دکتر حسین آجرلو/ دکترای روابط بینالملل از دانشگاه اسلامی بیروت لبنان
گروه بینالملل برهان ـ چندی است تحولات یمن بدون حضور و نفوذ یک گروه قابل تعریف نیست؛ جنبش انصارالله یمن، که حوثیها نیز خوانده میشوند. در خصوص این گروه و جنبش اما، اطلاعات بسیار کمی در فضای اندیشهای و رسانهای ایران در دسترس است. این گروه بهلحاظ فکری، سیاسی و مذهبی چه منظومهای دارند؟ گفتمانند یا جنبش؟
جنبش انصارالله نزدیک به دو دهه پیش برای مبارزه با فساد سیاسی و اقتصادی و مبارزه با توسعه طلبی عربستان در شمال یمن در این کشور تشکیل شد و در این دوره نظام حاکم بر یمن، عربستان سعودی و القاعده یمن با حمایت غرب با بهانه تروریسم و وابستگی به جمهوری اسلامی ایران بارها برای از بین بردن این جنبش دست به اقداماتی نظامی تمام عیاری زدهاند اما جنبش انصارالله با حمایت مردمی توانست در سال 2014 بر یمن مسلط شود که همین امر موجب حمله نظامی عربستان سعودی و همپیمانان عربی و غربی در اواخر مارس 2015 به این کشور شد. حال سوالی که پیش میآید این است که جنبش انصارالله دارای چه زمینههای فکری و سیاسی میباشد؟ در این مقاله تلاش داریم زمینههای تاریخی و فکری این جنبش را بهطور منحصر به فرد مورد بررسی قرار دهیم.
الف: زمینههای تاریخی شکلگیری انصارلله
جنبش انصار الله یمن موسوم به «حوثیه» را باید واکنشی اجتماعی به کنش بیرونی دانست، که ریشه در علل داخلی و خارجی داشته است. در سطح داخلی، شکاف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی موجود در ابعاد فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بین یمن با کشورهای همسایه است.
لازم به ذکر بعد از ظهور اسلام و آغاز فتوحات اسلامی، منطقه یمن به دلیل نزدیکی به مرکز انتشار اسلام یعنی مدینه و مکه، یکی از نخستین مناطقی که در اختیار مسلمانان قرار گرفت و به دلیل حضور برخی از اصحاب نزدیک به حضرت علیعلیه السلام به عقاید شیعه متمایل شده و یکی از اولین جوامع شیعی را در این منطقه شکل داد و مرکز فعالیت سیاسی شیعیان زیدی شد و قیامهای زیادی علیه خلفای اموی و عباسی به رهبری سادات در آن صورت گرفت و بعد از روی کار آمدن فاطمیان در مصر اوضاع مناسب تری را نسبت به گذشته پیدا کردند.
بعد از فروپاشی خلافت فاطمی در شمال آفریقا و منطقه شام به دلیل تلاش برای از بین بردن ایدولوژی شیعی حاکم بر آن، روندی از نابودی آثار و نشانههای شیعی و همچنین سرکوب شیعیان ساکن در مناطق مختلف اسلامی به شکل رسمی آغاز شد، شیعیان یمن نیز از این قاعده مستثنی نبوده، مورد آزار قرار گرفتند، این روند با روی کار آمدن خلافت عثمانی نیز ادامه پیدا کرد.
تا اینکه با اعلام استقلال یمن توسط امام یحیى حمید الدین المتوکل و تاسیس پادشاهی متوکلیه در 1926 که از امامان زیدی بود، شیعیان که بر اساس آمار متفاوت بین 20 تا 50 درصد جمعیت این کشور را تشکیل میدهند توانستند در همه ارکان سیاست و ارتش یمن حضوری پر رنگ پیدا کنند. با آغاز جنگ داخلی در 1962 و بی ثباتی سیاسی و امنیتی یمن و دخالت قدرتهای بزرگ بینالمللی و منطقهای، این کشور نتوانست به توسعه زیر ساختهای اقتصادی و فرهنگی و سیاسی خود به پردازد و اکنون یکی از توسعهنیافتهترین و فقیرترین کشورهای جنوب غرب آسیا محسوب میشود که از فساد سیاسی و اقتصادی زیادی رنج میبرد.
در مورد علل خارجی، باید گفت، یمن در همسایگی عربستان سعودی قرار دارد، که در اثر توسعهطلبی ایدئولوژیک سعودی و وهابی، یمن را در فضای امنیتی خود تعریف کرده است. بهطور کلی میتوان عوامل اهمیت یمن، برای عربستان سعودی را اینگونه بیان کرد:
1. ارتفاعات ژئواستراتژیک: کوهستان شمال یمن ضمن تسلط بر مناطق عربستان سعودی، مانعی بر امکان تسلط کامل امنیتی و نظامی بر مناطق جنوبی این کشور نیز محسوب میباشد؛
2. تنگه استراتژیک: عمدهترین نقص ژئوپولیتیک عربستان سعودی، دسترسی به دریاهایی است که آب راههای اصلی آن در اختیار کشورهای دیگر است همچون خلیج فارس که خروج از آن از طریق تنگه هرمز است که در اختیار جمهوری اسلامی ایران و عمان است و دریای سرخ که ورود و خروج آن از طریق کانال سوئز که در اختیار مصر قرار دارد و تنگه بابالمندب که در اختیار کشور یمن و کشورهای شاخ آفریقا میباشد. به همین دلیل این کشور در هر زمانی که فرصتی به دست آورد مناطق اطراف خود را با شیوههای مختلف همچون روی کار آوردن دولتهای همسو، تحت استیلای امنیتی خود قرار میدهد؛
3. بافت جمعیتی غیرهمسان با اکثریت جهان عرب: شیعیان که در جهان عرب، اقلیت محسوب میشوند و از حمایت کمتری از جانب ایشان برخوردار هستند و عربستان سعودی که خود را ام القری جهان عرب و اسلام میداند، شیعیان را مانعی در این راه میدانند زیرا شیعیان جهان، جمهوری اسلامی ایران را به عنوان امالقری جهان اسلام میدانند.
در این مورد باید گفت شکاف اجتماعی و تهدید خارجی عموماً موجب تقسیم و تجزیه جمعیت انسانی و تکوین گروهبندیها مختلف میشود و از پس این گروهبندیها امکان ایجاد تشکلها و سازمانهایی سیاسی و شبه نظامی پیدا میکنند.[1]
این شکافها از نظر تاثیرگذاری بر زندگی سیاسی، برخی فعال و برخی غیر فعال هستند و این امکان وجود دارد، شکاف اجتماعی غیر فعال از نظر سیاسی، به وسیله آگاهی سیاسی، سازماندهی و عمل سیاسی که عموماً توسط رهبران تحولخواه ایجاد شده، تکوین یافته و به تدریج به شکاف اجتماعی فعال تبدیل شود.[2]
ساموئل هانتینگتون[3] این موضوع را در نظریه خود موسوم به توسعه نا متوازن به گونه دیگر بیان میکند که شکاف اجتماعی به تدریج یک گروه اجتماعی را به سمت تحولخواهی پیش خواهد برد:
"برآورده نشدن درخواستها و محرومیت از فرصت و مشارکت در نظام سیاسی، یک گروه را انقلابی میسازد"[4].
در شرایط ذکر شده، در دهه نود میلادی حسین بدر الدین الحوثی فرزند عالم بزرگ شیعیان زیدی بدر الدین الحوثی که ملجاء و پناهگاه مردم محسوب میشد و مردم به ایشان اعتقاد داشتند با درک صحیح کنش خارجی با عوامل داخلی با الهام از تعالیم دینی خود و انقلاب اسلامی ایران در صدد حل مشکلات یمن برآمد و این امر نیازمند یک واکنش اجتماعی بود.
لازم به ذکر است، طی قرون اخیر در کشور یمن، علمای شیعی زیدی، محور اصلی بسیاری از تحولات فکری و فرهنگی و سیاسی بودهاند زیرا از نظر ساختار اجتماعی، این علما از متن مردم برخاسته و درمیان مردم زندگی کرده و از نزدیک با مشکلات زندگی تودههای مردم آشنایی کامل دارند همین امر باعث شد مردم یمن، آنان را بهعنوان پیشروان و پیش گامان قیامها بر علیه ظلم به رسمیت بشناسند.
این واکنش اجتماعی میبایست، از یکسو بتواند مانع فساد سیاسی و اقتصادی شود و از سوی دیگر موجب تغییر وضعیت از شکاف اجتماعی غیر فعال به فعال در میان شیعیان شود که لازمه آن، ایجاد یک جنبش اجتماعی بود.
جنبش اجتماعی[5] را باید یکی اشکال ﺭفتاﺭ جمعی دانست، که از سطح مشاﺭکت فعال مردمی برخوردار است. این جنبش عموماً از یک برنامه، سازمان و ایدئولوژی استفاده میکند به طوری که تلاشی سازمان یافتهای است که در صدد تغییر یا ﺣﻔﻆ برخی از ارزشهای جامعه است.
حسین الحوثی از ابتدای ورود به عرصه سیاسی برای بهبود وضعیت مردم محروم منطقه صعده، با ایشان دیدار و گفتوگو میکرد، ولی به نتیجه قابل قبولی دست نیافت و به این نتیجه رسید که مقامات یمنی توجه خاصی به آنها نمیکنند.
در این خصوص تلاشی را در زمینه یک جنبش اجتماعی را آغاز کرد. برای شکلگیری یک جنبش میبایست، نیروهای اجتماعی وارد صحنه شوند، این نیروها که همان شیعیان محروم بودند را به تدریج وارد عرصه کرد.
با حضور نیروهای اجتماعی، هئیت حاکمه به ریاست علی عبدالله صالح به ترس افتاد و اقدام به سرکوب آن کرد همین امر موجب شد تا این جنبش اجتماعی به یک جنبش مسلحانه تبدیل شود و وارد چند جنگ خونین با دولت علی عبدالله صالح شود. حسین الحوثی در سال 2002 در یک سخنرانی معروف اهداف بلند این جنبش را اعلام کرد که امروز نماد انصارالله محسوب میشود که عبارت بود از: «الله أکبر، الموت لأمریکا، الموت لإسرائیل، اللعنة على الیهود، النصر للإسلام».
با کشته شدن حسین الحوثی در 2004 و رهبری برادر کوچکترش عبدالمالک الحوثی تحول بزرگی در جنبش انصارالله اتفاق افتاد. از جمله دلایل انتخاب عبدالمالک عبارتند از: قدرت رهبری انقلابی، قدرت کلامی و کاریزمای شخصیتی ایشان که موفق شد در یک دهه انقلاب یمن را در 2014 به اهداف خود نزدیک کند.
ب: زمینه فکری شکلگیری انصارالله
اندیشه و اقدامات هر جریان سیاسی، از جهانبینی، ایدئولوژی و نظام ارزشی مورد پذیرش آن ریشه میگیرد. هر چند تلاش کند که در تحلیل وقایع پیرامون خود بیطرف باشد، ولی باز میتوان در عمق اندیشههایش بستر فکری آن را یافت. شناخت زمینه تربیتی، معرفتی و ارزشی رهبران تاثیرگذار و تحول آفرین، جریان سیاسی پیشنیاز فهم تصیمات و اقدامات آن جریان خواهد بود.
حسین و عبدالمالک الحوثی نیز به عنوان رهبران دارای وجهه دینی و سیاسی از این قاعده مستثنی نمیباشد. ایشان به دلیل شرایط خاص خانوادگی از حوزه دین به حوزه سیاست ورود کرده و زمینهساز تحولات شده است. نقطه تمایز ایشان با دیگر رهبران سلف یا هم دوره خویش، محدود نماندن به فعالیت عادی دینی بود. در بررسی صحیح زمینه فکری انصارالله باید به مذهب تشیع زیدی و گفتمان انقلاب اسلامی پرداخته شود:
1. مذهب تشیع زیدی:
شیعیان زیدی از نظر مذهبی پیرو مکتب اهل بیت هستند که بعد از امام حسین علیه السلام قائل به ساداتی هستند که دیگران را به امامت خود فراخواند که بعد از قیام عاشورا، زید بن علی علیه السلام مردم را به قیام فراخواند و پیروان مذهب زیدیه قائل به امامت ایشان هستند و در این زمینه یکی از انقلابیترین مذاهب اسلامی محسوب میشوند. در میان فرق مختلف زیدیه، فرقه جارودیه است که به شیعیان اثنی عشری نزدیک هستند و بدرالدین الحوثی رهبر معنوی فقید حوثیه از فقهای بزرگ آن محسوب میشد.
مکتب اهل بیت علیهمالسلام نیز در تاریخ بشریت به عنوان نماد ظلمستیزی بودند و در این خاندان مکرم شعار "هیهات منا الذلة" مطرح و در طول تاریخ شیعه، بزرگان آن از عاشوراء به عنوان احیاء فرهنگ ظلم ستیزی استفاده نمودهاند. این فرهنگ ارزشی، در قالب شعائر دینی نمود پیدا کرده است و کسی که در این مکتب به طور صحیح تربیت و رشد یافته باشد، نمیتواند در برابر ظلم ظالمان، سکوت اختیار کرده و شاهد آن ظلم باشد. اجداد رهبران حوثیه عموماً از سلسله روحانیت و علمای دین که نسب ایشان به اهل بیت میرسد هستند که این امر زمینه فکری ظلمستیزی این جریان فکری را تشکیل داده است.
2. گفتمان انقلاب اسلامی ایران:
در اواخر دهه 1970 تحولی بزرگ در جهان روی داد که آن تحول انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) بود. انقلاب اسلامی دارای اهداف بلند و گفتمانهای ارزشمندی بود که از جمله آن میتوان به استقلالطلبی، اسلام سیاسی، مردمسالاری، استکبارستیزی و ظلمستیزی اشاره کرد.
گفتمان ظلمستیزی در سطح داخلی جلوگیری از ظلم به مظلومان به وسیله صاحبان قدرت و در سطح خارجی مبارزه با ظالمان که حقوق دیگر ملتها را نادیده میگیرند. بدرالدین الحوثی رهبر معنوی حوثیه به دلیل مطالعات و عمق فکری با اندیشه امام خمینی آشنا شد و سفری هم به ایران داشت و یکی از علاقمندان این گفتمان بود و این علاقمندی را نیز در فرزندانش حسین و عبدالمالک شاهدیم. معیار نزدیکی هر جریانی به یک گفتمان را می توان از دالهای آن مورد تحلیل قرار داد که در جنبش انصارالله نیز شاهد وجود دالهای هستیم که نشان از تاثیر انقلاب اسلامی بر این جنبش است:
2. 1. دیدگاه توحیدی: مهمترین ویژگی گفتمان انقلاب اسلامی، لزوم وجود دیدگاه توحیدی در میان رهبران و اعضای جنبش است زیرا این امر مانع از دیدگاه صرف زمینی و مادیگرایانه به موضوعات موجود در جامعه میشود و یکجانبهگرایی در این خصوص میشود و همین سبب میشود کارکرد دیدگاه توحیدی به خداوند بسیار مثبت باشد. این دیدگاه توحیدی نشات گرفته شده از گفتمان انقلاب اسلامی را میتوان از مقاومت خستگیناپذیر جنبش انصارالله در بیش از بیست سال مبارزات این جنبش در چند جبهه (از یک سو با نظام حاکم، از یکسو تجاوزات عربستان سعودی و از سوی دیگر با جریانات مسلح تکفیری) میتوان مشاهده کرد، بهطوری که نتیجهمحوری در این جنبش جای خود را به تکلیفمحوری داده است و همین امر این جنبش انصارالله را با همه خونهای ریخته شده، خستگیناپذیر کرده است.
2. 2. مردم: یکی دیگر از ویژگیهای گفتمان انقلاب اسلامی، لزوم توجه به مردم به عنوان حامیان اصلی یک جریان مقاومت است. بقا و تداوم هر جنبش مردمی، وابسته به میزان حمایت عمومی و مشارکت همسو در عرصههای مختلف مبارزاتی آن است، حمایت و مشارکت عمومی و یا عدم وجود آن در بقا و داوم هر جنبشی در جامعه و زوال آنها، امری بدیهی و غیرقابل انکار است. مشارکت عمومی اقشار مختلف جامعه از جمله زن و مرد حتی نوجوانان و سالخوردگان و روحانیان، تجار، کارمندان، نظامیان در عرصه مبارزه در برابر ظلم لازمه هر جنبشی است. یکی از ویژگیهای جنبش انصارالله که بر کسی پوشیده نیست پشتوانه مردمی است که هیچ حمایت جانی، سیاسی و مالی را از آن دریغ نمیکنند.
2. 3. استکبارستیزی: یکی دیگر از ویژگیهای گفتمان انقلاب اسلامی استکبار ستیزی آن است به همین دلیل همواره با ایالات متحده آمریکا به عنوان استکبار جهانی و متحد منطقهای آن رژیم صهیونیستی مخالفت کرده است و مبارزه با ایشان را آرمان خود قرار داده است. در همین راستا شعار جنبش الحوثی یعنی" الله أکبر، الموت لأمریکا، الموت لإسرائیل، اللعنة على الیهود، النصرللإسلام " کاملا با این گفتمان انقلاب اسلامی همساز است.
2. 4. عدم وابستگی: یکی دیگر از ویژگیهای گفتمان انقلاب اسلامی عدم وابستگی به قدرتهای بزرگ است، زیرا وابستگی زمینهساز همسویی با ایشان است و شعار نه شرقی نه غربی نیز در این راستا مطرح میشود. عدم وابستگی عامل مهمی در پیگیری اهداف والای یک حرکت و جنبش انقلابی محسوب میشود و یک جنبش باید با وجود انواع تحریمها و محدودیتها بتواند با کمترین نیاز به کمکهای خارجی نیازهای عادی معیشتی و نظامی خود را تامین کند که این ویژگی را هم در انصارالله شاهد هستیم.
فرجام سخن:
در جمعبندی مطالب فوق باید گفت جنبش انصارلله نشات گرفته شده از انقلابیگری تشیع و گفتمان انقلاب اسلامی است و در حقیقت قیامی است در برابر فساد سیاسی و اقتصادی داخلی و توسعهطلبی خارجی که توانسته در قلب حوزه امنیتی تعریف شده عربستان سعودی فعالیت کند و حمایت اکثریت مردم یمن را به دست آورد.