صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۰۶ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۴:۴۵  ، 
شناسه خبر : ۲۷۷۶۴۰

آفتاب یزد- سارا علایی، امید کاجیان: فاطمه هاشمی رفسنجانی دختر ارشد آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، 19 سال است که عنان بنیاد امور بیماری‌های خاص را بر دوش می‌کشد؛ بنیادی که با حمایت آیت‌الله هاشمی پا گرفت و برای نخستین بار درمان بیماران تالاسمی، هموفیلی و دیالیزی را رایگان کرد. وی در مقایسه با سایر فرزندان آیت‌الله کمتر دغدغه سیاسی دارد هرچند معتقد است او هم سیاسی است اما ترجیح می‌دهد در امور غیردولتی و کمتر سیاسی فعالیت کند چون معتقد است اثرگذارتر خواهد بود. وی همچنین یکی از اعضای موسس حزب اعتدال و توسعه بوده است. با وی به گفتگو می‌نشینیم تا درباره اهم اقدامات بنیاد امور بیماری‌های خاص تاکنون و نظرش درباره مسائل مربوط به تفکیک جنسیتی را جویا شویم اما تاکید وی بر سیاسی بودنش بحث را به سمت مسائل سیاسی روز و مسائلی پیرامون آیت‌الله هاشمی رفسنجانی می‌کشاند. ماحصل گفتگوی آفتاب یزد با رئیس بنیاد امور بیماری‌های خاص را در ادامه می‌خوانید.
در ابتدای امر، از شما و بنیاد امور بیماری‌های خاص بابت توجه به بیماران "ای‌بی"(EB) تشکر و قدردانی کنم به ویژه از این جهت که بنیاد وسیله‌ای برای آشنایی ما با این بیماری و پیگیری برخی از مطالبات این بیماران شد که امیدواریم به نتیجه‌ای برسد.
بله اتفاقا تلاش‌های خوبی از سوی روزنامه آفتاب یزد برای بیماران "ای‌بی" تاکنون انجام شده اما لازم است پیگیری جدی هم در این زمینه داشته باشید. آقای وزیر و معاونشان آقای دیناروند قول‌هایی در زمینه حمایت از این بیماران و تحت پوشش بیمه قرار گرفتن داروی آنها داده‌اند که لازم است تحقق این قول‌ها پیگیری شود.
شما چقدر امیدوار هستید که این قول‌ها در خصوص بیماران "ای‌بی" محقق شود؟
مسئولان وزارت بهداشت قول داده‌اند و از آنجا که در دین‌ ما می‌گویند اگر مسلمان قولی می‌دهد باید به آن عمل کند پس اگر عمل نکردند معلوم می‌شود خلاف دین عمل کرده‌اند.
فکر می‌کنید اگر این بیماری جزو بیماری‌های خاص شود، چه تغییری در شرایط این بیماران پیش خواهد آمد؟
بسیار شرایط شان بهتر خواهد شد. هر چند این بیماری درمان قطعی ندارد اما هزینه‌های کنترل این بیماری بسیار زیاد است. بسیاری از خانواده‌های این بیماران در تامین هزینه ناتوان‌اند در نتیجه این بیماری افراد دائما عود می‌کند. حال اگر "ای‌بی" خاص شود لااقل هزینه درمان رایگان می‌شود و درد و رنج بیماران مضاعف نمی‌شود.
در خاطرم هست در جلسه‌ای شما از مطرح کردن موضوع بیماران "ای‌بی" با پدرتان آیت‌الله هاشمی رفسنجانی صحبت کردید و از ایشان کمک خواستید. آیت الله چه اقدامی انجام دادند؟
از آنجا که ایشان سمت اجرایی ندارند تا شخصا به مسئله ورود کنند اما تاکنون در این زمینه هم تذکر داده‌اند هم پیگیری کرده‌اند و مرتبا از من سوال می‌کنند که بالاخره تکلیف این بیماران چه شد.
یک سوال کلیشه‌ای اما مهم؛ از سال 75 تاکنون مهم‌ترین دستاوردهای بنیاد امور بیماری‌های خاص چه بوده است؟
هدف اصلی ما در بنیاد، فرهنگ‌سازی بوده و هست به ویژه در رابطه با بیمارانی که مبتلا به بیماری‌های مزمن هستند و از لحظه تولد یا خردسالی تا آخر عمر درگیر آن هستند یا افراد دیالیزی، سرطانی و. .. که نیازمند مراقبت‌های مستمرند. ما به دنبال این هستیم که در جامعه، فرهنگی را ایجاد کنیم که هم توجه دولت نسبت به این بیماران جلب شود هم مجلس و هم جامعه تا همه گروه‌های اجتماعی، سازمان و نهادها به این بیماران توجه لازم داشته باشند. فکر می‌کنم بنیاد در این
زمینه موفق بوده است. هر چند ظاهرا تنها سه بیماری را جزو بیماری‌های خاص قرار داده‌ایم اما به بیماری‌هایی هم که هنوز دولت زیر بار خاص شدن آنها نرفته، توجه شده است. برای نمونه داروی بیماران ام‌اسی و سرطانی زیرپوشش بیمه رفته یا بیماری "ای‌بی"، که مورد توجه وزارت بهداشت واقع شده و قول‌هایی برای حمایت از این بیماران داده شده است. پس مهم‌ترین هدف‌ ما فرهنگ‌سازی است نه اینکه صرفا یک سازمان حمایتی باشیم، زیرا از این گونه سازمان‌ها در کشور زیاد داریم. درحالی که به علت هزینه‌های بسیار بالای بیماری‌های صعب‌العلاج و نادر، هیچ سازمان حمایتی نمی‌تواند همه هزینه‌های این بیماران را تامین یا داروهای آنان را تحت پوشش قرار دهند.حمایت از این بیماران وظیفه دولت است؛ همان طور که در همه کشورهای توسعه‌یافته دولت‌ها هستند که حامی اصلی این بیماران‌اند و در کنارشان خیریه‌ها هم کمک می‌کنند.
از عملکرد بنیاد تا اینجای کار راضی هستید؟
خوشبختانه ما در زمینه وظایف خود تاکنون موفق بوده‌ایم. اکنون نیز درحال انجام اقداماتی برای بیماران اوتیسم هستیم و چند نامه در این زمینه به وزارت بهداشت و آموزش و پرورش داده‌ایم. حتی بنیاد هم در حال تدارک مکانی مختص این بیماران است تا بحث فرهنگ‌سازی در زمینه این بیماری را انجام دهیم. ما طی این سال‌ها در کنار این فرهنگ‌سازی اقدامات دیگری را نیز انجام داده‌ایم. از جمله رایگان کردن داروی بیماران خاص در سال 76. از آنجا که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از فعالیت‌های بنیاد حمایت می‌کردند و به راحتی مشکلات را با ایشان در میان می‌گذاشتیم و همچنین چون پدرم فردی است که وقتی از مشکلی اطلاع پیدا می‌کنند شخصا حل آن مشکل را پیگیری می‌کنند (در حالی که در مورد بعضی از مسئولان دیگر باید یک موضوع و درخواست را مرتبا پیگیری کرد) در نتیجه خوشبختانه در دوره ریاست جمهوری ایشان توانستیم هم بحث پیشگیری از تالاسمی را به نتیجه برسانیم و هم به عنوان قانون در دولت به تصویب برسانیم که در نتیجه این قانون و پیشگیری اجباری شاهدیم از تولد 1000 بیمار مبتلا به تالاسمی، امروز به 200نفر رسیده‌ایم. همچنین درمان رایگان و تحت پوشش بیمه قرار گرفتن 3 گروه بیماران
تالاسمی، هموفیلی و دیالیزی از جمله اقدامات مهم بنیاد تاکنون بوده است. مجدد به بحث پیشگیری از تالاسمی اشاره می‌کنم. این اتفاق اقدام بسیار مهمی تاکنون بوده است و جالب آنکه اگر به همه اقداماتی که برای پیشگیری بیماری‌های مختلف در کشور انجام می‌شود نگاه کنید هیچ کدام مانند تالاسمی منسجم، با برنامه و نتیجه‌بخش نبوده است.
البته ما نباید شاهد این اتفاق خوب فقط برای بیماری تالاسمی باشیم بلکه در مورد سایر بیماری‌ها نیز باید بحث پیشگیری را جدی بگیریم؛ در دیابت، دیالیز و. .. اگر دیابت درست کنترل شود بالتبع موضوع دیالیز هم تا حدودی حل خواهد شد، زیرا طی بازدیدی که من از چند مرکز دیالیز داشتم طی صحبت‌ با بیماران دیالیزی متوجه شدم بیش از 50 درصد آنها پیشتر مبتلا به دیابت بوده‌اند و حال این یک زنگ خطر برای مسئولان است، زیرا ما در آینده بحران جدی در این زمینه خواهیم داشت. حتما باید مراقبت جدی در زمینه بیماران دیابتی داشته باشیم، چرا که دیابتی‌ها کارشان فقط به دیالیز کشیده نمی‌شود. برخی از این بیماران قطع عضو می‌شوند یا بینایی‌شان را از دست می‌دهند. همه اینها منجر به مشکلاتی، هم برای فرد و خانواده‌اش می‌شود، هم هزینه‌ای را روی دوش دولت می‌گذارد. حال اگر این بیماری‌ در کشور کنترل شود درصد زیادی از این مشکلات پیش نخواهد آمد. از سوی دیگر، به خود بیماران دیابت هم باید رژیم غذایی و ورزش و روش زندگی درست آموخته شود تا در این زمینه بتوانیم از این بیماری پیشگیری کنیم. البته ما همه این مطالب را به عنوان یک طرح ملی به دولت‌های هفتم، هشتم، نهم، دهم و دولت آقای روحانی ارسال کرده‌ایم اما هنوز خبری از مصوب‌کردن این طرح نیست. البته خودمان تا آنجا که امکان دارد و در مراکز مختلف با اقدامات آموزشی و انجام غربالگری‌های مقطعی مردم را با این موضوعات آشنا می‌کنیم ولی قطعا این موارد باید به طور ملی دنبال شود. در مورد بحث پیشگیری از سرطان هم باید این اقدامات انجام شود. همان طور که امروز در تمام دنیا بحث پیشگیری، غربالگری و. .. اموری ساده و سهل هستند. اکنون دولت‌ ما نیز باید در بحث پیشگیری ورود جدی کند. ما در همه دولتها در این زمینه‌ با وزرای بهداشت و معاونان بارها جلسه گذاشته‌ایم اما تاکنون جدی گرفته نشده است.
برای نمونه اوایل ریاست جمهوری آقای روحانی من نامه‌ای برای ایشان نوشتم و خواستم که طرح ملی پیشگیری و غربالگری جدی گرفته شود. ایشان هم این نامه را به وزارت بهداشت ارجاع دادند. با پیگیری‌های مکرر ما، در نهایت معاونت بهداشتی جلسه‌ای برگزار کرد و قرار شد جلسه بعدی هم گذاشته و در مورد برنامه‌ها تصمیم‌گیری شود. درحالی که حدود یکسال است از این جلسه خبری نیست. آدم دلش می‌سوزد وقتی می‌داند می‌توان با هزینه کمتر و انسجام و برنامه بهتر کاری کرد که هم مردم کمتر در خطر ابتلا به یک بیماری قرار گیرند و هم هزینه‌های درمان کاهش پیدا کند، درحالی که چنین اتفاقی نمی‌افتد. نکته جالب آنکه، شما هر وزیر بهداشتی را که می‌بینید شعار می‌دهد پیشگیری مقدم بر درمان است. وزیری که این شعار را می‌دهی صادقانه اعلام کن چقدر تاکنون برای پیشگیری وقت و هزینه صرف کرده‌ای، چقدر برای درمان.
موضوع دیگر بحث غربالگری است. این موضوع به ویژه در بحث سرطان‌های زنانه اهمیت می‌یابد به ویژه وقتی که می‌توان به راحتی و پیش از بحرانی شدن یک سرطان را تشخیص و با هزینه کمتر آن را درمان کرد و به نتیجه مطلوب هم دست یافت. دولت باید در زمینه غربالگری هم برنامه‌هایی را تهیه و اجرا کند. همان طور که ما نیز در بنیاد امور بیماری‌های خاص طی یکسال حدود 120 خانم را مورد غربالگری قرار دادیم. در بین این 120 نفر، 4 خانم مبتلا به سرطان بودند درحالی که خودشان نمی‌دانستند و از آنجا که بیماری‌شان در مراحل اولیه بود به راحتی تحت درمان و مداوا قرار گرفتند و بهبود یافتند. پس چنین اقدامی، کار سختی برای دولت نخواهد بود. فقط دولت باید برنامه‌ریزی درستی داشته باشد چون امکانات مناسبی هم دارد؛ خانه‌های بهداشت و مراکز درمانی بسیاری در سراسر کشور وجود دارند که می‌توانند در این زمینه اقدامات موثری را انجام دهند.
فکر می‌کنید چرا دولتها در این دو زمینه منفعل عمل می‌کنند؟
یک اشکال اساسی در کشور ما وجود دارد که مختص تنها وزارت بهداشت نیست بلکه در همه وزارتخانه‌ها ما شاهد آن هستیم و این اشکال عبارت است از اینکه مسئولان کمتر به کارهای اصولی می‌پردازند و همیشه سعی می‌شود موضوعات مقطعی انتخاب شود و با حرکت‌های پوپولیستی و تبلیغاتی روی آن مانور داده شود تا به مردم فهمانده شود فلان مسئول فلان اقدام را انجام داد. از سوی دیگر، اقدامات مقتضی و موثر زمان‌بر هستند، برای مثال اگر دولت اقدامات پیشگیری از سرطان را شروع کند، زمانی نتیجه آن را می‌بیند که چند سال زمان سپری شود و دولتی که این اقدامات را انجام داده دیگر روی کار نیست که با اقدامش تبلیغ کند. یکی از مشکلات ما به این دلیل است. یکی دیگر از مشکلات این است که تفکر برخی همین است یعنی حاضر نیستند کار اساسی انجام دهند. برای مثال وقتی بحث پیشگیری از تالاسمی مطرح بود برخی از مسئولان وزارت بهداشت با این مسئله مخالف بودند و می‌گفتند چرا ما باید برای مسئله پیشگیری از یک بیماری هزینه زیاد صرف کنیم؟! به عبارت دیگر به این مسئله فکر نمی‌کردند که ممکن است یکی، دو سال بخواهند هزینه زیاد بپردازند اما در بلندمدت حتما رقمی کمتر هزینه می‌شود. چندی پیش ما در بنیاد فقط روی مخارج داروی تالاسمی مقایسه کردیم که اگر در سال اول دو میلیارد تومان هزینه کنیم بعد از 10 سال چیزی حدود 100 میلیارد تومان صرفه‌جویی کرده‌ایم. حتی این مقایسه را با جدول و مدرک به دولت وقت ارائه دادیم.
از سوی دیگر، من به شخصه یکی از اشکالات وزارت بهداشت را همین موضوع می‌دانم که وزیر بهداشت را همواره یک پزشک انتخاب می‌کنند. اتفاقا کسی باید وزیر بهداشت شود که مدیریت منابع مالی و منابع انسانی را به خوبی بداند.
اگر غیر از پزشک باشد احتمالا عده‌ای به این موضوع اعتراض می‌کنند و به دولت خرده می‌گیرند!
اعتراض کردن مهم نیست مهم عملکرد است. من 4-3 سال پیش گزارشی را از 50- 40 کشور دنیا و اکثرا توسعه یافته گرفتم که در همه این کشورها تنها 2 یا 3 کشور بودند که وزرای بهداشتشان، پزشک بود. اکثرا جامعه‌شناس، اقتصاددان و. .. بودند. وزیری باید روی کار بیاید که در 2 مسئله اساسی به خوبی مهارت داشته باشد؛ مدیریت منابع مالی و مدیریت منابع انسانی.
شاید این موضوع و ایراد به پزشکان ما و سطح توانایی‌شان بازگردد که مدیر نیستند.
بله شاید. منظور من این است که باید کسی بر مسند وزارت بنشیند که مدیر باشد حال می‌خواهد پزشک باشد یا غیرپزشک. اکنون نیز تجربه نشان داده در طول دوران پس از انقلاب همواره وزارت بهداشت مشکلاتش از سایر وزارتخانه‌ها بیشتر بوده است.
به نوعی آزمون و خطا است اگر یک بار همان طور که می‌گویید وزیر بهداشت را فردی مدیر اما غیرپزشک انتخاب کنند.
بله دقیقا. حتی اگر پاسخی هم نگیریم چیزی عوض نمی‌شود.
یکی دیگر از اشکالاتی که من به وزارت بهداشت وارد می‌دانم بحث تلفیق آموزش با درمان است. در دوره‌ای چون پزشک در جامعه کم بود آموزش را هم به وزارت بهداشت سپردند اما اکنون دیگر زمان آن نیست که آموزش همچنان بر عهده وزارت بهداشت باشد. وزارت بهداشت باید روی مسئله پیشگیری و درمان تمرکز کند و آموزش به وزارت علوم برگردد.
مشکل دیگر اینکه وزارتخانه‌های ما هم سیاست‌گذارند، هم مجری و هم ناظر! حال چگونه کسی که مجری است می‌تواند ناظر هم باشد؟! در حالی که وزارتخانه‌ها نباید مجری باشند، تنها باید سیاست‌گذار و ناظر باشند. اینها اشکالات اساسی در وزارتخانه‌های ماست؛ به ویژه در وزارت بهداشت.
در طول ریاست شما بر بنیاد امور بیماری‌های خاص چه سازمان‌هایی با شما همکاری داشته و چه سازمان‌هایی نداشته‌اند؟
اکثر سازمان‌ها با ما همکاری خوبی داشته‌اند و ما هیچ وقت مشکلی در رابطه با همکاری نکردن سازمانی با بنیاد نداشته‌ایم مگر اینکه مسئولان آن سازمان افراد بسیار سیاسی بوده‌اند چون من هم فردی متعلق به یک خانواده سیاسی در کشورم، در نتیجه اتفاقات سیاسی یا برخی مواضع روی اقدامات و برنامه‌های بنیاد تاثیر داشته است. حتی در وزارت بهداشت نیز بسته به اینکه چه شخصی با چه دیدگاه و خط مشی و جریانی روی کار بوده در بنیاد اثراتی به دنبال داشته است. البته فقط بحث جریان نیست گاهی خود فرد یا وزیری از لحاظ سیاسی مقابل من قرار داشت اما به بنیاد و اقدامات آن علاقه داشت در نتیجه به کمک ما آمد.
نام نمی‌برید؟
اسم نبرم بهتر است چون بعدها ممکن است خرده بگیرند.
خانم دکتر! نظرتان درباره برابری جنسیتی در مناصب سیاسی به ویژه مجلس چیست؛ با توجه به اینکه چیزی تا انتخابات مجلس هم نمانده است؟ همچنین مدتی است زنان اصلاح طلب طرحی را مطرح کرده اند که در لیست‌های انتخاباتی مجلس سهمیه خاصی مثلا 30 درصد را به زنان اختصاص دهند. این موضوع را چقدر کارا می‌دانید؟
من با دید دیگری به انتخابات نگاه می‌کنم اینکه سهمیه بندی در گروه‌ها داشته باشیم مسئله بدی نیست. به هر روشی می‌توان تعداد کاندیداهای زنان را افزایش داد اما مهم این است که چه کسی به این خانم‌ها رای می‌دهد. نیمی از جمعیت کشور ما زنان هستند اما آیا همه زنان به زنان رای می‌دهند؟ معلوم است نمی‌دهند حتی اگر در لیستی 50درصد، خانم‌ها باشند باز این اتفاق نمی‌افتد. پس باید ببینیم اشکال کار از کجاست؛ اشکال از سهمیه بندی و تعداد زنان کاندیدا نیست؛ هر چند یکی از موارد ممکن است سهمیه بندی باشد. زنان باید اعتماد به نفس بیشتری پیدا کنند و وارد میدان شوند، ترس از رای نیاوردن نداشته باشند و پا به میدان بگذارند حتی اگر رای هم نیاورند شناخته می‌شوند و برای 4 سال بعد مجددا می‌توانند با اطمینان خاطر بیشتری در انتخابات شرکت کنند. اصلا چرا نباید خود زنان یک لیست مستقل داشته باشند؟!
خود شما برنامه ای در این زمینه دارید؟
من زیاد در این زمینه خودم را درگیر نمی‌کنم. منظور من خانم هایی هستند که در وادی سیاست قدم گذاشته اند و دغدغه وارد شدن به مجلس را دارند. چرا خانم‌ها همواره باید التماس آقایان را کنند تا وارد لیستشان شوند؟ خانم‌ها می‌توانند دور هم جمع شوند در هر استانی یک لیست مستقل بدهند. ما زنان توانمند و کارآمد در همه استان‌های کشور فراوان داریم. من وقتی به سفرهای استانی می‌روم با خیلی از این خانم‌ها آشنا می‌شوم. من با سهمیه بندی و برابری جنسیتی موافقم اما این تنها یک قسمت کار است و تمام خواسته و مطالبات زنان را در بر نمی‌گیرد.
پاسختان به مخالفان سهمیه بندی چیست؛ وقتی که می‌گویند نمایندگان زن تاکنون چه اقدامی انجام داده اند که حالا بخواهیم 30 درصد کرسی‌ها را به آنان اختصاص دهیم؟
این نمایندگان را چه کسی انتخاب کرده؟ معلوم است خودمان، پس جامعه زنان هم در انتخاب زنان نماینده ناکارآمد نقش داشته است. اگر ما از نمایندگان راضی نیستیم باید طی 4 سال فرصت، روی یک لیست توانمند از زنان کار می‌کردیم تا آنان نماینده شوند آیا این کار را کردیم؟!
شاید زنانی به غیر از نمایندگان کنونی نیستند که پا به عرصه بگذارند؟
قطعا هستند.
منظور من این است که ما زنان توانمند در حوزه‌های مختلف زیاد داریم اما زنان توانمند سیاسی کم داریم.
این اشتباه است فکر کنیم کسی که وارد مجلس می‌شود حتما باید فردی سیاسی باشد مجلس محل قانون گذاری است، آن هم برای موضوعات مختلفی که در کشور وجود دارد. ما کمیسیون‌های مختلفی در مجلس داریم. یک زن توانمند اقتصادی نمی‌تواند برای کمیسیون اقتصادی مفید باشد؟ یک زن توانمند و کارآمد در حوزه بهداشت مسلما می‌تواند در کمیسیون بهداشت موفق عمل کند. همه چیز را سیاسی نبینیم.
من فکر می‌کنم عده ای هم نمی‌گذارند که پای اینگونه زنان به مجلس باز شود همانطور که یک فعال حوزه زنان معتقد است نمایندگان زن را عده ای از نمایندگان مرد روی کار می‌آورند تا در راستای اهداف آنان و همسو با جریانشان حرکت کنند و هم اینکه به نوعی زنان جامعه را ساکت کنند. چرا باید خانم‌ها چنین اجازه ای بدهند؟
پس ببینید مشکل از خود ما زنان است.
از طرف دیگر من فکر می‌کنم زنان کارآمد اگر هم روی کار بیایند آنقدر با هجمه و واکنش و انتقاد مواجه می‌شوند که دلسرد می‌سوند برای مثال امروز عملکرد معاونت امور زنان ریاست جمهوری قابل قبول است اما از چپ و راست به خانم مولاوردی حمله می‌شود و احتمال اینکه ایشان را دلسرد کنند بسیار است.
خب نباید دلسرد شوند. ببینید اگر ما هدفی داریم و به آن اعتقاد قلبی داریم باید کار خود را انجام دهیم با وجود هجمه‌های بسیار؛ توانمندی یعنی همین؛ با اینکه در مقابل سیل انتقادات از موضعی که به آن اعتقاد داریم عقب نشینی نکنیم. من به درستی یا غلط بودن هدف کاری ندارم. منظورم این است که من به هدفی اعتقاد قلبی دارم پس باید جلو بروم. خود من یک سال پس از تاسیس بنیاد بیماری‌های خاص وقتی که دولت عوض شد، با برخوردها و مخالفت‌های شدیدی مواجه شدم. اما عقب نشینی نکردم بلکه سعی کردم خودم را قوی تر کنم و بنیاد را به جامعه نشان دهم چون بنیاد برای جامعه قدم برمی دارد. جامعه هم زمانی که پایبندی ما را دید به ما اعتماد و از ما حمایت کرد. این اعتماد دوطرفه بود در نتیجه توانستیم روی پای خود بایستیم. البته سختی‌های بسیاری را متحمل شدیم و حتی جلو بسیاری از کارهایمان گرفته شد اما هیچ‌گاه عقب‌نشینی نکردیم. برای نمونه موضع ما در قبال بیماران "ای‌بی" واکنش بسیاری را به دنبال داشت و پیغام‌های بسیاری به ما فرستادند ولی من وظیفه خودم را انجام دادم. وظیفه من این است که زبان بیماران باشم. گاهی به طور رسمی پیگیر خواسته بیماران هستم و گاهی که از این راه جواب نمی‌گیرم جریان را رسانه ای می‌کنم. پس من مشکل اصلی حضور زنان در مجلس را خود زنان می‌دانم. زنان توانمند خودشان وارد میدان نمی‌شوند. تا با عده ای از خانم‌ها صحبت می‌کنیم بحث مالی را پیش می‌کشند در حالی که اگر آنان در طول 4 سال فعالیت‌های اجتماعی و رسانه‌ای‌شان را گسترده می‌کردند و خود را به مردم استان و شهرستان‌شان می‌شناساندند دیگر نیازی به تبلیغ نداشتند.
البته باید این موضوع را هم بپذیرید که توان رقابتی زنان قابل مقایسه با مردان نیست و بستر آن نیز فراهم نیست.
چرا فراهم نیست؟
شاید چون ما یک جامعه مردسالار داریم؟
نه اینگونه نیست باز هم می‌گویم مشکل از خود ما زنان است. چرا من که یک زن خانه‌دار هستم به یک کاندیدای زن اعتماد نمی‌کنم و به کاندیدای مرد رای می‌دهم؟
چون تاکنون کاری از نمایندگان زن که موثر باشد سرنزده است.
دقیقا چون خود زنان کاری نکرده اند.
پس زنان در یک دور باطل گرفتار شده اند.
بله دقیقا، من نماینده باید در جامعه اقدامات کارآمدی انجام داده باشم تا زنان از من حمایت کنند البته ممکن است بعضی آقایان نماینده هم کاری نکرده باشند اما اعتماد مردم را به خود جلب کرده‌اند. جامعه را چه کسی تربیت می‌کند؛ زنان. این زنان هستند که باید از کودکی به دختران بیاموزند و آنان را توانمند پرورش دهند.30 سال است که خانواده اجازه عرض اندام به دختران و زنان را نمی‌دهد. 30 سال پیش باید زنان و مربیان ما به فرزندانمان می‌آموختند که دختران و پسران از نظر توانمندی مثل هم هستند. ما امروز کلی انجمن زنان داریم اما تاکنون چقدر این انجمن‌ها به صورت تنگاتنگ با زنان جامعه در ارتباط بوده اند؟ همواره گروه خاصی دور هم جمع شده اند و جالب آنکه همه هم تکراری یک انجمن تشکیل داده اند، کلاس‌های آموزشی برگزار کرده اند و... درحالی که هیچ انجمنی نیامده با تک تک زنان در جامعه ارتباط برقرار کند. پس یک اشکال به خود زنان برمی‌گردد و یک اشکال به مردان. احزاب را مردان تشکیل می‌دهند، لیستی که تهیه می‌شود توسط مردان انتخاب می‌شود و...قبول کنیم که زنان کوتاهی کرده‌اند. همواره می‌گویند حق دادنی نیست گرفتنی است؛ این را فراموش نکنیم که هر زنی که می‌خواهد وارد مجلس شود، یک مرد باید از گردونه نمایندگی خارج شود. خب معلوم است آن مرد اجازه این کار را نمی‌دهد. زنان باید حق خودشان را بگیرند وگرنه مردان به فکر حق و حقوق زنان نیستند.
خانم هاشمی! شما به نسبت دیگر فرزندان آیت الله سیاسی نیستید و در عین حال توانمند. چرا خود شما تاکنون وارد عرصه نشده اید؟
چرا اتفاقا من هم سیاسی هستم اما من بر اساس علاقه ای که دارم کاری را انتخاب کرده‌ام که غیر دولتی باشد حتی زمانی که در حوزه زنان فعالیت می‌کردم - مثلا انجمن همبستگی زنان و سپس اتحادیه سازمان‌های غیردولتی زنان مسلمان را راه اندازی کردم، در شبکه ارتباطی زنان عضو بودم- هیچ گاه علاقه ای به پست دولتی و نمایندگی مجلس نداشته ام چون احساس می‌کنم اگر در زمینه سازمان‌های غیردولتی فعالیت کنم اثرگذارتر هستم.
خب اگر همه مثل شما فکر کنند که دیگر امیدی به حضور زنان توانمند در عرصه سیاسی نیست.
همه مثل من فکر نمی‌کنند. زنان توانمند بسیاری هستند که تمایل به حضور در عرصه سیاست به ویژه مجلس را دارند.
ولی آنطور که پیداست ما دچار پیشرفت در این زمینه در مقایسه با گذشته شده ایم؛ هم از لحاظ تعداد نمایندگان زن و هم حضور زنان توانمند و سرشناس. دلیل این اتفاق را چه می‌دانید؟
همانطور که اشاره شد یک دلیل کلی بحث هجمه هایی است که به زنان وارد می‌شود. وقتی موانع و انتقادات زیاد شود کار کردن سخت می‌شود مخصوصا برای زنان که درگیر مسائل خانوادگی و تربیت فرزندان هستند و دیگر حوصله جنگیدن ندارند. در حالی که من می‌گویم باید مقاومت کنند.
یکی از دلایل این پسرفت را فشاری از زاویه دولتها یا نهادهای مسئول نمی‌دانید؟
به هر حال چرا، چنین محدودیت هایی هم وجود داشته است و از سوی جامعه هم مشکلاتی داریم، مثلا در مقطعی که درصد ورودی دختران دانشجوی دانشگاه افزایش پیدا کرد، تلاش شد تا حضور زنان در دانشگاه‌ها و در برخی رشته‌ها محدود شود و برای حضور زنان در برخی رشته‌ها سهمیه ایجاد کردند تا دختران بیشتر از این وارد رشته‌های خاصی نشوند، این یک مثال از موانع موجود است که به هر صورت بر سر راه زنان وجود دارد یا به وجود می‌آورند، به هر حال موانع از این دست زیاد است ولی من معتقدم که ما زنها خودمان باید به دنبال حقمان باشیم.
با این اوصافی که می‌گویید چقدر امیدوارید که اگر جامعه زنان بخواهد مسائل و مشکلات را اصلاح کند تغییری اساسی در وضعیت‌شان ایجاد می‌شود؛ با توجه به اینکه شرایط و موانع بیرونی را در این راه تایید می‌کنید؟
من واقعا امیدوارم اگر خانم‌ها خودشان جمعی را تشکیل دهند و همت و پیگیری مستمر در زمینه مطالبات‌شان داشته باشند قطعا کرسی‌های بیشتری را در مجلس از آن خود خواهند کرد. اشکال کار این است که خانم‌ها خودشان هم با یکدیگر اختلافات زیادی دارند.
در حال حاضر خود شما برای انتخابات آینده مجلس مایل هستید کاندیدا شوید و این روال را تغییر دهید؟
من هنوز دراین باره تصمیم نگرفتم ولی ممکن است که برای این کار اقدام کنم البته اگر هم برای مجلس نامزد شوم هدف من این است که در دو موضوع قوانین مربوط به زنان و قوانین مربوط به بیماران در مجلس اقدام کنم و اگر هم متوجه شدم که بعد از یک یا دو سال نمی‌توانم در قبال برخی از این قوانین کاری صورت دهم کنار خواهم کشید.
اگر پای به عرصه انتخابات مجلس بگذارید به صورت مستقل خواهید آمد یا از لیست‌های انتخاباتی مثلا لیست اصلاح طلبان استقبال می‌کنید؟
من اگر بخواهم برای انتخابات مجلس نامزد شوم به صورت مستقل اعلام حضور می‌کنم ولی اگر از طرف لیست‌های انتخاباتی از من برای حضور دعوت شد و آن لیست و اعضایش همسو با اعتقادات و اندیشه‌های من بودند در آن لیست حضور خواهم داشت.
اگر اجازه بدهید کمی درباره آیت الله هاشمی از شما بپرسیم. یکی از صحبتهایی که درباره کاندیدا شدن آیت الله در بحث ریاست مجلس خبرگان مطرح شد این بود که آیا آیت الله انتظار این را داشتند که رای نیاورند؟
اجازه بدهید من شخصیت پدرم را برایتان توضیح دهم، ایشان از همان روز اولی که مبارزه را شروع کردند تا امروز، به هدفشان اعتقاد داشته و به آن عمل کرده‌اند و هیچ‌گاه از اینکه برای رسیدن به هدفشان آبروی خود را هزینه کنند ترسی نداشته‌اند و از اینکه در راه رسیدن به آن هدف اتفاقات بدی بیفتد هراسی نداشتند، ایشان می‌دانست زمانی که مبارزه می‌کند راه سختی را پیش رو دارد و ممکن است به زندان هم برود. بعد از انقلاب هم همین گونه بود. ایشان به نظام اعتقاد قلبی داشته و دارد و معتقد است اگر می‌خواهیم یک ایران اسلامی بسازیم- به دور از تبلیغات - باید به دور از افراط گری این هدف را دنبال کنیم و به دنیا ثابت کنیم با یک حکومت اسلامی می‌توان بهترین زندگی را برای مردم فراهم کرد. در بحث مجلس خبرگان نیز باتوجه به ارتباطی که ایشان با نمایندگان خبرگان داشتند از اطرافیان می‌شنیدند که اکثریت می‌خواهند به آیت الله هاشمی رای بدهند و حتی این نمایندگان از پدرم خواهش می‌کردند کاندیدای ریاست شوند. ایشان هم همیشه می‌گفتند که اگر کسی بتواند در مجلس خبرگان ریاست را برعهده بگیرد تا مجلس تضعیف نشود لزومی به حضور من نیست ولی اگر شخص ضعیفی برای ریاست بیاید کاندیدا خواهم شد. در روزهای آخر نزدیک به انتخابات خبرگان، خبر می‌آمد که نمایندگان تحت فشار قرار گرفته‌اند تا به آیت‌الله رای ندهند ولی پدرم اعتقاد داشت که چه رای بیاورد چه نیاورد، بنا به تعهد و اعتمادی که مردم در آن موقعیت به وی کردند تصمیم به شرکت در انتخابات گرفت. جالب اینکه ایشان حدس هم می‌زدند که رای نخواهند آورد.
می شود اینطور تعبیر کرد که ایشان می‌خواستند چیزی را به مردم نشان دهند چون با علم به اینکه رای نخواهند آورد باز هم در انتخابات شرکت کردند؟
اینکه بگویم ایشان صرفا به این دلیل کاندیدای ریاست خبرگان شدند درست نیست ولی نتیجه آن انتخابات نشان داد که چه واقعیتی در کشور ما وجود دارد.
واکنش ایشان بعد از شکست در ریاست مجلس خبرگان چه بود؟
ایشان خوشحال هم شدند! همان روزی که برای کاندیداتوری ریاست جمهوری رد صلاحیت شدند هم خوشحال بودند! آن موقع هم می‌گفتند چون مردم از من انتظار داشتند تا با شرایط موجود وارد عرصه انتخابات شوم، باید به درخواست مردم پاسخ می‌دادم.
آقای هاشمی آن زمان هم انتظار این را داشتند که رد صلاحیت شوند؟
انتظار این را نداشتند ولی همانطور که می‌دانیم آقای روحانی و آقای لاریجانی جداگانه برای پدرم پیغام آوردند که قرار است از سوی شورای نگهبان شما را رد صلاحیت کنند بنابراین خودتان انصراف دهید بهتر است که ایشان گفتند نه من انصراف نمی‌دهم من به مردم قول داده‌ام که بیایم و مردم هم این را از من می‌خواهند ولی بعد از رد صلاحیت خوشحال بودند چون بار مسئولیت از دوششان برداشته شده بود.
در انتخابات امسال فکر می‌کنید ایشان مجدد کاندیدای ریاست مجلس خواهند شد؟
تا به حال راجع به این موضوع با ایشان صحبت نکرده‌ام و اصلا بحثی در این رابطه پیش نیامده است.
بزرگترین دغدغه هایی که این روزها آیت الله دارند پیرامون چه مسائلی است؟
ایشان دغدغه‌های سیاسی بسیاری دارند چون بالاخره همیشه در کشور مسئولیت داشته‌اند و مشکلات کشور را به خوبی می‌دانند، به ویژه اینکه در دو دولت قبل ما وضعیت خیلی بدی پیدا کرده بودیم و فشارهای زیادی به مردم وارد شده بود و همین فشارها روی مردم باعث شده بود تا دغدغه‌های ایشان بیشتر شود. بحثی که ایشان بعد از روی
کار آمدن دولت جدید همیشه مطرح کرده‌اند این است که مهمترین اقداماتی که باید در دولت جدید صورت بگیرد مذاکرات هسته‌ای برای تامین حقوق ملت ایران و رفع کامل تحریم هاست چون همانطور که خودشان هم در مصاحبه هایشان گفته‌اند باید کاری کنیم تا این تحریم‌ها برداشته شود بنابراین یکی از مباحث، مذاکرات بود و ایشان همیشه می‌خواستند این مذاکرات تمام شود و به نتیجه برسد تا بتوانیم مشکلات داخلی خودمان را بر اساس تصمیماتی که گرفته خواهد شد حل بکنیم که خوشبختانه این اتفاق افتاد. البته ما به غیر از این موضوع، مشکلات زیادی در سطح بین المللی داریم و می‌بینیم که چه اتفاقاتی در منطقه در حال رخ دادن است و چه کسانی منطقه را مدیریت می‌کنند و چه مشکلاتی برای مردم منطقه تحمیل می‌شود در حالی که کار زیادی از دست ایران در این زمینه برنمی‌آید هر چند کارهای اثرگذاری را صورت داده است ولی بنا به مشکلات موجود خیلی نتوانسته کار را جلو ببرد، بنابراین دغدغه اصلی ایشان در وهله اول مردم ایران است. شما شاید به یاد نیاورید؛ یکی از سخنرانی‌های معروف ایشان اوایل انقلاب این بود که ما انقلاب نکردیم که زعفرانیه را جنوب شهر کنیم ما انقلاب کردیم تا جنوب شهرمان زعفرانیه شود. به دلیل امکاناتی که در کشور دارید و منابع سرشاری که در کشور وجود دارد مردم ما می‌توانند از وضعیت خوبی برخوردار شوند.
به هر حال این سالها هجمه‌های زیادی علیه آیت الله و خانواده شما شده است ولی عکس العمل خاصی از شما و آیت الله نمی‌بینیم؟ دلیل این سکوت چیست؟
ما بچه که بودیم همیشه وقتی با کسی دعوایمان می‌شد، پدرمان می‌گفت با کسی دعوا نکنید چون جواب بی‌ادبان خاموشی است و واقعا هم از این رفتار نتیجه گرفتیم. مورد بعدی اینکه انسان نباید با هر کسی دهان به دهان شود! اتفاقا این عده کسانی هستند که دوست دارند ما تمام مدت بنشینیم و جواب‌شان را بدهیم و این افراد علیه ما صحبت بکنند! آن وقت کار اصلی ما که خدمت به مردم است چه می‌شود؟! اصلا برای ما این مسائل مهم نیست، کسی که دهان باز می‌کند و بی ادبی می‌کند در اولین مرحله شخصیت خودش را نشان می‌دهد، شما از بین دو آدم که یکی تندخو است و دیگری معقول کدام را انتخاب می‌کنید؟ بنابراین همیشه جمله ادب از که آموختی از بی‌ادبان را از بچگی به خاطر داریم و خواهیم داشت.
شما خودتان چقدر رسانه هایی را که علیه شما حرف می‌زنند، پیگیری می‌کنید یا صحبت‌های اشخاصی را که می‌دانید علیه تان تندی می‌کنند دنبال می‌کنید؟
من اصلا وقت این را ندارم که دنبال برخی رسانه‌ها یا حرف‌ها بروم یا به آنها اهمیت بدهم ولی خبرهایی را از بیرون می‌شنوم یا مثلا کسانی که به دفترم می‌‌آیند و می‌پرسند فلان مطلب را خوانده‌ای که درباره شما یا خانواده‌تان نوشته شده و از آنجا که می‌دانیم این حرف‌ها دروغ است اصلا برایمان اهمیتی ندارد. کسانی از حرفهای برخی افراد و رسانه‌ها ناراحت و عصبانی می‌شوند که بدانند یک خلافی مرتکب شده‌اند و این صحبتها به آنها زده می‌شود ولی ما که می‌دانیم منشاء این صحبت‌ها از پایه دروغ و از سوی کسانی است که از مخالفان انقلاب بوده و حالا خودشان را به شکل دیگری نشان می‌دهند. این رفتارها قبل از انقلاب هم وجود داشت و اولین‌بار این گونه هتاکی‌ها را مجاهدین خلق با پدرم شروع کردند. اوایل انقلاب ضدانقلابی‌ها همراه با بیگانگان این مسائل را علیه پدرم بیان می‌کردند، امروز هم کسانی که این کار را علیه شخصیت‌های انقلابی از جمله پدر انجام می‌دهند -خواسته یا ناخواسته- ادامه‌‌دهنده خط همان افراد ضدانقلابی هستند و جالب اینجاست که خود این هتاکان هم می‌دانند که این حرفها دروغ است. ولی غرض‌ورزی و حسادت و ذات بدشان باعث می‌شود کارشان را ادامه بدهند.
شاید هم می‌خواهند به مردم القا کنند که شخصیت آیت اله محبوب نیست؟
به هر حال در هر کشوری که انقلاب می‌شود اثر‌گذارترین آدم‌های آن مورد هجمه
قرار می‌گیرند، چه از سوی مخالفان داخلی و چه مخالفان خارجی. ایشان هم که یکی از اثرگذارترین افراد در کشور است طبیعی است که دائم مورد حمله و هجمه قرار گیرند. استدلال مخالفان و حمله‌کنندگان نیز این است که اگر ما این افراد را مورد حمله قرار دهیم اثر خود را در کشور می‌گذارد و کشور از حرکت باز می‌ایستد.
ولی به غیر از آیت‌الله، خانواده شما هم همیشه با هجمه‌ها تحت فشار بوده است؟
ما اصلا این کارها را فشار نمی‌دانیم بلکه آن را سرمایه زندگی‌مان می‌دانیم.
در روزهای خوب به ثمر نشستن مذاکرات هسته‌ای و توافقات هستیم. نظرتان درباره ایران پس از توافقات چیست؟ بسیاری معتقدند ایران پس از توافق صرفا بازگشت به 10 سال پیش و دوران قبل از دولت نهم و دهم است؛نظر شما در این باره چیست؛ آیا این همه تلاش صورت گرفت تا کشور صرفا یک بازگشت به گذشته داشته باشد یا می‌توان امیدوار به شرایطی بهتر از گذشته بود یا هیچ‌کدام چون اکنون با به اتمام رسیدن مذاکرات و حصول توافق، انتظارات مردم بالا می‌رود و اگر دولت نتواند پاسخگوی انتظارات مردم باشد مطمئنا کار دولت سخت‌تر و شرایط وخیم‌تر می‌شود.دیدگاه شما در این باره چیست؟
همه این موارد که گفتید ممکن است رخ دهد. ولی اولین مسئله این است که بله! با همه این تلاش‌ها و 12 سال مذاکرات واقعا ما در حال حاضر یک عقب‌گرد مسلم خواهیم داشت. البته فکر نکنید که ما به 12 سال پیش بازمی‌گردیم! سرعت پیشرفت دنیا در این چند سال بسیار زیاد بوده است ما باید سرعت این پیشرفت‌ها را هم محاسبه کنیم، مشکلاتی را که این چند سال داشتیم در نظر بگیریم بعد ببینیم که در واقع ما چقدر به عقب برگشته‌ایم و اینکه چقدر می‌توانستیم در زمینه‌هایی که در این مدت توقف کرده‌ایم پیشرفت کنیم. اگر همه این موارد را محاسبه کنیم می‌بینیم عقب‌گرد ما بسیار زیادتر از 10-12سال است. ما در این مدت از شیب بسیار تندی بالا رفته‌ایم و حالا با به نتیجه رسیدن توافقات هسته‌ای در یک شیب سرپایینی تند قرار گرفته‌ایم که پایین آمدن از این قله نیاز به یک برنامه‌ریزی منسجم دارد. مردم ما اینقدرعاقل هستند که بدانند بعد از توافق نتیجه‌اش را دو روز دیگر یا دوماه دیگر نخواهند دید بلکه باید این عقب‌گردها جبران شود و با مدیریت باید بتوانیم گذشته‌ها را جبران کنیم. حال اگر برنامه بعد از توافق درست نوشته شود قطعا آینده خوبی را خواهیم داشت حتی اگر برنامه درست هم نوشته نشود ما بدتر از حالا نخواهیم بود! به هرحال وضعیتمان بهتر از چند سال گذشته خواهد بود. از همه مهمتر این است که در حال حاضر امیدی در دل مردم ایجاد شده است که بالاخره رئیس جمهوری که آمد و به آنها وعده هایی داد بر وعده هایش عمل کرده و سعی دارد آن چیزی را که گفته است انجام دهد. این موضوع خیلی مهمی است که وقتی کسی به مردم قول می‌دهد و مردم بر اساس آن قول به او رای می‌دهند، وفای به عهد داشته باشد. مردم وقتی ببینند فردی که به او رای داده‌اند به قولش عمل نمی‌کند ناامید می‌شوند و این حتی در انتخابات بعدی هم اثر می‌گذارد. علاوه بر ایجاد امید در دل مردم، یک ثبات سیاسی هم در کشور ایجاد خواهد شد و مردم می‌توانند به همدیگر و مسئولانشان اعتماد کنند.
سوال آخر در باره عکس‌هایی است که در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی به خانواده آیت‌الله منتسب می‌شود مبنی بر عروسی نوه ایشان، آیا این عکس‌ها صحت دارد؟ هدف از پخش این عکس‌ها را چه می‌دانید؟
اخیرا دو عکس را به من نشان داده اند یکی به نام خانم ساناز هاشمی که اعلام شد دختر فائزه است و دیگری عروسی نوه آیت‌الله که هر دو عکس دروغ و خلاف واقع است. این اقدام نشان دهنده این است که مخالفان دست به چه کارهایی که نمی‌زنند! آنها حتی حاضرند ه شرافت و اخلاق و دین را زیرپا بگذارند. من علت پخش اینگونه شایعات را تنها یک چیز می‌دانم، دشمنی عده‌ای با پدرم و اینکه خانواده ایشان را پیش مردم خراب کنند در حالی که این عده راه را به بیراهه رفته اند.

نام:
ایمیل:
نظر: