پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي/ گفتمان، ارائه فکري منسجم و منظم و قابل دفاع مبتني بر فرهنگ و اعتقادات يک جامعه مي‌باشد که از سوي يک رهبر يا ايدئولوگ و يا فعال سياسي و يا فرهنگي تبيين مي‌گردد و محور فعاليت ها، تبليغات و جهت‌گيري ها قرار مي‌گيرد، به نظام مديريتي و رسانه‌اي جهت مي‌دهد و بر سرنوشت مردم و کشور تأثير مي‌گذارد، رفتارهاي سياسي و اجتماعي خاصي را شکل مي‌دهد و پيرامون آن مخالفين و موافقين صف‌آرائي مي‌کنند. گفتمان يك نوع زبان و يك نظام بازنمايي است كه از لحاظ سياسي و اجتماعي توسعه مي يابد تا مجمو عه اي منسجم از معاني را درباره يك حيطه موضوعي مهم ايجاد و توزيع نمايد. اين معاني در خدمت منافع گروهي از اجتماع است كه گفتمان از درون آن سرچشمه مي گيرد و از طريق عملكرد ايدئولوژيكي اش تلاش مي كند، آن معاني را به عقل سليم تبديل نمايد. به بيان ساده تر هر گفتمان يك ساختار معرفتي است كه در شرايطي خاص در جامعه حاكم مي شود. گفتمان سازي در اصل، فرايند تبديل و يا ورود نظريه و يا گفتمان هاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي به ادبيات رايج جامعه و زندگي مردم است و عبارت از راهکارهاي فرهنگسازي، آموزش و تبيين مباني در جامعه است. گفتمان سازي فرايندي است که با شناخت جامعه هدف و استفاده از ابزار رسانه و آموزش صورت پذيرفته و اغلب زمانبر و فرايندي است. بار اصلي گفتمان سازي بر دوش رسانه هاي مختلف است. در اين يادداشت به بررسي اين امر در منظومه فکري رهبر معظم انقلاب مي پردازيم.و به3نوع گفتمان اصلي از منظر رهبري پرداخته خواهد شد. تعريف گفتمان سازي هنگامي که از گفتمان سازي صحبت ميگردد، نگاه انديشمندان از بخشنامه و ادبيات دستوري، به اقناع فطري و فرايندي زمانبر و برنامه ريزي شده منعطف ميشود. بعبارتي، گفتمان سازي امري دستوري نيست و نياز به طراحي فرايندي علمي با توجه به خصوصيات جامعه هدف دارد. هنگامي که از پيوست گفتمان سازي در انجام فعاليت ها و برنامه هاي کلان اقتصادي و سياسي صحبت ميشود، منظور شيوه هاي تبديل برنامه به ادبيات حاکم بر زندگي تک تک نخبگان و مردم جامعه مي باشد.رهبر انقلاب مي فرمايد"گفتمان يعني باور عمومي؛ يعني آن‌چيزي كه به صورت يك سخنِ مورد قبول عموم تلقي بشود، مردم به آن توجه داشته باشند؛ اين با گفتن حاصل ميشود؛ با تبيينِ لازم - تبيين منطقي، تبيين عالمانه و دور از زياده‌روي‌هاي گوناگون - حاصل مي‌شود؛ با زبان صحيح، با زبان علمي و منطقي و با زبان خوش، بايستي اين مطالب را منتقل كرد"(.۱۳۹۲/۱۲/۱۵بيانات در ديدار اعضاي مجلس خبرگان رهبري) اهميت گفتمان سازي آرمان‌هاي انقلاب اسلامي و اهداف کلان جمهوري اسلامي تنها از راه تبديل شدن به «گفتمان» محقق مي‌شوند. گفتمان‌سازي آرمان‌ها و ارزش‌هاي انقلاب و جمهوري اسلامي به معناي «تبديل شدن» آن‌ها به روح کلي اقشار مختلف جامعه و تبلور آن‌ها در شيوه‌ي زندگي، زيرساخت‌هاي اجتماعي و جريان يافتن آن در سراسر مويرگ‌هاي حيات اجتماعي‌ است. همانطوري که هوا براي زنده ماندن انسان ها ضروري است ايجاد گفتمان هم براي تداوم و تاثيرگذاري يک جامعه ضرورت دارد.رهبر انقلاب درباره ي اهميت گفتمان سازي مي فرمايد"اين گفتمان سازي براي چيست؟ براي اين است که انديشه‌ي ديني، معرفت ديني در مخاطبان، در مردم، رشد پيدا کند. انديشه‌ي ديني که رشد پيدا کرد، وقتي همراه با احساس مسئوليت باشد و تعهد باشد، عمل به وجود مي‌آورد و همان چيزي ميشود که پيغمبران دنبال آن بودند."( ۱۳۸۸/۰۹/۲۲بيانات در ديدار با جمعي از طلاب و روحانيون) تقسيم بندي گفتمان ها و گفتمان هاي جزي تر از منظر رهبري دو گفتمان به صورت کلي امروزه در جهان وجود دارد1.گفتمان نوين اسلامي 2.گفتمان جاهليت گفتمان اسلامي با پيروزي انقلاب اسلامي با رهبري امام خميني به وجود آمد که طرفدار عدالت،آزادي،ضد استکبار و خواهان از بين رفتن تفکر سلطه طلبيست در مقابل اين گفتمان ،گفتمان جاهليت مدرن وجود دارد. گفتمان ظالمانه، زورگويانه، متکبّرانه و خودخواهانه است از سوي قدرتهاي انحصارطلب عالم، قدرتهاي سلطه‌گر عالم که متّکي به بنگاه‌هاي اقتصادي بزرگ جهانند. امروزه در پوششهاي گوناگون الفاظ زيبا، مثل حقوق بشر، مثل عدم خشونت و امثال اينها، منافقانه و رياکارانه کار خودشان را پيش مي برند.در ذيل گفتمان نوين اسلامي ،گفتمان هاي جزيي تري وجود دارند که به چند مورد از آن ها اشاره مي شود: 1.گفتمان عدالت عدالت يکي از مفاهيم اساسي و کانوني جامعه اسلامي است. جامعه اي که در آن عدالت نباشد جامعه اي اسلامي محسوب نمي شود.گفتمان عدالت ،يک گفتمان اساسي مي باشد که ريشه هاي عميق ديني دارد.با توجه به اينکه دهه ي چهارم انقلاب اسلامي به دهه ي پيشرفت و عدالت نامگذاري شد اين گفتمان در صدر اولويت هاي گفتماني قرار مي گيرد. عدالت معيار حق و باطل حکومت هاست يعني در اسلام اگر شاخص عدالت وجود نداشت حقانيت و مشروعيت زير سوال است. " فرض کنيد در دوران دفاع مقدس که هي مي‌آمدند فشار مي‌آوردند و شعار صلح را مطرح ميکردند براي اينکه جمهوري اسلامي را از ميدان خارج کنند، آنجا جمهوري اسلامي شعار «صلح عادلانه» را مطرح کرد. خب، صلح يک ارزش مطلق نيست، يک ارزش نسبي است؛ يک جائي صلح خوب است، يک جائي صلح بد است، جنگ خوب است. اما عدالت اينجور نيست؛ عدالت يک ارزش مطلق است؛ يعني هيچ جا نداريم که عدالت بد باشد. خب، در جمهوري اسلامي اين وضعيت وجود داشته.... آن چيزي که ما نياز داريم، آن چيزي که ما دنبالش هستيم، عدالت حداکثري است؛ نه صرفاً در يک حد قابل قبول؛ نه، ما دنبال عدالت حداکثري هستيم؛ ما مي‌خواهيم ظلم در جامعه نباشد. تا اين مرحله خيلي فاصله داريم. بنابراين براي اين بايد تلاش کرد" (.۱۳۹۰/۰۲/۲۷بيانات در دومين نشست انديشه‌هاي راهبردي) با توجه به ارزش عدالت در انقلاب اسلامي و مبارزه طلبي هاي مردم اين گفتمان رنگ و بوي ديگري دارد.اما نکته ي مهم اين است که هيچ حکومتي مخالفت صريح و آشکاري با عدالت نداشته است البته در اجرا تفاوت ها آشکار شد.در گفتمان عدالت طلبي مد نظر رهبر انقلاب دو شرط اساسي براي اجراي عدالت وجود دارد که بدون اين دو شرط عدالت به صورت کامل اجرا نخواهد شد: الف)عقلانيت " بنابراين اگر بخواهيد عدالت را به‏درستي اجرا کنيد، احتياج داريد به محاسبه‏ي عقلاني و به کار گرفتن خرد و علم در بخش‏هاي مختلف، تا بفهميد چه چيزي مي‏تواند عدالت را برقرار کند و اعتدالي را که ما بناي زمين و زمان را بر اساس آن اعتدالِ خدادادي مي‏دانيم و مظهرش در زندگي ما عدالت اجتماعي است، تأمين کند."( ۱۳۸۴/۰۶/۰۸ بيانات در ديدار رئيس‌جمهور و اعضاي هيأت دولت) البته اين عقلانيت با عقلانيت محاسبه گر و محافظه کار به معناي حفظ وضع موجود فرق دارد .اين عقلانبت خود منبع تحول است. ب)معنويت " عدالتي که همراه با معنويت و توجه به آفاق معنوي عالم وجود و کائنات‏ نباشد، به رياکاري و دروغ و انحراف و ظاهرسازي و تصنع تبديل خواهد شد؛ مثل نظامهاي کمونيستي که شعارشان عدالت بود. عدالت بايد با معنويت همراه باشد؛ يعني بايد شما براي خدا و اجر الهي دنبال عدالت باشيد؛ در اين صورت مي‏توانيد با دشمنان عدالت مواجهه و مقابله کنيد. البته معنويت هم بدون گرايش به عدالت، يک‏بُعدي است. بعضي‏ها اهل معنايند، اما هيچ نگاهي به عدالت ندارند؛ اين نمي‏شود. اسلام، معنويتِ بدون نگاه به مسائل اجتماعي و سرنوشت انسانها ندارد".(۱۳۸۴/۰۶/۰۸بيانات در ديدار رئيس‌جمهور و اعضاي هيأت دولت) 2.گفتمان اقتصاد مقاومتي لازمه ترويج گفتمان اقتصاد مقاومتي، تبيين اين مفهوم و آگاهي‌بخشي در خصوص آن است.بدون مشارکت بدنه جامعه، تغيير سياست هاي اقتصادي امري سخت و طاقت فرسا و همراه با هزينه هاي گزاف خواهد بود. اين امر را ميتوان با مرور فعاليت هاي مختلف اقتصادي کشور و دلايل عدم پيشرفت آن بيشتر مشاهده نمود. اگر تلاش نکنيم تا سياست هاي اقتصاد مقاومتي بويژه در بحث اصلاح الگوي مصرف، اقتصاد بدون نفت، توجه به اقتصاد دانش بنيان و حمايت از توليد داخلي و توليد کيفي، به گفتمان غالب جامعه تبديل شود، متاسفانه شايد شاهد شکست اين سياست هاي ابلاغي باشيم و لزوم توجه به اين امر به خوبي در بند بيست و يک سياست هاي ابلاغي اقتصاد مقاومتي نيز آمده است: با هدف تأمين رشد پويا و بهبود شاخص‌هاي مقاومت اقتصادي و دستيابي به اهداف سند چشم‌انداز بيست‌ساله، سياست‌هاي كلي اقتصاد مقاومتي با رويكردي جهادي، انعطاف پذير، فرصت ساز، مولد، درون‌زا، پيشرو و برون‌گرا ابلاغ مي‌گردد.. رهبر انقلاب در باب اهميت اين گفتمان مي فرمايد"گفتمان‌‌سازي در خصوص اقتصاد مقاومتي و تبديل آن به يك گفتمان عمومي، بسياري از مشكلات را بر طرف و كارها را تسهيل خواهد كرد"(.۱۳۹۲/۱۲/۰۶تشکيل جلسه سران قوا در حضور رهبر انقلاب) 3.گفتمان اسلام سياسي همانطور که انقلاب اسلامي بدون تکيه به بلوک شرق و غرب با اتکا به اسلام در آن برهه ي زماني ساخت شکني جديدي انجام داد با شکل گيري بيداري اسلامي در ميان کشورهاي اسلامي نيز گفتمان اسلام بار ديگر به اولويت هاي مهم تبديل شد.احياي مجدد اين گفتمان بعد از پيروزي انقلاب اسلامي بار ديگر به کشورهاي اسلامي و غير اسلامي نشان داد که احکام ساخت دست بشر بدون در نظرگرفتن فطرت انساني راه به جايي نخواهد برد.رهبر انقلاب مي فرمايد" خوشبختانه امروز در سطح منطقه، گفتمان اسلام، گفتمان پيروي از معارف اسلامي و احكام اسلامي و شريعت اسلامي، گفتمان غالب شده است"(.۱۳۹۰/۰۷/۲۸بيانات در ديدار مسئولين اجرائي استان کرمانشاه‌) عامل گفتمان ساز در تحليل جرياناتي که در طول تاريخ، سرنوشت جوامع بشري را دستخوش دگرگوني کرده‏اند، نقش عناصر نخبه برجسته مي‏نمايد که در جامعه‏شناسي به عنوان کارگزارانِ تغيير شناخته مي‏شوند. اينان کساني هستند که از توانايي و قدرت تأثيرگذاري ويژه‏اي برخوردارند و جهت و آهنگ تحولات را عميقا تحت‏تأثير قرار مي‏دهند. در واقع کارگزارانِ تغيير با کنش‏هاي تاريخي، تاريخ‏سازي مي‏کنند و جهت، سرعت و کيفيت تغيير و تحول جامعه را تعيين مي‏نمايند..نخبگان به عنوان اصلي‌ترين نيرو و بازوي فکري نقش مؤثري را هم در گفتمان‌سازي و هم پيشرفت جامعه ايفا مي‌کنند. "ايجاد يك فكر، يك گفتمان، يك جريان فكري در جامعه، به دست خواص جوامع است؛ به دست انديشمندان جامعه است؛ آنها هستند كه ميتوانند فكر ملتها را به يك سمتي هدايت كنند كه مايه‌ي نجات ملتها شود؛ همچنان كه خداي نخواسته ميتوانند به سمتي ببرند كه مايه‌ي بدبختي و اسارت و تيره‌روزي ملتها شود.... بنابراين اساتيد دانشگاه، فرزانگان و نخبگان علمي در هر كشوري ميتوانند سررشته‌دار حركت مردم شوند؛ البته به شرط اخلاص، به شرط شجاعت، به شرط نترسيدن از دشمنان. اگر ترس آمد، اگر طمع آمد، اگر غفلت آمد، اگر تنبلي آمد، كار خراب خواهد شد. اگر ترس نبود، شجاعت بود، اگر طمع نبود، اگر غفلت نبود، هوشياري و بيداري بود، آن وقت كار درست خواهد شد" (۱۳۹۱/۰۹/۲۱ بيانات در ديدار شرکت‌کنندگان در اجلاس جهاني اساتيد دانشگاه‌هاي جهان اسلام و بيداري اسلامي)