتاد... که بگذریم!
اعلام تردید کیهان درباره توافق وین و اشاره به مواردی از توافق یادشده که در آن خطوط قرمز هستهای کشورمان نادیده گرفته شده بود با اعتراض گسترده و فراوانی روبرو شد که در بسیاری از موارد با فحاشی و ناسزاگویی نیز همراه بود. در این میان، برخی از دوستان نیز به دلسوزی - و نه غرضورزی- به کیهان توصیه میکردند که از ابراز تردید یا مخالفت درباره توافق وین خودداری کند و توضیح میدادند که متن توافق وین با همه جزئیات آن به رؤیت رهبر معظم انقلاب رسیده و موافقت کامل حضرت ایشان را نیز در پی داشته است! و تقدیر و تشکر حضرت آقا از تیم هستهای حاکی از موافقت ایشان با توافق یاد شده است. پاسخ ما این بود که تقدیر رهبر معظم انقلاب نشانه تلاش صادقانه و شبانهروزی تیم محترم مذاکرهکننده است که از سوی هیچ انسان منصف و آزاداندیشی قابل انکار نیست و توافق هر چه باشد، تلاش و فداکاری تیم کشورمان در خور تقدیر است. اما، برای ارزیابی توافق وین و تشخیص خوب و بد آن، معیارها و ملاکهای جداگانهای از سوی حضرت آقا ارائه شده است که در همان خطوط قرمز اعلام شده قابل تعریف است و محال است حضرت ایشان با توافقی که در آن از خطوط قرمز اعلام شده عبور شده باشد موافق باشند. البته، بعد از بیانات رهبر معظم انقلاب و تاکید ایشان بر ضرورت بررسی دقیق متن توافق وین، معلوم شد که اگر با توافق یادشده، موافقت داشتند، تاکید ایشان بر ضرورت بررسی دقیق متن آن ضرورتی نداشت.
در پایان این بند از یادداشت پیش روی گفتنی است که طی چند ماه اخیر با موارد مشابه دیگری نیز روبرو بودهایم که کسانی برداشتهای خود درباره برخی از مسائل- از جمله مسائل هستهای- را به حضرت ایشان نسبت دادهاند که خوشبختانه در همه موارد، اعلام نظر صریح رهبرمعظمانقلاب و تاکید معظمله که نظرات علنی ایشان با نظرات غیرعلنی حضرتش متفاوت نیست، کارساز و گرهگشا بوده است.
2- و اما، بعد از این مقدمه که طرح آن را ضروری دانستهایم باید گفت، مروری هر چند گذرا بر متن توافق وین، به وضوح نشان میدهد برخی از خطوط قرمز حیاتی نظام در توافق مورد اشاره، نادیده گرفته شده است که به آن خواهیم پرداخت، اما آنچه امروزه و در این میان، خطرناکتر به نظر میرسد و اشاره به آن ضرورت فوری دارد، قطعنامهای است که قرار است امروز -دوشنبه- در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب برسد. چرا که تصویب این قطعنامه، توافق وین را به یک سند بینالمللی و لازمالاجرا تبدیل میکند. با تصویب این قطعنامه- به گونهای که خواهیم پرداخت- بیم آن میرود کلاهی که حریف در توافق ژنو و لوزان برداشته بود! در توافق وین بر سرمان بگذارد! بخوانید؛
3- قطعنامهای که قرار است امروز در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب برسد- همانگونه که در متن توافق آمده است- اصلیترین تضمین توافق وین است و این توافق را به یک سند رسمی و لازمالاجرای بینالمللی تبدیل خواهد کرد که جای کمترین سرپیچی از تعهدات اعلام شده در آن را باقی نمیگذارد.
گفتنی است برخی از مواد منشور سازمان ملل متحد، برای الزام اعضاء به اجرای مصوبات شورای امنیت این سازمان محدودیتهایی نظیر عدم تعارض با قوانین داخلی و حاکمیت ملی کشورها قائل شده است ولی این محدودیتها درباره قطعنامههایی که تحت فصل هفتم منشور سازمان ملل به تصویب میرسند، وجود ندارد و تمامی قطعنامههای فصل هفتمی بدون کمترین استثناء لازمالاجرا هستند. بند 7 از ماده 2 منشور ملل متحد در این باره تصریح میکند که؛ «هیچ یک از مقررات مندرج در این منشور، ملل متحد را مجاز نمیدارد در اموری که ذاتاً جزو صلاحیت داخلی هر کشوری است دخالت نماید ولیکن این اصل به اعمال اقدامات قهری پیشبینی شده در فصل هفتم لطمهای وارد نخواهد آورد».
قطعنامهای که قرار است امروز به تصویب برسد، مستند به ماده 41 از فصل هفتم منشور ملل متحد است و انجام تعهدات ناشی از آن برای کشورمان الزامآور خواهد بود.
4- «سند وین» مطابق آنچه در بند فوق آمده است، با تصویب قطعنامه شورای امنیت، قطعی و الزامآور میشود و مهلت دوهفتهای برای بررسی مفاد آن از سوی مجلس شورای اسلامی و یا شورای عالی امنیت ملی کشورمان، کمترین تاثیری در قبول یا رد آن نخواهد داشت، توضیح آن که اگر مجلس شورای اسلامی یا شورای عالی امنیت بعد از بررسی متن توافق وین به این نتیجه برسند که بخشهایی از آن با منافع ملی کشورمان در تعارض است و یا در آن، خطوط قرمز اعلام شده از سوی ایران رعایت نشده است، نتیجه این بررسی با عرض پوزش فقط برای ثبت در تاریخ ارزش دارد و در تغییر متن و انطباق آن با خواستهها و مواضع ایران اسلامی کمترین تاثیری نخواهد داشت چرا که با تصویب قطعنامه شورای امنیت و قبل از انجام این بررسیها، متن توافق وین الزامآور شده و مفاد آن از سوی کشورمان پذیرفته شده تلقی میشود!
5- برخی از مسئولان محترم کشورمان در اظهارنظرهای رسمی خود از قطعنامه فصل هفتمی شورای امنیت سازمان ملل که قرار است امروز به تصویب برسد با عنوان «یک دستآورد»! یاد میکنند و از جمله اعلام میدارند با تصویب این قطعنامه اولاً؛ تمامی قطعنامههای قبلی شورای امنیت که علیه فعالیت هستهای ایران صادر شده است لغو میشود و ثانیاً؛ این قطعنامه انجام تعهدات حریف در توافق وین را تضمین میکند و ... که در این باره باید گفت؛
الف: برخلاف آنچه دوستان عزیزمان مطرح میکنند، قطعنامههای قبلی لغو نمیشوند، بلکه مفاد آنها در قطعنامه اخیر شورای امنیت جایگرفته و تجمیع میشود.
ب: جمهوری اسلامی ایران هیچ یک از قطعنامههای قبلی شورای امنیت سازمان ملل را نپذیرفته و آنها را غیرقانونی اعلام کرده بود و برای اثبات نظر خود نیز دلایل و شواهد محکم و مستندی داشت. اما قطعنامه اخیر را پذیرفته است بنابراین، برخلاف تصور یا تلقی دوستانمان، قطعنامههای قبلی نه فقط لغو نمیشوند، بلکه با تجمیع در قطعنامه اخیر به قوت خود باقی خواهند ماند، با این تفاوت که تاکنون قطعنامههای یاد شده را غیرقانونی میدانستیم ولی در حالت جدید بر قانونی! و لازمالاجرا بودن آنها مهر تائید زدهایم!
ج: موضوع فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد که قطعنامههای قبلی با استناد به ماده 41 آن علیه کشورمان تصویب شده بود، درباره کشورهایی است که صلح و امنیت منطقهای و جهانی را بر هم زده و یا تهدیدی علیه آن محسوب میشوند. سخن مستند و مستدل جمهوریاسلامی ایران برای اعلام غیرقانونی بودن قطعنامههای مورد اشاره این بود که شورای امنیت سازمان ملل بر اساس کدام سند یا شاهد و قرینهای، فعالیت هستهای ایران را تهدیدی علیه صلح و امنیت منطقهای یا جهانی تلقی کرده است که صدور قطعنامههای فصل هفتمی علیه کشورمان را توجیه قانونی کند؟!
و اکنون با تن دادن به قطعنامه فصل هفتمی اخیر- بی آن که بخواهیم و یا به آن توجه داشته باشیم- رسما پذیرفته و اعلام کردهایم که برنامه هستهای ایران تهدیدی علیه صلح و امنیت جهانی و منطقهای است! چرا؟! پاسخ روشن است، زیرا صدور قطعنامه فصل هفتمی اخیر را پذیرفتهایم و موضوع فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد از ماده 39 تا 51 آن، درباره کشورهایی است که صلح و امنیت جهانی و منطقهای را به خطر انداخته و یا تهدیدی علیه آن به حساب میآیند!
6- بند 11 از پیشنویس قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل درباره فعالیت هستهای ایران تصریح میکند در صورتی که یکی از طرفهای برجام بر این اعتقاد باشد که تعهدات توافق وین و یا بخشی از آن اجرا نشده است، شورای امنیت ملزم است ظرف 30 روز نظر اعلام شده را به رأی بگذارد تا چنانچه اقدام کشور یاد شده (بخوانید ایران) مصداق نقضتعهد تلقی شود، ادامه اجرای پاراگراف A از بند 7 این قطعنامه لغو شود. توضیح آن که موضوع پاراگراف یاد شده، لغو قطعنامههای قبلی شورای امنیت علیه برنامه هستهای ایران و بازگشت دوباره آنها است بنابراین مفهوم بند 11 این است که اگر یکی از 6 کشور گروه 5+1 اعتقاد داشته باشد که ایران به تعهدات خود پایبند نبوده و یا بخشی از آن را اجرا نکرده است، شورای امنیت ظرف 30 روز ادامه لغو قطعنامههای قبلی را به رأی میگذارد و چنانچه ادامه لغو قطعنامههای پیشین رأی نیاورد مطابق ماده 12 از قطعنامه پیشنهادی، تمامی تحریمهای ناشی از قطعنامههای قبلی بدون نیاز به تصویب مجدد- در این نکته دقت کنید- باردیگر لازمالاجرا خواهد شد. اکنون به موضوع بعدی که اوج موذیگری و خدعه حریف است توجه کنید!
7- نکته در خور توجه این که، در این رأیگیری نیازی به رأی اکثریت اعضای شورای امنیت سازمان ملل نیست و از آنجا که 5 کشور عضو دائمی این شورا یعنی آمریکا، انگلیس، فرانسه، چین و روسیه دارای حق وتو هستند، فقط کافی است که یکی از آنها خواستار بازگشت قطعنامههای قبلی شود. در این صورت، حتی اگر همه اعضای دیگر شورای امنیت نیز نظر دیگری داشته و خواهان عدم بازگشت قطعنامههای قبلی باشند، نظر و خواست آنها نمیتواند مانع از بازگشت قطعنامههای قبلی باشد، چرا که خواست و نظر همه آنها با همان یک رأی، یکی از 5 کشور یاد شده «وتو» و بیاثر خواهد شد.
به بیان دیگر بندهای 11 و 12 پیشنویس قطعنامهای که قرار است امروز به تصویب برسد، تصمیم احتمالی - فقط احتمالی- چین و روسیه برای پیشگیری از بازگشت قطعنامههای قبلی را غیرقابل اجرا و بیاثر کرده است. زیرا بر فرض که یکی از دو کشور چین و یا روسیه بخواهند مانع از بازگشت قطعنامههای قبلی شوند، در این صورت، اگر چه هر دو کشور یاد شده دارای حق وتو هستند و میتوانند خواستار ادامه بخشA از بند 7 یعنی ادامه لغو قطعنامههای قبلی و عدم بازگشت دوباره آنها شوند ولی رأی منفی فقط یکی از سه کشور آمریکا، فرانسه و انگلیس برای بیاثر کردن تصمیم آنها کافی است زیرا این سه کشور نیز دارای حق وتو هستند و رای منفی هر یک از آنها به بازگشت دوباره قطعنامههای یاد شده به مفهوم وتوی نظر سایر اعضای شورای امنیت سازمان ملل خواهد بود.
اکنون میتوان این اظهارنظر اوباما را به ارزیابی نشست که با تلویحی نزدیک به تصریح دست چین و روسیه را در پیشگیری از اقدامات آمریکا علیه برنامه هستهای ایران، کوتاه اعلام کرده بود.
8- پیشنویس قطعنامهای که قرار است امروز - و یا حداکثر چند روز دیگر- در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب برسد، از سوی آمریکا تهیه و ارائه شده است و از آنجا که تصویب آن به دلایل یاد شده، میتواند ایران را با دشواریهای فراوانی روبرو کند پیشنهاد میشود جمهوری اسلامی ایران از هماکنون، مخالفت خود با پیشنویس مورد اشاره را رسما اعلام کرده و خواستار تغییر بخشهایی از متن پیشنویس- از جمله بندهای 11 و 12، ضمیمهB و... آن- شود.
9- درباره متن سند وین که با عنوان برجام از آن یاد میشود نیز گفتنیهایی هست که اصلاح آن ضرورتی حیاتی دارد و در شمارههای آینده به آن خواهیم پرداخت ولی از آنجا که تصویب قطعنامه فصل هفتمی اخیر متن یاد شده را قطعی و لازمالاجرا خواهد کرد، انتظار میرود- وانتظار منطقی و فوری و حیاتی نیز هست- که جمهوری اسلامی ایران نظر نهایی خود درباره آن را به نتیجه بررسیهای دقیق این سند از سوی مجلس شورای اسلامی، شورای عالی امنیت ملی موکول کند و برای انجام این بررسی دقیق علاوه بر دو نهاد یاد شده، از حقوقدانان برجسته و صاحبنظران دیگر نیز به طور جدی دعوت به عمل آورد.
******************************************************
روزنامه قدس ***
لاف آمریکاییها در غربت/ محمد اسماعیل کوثری
بعد از اتفاقات اخیر در مورد پرونده هستهای و آنچه به نام توافق، جمعبندی یا متن برجام در وین منتشر شد، ...
بسیاری از رسانهها و کارشناسان داخلی و خارجی شروع به انتشار تحلیلهای مختلف کردهاند که آنها به موضوعهای مختلفی از جمله دوره جدید روابط ایران و غرب، مسأله خاورمیانه یا موضوع تسلیحات موشکی و دفاعیایران اشاره شده است.
بااین وجود به نظر میرسد رسانهها تمایل دارند برداشتهای خود را جمع بندی مذاکرات به عنوان تحلیل ارایه کنند.
این امر اگرچه در رسانههای داخلی هم گاهی نمادهایی داشته است، اما در میان رسانههای عرب زبان و آمریکایی، بیشتر به چشم میخورد.
واقعیت آن است که همه این تحلیلها تا آنجا که صرفاً موضوع هستهای را در بر میگیرند، میتوانند مورد مداقه واقع شوند، اما آنجا که این راه خارج شده و به موضوعهای دیگر تسری پیدا میکنند، باید با دیده تردید نگریسته شوند، چرا که جمهوری اسلامی ایران قرار نبوده در موضوعهای گوناگون خارج از مسأله هستهای، با غرب چانهزنی کند. آنچه ما درباره آن با طرف غربی به گفتوگو نشستهایم، صرفاً موضوع هستهای است و مسایلی مانند موشکهای دفاعی یا حمایت از فلسطین و مظلومان جهان قابل مذاکره نیست.
البته طرف مقابل برای اینکه ماهی خود را از آنچه آب گل آلود مذاکرات میپندارد، صید کند، همواره تلاش کرده تا نشان دهد که توانسته با فشار تحریمها، ایران را بر سر میز مذاکره بنشاند، اما واقعیتهای صریح نشان میدهد که اینها آرزوهای آنهاست.
در واقعیت و در پشت پرده مذاکرات، اتفاقات به گونه دیگری رقم خورده است تا آنجا که به صراحت هم بیان شد آمریکاییها از طریق یکی از مقامهای منطقه درخواست گفت و گو کرده و قول داده بودند، ایران هستهای را به رسمیت بشناسند.
آنها البته تمایلی به آشکار کردن این موضوع و موضوعهایی از این دست ندارند و دایم گردن کشی میکنند که چنین و چنان خواهند کرد، اما بهترین پاسخها را رهبر معظم انقلاب طی سالهای اخیر به آنها دادهاند.
یکی از این پاسخها در خطبههای نماز عید فطر امسال بیان شد. آنجا که ایشان در مقابل تهدید غربیها برای نابودی ارتش ایران گفتند: «آنها درباره مسایل گوناگون دیگر، میگویند ما درباره صنعت هستهای اینجور کردیم، اینجور گفتیم، ایران را تسلیم کردیم؛ تسلیم ایران را مگر به خواب ببینند.
پنج رئیس جمهور دیگر [آمریکا] از اوّل انقلاب تا امروز، در این آرزو که جمهوری اسلامی را تسلیم کنند، یا مُردند یا در تاریخ گم شدند، شما هم مثل آنها؛ شما هم این آرزو را هرگز به دست نخواهید آورد که ایران اسلامی را تسلیم کنید... این آقا گفته است که میتواند ارتش ایران را نابود کند، قدیمىهاى ما اینجور حرفها را «لاف در غریبى» میگفتند...بدانند، البتّه ما از هیچ جنگى استقبال نمیکنیم، ما به هیچ جنگى مبادرت نمیکنیم و پیشدستى نمیکنیم، امّا اگر جنگى اینجا اتّفاق بیفتد، آن کسى که سرشکسته از جنگ خارج خواهد شد، آمریکاى متجاوز و جنایتکار است».
این سخنان به روشنی نشان میدهد، اول اینکه تهدید ایران کار ابلهانه و بی ثمری است که نتیجه آن جز شکست نخواهد بود؛ دوم اینکه ما بر اثر فشار به مذاکره نرفتیم و این درخواستهای آنها بود که سبب شروع مذاکرات شد؛ سوم اینکه قرار نیست کسی توان دفاعی ایران را هدف قرار داده و با تفاهم، توافق و قرارداد آن را تضعیف کند.
با این همه هرچند از تیم مذاکره کننده توقع میرفت که پیش از تهیه پیش نویس قطعنامه شورای امنیت، آن را در داخل مورد نقد قرار میداد، بخصوص در بند 12 که مسأله موشکهای ایران را طرح کرده، از آرای منتقدان داخلی هم سود میبرد، اما با این حال مجلس راه درست را خواهد رفت و به تبع رهبر معظم انقلاب، هرگز اجازه دسترسی غرب به مراکز نظامی کشور یا محدود کردن آن را نخواهد داد.
******************************************************
روزنامه جمهوری اسلامی ****
بازندگان توافق هستهای
بسمالله الرحمن الرحیم
روزنامه صهیونیستی «جروزالم پست» نوشت: «بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل» و «ایزاک هرزوگ» رئیس اتحادیه جهانی صهیونیسم پس از توافق هستهای ایران و کشورهای 1+5 هم قسم شدند که در برابر توافقنامه امضاء شده میان ایران و قدرتهای جهانی با یکدیگر متحد شوند.»
به نوشته این روزنامه، این دو مقام صهیونیست در جریان دیداری که به منظور بررسی تبعات امنیتی توافقنامه هستهای ایران بر صهیونیسم بینالمللی برگزار کردند بار دیگر از این توافقنامه به عنوان توافقنامه «بد» یاد کرده و گفتند با توجه به تحولات اخیر و تاثیراتی که این تحولات بر مسائل بینالمللی به ویژه معادلات منطقهای خواهد داشت، هر کاری را که برای تضمین امنیت اسرائیل لازم باشد، انجام خواهند داد.
جروزالم پست، که از «هرزوگ» به عنوان رهبر اپوزیسیون سیاسی مخالف دولت نتانیاهو نام برده، تصریح میکند که نتانیاهو ضمن استقبال از اظهارات ضد ایرانی هرزوگ گفت: همسویی دولت ائتلافی او و اپوزیسیون، در ارتباط با منافع صهیونیستها، مسالهای حائز اهمیت بوده و برای نشان دادن جبههای متحد از مخالفین این توافقنامه به دنیا، لازم و حیاتی است.
این روزها از یک نفر بیش از همه عنوان بزرگترین بازنده توافق هستهای بین ایران و گروه 1+5 که از آن نام «توافق بزرگ قرن» یاد شده، نام برده میشود و آن شخص کسی جز «نتانیاهو»، نخستوزیر جنایتکار و جنگافروز رژیم صهیونیستی نیست، زیرا وی در دو سال گذشته و سالهای پیش از آن، همه تلاش خود را مصروف آنچه آن را «تهدیدات ناشی از برنامه هستهای ایران» میخواند، کرده بود تا جایی که در این راه از همه موجودیت خود مایه گذشته و در اقدامی خارج از عرف دیپلماتیک و درحالی که برخلاف گذشته فرش قرمزی زیر پای او پهن نشده و دولتمردان آمریکا از سفر او به واشنگتن انتقاد میکردند، به دعوت رئیس جمهوریخواه مجلس نمایندگان آمریکا برای سخنرانی علیه توافق هستهای راهی کنگره شد. او در این سالها بارها اعلام کرده بود اسرائیل نخواهد گذاشت این توافقنامه شکل بگیرد و با همه وجود و توان خود، با آن مقابله خواهد کرد.
درباره علت نگرانی این بازنده بزرگ توافق هستهای و دلیل مخالفت وی با توافق بزرگ و تاریخی قرن، باید گفت که نگرانی او اساساً به دلیل مسائل هستهای نیست بلکه در موضوعات دیگری نهفته است که توجه به آن میتواند دستاورد بزرگ ایران را در زمینه توافق وین، به خوبی تبیین کند.
نتانیاهو در سالهای اخیر، «ایران هراسی» را پایه اصلی سیاست خارجی خود قرار داده بود که با توسل به آن توانسته بود به همراه حامیان غربی خود 6 قطعنامه ظالمانه تحریم را علیه جمهوری اسلامی ایران به تصویب برساند. نخستوزیر رژیم صهیونیستی توانسته بود این موضوع را سالهای متمادی دستاویز خود برای ایجاد جار و جنجال تبلیغاتی و سیاسی علیه کشورمان قرار دهد آنگونه که پس از توافقنامه وین، روزنامه اسرائیلی «هاآرتض» در مقالهای علیه نتانیاهو نوشت: «توافق وین، سرانجام عروسک خیمه شب بازی ایران هراسی نتانیاهو را از دست او گرفت.»
واقعیت اینست که نتانیاهو برای عدم توافق هستهای ایران و گروه 1+5 آنقدر هزینه کرده بود که طبعاً هرگونه توافق نهایی هستهای به ویژه توافق «برد – برد» به منزله ضربهای جدی و حیثیتی به او محسوب شود. از همین روست که یکی از رهبران احزاب مخالف وی در کنست به او پیشنهاد کرد در پی انجام توافق نهایی هستهای جهان با ایران، نتانیاهو باید از سمت خود استعفا دهد.
نگرانی دیگر نتانیاهو از توافق هستهای و لغو تحریمها، آزاد شدن پولهای بلوکه شده ایران و بازسازی اقتصاد ایران است که قدرت و قابلیتهای ایران را در منطقه و جهان به شدت افزایش داده و باعث میشود ایران با پشتوانه اقتصادی و توان بیشتری از محور مقاومت حمایت کند. از نظر نخستوزیر رژیم صهیونیستی، مادام که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران برمبنای ادامه خط مقاومت و مقابله با رژیم اشغالگر قدس باشد، هرگونه گشایش اقتصاد داخلی و بهبود روابط خارجی ایران به ضرر تل آویو تمام خواهد شد. بدین ترتیب، توافق هستهای یک موقعیت بزرگ برای جمهوری اسلامی ایران و یک شکست بزرگ برای نتانیاهو محسوب میشود.
از سوی دیگر ائتلاف و همسویی ایجاد شده در سالهای اخیر میان رژیم تل آویو و برخی رژیمهای مرتجع عرب باعث شده که صف بازماندگان توافق هستهای از دید ناظران غربی بسیار وسیعتر قلمداد شود. بر همین اساس، روزنامه انگلیسی گاردین در تحلیلی پیرامون توافق هستهای ایران و 1+5 نوشت: «بازنده بعدی این توافق، ملک سلمان پادشاه عربستان است که همواره با ایجاد این توافق و برداشته شدن فشار بینالمللی و لغو تحریمهای سیاسی و اقتصادی ایران مخالفت کرده و در ماههای اخیر با حملات گسترده به محور مقاومت در سوریه، عراق، لبنان و یمن، به شدت به تل آویو نزدیک شده است.»
همچنین «عبدالباری عطوان» روزنامهنگار و تحلیلگر برجسته جهان عرب در مقالهای، آغاز دوران جدید بر سر برنامه هستهای ایران را به معنای شکست بزرگ اسرائیل و عربستان خوانده و از ریاض و تل آویو به عنوان بازندگان بزرگ این توافق یاد کرد. به اعتقاد وی علاوه بر اسرائیل، کشورهای عربی که با محوریت عربستان تحت نام ائتلاف عربی جنگ علیه یمن را براه انداختند و به حمایت از تروریستها در سوریه و عراق ادامه دادند تا به گمان خود ضربهای کاری به ایران و محور مقاومت بزنند، اکنون در مقابل توافقی قرار گرفتهاند که هم توان هستهای ایران را حفظ کرده و هم باعث تقویت قدرت اقتصادی و دیپلماتیک تهران شده است.
این اظهارنظرها به همین جا ختم نشده بلکه روزنامه اماراتی الخلیج نیز با اشاره به دستیابی ایران و گروه 1+5 به توافق، تاکید کرد که این توافق به ایجاد تغییرات جدی در اوضاع جغرافیای سیاسی در منطقه به نفع ایران منجر خواهد شد. همچنین توماس فریدمن، نویسنده مشهور آمریکایی در مقالهای که در روزنامه نیویورک تایمز منتشر شد تصریح کرد دستیابی به توافق هستهای به مثابه زلزله سیاسی در خاورمیانه خواهد بود و تاثیر آن از وقوع انقلاب اسلامی ایران نیز فراتر میرود بلکه اوضاع منطقه را به شکل دیگری ترسیم خواهد کرد.
در یک ارزیابی جامع میتوان گفت: کسانی که با جدیت، مانع ادامه مسیر گفت وگوها و رسیدن به توافق هستهای قرار داشتند و در راس آنها نخستوزیر رژیم صهیونیستی و شاه عربستان بزرگترین بازندگان این توافق محسوب میشوند.
******************************************************
روزنامه خراسان*****
توهم هسته اي براي بورس/ايمان مقدسيان
بسياري از فعالان بورس و حتي ساير رصد کنندگان شرايط اقتصادي کشور، منتظر بودند تا وضعيت بورس پس از توافق هسته اي را ببينند. بسياري منتظر جهش شاخص بورس بودند و حتي نسبت به حبابي که خوش بيني بيش از اندازه بورس نسبت به نتايج توافق هسته اي ممکن بود ايجاد کند هشدار مي دادند، اما در عمل بورس با وجود رشد نسبي شاخص کل در روزهاي منتهي به توافق هسته اي، در روز پس از توافق، خلاف انتظارها حتي روند نزولي داشت و در مجموع اتفاقي که پيش بيني مي شد با وقوع توافق هسته اي در بورس شکل گيرد، محقق نشد. در اين يادداشت سعي شده است که تاثير پذيري بورس از توافق هسته اي مورد تحليل قرار گيرد.
بورس تهران در سال هاي گذشته همگام با تحولات اقتصادي و سياسي شرايط متغيري را تجربه کرده است، در حالي که ميانگين بازدهي بورس تهران در 20 سال گذشته بيشتر از ميانگين بازارهاي موازي آن بوده، بسياري از سرمايه گذاران ريسک گريز، سرمايه گذاري در ساير بازارها را ترجيح داده اند. علت اين مسئله توزيع نامنظم بازدهي طي سال هاي مختلف مي باشد. نمونۀ بارز اين مسئله در سال هاي 1392 و 1393 رخ داد، در سال 1392 بورس با رشد بي سابقۀ قيمت ها و افزايش چند برابري قيمت سهام روبرو شد اما با شروع شرايط نزولي در دي ماه سال 1392، سال 1393 با بازدهي نزديک به منفي 20 درصد کار خود را پايان داد. شرايط سال 1393 باعث شد بسياري از سرمايه گذاراني که با اميد به کسب بازدهي بالايي وارد بورس شده بودند، از بازدهي بدون ريسک بانک ها نيز، به طور قابل ملاحظه اي فاصله داشته باشند. اين روزها در شرايطي که بيشتر صحبت هاي فعالان بازار سرمايه در تريبون هاي رسمي و غير رسمي حول و حوش اخبار و تحليل هاي مربوط به توافق هسته اي است، شايد اين نکته مغفول مانده که بازار سرمايه، در درجۀ اول تحت تأثير تصميم گيري هاي اقتصادي و نه مسائل سياسي است. هرچند که سياست و اقتصاد در هم تنيده اند و جداسازي آنها تنها به صورت ذهني امکان پذير است، اما به نظر مي رسد در مورد ميزان تأثير توافق هسته اي که البته امري مهم و تاريخ ساز است، اشتباهات محاسباتي وجود دارد که در آينده مي تواند زمينه ساز بروز مشکلاتي شود. در فهرست زير به چند مورد از عواملي که شرايط بورس از آنها تأثير مي پذيرد، اشاره شده است:
1- نرخ سود سپرده هاي بانکي: اين نرخ در شرايط فعلي براي سپرده هاي يک ساله، 4 درصد بيشتر از نرخ تورم است، مطمئناً در شرايط رکودي بانک ها رقيب قدرتمندي براي بازار سرمايه هستند و در اين شرايط ترغيب سرمايه گذاران به سرمايه گذاري در بورس تهران امري دشوار به نظر مي رسد. هر گونه تغيير نرخ سود سپرده هاي بانکي، تأثير غير قابل انکاري بر شرايط بورس خواهد داشت.
2- شفافيت در صنايع: براي تحليلگران و سرمايه گذاران، امکان پيش بيني سود شرکت ها تنها در فضايي مهيا خواهد شد که ابهامي در مورد نرخ خوراک، مواد اوليه و پرداخت عوارض و... وجود نداشته باشد. در شرايطي که نرخ خوراک شرکت هاي پتروشيمي، نامشخص باشد، روابط شرکت هاي پالايشگاهي با شرکت ملي پالايش و پخش فرآورده هاي نفتي مبهم باشد، قيمت گذاري خودرو زير نظر شوراي رقابت آن هم با تأخير بسيار انجام شود و يا شرکت هاي سيماني به دليل افزايش هزينه هاي نيروي انساني و نرخ گاز به دنبال نامه نگاري با مقامات دولتي باشند، پيش بيني سود امر دشواري خواهد بود.
3- نقدشوندگي: امروزه در بازارهاي پيشرفته نقدشوندگي رکن اصلي بازار است و وظيفۀ اصلي و انکار ناپذير سازمان بورس و شرکت بورس، تلاش در جهت افزايش نقدشوندگي بازار است. امري که گاهي با توقف هاي طولاني مدت نماد شرکت هاي بورسي به مخاطره مي افتد. وجود نهاد بازارگردان نيز که در بازارهاي سرمايۀ ساختار يافته امري طبيعي و مرسوم محسوب مي شود، در بازار سرمايۀ ايران تبديل به آرزويي دست نيافتني شده است و مسئولان بورس هنوز نتوانسته اند به انتظارات سرمايه گذاران در اين زمينه پاسخ دهند.
4- رکود در بازار مسکن: شکي وجود ندارد که رکود در بازار مسکن هرچند که خود رقيب بازار سرمايه است، مي تواند زمينه ساز رکود برخي صنايع در بورس شود. صنايعي که براي توليد و فعاليت هاي عملياتي شان با مشکل خاصي مواجه نيستند، اما با کاهش فروش و افزايش موجودي در انبارها دست و پنجه نرم مي کنند. مثال بارز اين دسته از شرکت ها، سيماني هاي بورس هستند که مشکلات ناشي از اين فضا آزارشان مي دهد.
5- چرخه هاي طبيعي رونق و رکود: بازار سرمايه در فواصل زماني نزديک به دو سال با کاهش و افزايش تقاضا روبرو شده است، بررسي اين دوره ها نشان مي دهد که هربار در اواخر دوران رکود، نسبت قيمت به درآمد شرکت ها به حدود 5 واحد رسيده است، اين بار نيز در شرايطي که اين نسبت در زمستان 92 بيش از 8 واحد بود، در شرايط حاضر نزديک به 5 واحد شده است.
به اين فهرست ده ها مورد ديگر نيز مي توان اضافه کرد و رابطۀ آنها را با توافق هسته اي سنجيد. تحريم هاي اقتصادي موثر بوده اند، اما اغراق در اين تأثير گذاري از ذهنيت سرمايه گذاران نشأت مي گيرد، سرمايه گذاراني که اين روزها مرور اخبار اقتصادي و وضعيت صنايع برايشان در اولويت دوم است و در نشست هاي دسته جمعي، دو راهي بورس را پس از توافق مورد بررسي قرار مي دهند، در حالي که به نظر مي رسد، شرايط اقتصادي و سياست گذاري هاي اقتصادي نيز سهم انکار ناپذيري در تعيين مسير آيندۀ بورس دارند. توجه به مسائل داخلي نکته اي است که مورد تأکيد مقامات عاليرتبۀ نظام نيز هست و آن نگاه به درون و اصلاح زير ساخت هاست تا از اين رهگذر چه توافق اجرايي بشود و چه نشود، با تجهيز زير ساخت ها و مديريت مناسب آمادگي برخورد با هر شرايطي وجود داشته باشد.
******************************************************
روزنامه ایران******
توافق هستهای، غرور ملی/ سید رضا صالحیامیری
موفقیت دولت تدبیر و امید در ماراتن نفسگیر هستهای و تلاشهای دوساله تیم مذاکرهکننده، بدون شک پیروزی ملت بزرگ ایران است که پاسخ صبر و مقاومت 10 ساله خود را به درستی با اعتماد به برنامهها و شعارهای آقای روحانی دریافت کرد.
ریاست محترم جمهوری که از حدود 12 سال پیش و در کسوت دبیری شورای امنیت ملی کشور بخوبی با حدود و چارچوب برنامه هستهای ایران و فضای بینالمللی و حساسیتهای جهان پیرامون این موضوع آشنا بود، در کارزار انتخابات با وقوف به تجربه خویش و شناخت کامل همکاران خود در امور دیپلماسی خارجی، به مردم وعده داد که میتواند قفل پرونده هستهای را با کلید تدبیر و راهبرد مذاکره باز کند. خوشبختانه رهنمودهای رهبر معظم انقلاب و تبیین و ترسیم چارچوب مذاکرات و خطوط قرمز غیرقابل عدول از جانب ایشان و غیرت، شجاعت و ذکاوت تیم مذاکرهکننده و پشتیبانی و حمایت مردم عزیز کشورمان نتیجهای را رقم زد که جهانیان به عظمت و اقتدار این ملت بزرگ اعترافکنند.
بنابراین میتوان نخستین دستاورد این پیروزی بزرگ را از این پس در تغییر نگاه افکار عمومی جهان نسبت به ملت بزرگ ایران و نظام جمهوری اسلامی جستوجو کرد. ایران اسلامی با سابقه و پیشینه بزرگ تمدنی، شایسته نگاه بلند و عظمت این مرز و بوم نزد جهانیان است که متأسفانه در سالهای اخیر به ناحق از سوی رسانههای سلطه، تصویری وارونه از آن به افکار عمومی عرضه شده بود که در راستای پروژه «ایرانهراسی»، میخواست کشور ما را به انزوا بکشاند. خوشبختانه پیروزی ملت ایران زمینه شکست این پروژه را فراهم آورد. به طوری که در همین مدت کوتاه رژیم غاصب اسرائیل خود را بازنده بزرگ این توافق میداند.
دستاورد دوم توافق حاصل از مذاکرات هستهای، تغییر نگاه دولتها به دولت جمهوری اسلامی است. آنچه در پی ماهها و ساعتها مذاکره قدرتهای جهان با ایران حاصل شد ارائه تصویری عقلانی، جهانگرا، تعاملی، سازگار و اهل مذاکره از جانب دولت ایران بود. همین امر سبب گردید تا نگاه نخبگان جهان و رسانههای بینالمللی و شبکههای اجتماعی هم به این سمت تغییر کند و همگان ایران و نمایندگان آن را مردمان اهل خرد و گفتوگو بیابند.
قطعاً این تغییر نگاه موجب تقویت قدرت ایران در نظام بینالمللی شده است و از این به بعد جایگاه ایران در منطقه از سوی قدرتهای جهانی به عنوان یک قدرت تأثیرگذار و بازیگر اصلی به رسمیت شناخته خواهد شد. امروز همه میدانند که چالشهای منطقه بدون توجه به قدرت ایران حل نخواهد شد.
این موفقیت بزرگ از منظر اقتصادی هم حائز نکات واجد اهمیتی است؛ اگر کشور ما طی دوره سالهای 84 تا 92، بر اساس برخی روشهای غلط و نابخردانه و جاهلانه با قطعنامههای ظالمانه شورای امنیت سازمان ملل مواجه شد که حاصل آن تحریمهای غیرمنصفانه و فشارهای سخت اقتصادی بر این کشور شد که نتیجهای جز خسارات سنگین مالی و روانی نداشت و پیامدهای ناگواری همچون بیکاری، تورم، گرانی و رکود را رقم زد، دیپلماسی پیشروانه مذاکره در دو سال اخیر به تشدید نشدن تحریمها منجر شد. پس از اجرایی شدن توافق هم منافع مادی لغو تحریمها مانند بازگشت پولهای بلوکه شده و گشایش در حوزههای پولی و مالی، صنعت و اشتغال موجب رونق بازار و بهبود فضای کسب و کار در کشور خواهد شد و سخن آخر اینکه همه این مسائل در حالی به وقوع میپیوندد که کمترین تغییری در استراتژی کلان نظام برای حفظ استقلال، عزت و مصلحت کشور رخ نداده و همه خطوط قرمز مورد نظر
رهبر معظم انقلاب از سوی تیم مذاکره کننده هستهای رعایت شده و مورد توجه قرار گرفته است. این سخن معروف که «جنگ محصول شکست دیپلماسی است» بخوبی در جریان مذاکرات اخیر به منصه ظهور در آمد و ثابت شد که دیپلماسی ابزار تأمین منافع بدون جنگ و نزاع است. این پیروزی بزرگ را به رهبر معظم انقلاب که با رهنمودها و حمایتهای خود بخوبی فضای مذاکرات را هدایت کردند و به ملت بزرگ ایران به پاس مقاومت بینظیر خود در مقابل فشارهای ناشی از تحریمهای ظالمانه تبریک میگویم و به عنوان عضو کوچکی از دولت تدبیر و امید، خوشحالم که با همت مردان بزرگ عرصه دیپلماسی، علاوه بر تأمین منافع ملی و مصالح عمومی از طریق مذاکره و کشیدن خط بطلان بر استراتژی جنگ و خشونت و تقابل، یکی از مهم ترین شعارهای انتخاباتی آقای روحانی محقق شد و از این پس شاهد خواهیم بود که هم چرخ سانتریفیوژها بچرخد و هم چرخ زندگی مردم. ان شاء اللّه.
******************************************************
روزنامه وطن امروز**
هنوز جوهر توافق خشک نشده .../مهدی محمدی
هنوز جوهر توافق وین خشک نشده است که آمریکاییها دبه کردن را آغاز کردهاند. اگر این توافقی مبتنی بر راستیآزمایی است نه اعتماد، همین حالا، در حالی که به زحمت یک هفته از زمان توافق میگذرد، امکانی برای راستیآزمایی این موضوع وجود دارد که برجام عاقبت به خیر نخواهد شد. شرکای آمریکا در داخل ایران، خیلی زود باید خلسه ناشی از توافق را کنار بگذارند. این یک امر اختیاری نیست، جبر ناشی از شراکت با طرفی چون آمریکاست.
اکنون پیشنویس یک قطعنامه روی میز شورای امنیت است – و میگویند امروز درباره آن رایگیری خواهد شد- که قبل از هر چیز برجام را به طرز مضحکی نادیده میگیرد و نقض میکند.
1- این قطعنامه هم برجام و هم زمانبندی اجرای آن را تایید میکند. با صدور این قطعنامه برجام نه یک توافق چندجانبه میان ایران و چند کشور دیگر، بلکه بخشی از تعهدات بینالمللی ایران خواهد بود. سوال این است: در این صورت دیگر طی شدن فرآیند قانونی در ایران عملا چه معنایی دارد و آیا توافق بر سر صدور چنین قطعنامهای چند روز پس از اعلام توافق، معنایی جز بازیچه قرار دادن فرآیند قانونی بررسی برجام در داخل کشور دارد؟
2- در حالی که بنا بود متن این قطعنامه بهگونهای نوشته شود که به قطعنامههای غیرقانونی پیشین شورای امنیت علیه برنامه هستهای ایران مشروعیت نبخشد، نه فقط از آن قطعنامهها یاد میکند، بلکه آن قطعنامهها را رزرو نگه میدارد تا هر زمان که غربیها خواستند رژیم تحریمها را احیا کنند، همه تحریمهای مندرج در آنها را یکجا از سر بگیرند؛ بنابراین تنها اتفاقی که در اینجا نیفتاده خاتمه بخشیدن به آن قطعنامههاست.
3- متن برجام میگوید اجرای کامل آن ماهیت صرفا صلحآمیز برنامه هستهای ایران را تضمین خواهد کرد. قطعنامه شورای امنیت این وعده برجام را ساده و آسان پس میگیرد و در پاراگراف 8 اجرایی میگوید حتی اگر برجام کاملا اجرا شود، باز هم این موضوع به حل مساله ماهیت برنامه هستهای ایران صرفا کمک خواهد کرد، نه بیشتر. به زبان سادهتر، مطابق این قطعنامه، پس از 10 یا 15 سال از اجرای برجام، باز هم گفتن این جمله ساده از سوی آژانس که ماهیت برنامه هستهای ایران صلحآمیز است، از ایران دریغ خواهد شد.
4- زمان پایان قطعنامه 10 ساله است. اولا وندی شرمن همین دیروز گفته است کشورهای 1+5 توافق کردهاند بلافاصله پس از این 10 سال دوباره قطعنامه دیگری صادر کنند و محدودیتها را تمدید نمایند و ثانیا حتی اگر در انتهای این 10 سال واقعا این قطعنامه پایان یابد، این امر با زمانبندی ظاهری 8 ساله محدودیت ظرفیت غنیسازی در برجام در تناقض است. بیایید خوشبینانه فرض کنیم زمان محدودیت غنیسازی در برجام پس از 8 سال پایان یافته است؛ با وجود این قطعنامه، ایران همچنان قادر به اینکه قدم از قدم بردارد نخواهد بود.
5- پاراگراف 2 اجرایی قطعنامه میگوید: زمانی که آژانس تقاضا میکند که بتواند همه مسائل باقیمانده را که در گزارشهای آژانس مشخص شده، حل کند، ایران باید همکاری کاملی داشته باشد. این بند ایران را ملزم میکند با هر درخواست آژانس برای حل مسائل باقیمانده همکاری کامل کند. این امر حتی به شروط مقرر در برجام از جمله مکانیسمهای یکسویه حل اختلاف مشروط نشده و عملا دست آژانس را برای هر نوع درخواستی از ایران – صرفنظر از توافقی که 1+5 کرده - باز میگذارد.
6- یکی از عبرتآموزترین بندهای این قطعنامه، مکانیسم بازگشتپذیری
تحریمهاست. در پاراگراف 11 اجرایی آمده است در صورتی که هر یک از اعضای برجام گزارشی مبنی بر یک عدم پایبندی قابل توجه ارائه کند، شورای امنیت پیشنویس یک قطعنامه جدید برای تصمیم درباره بازگشت یا عدم بازگشت تحریمها را ظرف 30 روز به رای میگذارد.
پاراگراف 12 اجرایی میگوید اگر در مهلت 30 روزه مقرر، درباره قطعنامهای رایگیری نشود، تحریمها به طور خودکار بازخواهد گشت مگر اینکه کشور مدعی قبل از 30 روز اعلام کند مساله حل شده است. در واقع در اینجا یک مکانیسم کاملا خودکار برای بازگشت تحریمها تعبیه شده که خطری جدی برای امنیت ملی ایران در آینده خواهد بود. فقط در یک جمله، با این مکانیسم، عملا هر یک از اعضای برجام میتواند بازگشت تحریمها را گروگان گرفته و در هر حوزهای از ایران باجخواهی کند.
7 - اما فاجعهبارترین بخشهای این قطعنامه هنوز باقی مانده است. این فاجعه از تحریمهایی آغاز میشود که این قطعنامه بر برنامه موشکی ایران تحمیل میکند. در پاراگراف 3 ضمیمه B آمده است: «از ایران خواسته میشود هیچ فعالیتی مرتبط با موشکهای بالستیک طراحی شده با قابلیت حمل تسلیحات هستهای صورت ندهد، از جمله شلیک هرگونه موشک با استفاده از چنین فناوریهای مربوط به موشکهای بالستیک، تا زمان 8 سال پس از «روز پذیرش برجام» یا تا زمانی که آژانس بینالمللی انرژی اتمی گزارشی ارائه دهد که «جمعبندی مبسوط» را تایید کند، بسته به اینکه کدام زودتر اتفاق افتد». این یک تحریم موشکی کامل برای کشوری چون ایران است که عملا همه انواع موشکهای آن بالستیک محسوب میشود. برجام قرار بود مشکل هستهای ایران را حل کند نه اینکه آن مشکل را مبهم بگذارد و مشکلی بزرگتر برای برنامه موشکی ایران -که رکن توان دفاعی ماست- بهوجود بیاورد.
8 - در پاراگراف 5 ضمیمه B این قطعنامه یک تحریم کامل تسلیحات متعارف علیه ایران نیز به مدت 5 سال - چه برای صادرات و چه برای واردات- وجود دارد. این نیز به نوبه خود بدین معناست که اگر در این مدت فیالمثل ایران از سوی داعش یا هر کشور خارجی مورد تهدید قرار گرفت، حتی حق نقل و انتقال سلاح برای دفاع از خود را هم ندارد!
اینها که آوردیم یک خلاصه بسیار ساده و گذرا از متن قطعنامهای است که ظاهرا برای تایید برجام صادر میشود اما در واقع کار را از موضوع هستهای بسیار فراتر برده و حوزههای نظامی و متعارف و بلکه امنیت آینده ایران را به مخاطره میاندازد. جالب این است که این پیشنویس متن ابداعی آمریکا نیست بلکه یک متن مذاکره شده است که ظاهرا تیم ایرانی با بند بند آن موافقت کرده است. توجیه دوستان هم این است که نقض قطعنامه به معنای نقض برجام نیست و ایران میتواند بدون نگرانی از اینکه متهم به نقض توافق شود، از اجرای قطعنامه سر باز بزند. ظاهرا دوباره به دوران کاغذپاره دانستن قطعنامهها منتها این بار از سوی دولت آقای دکتر روحانی بازگشتهایم! فقط این نکته ساده را باید تذکر داد که این قطعنامه برخلاف قطعنامههای پیشین، متنی است که دولت درباره آن مذاکره کرده و آن را پذیرفته است بنابراین کاغذپاره دانستن آن به سادگی اسلافش نخواهد بود.
ابتداییترین کار اکنون - حتی اگر عدهای میخواهند از توافق وین حراست کنند - این است که صدور این قطعنامه متوقف شود. در غیر این صورت، بعید است عمر توافق هستهای به چند ماه برسد.
****************************************************
روزنامه جام جم *******
راهبرد مقاومت جواب میدهد / حمیدرضا آصفی
برای تحلیل دقیق چشمانداز مناسبات ایران و آمریکا پس از جمعبندی مذاکرات هستهای، ابتدا باید به چشمانداز چگونگی رفع مشکلات میان این دو کشور پرداخت. بدیهی است اگر این مشکلات بدون راهحل باقی بماند، نمیتوان تغییر محسوس روابط را به انتظار نشست.
واقعیت این است که هیچگاه برنامه هستهای کشورمان فقط مشکل میان ایران و آمریکا نبوده که حالا با توافق هستهای، بتوان گشایش همهجانبه در مناسبات دو کشور را انتظار داشت. مشکل اصلی که چشمانداز روابط ایران و آمریکا را تحتتاثیر قرار میدهد، نگرش ایالات متحده آمریکا نسبت به ایران است و اتفاقا موضوع هستهای، خود معلول همین مشکل بوده و این بازمیگردد به سیاستهای بنیادین واشنگتن در چارچوب اصولی چون اسرائیلمحوری یا نپذیرفتن استقلال کشورها و دشمنی با دولتهایی که بهنوعی میتوانند الگوی کشورهای جهانسوم قرار گیرند.
بنابراین نمیتوان انتظار داشت مشکلات میان ایران و آمریکا مثلا در مسائل منطقهای چون رفتار رژیم صهیونیستی، مشکلات سوریه و عراق در کوتاهمدت یا میانمدت حل شود و رفع همه مسائل موجود میان دو کشور، تغییر نگرش ایالات متحده را میطلبد.
البته تجربه مذاکرات هستهای نشان داد واشنگتن حاضر به تغییر نگرش است، البته فقط در صورتی که با مقاومت کشورمان روبهرو شود. وقتی کاخ سفید دریافت راهبرد فشار به تهران، فقط به قدرت بیشتر کشورمان منتهی شده و زیرساخت هستهای ایران را از صد سانتریفیوژ به 20 هزار سانتریفیوژ افزایش داده است، مجبور شد نگرش خود را تغییر داده و سر میز مذاکره بنشیند. در حوزه نظامی هم هنگامی که آمریکا این واقعیت را مشاهده کرد که نتیجه تحریمها، افزایش قدرت نظامی و توان موشکی کشورمان بوده است، پس از 12سال مذاکره، پذیرفت حقوق هستهای کشورمان را به رسمیت بشناسد.
بنابراین، این تجربه نشان میدهد برای تغییر نگرش آمریکا نسبت به ایران که اصل بنیادین هرگونه تغییر رابطه است، باید همچنان راهبرد مقاومت را ادامه داد و این اصل مهم را درنظر گرفت که مشکلات میان تهران و واشنگتن بویژه در منطقه، فقط در سایه مقاومت و نه انعطاف بهدست میآید و این البته نیاز به زمان داشته و تجربه نشان میدهد در کوتاهمدت ممکن نیست.
******************************************************