پایگاه بصیرت؛ گروه بین الملل: توافق هسته ای وین یکی از رخدادهای مهمی است که نمی تواند بی تأثیر بر مسائل منطقه ای باشد. شاهد هستیم که بعد از توافق وین کشورهای مختلف منطقه از آن حمایت کردند و برخی که روابط نسبتا سردی با ایران داشتند، خواهان توسعه روابط خود با ایران شدند. آیا این تأثیرات برای آمریکائی ها سخت نخواهد بود و یا مجبورند این شرایط را بپذیرند؟ در چارچوب سیاست های ضد ایرانی آمریکا، توافق وین چه معنایی می یابد؟ آیا تندروی ها در منطقه، به دنبال توافق وین کاهش خواهد یافت؟ دکتر اسماعیل جهان بین، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل راهبردی منطقه در گفتگو با خبرنگار گروه بین الملل بصیرت به سؤالاتی از این قبیل پاسخ داده اند که در ذیل می آید: بصیرت: دستیابی به توافق هسته ای وین بین ایران و گروه 5+1 چه نسبتی با سیاست های ضدایرانی از سوی آمریکا دارد؟ دکتر جهان بین: قبل از هر چیز باید تاکید کنم که خاورمیانه بعد از انقلاب اسلامی ایران در طی چند دهه گذشته دچار تحولات و حوادث گوناگونی بوده است. دقیقا مسائل و روندهای کلی در خاورمیانه تغییر جهت داده و هر سال که می‌گذشت روند مسائل از کنترل قدرت های فرامنطقه ای خارج می شد قدرتهای بزرگ جهانی با سردمداری آمریکا برای این که وضعیت سابق را حفظ کنند تمام امکانات و توانایی های خود را به کار گرفتند تا مانع از تغییرات اساسی در منطقه شوند. اگر مروری کوتاه به سیاست های آمریکا در قبال انقلاب اسلامی ایران داشته باشیم، می بینید که آمریکائی ها در مرحله اول سعی در براندازی نظام جمهوری اسلامی داشتند و بعد از آن سعی در تضعیف و به انزوا کشیدن جمهوری اسلامی را داشتند. همه این عناوین، استراتژیی های است که آمریکا در منطقه خاورمیانه تعقیب می کند و تمام این استراتژی ها در طلیعه دهه چهارم انقلاب با ناکامی روبرو شده و جمهوری اسلامی ایران علیرغم همه فشارها و تهدیدات، گام به گام در عرصه های داخلی و منطقه ای جلو رفته است. اگر بخواهیم تحلیل درستی در این زمینه داشته باشیم باید این طور بگوییم که قدرت های فرا منطقه ای بهترین راه جلوگیری از افتادن خاورمیانه در حیطه نفوذ ایران را، در توافق با ایران می دانند و این توافق در اصل برای کنترل ایران است. بصیرت: با این توضیح آمریکایی ها هیچ تمایلی ندارند که توافق هسته ای وین منجر به افزایش اقتدار ایران در منطقه در مقابل کشورهای تندور حامی تروریست شود؟ دکتر جهان بین: توافق هسته ای با این هدف انجام نشد که موقعیت ایران در منطقه ارتقاء پیدا کند؛ روند حوادث به گونه ای شکل گرفت که آمریکائی ها مجبور شدند برای از دست ندادن کل منطقه با ایران به توافق برسند. علت توافق هسته ای این بود که ایران محدود شود و مانع از این شوند که ایران بتواند آزادانه به آن چیزی که می خواهد برسد، بنابراین آمریکا با ایران به توافق رسید برای این که جلوی نفوذ و قدرت ایران را محدود کند چون می داند نمی تواند جلوی آن را کاملا بگیرد سعی می کند به نوعی آن را کم کند. البته با توجه به ظرفیت ها و توانمندی هایی که در دولتمردان خودمان سراغ داریم ان شاء الله آن را به گونه ایی مدیریت خواهند کرد که عملا دشمن در دستیابی به این هدف هم ناکام خواهد بود. این طور نبود که آمریکا داوطلبانه و از روی خیرخواهی و صلح خواهی بخواهد توافق را با ایران انجام دهد. کافی است اخبار دو الی سه سال قبل از توافق را مطالعه کنید. من از ده سال پیش به این طرف برنامه خاورمیانه را دنبال می کردم، همواره در داخل آمریکا افراد زیادی بودند مانند جیمی کارتر که مصاحبه کرده بود مبنی بر این که نمی توانیم ایران را نادیده بگیریم. آمریکا دید که خاورمیانه را از دست می دهد و ایران به تنهایی حاکم خاورمیانه خواهد بود، بنابراین تصمیم گرفت سهم خود را حفظ کند و به همین دلیل تن به معامله با ایران می دهد. آمریکایی ها اعتراف می کنند که هرگز به دنبال اقتدار جمهوری اسلامی ایران نیستند، آن ها تلاش خود را برای به سقوط کشیدن نظام جمهوری اسلامی ایران انجام دادند، ولی چون در عمل موفق نشدند، الان تن به معامله دادند و حاضر شدند بخشی از آن چیزی که ما می خواهیم به ما بدهند. ما با توجه به مقاومت پیش ساخته خودمان در حوزه های علمی و اقتصادی، به ویژه حوزه فناوری هسته ای به یک مقام و موقعیت و مرتبه ای رسیده ایم که آمریکائی ها مجبور شدند به ما امتیاز بدهند. خلاصه این که آمریکائی ها به دنبال کنترل ما هستند، اما در عین ناراحتی و عدم رضایت مجبورند بعضی از چیزها را بپذیرند و با ایران به عنوان قدرت منطقه کنار بیایند. بصیرت: تأثیر توافق هسته ای وین بر تجدیدنظر حامیان عرب منطقه در حمایت از تروریسم را چگونه ارزیابی می کنید؟ دکتر جهان بین: واقعیت این است که تروریسم آتشی بود که به وسیله آمریکا و متحدان منطقه ای خود روشن شد. آنها فکر نمی کردند که این آتش آن چنان گسترده شود که دامان آمریکا و متحدان خود را بگیرد. البته اصل ماجرای تروریسم از افغانستان شروع شد. حتما به خاطر دارید که آمریکا با کمک عربستان و بعضی از کشورهای منطقه مثل پاکستان و امارات به منظور مقابله با شوروی، گروه های افراطی را در داخل افغانستان سازماندهی و مجهز کردند تا در مقابل رقیب خودشان، اتحاد جماهیر شوروی قرار بگیرد. طبیعتا آمریکائی ها توقع داشتند بعد از پیروزی بر رقیب، قدرت را در افغانستان داشته باشند، اما گروه هایی که با نام طالبان از آن ها یاد می شود، آموزش داده و تربیت می کردند، آن ها را از صحنه خارج کردند. در هر حال، آمریکایی ها و متحدان منطقه ای خود موفق نشدند این گروه ها را بعد از شکست شوروی در افغانستان از بین ببرند. این گروه ها از کشورهای مختلفی از جمله کشورهای وابسته به اتحاد جماهیر شوروی مانند چچن و کشورهای همسایه مسلمان افغانستان، کشورهای آفریقایی و کشورهای عرب منطقه خاورمیانه بودند و ریشه اصلی تروریسم که از آن صحبت می کنیم همین قضیه افغانستان در زمان حنگ با شوروی است. فرماندهان برجسته و اصلی گروه های تروریستی در سوریه و عراق حتی آنهایی که در آفریقا فعال هستند همان فرماندهان گروه های جهادی در افغانستان، یعنی کسانی که روزی در گروه طالبان مبارزه و جنگیدند، هستند، بنابراین ابزاری که برخی کشورهای منطقه تحت حمایت کشورهای غربی ایجاد کردند برای رسیدن به اهداف سیاسی خود، این عملا از کنترل شان خارج شد به طوری که رفته رفته حتی دامن همان کشورها را گرفت. از جمله حادثه ایی که در یازده سپتامبر در آمریکا اتفاق افتاد و امکان دارد بعضی ها نپذیرند که توسط طالبان انجام گرفت، اما من به شخصه اعتقاد دارم نقش طالبان در آن حادثه انکار ناپذیر است، بنابراین ترکش های این انفجاری که در اینجا اتفاق افتاده بود اول دامن خود آمریکا را گرفت و به مرور در منطقه گسترش پیدا کرد؛ کشوری مانند عربستان تصور می کرد که کماکان از این ابزار می تواند استفاده کند و البته در ابتدا به نظر می رسید که تا حدودی هم موفق بود با استفاده از این ابزار در برهم زدن اوضاع در عراق و همین طور به آشوب کشیدن سوریه که با هدایت و رهبری و حمایت های مالی و تسلیحاتی عربستان به وقوع پیوست، اما به تدریج مسائل عراق حل شد و در سوریه صحنه حوادث به شکل دیگری تغییر پیدا کرد و اکنون آتش تروریسم دامن خود عربستان را گرفته است. به خاطر این که در عرصه جهانی و سطح رسانه ای، خود آمریکایی ها مطرح می کنند که بزرگترین تهدید ما در آینده تروریست ها هستند. به همین دلیل از علمای عربستان خواسته شد که بایستی از تبلیغ جنگ و جهاد در سوریه برای جوان های عربستانی ممانعت کنید و آن را حرام اعلام کنید و در ادامه فتواهایی در این راستا صادر شد و عملا عربستان می خواست نشان دهد که از تروریست ها حمایت نمی کند، اگر چه بخشی از وهابیت تندرو هنوز هستند که کماکان ارتباطات خودشان را با گروه های تندروی ترویست در سوریه و عراق و بخشی از آفریقا حفظ کرده و از آن ها حمایت می کنند، اما دولت عربستان قبل از فوت ملک عبدالله به این جمع بندی رسیده بود که حمایت از تروریسم نمی تواند به این شکل ادامه پیدا کند. بصیرت: با این توضیحات چرا عربستان به یمن حمله کرده و دست به کشتار می زند؟ دکتر جهان بین: در قضیه یمن موضوع متفاوت است. واقعیت این است که عربستان یک مشکل بزرگ دارد و آن این است که آخرین بازمانده نظام پادشاهی در منطقه است. اگر نگاه کنید کشورهای مانند مصر اگر چه کشور وابسته ای است، اما در مجموع نظام جمهوری دارد. در کشورهای دیگر مانند سوریه، عراق، ایران و یمن هم در حقیقت نظام جمهوری حاکم است، یعنی در بخش زیادی از کشورهای اطراف عربستان، نظام های مردمی، اصیل و یا غیر اصیل، وجود دارد. بنابراین عربستان به لحاظ ماهویی و هویت سیاسی دچار چالش بزرگ درونی است. عربستانی ها نمی توانند به بقای خودشان ادامه دهند در حالی که در اطراف آن ها نظام های جمهوری و مردمی دارد مستقر می شود و یا شده است. این دلایل باعث شده که عربستان حداقل در سوریه، عراق و یمن دست به فعالیت های تخریبی بزند و حداقل تا حدودی کنترل اوضاع آنجا را در اختیار داشته باشد، بنابراین عربستان الان در یک شرایط بسیار بحرانی قرار دارد و اگر این عملیات علیه یمن انجام داد به نظرم جنگ مرگ و زندگی برای آن ها است؛ آنها می خواهند تحت هر شرایطی و به هر وسیله ایی شده جلوی استقلال یک نظام سیاسی مستقل را در یمن بگیرند. به نظر می رسد که دولت عربستان در آینده نه چندان دور این آمادگی را پیدا خواهد کرد در مورد مسئله یمن وارد مذاکرات سیاسی شود و یک نوع بده بستانی در آنجا انجام بگیرد. بصیرت: آیا تجدید نظر حامیان عرب تروریست در منطقه، در حمایت از تروریست ها، تاکتیکی خواهد بود یا راهبردی؟ دکتر جهانبین: یکی از اصول مهمی که در علم سیاست است و به نظر نمی رسد خیلی با آن بشود مخالفت کرد، این است که همه دولت ها در عرصه نظام بین الملل دنبال منافع ملی خودشان هستند. واقعیت این است که حمایت از تروریسم نمی تواند راهبرد باشد. هیچ کشوری نمی تواند در دیدگاه های بلند مدت خودش حمایت از تروریسم را اولویت قرار دهد. همیشه تروریسم یک ابزار است، یعنی یک مدت مشخصی برخی ممکن است از آن استفاده کنندف چون اگر بخواهند در درازمدت به آن متصل شوند، این قابل کنترل نخواهد بود و بالاخره نمی توانند افکار عمومی دنیا را نادیده بگیرند. بنابراین حمایت از تروریسم همیشه یک تاکتیک است. بنابراین ترکیه را به عنوان مثال نگاه کنید ترکیه حمایت از داعش را در مقطعی مورد حمایت قرار داد، برای این که بتواند کنترل حوادث در سوریه و عراق را به دست بگیرد و به هدف خودش برسد، اما زمانی که احساس کرد آمریکا و کشورهای آمریکایی و قدرت های برتر منطقه ای مانند ایران به دنبال این هستند که قضیه داعش را فیصله دهند و ترک ها برای این که از این قافله عقب نمانند بلافاصله تغییر موضع داند. البته در حملات اخیر ترکیه، آن ها به دنبال نابودی پ ک ک هستند نه به دنبال نابودی داعش؛ چون داعش برای آن ها خطری احساس نمی شود، اما این یک مسئله سیاسی است که در مورد داعش ظاهرا تغییر رویه بدهد، چرا که ترکیه به عنوان یک کشور خواهان پیوستن به کشورهای اروپا است و کشوری است که در آینده می خواهد ارتباطات گوناگونی با ایران و عراق و سایر کشورها داشته باشد، نمی تواند از ابزار تروریست برای مدتی استفاده کند، بنابراین در این قضیه تغییر رویه داد و جنگ علیه داعش را شروع کرد در حالی که به دنبال نابودی پ ک ک هستند. در خود عربستا�� هم به نظر من افراد هوشمندی که درک درستی از سیاست و منافع ملی در آن جا داشته باشند، واقعا کم است. تا آنجایی که من اطلاع دارم در عربستان افراد هوشمندی که مسائل سیاسی را خوب بفهمند، وجود ندارد، ولی در عین حال آن ها هم به دنبال منافع ملی خودشان هستند. دولت عربستان به دنبال بقای خودش است. یک جا اگر لازم باشد از تروریسم حمایت می کند و اگر به یک جمع بندی برسد که بایستی روبروی تروریسم بایستد، می ایستد چون ایدئولوژی ندارد. در عین حال نکته مهمی که در مورد عربستان هست، این که الان افکار عمومی در بیشتر مناطق خودمان دولت عربستان را دولتی وهابی می دانند و بین آن و وهابیت تفاوتی قائل نمی شوند، در حالی که اگر کمی در مورد ساختار سیاسی عربستان مطالعه شود متوجه می شویم که قدرت در عربستان مخدوش شده است، یعنی ساختارهای سیاسی دست آل سعود است و ساختارهای اجتماعی دست آل شیخ است و آل شیخ عامل وهابیت هستند؛ این دو طیف قراردادی که ابتدا با هم بستند، قدرت را بین خودشان تقسیم کردند؛ آل سعود کمک مالی به آل شیخ می کند و آل شیخ هم کمک معنوی می کند؛ یعنی اگر بخشی از مردم عربستان از دولت عربستان حمایت می کند به خاطر علمای وهابی است که از آنها حمایت می کنند بنابراین به خوبی اگر این موضوع را درک کنیم متوجه می شویم که در عربستان، علمای عربستان اهداف ایدئولوژیک دارند و اهداف خودشان را پی گیری می کنند و بنابراین حمایت عربستان از تروریسم فراز و فرود دارد./ با تشکر از جناب دکتر جهان بین که وقت خود را در اختیار پایگاه بصیرت قرار دادند. مصاحبه از: وحید قاسمی