* به نظر شما اصلیترین مسئله و درد مشترک در جامعه زنان چیست و چرا در این خصوص اتفاقنظری وجود ندارد؟
** اجازه دهید اول از شما تشکر کنم که به این پراکندگی در حوزه زنان میپردازید. متأسفانه ما بهاندازه همه این پراکندگیها، در گفتمان و مطالبات خود نیز پراکندگی داریم. این در حالی است که اگر متحد شویم و حداقل در حوزه مطالبات مشترک خود متحد عمل کنیم، میتوانیم سریعتر به خواستههای خود برسیم. علاوهبراین گوش شنوا برای مسائل زنان نیز بیشتر و حساستر خواهد شد.
به یادم دارم که زمانی در مجلس هفتم همه روی مباحث مربوط به ارث، دیه و تابعیت زنان اتفاقنظر داشتند؛ یعنی چپ و راست، اصلاحطلب و اصولگرا در این چند موضوع نگاه جناحی نداشتند بنابراین در کنار هم ایستاده، مرحلهبهمرحله مسائل را بررسی و آسیبشناسی کرده و به قانون تبدیل کردیم. اکنون نیز مطالبات زنان بهعنوان یک قشر آسیبپذیر آنقدر ارزش دارد که گاهی از منافع و دیدگاههای خودمان عبور کنیم زیرا باید به مشکلات اساسی بانوان پرداخته شود.
* مگر اکنون مسائل مهمی که بتوان حول محور آنها متحد شد وجود ندارد؟! چرا این اتفاق نیفتاده است؟
** حتما وجود دارد. اکنون بحث وضعیت اقتصادی خانوادهها و بهتبع آن زنان یا مباحث دیگری مانند حضور زنان در قوای مقننه و مجریه قابلیت تمرکز و پردازش را دارد. ما به این جهت خواستار افزایش تعداد خانمها در مجلس هستیم که بتوانیم دیدگاهها و نیازهای زنان را در حوزه تقنین بهدرستی و باقدرت بیان کنیم. این قشر که به جهت آماری نیمی از جامعه است و به لحاظ حقیقی همه جامعه را تحتتأثیر قرار میدهد، چندینسال است این مطالبه را دارد اما ما هیچوقت در این خصوص متحد نشدهایم.مسئله تنها عدم اتحاد نیست. خانمها حتی در حوزههای مختلف همدیگر را قبول ندارند. مثلا وقتی موضوع وزارت زنان مطرح شد، برخی از آقایان میگفتند که وقتی خود خانمها شما را قبول ندارند و رأی نمیدهند، چطور انتظار دارید که ما رأی بدهیم. اینها مسائلی واقعی است که باید بپذیریم.
* بنابراین اعتقاد دارید که باید مسائل اصلی را شناخت و برای پرداختن به آنها متحد شد. مرحله بعد چیست؟ چطور باید از بیان مطالبات و شعاردادن فراتر رفت؟
** بعد از آن باید جدیتر به حوزه مطالبات زنان ورود کنیم. اول از همه بپرسیم که مسئولان اجرائی در مباحثی مثل اشتغال زنان یا بیمه زنان خانهدار و... چقدر پای تحقق این مطالبات ایستادهاند؟ شما به موضوع مرخصی دوران شیردهی و بارداری توجه داشته باشید که چطور به پاشنه آشیل اشتغال زنان تبدیل شده است. خب چقدر در حوزه اجرای این قانون سیاستهای تشویقی طراحی کردیم برای کسانی که قانون مربوطه را اجرا میکنند تا زنان با امنیت بیشتری سر کار بروند. همه اینها بحثهایی جدی است و من فکر نمیکنم که هیچ کس نمیتواند مطالبهگر این حوزه باشد غیر از خود زنان.
* گاههای سیاسی باعث میشود؟
** میخواهم در یک کلمه بگویم. عدم اتحاد بانوان. من دو دوره در مجلس حضور داشتم و در این دو دوره نمیتوانستیم متحد شویم و یک خانم به هیأترئیسه بفرستیم. همین یک اشکال است.
اتحاد خانمها در بخش طرح مسائل اساسی این قشر بدون نگاه سیاسی و جناحی به رفع مسائل کمک میکند و موجب کوتاهشدن مسیر و پیداکردن راهکارهای مناسب برای حل مشکلات میشود.
* چرا اتحاد نداریم؟
** شاید هم خودمان هنوز از آسیبهایی که جامعه هدف ما در آن دستوپا میزند، مصون بودهایم و آنطور که باید آن را درک نکردهایم. به نظرم وقتیکه دلنگرانیهای یک خانم سرپرست خانوار یا بدسرپرست را از نزدیک احساس کنیم، خواهیم توانست نگاههای سیاسی را کنار گذاشته و از خودمان عبور کنیم. باید باوجود همه تضارب اندیشهها، حول محورهایی متحد شویم اما اکنون به نظر میرسد که عمق این مشکلات هنوز بهخوبی درک نشده است.
* به تضارب فکر اشاره کردید. نمونه آن همین است که برخی مسئله ورود زنان به ورزشگاهها را جدی تلقی نمیکنند یا برخی از خانمها به تعریفکردن زنان صرفا در چارچوب خانواده انتقاد دارند. چطور باید از این تضارب فکر در اولویتبندی مسائل زنان عبور کرد و مطمئن بود که بخشی از مطالبات فراموش نمیشود؟
** حضور زنان در باشگاههای ورزشی یک خواسته است اما ضرورت اجتماعیای که بنیاد جامعه را به مخاطره اندازد، نیست. به نظر میرسد عدم نشستهای مشترک زنان موجب این اختلافنظرهاست. انجیاوها و فعالان حوزه زنان آنقدر گسترده و زیاد نیستند که نتوان آنها را کنار هم جمع کرد. به اعتقاد من لازم است که کانونها و متولیان حوزه زنان همه را یکجا جمع و در یک نقطه اشتراک ایجاد کنند. تفرق و عدم اتحاد، همچنین نداشتن محورهای مشخص برای ایجاد اتحاد به وضعیت کنونی دامن زده است.
از سوی دیگر یکسری مسائل سیاسی و فانتزی، مسائل اساسی حوزه زنان را تحتالشعاع قرار میدهد. مثلا در بحث اینکه زنان در حوزه خانواده دیده میشوند باید گفت ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، خانواده پایه هر خانوادهای است و از دو رکن زن و مرد تشکیل شده است بنابراین نمیتوان حضور زن را منهای خانواده لحاظ کرد. حتی زنانی که ازدواج نکرده و خانواده تشکیل ندادهاند نیز متعلق به یک خانواده هستند و بههمینخاطر اعتقاد داریم این گفتمان غلطی است که زن را منهای خانواده دید.
* سؤال همین است. چطور باید شما و کسانی که نظر دیگری درخصوص این دو موضوع- بهعنوانمثال- دارند، به اتفاقنظر برسند یا حداقل با هم کنار بیایند ؟
** نشستن دیدگاههای مختلف در کنار هم برای رفع مسائل و مشکلات اساسی و تبیین یک استراتژی جامع برای رفع مسائل اصلی حوزه زنان باید یکی از محوریترین مأموریتهای حوزه تقنین و اجرا قرار بگیرد.
* یکی از اختلافنظرهای جدی در حوزه زنان این است که پیگیری مسائل زنان با حضور بانوان در سطوح عالی کشور محقق میشود یا با تمرکز بر حل مشکلات زنان در زندگی روزمره؟ بهعبارتی دیگر باید برای پیگیری مسائل زنان از کجا شروع کرد؟
** این دو با هم تناقضی ندارند. کشوری موفق است که از همه توانمندیهای نیروی انسانی خود استفاده کند. خانمها بههرحال نیمی از جمعیت کشور هستند و امروز بخش اعظمی از فارغالتحصیلان دانشگاهها را تشکیل میدهند بنابراین استفاده از این توانمندی خودش نشانه بالندگی کارگزاران است. از سوی دیگر خوب است که مطالبات از سطح جامعه جمع شود و در سطوح کلان و اجرائی جامعه پیگیری شود و به نتیجه برسد.
حتی میتوان گفت که هرچقدر مطالبات از بدنه جامعه بیاید، اگر به کانونهای مختص به آن مشکل رجوع نشود نمیتواند به نتیجه برسد. همینطور اگر مسئولان در رأس امور که برنامهها یا قوانین را مینویسند و اجرا میکنند، از نیاز جامعه مطلع نباشند، کارایی لازم به وجود نخواهد آمد. اینکه زنان در جایگاههای کلان به کار گرفته شوند، چندین هدف را پیگیری میکند. اول اینکه از همه توانمندیهای جامعه استفاده شود و نگاه جنسیتی ایجاد نکرده باشیم. دوم اینکه خانمها بتوانند مطالبات خانمها را در سطوح کلان پیگیری کنند و ضرورت و اهمیت و موضوع را جا بیندازند. به نظرم این دو باید همزمان پیگیری شود تا به نتیجه دلخواه، قابلاجرا و با ضمانت اجرائی دست یابیم.