نویسنده: محمد اسماعیلی
«تسخیر فضای تعلیم و تربیت کشور» را باید یکی از مهمترین اهداف جریان تجدیدنظرطلب طی سالهای 76 تا کنون دانست که در دو سال اخیر وارد مرحله تازهتری شده است؛ آنگونه که برخی منابع بیان میکردند دو وزارتخانه مهم و راهبردی «آموزش و پرورش» و «علوم، تحقیقات و فناوری» سهم ویژه جماعت مدعی اصلاحطلبی میباشد.
رهبران فکری جماعت تجدیدنظرطلب میدانند عرصه آموزش به مثابه کارخانهای انسانساز بوده که نسل آینده و آتیهساز هر ملتی را آماده حضور فعال و اثرگذار در اجتماع میکند و چنانچه مدیران و مربیان و اساتید مراکز علمی و آموزشی کشور از طیف غربگرا گزینش شوند؛ میتوان به زودی شاهد نسلی جوان و مخالف با گفتمان انقلاب اسلامی بود که حتی بدون تحریک و تحریض رهبران کودتا هم میتوانند نظامی را براندازی کنند.
برهمین اساس تخفیف و تعدیل «تعهد» در بین نسل آینده انقلاب مهمترین محور کاری جماعت تجدیدنظرطلب از دبستان تا دانشگاه است. اهمیت این موضوع زمانی دوچندان میشود که بدانیم یکی از مهمترین مناقشات میان نظام جمهوری اسلامی و نظام لیبرال دموکراسی غرب، جدال بر سر به کارگیری نیروی کار متعهد و متخصص یا تکنیسینهایی صرفاً تکنوکرات است.
بر اساس همین هدف راهبردی است که فضای دانشگاهها طی سالهای حاکمیت جریان دوم خرداد آبستن کشمکشهای حزبی و جناحی قرار داشت و از دانشجو به عنوان ابزاری جهت پیشبرد اهداف سیاسی استفاده میشد و همین رویکرد منجر به رکود محسوس علمی- تحقیقاتی در مراکز دانشگاهی شد؛ برعکس در دوره 84 تا 92 هم به واسطه نگاه مناسب مسئولان اجرایی به «دانشگاه» شاهد پیشرفتهای چشمگیری در این زمینه آن هم در سطح منطقه و جهان بودیم.
20 ماه تلاش برای التهابآفرینی در دانشگاهها
جماعت تجدیدنظر طلب با روی کارآمدن دولت یازدهم تلاش کردند بار دیگر فضای رادیکالی و سیاستزدگی در دانشگاهها را - البته با رویکرد ماهرانهتر و دقیقتر – در دستور کار قرار دهند. برهمین اساس «فشار به رئیس دولت یازدهم برای معرفی چهره تندرو به مجلس جهت انتصاب در وزارت علوم»، «قلع و قمع بسیاری از اساتید و رؤسای دانشگاهها در زمان سرپرست بودن توفیقی در وزارت علوم»، «بازگرداندن دانشجویان ستارهدار و فعال فتنه به فضای آرام علمی دانشگاه» و «احیای جنبشهای دانشجویی افراطی و اثرگذار در غائلههای 78 و 88» همگی با هدف اصلی «ملتهب کردن فضای دانشگاه» که یکی از مقدمات بازسازی پروژه استحاله نظام بوده را در وهله نخست مورد توجه قرار دادند.
یکی از مصادیقی که از آن میتوان به عنوان نمونه جهت پروژه التهابآفرینی به دانشگاهها در طول دو سال گذشته یاد کرد، مراسم 16 آذر92 روز دانشجو در دانشگاه تهران بود؛ آنجایی که به دعوت یکی از تشکلهای دانشجویی نزدیک به فتنه در مراسمی با عنوان «سپیده امید» چهرههای نشانهدار از حزب منحله مشارکت و فعال در فتنه 88 نظیر علی شکوریراد، محمدرضا خاتمی و داوود سلیمانی اولین اقدام در جهت تزریق آشوب و اغتشاش به دانشگاه را مقدمهسازی کرد؛ مراسمی که در آن شعارهای تند و هنجارشکنانه علیه حاکمیت و نظام سر داده شد و سخنرانان هم به بیان مطالباتی نظیر آزادی سران فتنه و ضرورت وجود آزادیهای خاص در دانشگاهها سخنانی را مطرح کردند.
بخشی از مواضع کاملاً حزبی و جنجالبرانگیز در این مراسم با این ادبیات بیان میشود: «این جمعیت دل در گرو کسانی دارند که امروز در زندان هستند و برای آزادی آنها لحظهشماری میکنند. حال کسانی که یوسف ما را در بند و حصر کردند بدانند که اگر یوسف زندان کشید، به عیارش افزوده شد. او توبه نخواهد کرد و پیغام داده است که نگران من نباشید، من نگران وی هستم و به عنوان یک پزشک باید بگویم که آنها از نظر وضعیت جسمی وضعیت خوبی ندارند.
آنها نیاز به مراقبت پزشکی و درمان و نور آفتاب دارند. آیا کسانی که افراد را بدون قاضی به زندان میبرند، مسلمان هستند؟»
محمدرضاخاتمی، دبیرکل حزب منحله مشارکت در این مراسم میگوید: «امروز خورشیدهای ما دانشجویان و اساتیدی هستند که در زندان به سر میبرند و ستارههای ما نیز دانشجویان ستارهداری هستند که به جرم عدالتطلبی از حقوق اولیه خود، یعنی تحصیل محروم شدهاند.» دانشجویان هم در سوی دیگر شعارهایی نظیر «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، «یا حسین، میرحسین»، «مجتهد واقعی، منتظری، صانعی» و«سلام بر خاتمی درود بر موسوی» سر میدادند. آنچه باید مورد توجه قرار بگیرد آن است که این تنها یک نمونه از اقدامات جریان دومخرداد جهت سیاسی کردن فضای دانشگاهها در جهت برآورده نمودن اهداف رهبران تئوریک این جماعت است و طی یک سال گذشته دهها برنامه – حتی تندتر از آنچه ذکر شد- در سراسر کشور برگزار شده و مسئولان وزارت علوم و رؤسای دانشگاهها هم که به همین دلیل همسو با طیف اصلاحات انتخاب شدهاند هم در دفاع از این دست اقدامات آنها را برای فضای دانشگاه لازم میدانند.
مطالبه رهبری در سال 92: دانشگاه به باشگاه سیاسی تبدیل نشود
بر همین اساس است که مقام معظم رهبری استمرار رشد علمی کشور طی سالهای اخیر را مطالبه و تأکید میکنند که دانشگاه نباید به «باشگاه سیاسی» یا «خانه احزاب» تبدیل شود و به عنوان ابزاری جهت اهداف جناحهای سیاسی به حساب آید و این را بزرگترین آفت فضای علمی کشور – طی سخنرانی خود در سال 93 - میدانند: «آرامش دانشگاهها، زمینهساز و شتاببخش حرکت علمی کشور است و اگر خدای ناکرده این آرامش ضربه بخورد، حرکت علمی متوقف میشود و ایران به عقب بازمیگردد.»
ایشان میفرمایند: «. . . مسئولان ذیربط و مدیران دانشگاهها باید با جدیت از تبدیل مراکز علمی به محل جولان و فعالیتهای جریانهای سیاسی جلوگیری کنند. . . تبدیل دانشگاهها به باشگاههای سیاسی سم مهلک حرکت علمی کشور است.» اینها بخشی از مطالبات رهبری- در بهار سال گذشته - از مسئولان دولتی از جمله وزیر علوم بود و سؤالات فراوانی را در ذهن بهوجود میآورد از جمله اینکه «هدف گروه یا کسانی که فضای التهاب و اضطراب را به دانشگاهها تزریق میکنند چیست و چگونه میتوان از فضای علمی دانشگاهها صیانت کرد؟»
رهبری در سال 94 هم مطالبه سال 92 را تکرار میکنند
«حاشیهسازی و سیاستبازی شتاب علمی را کم کرده است»؛ این مهمترین بخش از سخنان مقام معظم رهبری در دیدار بیش از هزار نفر از استادان و اعضای هیئتهای علمی دانشگاههای سراسر کشور در شامگاه روز شنبه است.
معظم له در این دیدار با ذکر آسیب شناسی از عوامل کاهنده شتاب پیشرفت علمی کشور، به انتقاد شدید از حاشیهسازی و سیاست بازی در محیطهای علمی پرداختند و بیان فرمودند: «محیط دانشگاه باید محیط فهم سیاسی، آگاهی و دانش سیاسی باشد اما سیاسی کاری و حاشیهپردازی به کار اصلی دانشگاهها یعنی تلاش و پیشرفت علمی ضربه جدی میزند... سیاست بازی سم محیطهای علمی است... سمی که در این موضوع به دانشگاهها تزریق شد از بینش فکری مبتنی بر سیاست کاری نشئت میگرفت و متأسفانه، هم خلاف قانون، هم خلاف تدبیر و هم خلاف اخلاق بود. »
چرا رهبری نگران سیاستزدگی دانشگاه هستند؟
به باور پدرخواندههای جریان تجدیدنظرطلب فائق آمدن بر حاکمیت و مقدمهسازی برای براندازی نیازمند ابزاریهای مهمی است که مهمترین بخش آن تحریک و مخالفت نخبگان و قشر تحصیلکرده جامعه با حاکمیت است لذا برای آنکه همیشه این گروه جمعیتی را همراه و همگام خود داشته باشند باید در دوران دانشجویی به وسیله برنامههای خاص روحیه مقابله با نظام اسلامی را در افکار آنها نهادینه کنند و پیاده کردن چنین هدفی جز با سیاستزده کردن فضای دانشگاهها امکان پذیر نیست.
همچنین بر اساس تئوری «فتح سنگر به سنگر» و همچنین یافتن «قدرت چانهزنی» در مقابل حاکمیت – درآوردگاههای پیش رو – دانشگاهیان بهترین کاربرد را خواهند داشت چراکه از یک سو تجربیات این طیف نشان میدهد مهمترین گروه برای ایفای «نقش فشار از پایین به نظام» بخشی از همین گروه سنی جامعه است که امتحان خود را در فتنه18 تیر78 پس داده و در فتنه 88 تا ماهها نگذاشتند فضای غبارآلود در محیطهای علمی و حتی جامعه از بین بروند.
از سوی دیگر رهبران تئوریک این جریان به خوبی میدانند که برخورد نظامی و امنیتی با قشر دانشگاهی برای نظام بسیار سخت و دشوار بوده و هزینههای بسیاری را به دنبال خواهد داشت، پس سرمایه گذاری کردن روی این گروه میتواند بسیار سودمند و حاوی دستاوردهای فراوان باشد.
بر پایه آنچه گفته شد جماعت تجدیدنظرطلب تنها از دانشگاه و دانشگاهی به عنوان اهرمی جهت رسیدن به خواستههای حزبی و جناحی استفاده کرده و مولفههای مانند پیشرفت علمی کشور برای آنها معنا و مفهومی نداشته و نفوذ این جریان به مراکز آموزشی و علمی خروجی جز تنش و التهاب در سطح دانشگاهها نخواهد داشت.