آلوین تافلر در موج سوم به سه موج تمدنی اشاره دارد:
اول: کشاورزی؛ دوم: صنعتی و موج سوم که با از هم گسستن خانوادهها، متزلزل ساختن اقتصاد، فلج کردن نظام سیاسی و در هم کوبیدن ارزشها بر همه چیز اثر خواهد گذاشت؛ موج سوم به همراه خود، شیوه نوینی از مدل زندگی را خواهد آورد که بر منابع انرژی متنوع و احیا پذیر متبادر است. بر روشهای تولیدی که تولید انبوه کارخانجات را منسوخ کرده، بر خانوادههای جدید غیر هستهای و بر نهادهای نوین که میتوان آن را «کلبه الکترونیک» استوار نمود. این تمدن نوین همانگونه که نظام کهنه را به مبارزه میطلبد، قدرت دولت ملی را نیز به تحلیل میبرد. (تافلر، 1374: 16 و 17)
مک لوهان با تأکید بر نقش وسایل ارتباط جمعی و اطلاعاتی، سه مرحله را در تمدن بشر نشان میدهد:
1. دوره قبیلهای با فرهنگ شفاهی؛ (بدون خط)
2. عصر کتابت و الفبا با اختراع ماشین چاپ در 1450؛
3. عصر الکترونیک و انقلاب اطلاعاتی. (آقایی، 1387: 9 و 10)
بهاینترتیب، رسانه عبارت از مجموعه وسایل ارتباطی است و حاملهای زیادی را در بر میگیرد. (قزلسفلی، 1388: 326)
کوک اذعان میدارد که رسانهها به طور روشن موضوعی برای سیاست میباشند و رسانهها را بخشی از حکومت دانسته که به قدرت شکل میدهند. اکو معتقد است که وسایل ارتباط جمعی به انتقال ایدئولوژی نمیپردازند بلکه آنها خود یک ایدئولوژی هستند. برخی از تأثیر رسانهها در عرصه جهانی، با عنوان «امپریالیسم رسانهای» یاد کرده و معتقدند کشورهای غربی رسانههای مختلف را برای تحت سلطه در آوردن کشورهای در حال توسعه در جهان به کار میگیرند. آنتونی گیدنز ظهور و توسعه سرمایهداری را با ایجاد و توسعه ابزارهای کنترل و نظارت از سوی دولت ـ ملت مرتبط دانسته و هارولد لاسول معتقد به نقش رسانه در تغییر رفتار است. (آقایی، 1387: 10)
به نظر نوام چامسکی نیاز به رام گله وحشی وجود دارد که جز با انقلاب نوین در دموکراسی، ایجاد رضایت میسر نمیشود؛ که رامشگری توسط رسانههای گروهی، نظام آموزشی و فرهنگ عمومی انجام میگیرد. رسانههای گروهی تحت تسلط کامل بنگاههای مالی انحصارگر اداره میشوند؛ بنابراین رسانهها، منعکس کننده افکار صاحبان چرخهای ثروت میباشند. (چامسکی، 1385: 25 ـ 14)
دیدگاههای واقعگرایی، رسانه را ابزاری در چارچوب منافع و خواست دولت تصور میکنند. به نظر کنت والتز، اثرات نقش برتر آمریکا در آموزشهای جهانی، با سلطه بر رسانههای جمعی تقویت و تشدید میگردد. این عنصر، قدرت نرم آمریکا و سلاحی توانا و غیر تهدیدآمیز در کوشش برای تسلط بر قلوب و اذهان نخبگان خارجی است. (آقایی، 1387: 17) گرامشی با گسترش رادیو مطرح میکند که طبقه حاکم، هژمونی ایدئولوژی را که از طریق رسانههای نیرومند خلق میشود، در جهت تداومبخشیدن به قدرت، ثروت و مرتبه خود استعمال میکند. رسانههای خبری به باورها شکل میدهند. او معتقد است مردم آنگونه که میاندیشند جهان را میبینند، نه آنگونه که جهان در حقیقت وجود خارجی دارد. (همان: 20 ـ 13)
سیاست دینزدایی اتحاد شوروی
انقلاب اکتبر 1917 فرصتی بزرگ برای مسلمانان برای استقلال و خودمختاری بیشتر بود. اما دولت جدید هیچ قصدی برای اعطای امتیاز خودمختاری به آنان را نداشت. در ابتدا لنین کوشید تا با وعده «بهشت کمونیسم» و اعطای خودمختاری محدود در مسائل اجتماعی بر اوضاع مسلط شود. به دنبال گسترش موج مخالفت مسلمانان، استالین طرح کوچ اجباری مسلمانان به روسیه و جایگزینی روسها به جای آنان را به اجرا گذارد. پس از انقلاب کمونیستی، موضع آشکار ضد مذهبی شوروی باعث مشکلات زیادی برای مسلمانان گردید. مساجد و مدارس دینی مورد حمله قرار گرفت و تعطیل شد و سیستم موقوفات و محاکم شرعی طی سالهای 1927 تا 1930 برچیده شد.
سیاست اسلامستیزی شوروی با این ارقام بسیار روشن است. به عنوان مثال از 26000 باب مسجد که قبل از انقلاب کمونیستی در شوروی وجود داشت، پس از انقلاب کمونیستی و در پی جنگ جهانی دوم، این تعداد به 7000 مسجد تقلیل یافت. در اثر اقدامات شدید خروشچف علیه دینداران در فاصله سالهای 1960 تا 1964 میلادی تعداد مساجد در سرزمین گسترده اتحاد شوروی به 500 مسجد کاهش یافت و تمامی 24000 باب مدرسه تعلیم قرآن تعطیل گردید. در همین فاصله زمانی، تعداد روحانیان مسلمانان از 45000 نفر به 2000 نفر تقلیل پیدا کرد و از 45 حوزه علمیه تنها 2 مدرسه تعلیم علوم اسلامی در شهرهای تاشکند و بخارا به جا ماند که فارغالتحصیلان آن مدارس هم در واقع کارمندان صدیق نظام حکومتی شوروی و بخشی از حکومت بودند نه روحانیان مسلمانی که درصدد ترویج اسلام راستین باشند. (محمدی، 1385: 344 ـ 342)
انقلاب اسلامی و موج احیاگری اسلامی
امام خمینی میفرماید:
اسلام برای یک کشور، برای چند کشور، حتی برای مسلمین نیست. اسلام برای بشر آمده است. همه بشر را اسلام میخواهد زیر پوشش عدل خودش قرار دهد. ما امیدواریم این امر به تدریج مهیا شود. (فلاح نژاد، 1384: 65 و 66)
فرد هالیدی مینویسد:
انقلاب اسلامی عظیمترین انقلاب تاریخ است و همه میدانیم این کار عظیم در پرتو قدرت شخصیت امام خمینی پا گرفت و دستهای پر قدرت و فرمانده او بود که این امواج عظیم انسانی را به شور و هیجان و خروش وا میداشت. (حاجتی، 1382: 39 و 40)
1. پیشبینی بیداری اسلام
آنچه که آرنولد توین بی در سال 1949 در کتاب بوته آزمایش پیشبینی کرده بود با پیروزی انقلاب اسلامی عینیت یافت:
پان اسلامیسم خوابیده است، با اینحال ما باید این امکان را در نظر داشته باشیم که اگر پرولتاریای جهان (مستضعفین) بر ضد سلطه غرب به شورش برخیزد و خواستار یک رهبری ضد غربی شود، این خفته بیدار خواهد شد. بانگ این شورش ممکن است در برانگیختن روح نظامی اسلام و حتی اگر این روح به قدر خفتگان هفتگانه در خواب بوده باشد، اثر روحی محاسبهناپذیری داشته باشد؛ زیرا ممکن است پژواکهای یک عصر قهرمانی را منعکس سازد. اگر وضع کنونی بشر به یک جنگ نژادی منجر شود اسلام ممکن است بار دیگر برای ایفای نقش تاریخی خود قیام کند. (محمدی، 1385: 519)
2. تأثیرات انقلاب اسلامی بر نظریات بینالملل و جامعه جهانی
تأثیرات انقلاب اسلامی و حضرت امام را در رخداد بزرگترین تحول امروز جهان، یعنی ظهور پدیدهای جدید و نیرو و قدرتی ماورای دولتهای ملی و تأکید بر عدم شناخت محتوای عمیق پیامهای حضرت امام از سوی دول مختلف جهان از سوی تحلیلگران برجسته رویدادهای حال و آینده جهان در غرب، چون آلوین تافلر میتوان جستجو کرد. او مینویسد:
اینکه کدام کشور بر جهان قرن 21 مسلط خواهد شد سؤال هیجانی میباشد. اما در واقع اساساً طرح این سؤال اشتباه است؛ زیرا بزرگترین تحول امروز جهان ظهور پدیدهای جدید، یعنی نیرو و قدرتی ماورای دولتهای ملی میباشد.
تافلر نمونهای از جریان مذکور را امام خمینی ذکر میکند که با استفاده از «نیروی مذهب» بخش قابل توجهی از قدرتی که مدتها در انحصار دولتهای ملی بود در کنترل و تصرف گرفت. او معتقد است:
وقتی امام خمینی فتوای قتل سلمان رشدی را صادر کردند در واقع برای حکومتهای دنیا پیامی تاریخی فرستادند که بسیاری از دریافت آن عاجز ماندند و مضمون واقعی پیام امام چیزی نبود مگر فرا رسیدن عصری جدید از حاکمیت جهانی که غربیها باید آن را با دقت مورد نظر و بررسی قرار دهند؛ زیرا در ادامه حرکت امام خمینی قلمرو اندیشههای بشری هم جایگاه حکومتهای دولتی را تغییر میدهد و هم اقتدار دولتهای ملی و محلی را ... . (حاجتی، 1382: 47 و 48)
ماروین زونیس در کتاب «شکست شاهانه» مینویسد: «او (امام خمینی) توانست پیام رهایی از قید ستم خارجی را به پیام رهایی از انواع ظلم و ستم پیوند دهد... آیت الله خمینی اسلام و خداوند را جایگزین ایالات متحده، به عنوان محبوب اصلی و نهاده شده رژیم ایران کرد». وی تصریح میکند: «آثار انقلاب اسلامی، از مرزهای ایران فراتر رفته است. بزرگترین منبع الهام دهنده برای جنبشهای سیاسی و اسلامی در خاورمیانه و جهان بوده است». (مجرد، 1386: 123)
میشل فوکو مینویسد: «من قبول دارم که از قرن 18 به بعد هر تحول اجتماعی اتفاق افتاده بسط مدرنیته بوده اما انقلاب ایران تنها حرکت اجتماعی است که در برابر مدرنیته قرار دارد». در واقع، فوکو میپذیرد که انقلاب اسلامی ایران دو سده اقتدار یک اندیشه سیاسی را با همه سوابق چند سالهاش به چالش کشانده و این انقلاب حرف تازهای دارد و ویژگی بارز اندیشه حضرت امام(رحمه الله علیه) همین است. شما در اندیشههای سیاسی غرب اگر چه اختلافات زیادی میبینید اما همه آنها در یک نقطه مشترکاند و آن نفی هویت دینی است. (حاجتی، 1382: 41 و 42) گری سیک، مشاور وقت کاخ سفید در امور ایران در کتاب «زمانی که هر چیز فرو میپاشد» مینویسد: «از هنگام سقوط شهر سایگون هیچ واقعهای به اندازه انقلاب اسلامی ایران، آمریکا را تحت تأثیر قرار نداده است». (محمدی، 1385: 85)
ایران شناس فرانسوی، کریستال برومبرژه مینویسند:
انقلاب ایران درهم ریزنده و آزاردهنده است. این انقلاب بلاشک تعادل بلوک (قدرت جهانی) و نیز روابط سلطه اقتصادی و سیاسی را در یکی از طمع برانگیزترین مناطق جهان به هم ریخته است. این انقلاب «مشروعیت» روابط بینالملل را زیر سؤال برده است... . (محمدی، 1385: 43)
مارگارت تاچر میگوید:
ما غربیها در دهه 1980 از وسائل نظامی و ابزار جنگی شوروی و اقمارش واهمه نداریم؛ زیرا اگر بلوک شرق و اعضای پیمان ورشو مجهز به سلاحهای نظامی بوده و به ادوات مخرب و ویرانگر مسلح میباشد، ما نیز به سلاحهای مدرن و پیشرفته مسلح و مجهزیم؛ لیکن از حضور فرهنگ اسلامی انقلاب ایران نگرانیم. (همان: 46)
هنری کسینجر، وزیر اسبق امور خارجه آمریکا معتقد است: «پیروزی ایران در جنگ [جنگ ایران و عراق] عقاید رادیکالیسم اسلامی را از جنوب شرقی آسیا تا سواحل اقیانوس اطلس گسترش خواهد داد». (همان)
3. موج انقلاب، انفجار نور و تأثیرات آن در قلمرو شوروی
ایگور بالیف از مقامات شوروی در مقالهای با عنوان «اسلام و سیاست» مینویسد:
تنها در شوروی و ایران 38 ایستگاه رادیویی وجود دارد که درباره اسلام و انقلاب برنامه پخش میکند. این رادیوها هر چند به طور رسمی تنها در مورد مذهب میگویند و وانمود میکنند که صدور انقلاب اسلامی تبلیغاتی برای دشمنی و کینهتوزی نیست، آشکارا آن اهداف را پی میگیرد.
بالیف با اشاره به رشد انتشارات مذهبی زیرزمینی و مخفیانه و با روشهای تبلیغاتی که در انقلاب اسلامی ایران مورد استفاده قرار گرفت، استدلال کرد:
«فرآیند اسلامی شدن» در جریان است. انتشارات مذهبی به طور گسترده تایپ و زیراکس میشود و از متون مقدس اسلامی و سخنرانیهای مقامات مسلمان نوارهای کاست تهیه و ضبط میگردد. اینکه بعضی از این نوارهای کاست که به تاجیکستان، ازبکستان و دیگر مناطق میرسند، در خارج تهیه و تکثیر شدهاند، برای من عجیب نیست، دیگر تفاسیر مشابهی که شوروی مطرح میکرد نمایانگر حساسیت شدید مسکو در برابر آسیبپذیری مسلمانان آسیای مرکزی نسبت به تحرکات مذهبی خارجی و بهرهبرداری قدرتهای خارجی از این حساسیت بود.
در فاصله سالهای 1988 تا 1991 ایالات متحده و متحدان اروپایی و آسیاییاش به صراحت اعلام داشتند که از بابت احتمال توسعه رادیکالیسم اسلامی به جمهوریهای سابق شوروی نگرانند. غرب مایل نبود ایران به عنوان یکی از بازیگران مؤثر منطقه ظهور کند و برای جلوگیری از نفوذ ایران، به حمایت ترکیه برخاست. در سال 1992 در خلال سفر جیمز بیکر، وزیر خارجه آمریکا به آسیای مرکزی، جلوگیری از نفوذ ایران و بنیادگرایی اسلامی به عنوان رکن اصلی سیاست آمریکا در منطقه اعلان شد. میخائیل گورباچف در واکنش به احیای رادیکالیسم اسلامی به واسطه انقلاب اسلامی ایران، در ژانویه 1990 خواستار آن شد که ایران از مداخله در امور داخلی آذربایجان و دامن زدن به بنیادگرایی اسلامی در آن کشور خودداری کند. او میگوید: «باید با پدیده مذهب به طور جدی و سازشناپذیر مبارزه کرد و باید تبلیغات بیشتری در این جهت صورت گیرد».
تجدید و احیای حیات اسلام به طوری در شوروی جدی بود که روزنامه فرانسوی لوموند در گزارشی مینویسد:
موج اسلامگرایی و تجدید حیات مذهبی میتواند مایه اصلی قدرت سیاسی را در این مناطق تشکیل دهد. در این جمهوریها بار دیگر مساجد فعالیت خود را شروع کردهاند و درسهای قرآنی و اسلامی و آموزش زبان عربی گسترش چشمگیری یافته است.
این نشریه اضافه میکند: «در این مناطق، رسیدن به یک حکومت اسلامی از نظر مسلمانان یک امر طبیعی و منطقی است؛ هر چند افراد بیدین و غیر مذهبی این نظریه را رد میکنند». در گزارش دیگری از لوموند آمده است: «مسلمانان شوروی هم اکنون معتقدند که ایران اسلامی با انقلاب خود توانست اسطوره آمریکا یعنی شیطان بزرگ را در هم شکند؛ پس چرا آنها امیدوار نباشد که روزی بتواند از شر شیطان دوم یعنی سلطه روسها خود را آزاد سازند».
از دیگر عوامل مؤثر در بیداری اسلامی در شوروی، ویژگیهای مهم حضرت امام خمینی و قدرت کلام، پیام و عمل ایشان بود. این قدرت چنان بود که جهان شاهد تأثیر شگرف ایشان بر میلیونها انسان اعم از مسلمان و حتی غیر مسلمان، از نژادها و قارههای گوناگون بود. این الهامبخشی در کلام عینالدین، مفتی العظم مسلمانان روسیه و امام جمعه مسکو اینگونه منعکس گردیده است: «تفکرات و اندیشههای امام خمینی(رحمه الله علیه) بزرگترین تحول را در جهان اسلام به وجود آورده است. امام با افکار و اندیشههای خود به ما هشدار داد که هر نظامی بدون اتکا به معنویت محکوم به فنا است.»
راول عینالدین معتقد است: «نام، آثار و افکار امام برای مسلمانان جهان و از جمله مسلمانان روسیه الهامبخش بوده و همچنان در طول تاریخ راهگشای مسلمانان خواهد بود». یوری ایوانف متفکر و نویسنده روسی، در مورد سازشناپذیری امام میگوید:
امام خمینی، ایده سازش را رد میکرد. این ایده مسلمانان را به شکیبایی و سازش با غارتها و ستمهای حکام خارجی دعوت نمیکند. وی در مسئله مقابله با بهرهکشی و بیرون راندن استعمارگران و بهرهکشان داخلی و خارجی به انگیزههای معنوی آسمانی متوسل میشد. (محمدی، 1385: 352 ـ 349)
فرهاد کلینی از کارشناسان مسائل قفقاز در خصوص تأثیر انقلاب اسلامی بر احساسات استقلالطلبی قفقازیها معتقد است:
انقلاب اسلامی باعث ایجاد روحیه مخالفت در کشورهای این منطقه با حاکمیت شوروی و استقلال آنها شد و آنها از انقلاب ایران برای حرکت استقلالطلبانه خود الهام میگرفتند و این تأثیرات با توجه به خصوصیات خاص انقلاب اسلامی در نگرش عمیق و برداشت صحیح از توحید، اثرات انقلاب را به شیعیان و مسلمانان محدود نکرده و در ارمنستان نیز نفوذ زیادی داشته؛ به گونهای که مردم ارمنستان بعد از وقوع جنگ تحمیلی [عراق علیه ایران]، اخبار آن را دقیقاً پیگیری میکردند. (شفایی، 1388: 164)
رهبر کبیر انقلاب در نامه به گورباچف، فرمودند:
برای همه روشن شده است که از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ جهان جستجو کرد؛ چراکه مارکسیزم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست؛ چراکه مکتبی مادی و با مادیت نمیتواند بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسیترین درد جامعه بشری در شرق و غرب است به درآورد. (امام خمینی، 1361: 21/ 221)
تلاش دولتمردان شوروی در پنهان ماندن و منتشر نشدن پیام و نامه امام خمینی، نشان از ترس فراوان آنان از عمق تأثیرگذاری فراوان این نامه در جذب مردم به تعالیم دین مبین اسلام داشت. چنانکه نیکلای میشین، نویسنده مشهور مسیحی روسیه، دراینباره میگوید:
وقتی امام(رحمه الله علیه) نامه را خطاب به گورباچف نوشتند دولتمردان وی تلاش کردند متن نامه امام(رحمه الله علیه) در جامعه منتشر نشود؛ زیرا از تأثیر متن نامه امام در جامعه هراس داشتند. در عین حال، یک روزنامه به نام «زافترا» نامه را به همت الکساندر پروخانف به چاپ رساند. (مجرد، 1386: 116)
فیدل کاسترو رهبر انقلاب کوبا میگوید:
پس از فروپاشی شوروی سابق به صحت توصیههای آیتالله خمینی به گورباچف پی بردم و معتقدم مدل قرآنی رهبر فقید ایران باید به جای مدلهای غربی در دستور کار برنامههای جهانی قرار گیرد... . (بیکی، 1388: 139) ادامه دارد...