* با به نتیجه رسیدن توافق هستهای حسن روحانی در یکی از مهمترین مقاطع تاریخ معاصر ایران قرار گرفته است. با این وجود باید دولت را به دو دوره قبل و بعداز توافق نهایی تقسیمبندی کنیم. به نظر شما این دو دوره چه تفاوتهایی با هم دارند؟
** بنده هم با تقسیمبندی شما موافقم و معتقدم که حتی میتوان عملکرد نظام را به دوران پیش و پس از توافق هستهای تقسیمبندی کرد. بدون شک توافق هستهای میتواند نقشی را در آینده ایران ایفا کند که قطعنامه598 در چشمانداز آینده نظام جمهوری اسلامی بازی کرد. جامعه ایران پس از قطعنامه598 وارد یک مقطع جدید از زندگی خود شد و ما حتی شاهد بودیم که این تغییرات در شعر، تئاتر، سینما، معماری و سیاست نیز تغییرات زیادی به وجود آورد. به همین دلیل جامعه ایران پس از توافق هستهای یک پوست اندازی جدید در همه عرصهها خواهد داشت. گروهی که به درست یا غلط نام خود را گفتمان «مقاومت» گذاشته بود پس از انتخابات ریاستجمهوری سال92 از سپهر سیاسی ایران کنار گذاشته شد. به همین دلیل توافق هستهای به معنای پایان موقت و نسبی پوپولیسم سیاسی در ایران خواهد بود.
مردم ایران در انتخابات ریاستجمهوری سال92 که من از آن به عنوان یک رفراندوم برای ساختن آینده ایران نام میبرم بین گفتمان اعتدال و گفتمان«مقاومت»، گفتمان اعتدال را انتخاب کردند تا مسیر آینده کشور با محوریت تدبیر مدیریت شود. مردم ایران در انتخابات ریاستجمهوری سال92به گفتمانی که با کشورهای جهان چالش و تنش ایجاد میکرد«نه» گفتند و خواستار تعامل سازنده با دنیا شدند. گفتمان اعتدال دارای درکی انسانیتر و بعدی جهانیتر است. پیروزی احمدینژاد در سال84 برای برخی که همچنان در سوءتفاهم مثبت بودن روشهای رادیکال قرار داشتند نوعی حماسه و دستاورد بزرگ تلقی میشد. به همین دلیل این نوع نگرش به مدت 8 سال آثار خود را در حوزههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و بینالمللی نشان داد. دولتی که مدعی بود نفت را به سر سفره مردم میآورد و درآمدی بالغ بر 750میلیارد دلار داشت، در نهایت یک جامعه فقیر و از نظر فرهنگی درهم شکسته و از نظر اجتماعی بحرانساز را به دولت بعد از خود تحویل داد. در نتیجه مطالبات، پشتوانه اجتماعی آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری مسیر و خط مشی آینده دولت را مشخص میکرد.
آقای روحانی خیلی زود به این نکته پی برد که بدون حل مسائل بینالمللی و حل پرونده هستهای ایران که عملأ ارتباطات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ما را با کشورهای جهان دچار اختلال کرده بود نخواهد توانست گره از مشکلات داخلی باز کند. شرایط کنونی جامعه جهانی نسبت به گذشته تغییرات زیادی پیدا کرده است. شرایط امروز به مانند دوران جنگ سرد نیست که یک کشور دور خود دیوار بکشد و تلاش کند به تنهایی به خود کفایی دست پیدا کند. در وضعیت کنونی اغلب کشورهای جهان با سرمایهگذاری در کشورهای دیگر به فعالیت اقتصادی و سیاسی میپردازند و سیستمهای اقتصادی کشورها به یکدیگر متصل شده است.
به عنوان مثال یک امیرزاده اماراتی باشگاه منچسترسیتی را خریداری میکند یا اینکه یک سرمایهدار روس باشگاه چلسی انگلستان را خریداری میکند. اینگونه اقدامات به معنای این نیست که امنیت کشور با سرمایهگذاری کشور دیگر زیرسوال میرود یا اینکه اتوریته آن کشور مورد خدشه قرار میگیرد. در نتیجه نگرش قدیمی نسبت به مفهوم مالکیت و استقلال از بین رفته است. در شرایط کنونی جهان در عین بزرگی روز به روز برای بشر کوچکتر میشود. بنابراین اگر ما نتوانیم تغییرات جهان را درک کنیم و خود را با آن تطبیق دهیم دچار خسارتهای بزرگ خواهیم شد. آقای روحانی نیز به این مسائل آگاهی دارد و به خوبی تاثیر حضور موثر در عرصه بینالمللی را درک میکند. به همین دلیل توافق هستهای ظهور دوباره پوپولیسم وافرادی به مانند محمود احمدینژاد را به تاخیر میاندازد یا غیرممکن میسازد.
* چرا توافق هستهای را به معنای پایان پوپولیسم میدانید؟
** من معتقدم در «میان مدت» پوپولیسم توانایی بازگشت به عرصه قدرت را در ایران ندارد. مردم ایران دوباره ودر کوتاهمدت «هوس»اقبال به پوپولیسم نخواهند کرد و این میل در میان مردم از بین رفته است. بازگشت پوپولیسم تنها در شرایطی محقق خواهد شد که نسل کنونی از بین برود و نسل آینده خاطرات این دوران را فراموش کند و دوباره به دلیل فقر در زیرساختها وفقدان ایدئولوژی و جهانبینی معقول از طرف نیروهای پیشرو، فضای سیاسی به دست نیروهای «فرودست» بیفتد. پوپولیسم همواره پایه اصلی خود را بر روی دوش نهادهای فرودست قرار میدهد تا نهادهای فرادست را به چالش بکشد.
همواره نیروی گریز از مرکز «حاشیه» تلاش میکند به این وسیله «متن» را درگیر خود کند. من مطئمن هستم که در ایران در کوتاهمدت و میان مدت دیگر شاهد چنین اتفاقی نخواهیم بود. اگر قبل از توافق هستهای شما این سوال را عنوان میکردید که آیا خطر بازگشت احمدینژاد به قدرت جدی است؟بنده در پاسخ میگفتم«بله» ممکن است جدی باشد. اما در شرایط کنونی که تدبیر دولت آقای روحانی نتیجه گرفته وایران با کشورهای قدرتمند جهان به توافق و تفاهم رسیده است، توافق هستهای زمینه تحقق آرمانهای دولت آقای روحانی به مردم را فراهم خواهد کرد. بنابراین دولت آقای روحانی از امروز به مدت شش سال فرصت خواهد داشت که از بازشدن درهای جهانی و دیده شدن افقهای جدید بین ایران و کشورهای غربی به معنای رابطه با اروپا و ایران وشرق به معنای رابطه با ژاپن و کره جنوبی استفاده کند.
* پس از توافق هستهای گروههای سیاسی دارای تفسیر مختلفی از توافق هستند و برخی از گروههای تندرو همچنان با بدبینی نسبت به توافق هستهای نگاه میکنند. دولت آقای روحانی برای تفسیر مناسب و عقلایی از این توافق چه اقداماتی باید انجام بدهد؟
** ما باید این نکته را در نظر داشته باشیم که تندروها به هر حال تفسیر خاص خود را ارائه میکنند. پس از توافق هستهای نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی غرب را متهم به باج دهی به ایران کرد. دلیل این مساله هم این بود که اسرائیل به هیچ چیز جز ناکامی و از بین رفتن توان هستهای و اقتصادی ایران راضی نیست. در نتیجه چنین واکنشهایی کاملأ طبیعی است. در فضای داخلی کشور هم عدهای با توافق مخالفت میکنند که نمیتوان این عده را ساکت کرد. شاید مزه دموکراسی هم به همین نکته باشد که منتقدان دائمی یک دولت حتی موفقیتهای یک دولت را نادیده بگیرند و دولت را مورد نقد قرار بدهند. بنده معتقدم وجود «منتقد ناآرام» خیلی بهتر از «فضای قبرستانی» است. با این وجود باید به این نکته اذعان کنیم که این اقلیت کارآیی لازم را در انتقال مفاهیم خود به افکار عمومی از دست داده است. هنگامی که برخی نمایندگان تندرو در این باره اظهارنظر میکنند یا اینکه برخی رسانههای خاص نسبت به این دستاورد مهم ملی موضعگیری میکنند تکلیف مردم مشخص میشود و مردم راحتتر میتوانند سره را از ناسره مشخص کنند. به همین دلیل نمایندگان جبهه پایداری که بیشترین مخالفتها را با دولت آقای روحانی از خود نشان دادهاند در هر کجا که قرار بگیرند افکار عمومی در مقابل آنها خواهد ایستاد. نکته دیگر که در این زمینه دارای اهمیت زیادی است حمایت مقام معظم رهبری از تیم مذاکرهکننده هستهای است.
سختگیریهایی که ایشان در لحظاتی که مذاکرات به گره برخورد میکرد انجام میداد اتفاقا سبب شد محمد جواد ظریف در مذاکرات دارای دست برتر باشد. اگر کشورهای غربی متوجه میشدند که ایران برای رسیدن به توافق بسیار مشتاق است و به مذاکره نیاز دارد مطمئن باشید به ما رحم نمیکردند و از هیچ گونه کارشکنی و سنگ اندازی کوتاهی نمیکردند. ما خواستار تعامل با جامعه جهانی هستیم. اما این یک اصل اساسی در مناسبات جهانی است که اگر قدرت کافی در اختیار نداشته باشید در مناسبات قدرت «له» خواهید شد. آن چه «جهان امروز» ما را بر مبنایش تفسیر میکند توازن قدرت است. اما این توازن قدرت تنها با موشک و کلاهک هستهای به وجود نمیآید. همین که قدرتهای جهانی سالها پای مذاکره با ایران ایستادند به این معنا است که به قدرت و توانایی ما ایمان دارند وبرای ما در کیک قدرت جهانی سهم قائل هستند. نکته مهم در این زمینه این است که پس از توافق هستهای نه باید «مرعوب» و نه باید «متوهم» باشیم.
مساله مهم این است که مسئولانی که باید درباره پرونده هستهای ایران تصمیمگیری میکردند به درستی این کار را کردند. مساله پرونده هستهای میلیاردها دلار به اقتصاد ایران صدمه وارد کرد. اگر این رقمها قیمت عزت، مقاومت و سربلندی ما بوده مشکلی نیست. اما از امروز به بعد ما باید تلاش کنیم عقب ماندگیها را جبران کنیم. ما در شرایط کنونی میتوانیم یک کشور الهام بخش در بین کشورهای منطقه باشیم. ایران در این «نقطه رهایی» که «نقطه صفر» پایان پرونده هستهای است میتواند شروعی دوباره داشته باشد.
* چرا توافق هستهای را به«نقطه رهایی» تعبیر میکنید؟
** من معتقدم توافق هستهای میتواند نقطه آغاز یک تحول بزرگ برای ایران در داخل و خارج از کشور باشد و تاریخ جدیدی را برای کشور رقم بزند. ما در شرایط کنونی در نقطهای ایستادهایم که میتواند الهام بخش آینده باشد. ما یک ملت استثنائی در منطقه هستیم که نزدیک به 150سال سابقه مبارزاتی در مقابل استعمار و استبداد دارد اما هیچگاه روزی به نام «روز استقلال» نداشته است. ما هیچوقت مستعمره هیچ کشوری نبودهایم به همان شکل که هیچگاه در تاریخ بزرگ خود «بت پرستی» و «برده داری» نکردهایم. ما دارای تاریخ پیچیدهای در گذشته هستیم. پس از توافق هستهای ما نباید متوهم باشیم. در جهان امروز هیچ کشوری نمیتواند دور خود دیوار بکشد و به تنهایی به دنبال خودکفایی باشد. در شرایط کنونی کشور روسیه هم تحریم شده است. با این تفاوت که اقتصاد روسیه از اقتصاد ایران قویتر است. ولادیمیر پوتین با پوست خربزهای که زیرپایش قرار گرفت در باتلاق اوکراین غرق شد و تمام دستاوردهای بیست سال گذشته اش را از دست داد.
در نتیجه ما نباید نسبت به این توافق دچار توهم شویم. همچنین نباید مرعوب باشیم. ما باید خودمان باشیم و با تواناییهای درونی در مسیر آینده حرکت کنیم. عملکرد محمدجواد ظریف هم به همین شکل بود که نه از مذاکره با وزرای قدرتهای جهانی دچار توهم شد و نه اینکه مرعوب آنها قرار گرفت. ظریف به خوبی به این نکته آگاهی داشت که ایران قدرت تعیینکنندگی در مذاکرات دارد. ما در بهترین زمان ممکن عاقلانهترین تصمیم را اتخاذ کردهایم. نقطه رهایی توافق هستهای این امکان را به ما میدهد که ایران قدرتمند جدید را در حوزه سیاست، فرهنگ، اقتصاد و روابط بینالمللی تعریف کنیم.
* مدیریت دوران پساتحریم چه ویژگیهایی دارد و آقای روحانی باید چه سیاستهایی را در این زمینه در دستور کار خود قرار بدهد؟مساله دیگر اینکه آقای روحانی بسیاری از شعارهای خود در دوران مبارزات انتخاباتی مانند تقویت نهادهای مدنی را به دلیل پرونده هستهای به تاخیر انداخته است. در این زمینه چه اقداماتی باید انجام شود؟
** آقای روحانی تاکنون از نظر ادبیات سیاسی، روح فرهنگی و نگرش اجتماعی به آنچه که به مردم وعده داده است پایبند بوده است. گفتمان آقای روحانی در تعارض مستقیم با گفتمان محمود احمدینژاد و همچنین در تعارض مستقیم با گفتمان سنتی و افراطی در ایران قرار دارد. با این وجود ایشان تاکنون از هیچ کدام از وعدههای انتخاباتی خود عدول نکرده است. متاسفانه باید بین آقای روحانی و کابینه ایشان تفکیک قائل شویم. روحانی یک رئیسجمهور تنهاست. در ابتدا به نظر میرسید آقای روحانی قصد دارد به مانند مقتدای سیاسی خود آیتا... هاشمی در دهه هفتاد تمام بار سیاسی دولت را به دوش بکشد، اما پس از مدتی مشخص شد که کابینه آقای روحانی زیاد با ایشان همراه و همگام نیستند. به نظر من آقای روحانی یا در انتخابهای اولیه خود دقت کافی نکردند و انتخابهای سطح پایینی انجام دادند یا اینکه این استراتژی تعمدا انتخاب شد که آقای روحانی را در دوران پساتحریم و با مدیرانی جدید کمک کند. به همین دلیل این احتمال وجود دارد که آقای روحانی در ادامه مسیر تصمیم بگیرد کابینه خود را ترمیم کند. در چنین شرایطی ممکن است کسانی وارد کابینه شوند که شجاعت همراهی با کابینه را داشته باشند.
متاسفانه برخی از اعضای کابینه آقای روحانی در دو سال گذشته به دلیل ترس از استیضاح و مقابله با تندروهای مجلس در یک لاک دفاعی مطلق فرو رفته بودند که حتی به دولت اجازه نمیداد قدم از قدم بردارد. نکته دیگر اینکه به نظر میرسد آقای روحانی برای برخی وعدههایی که به صورت خاص به مردم داده در پشت پرده اقداماتی را صورت داده است. با این وجود حسن روحانی پس از توافق با حسن روحانی قبل از توافق تفاوتهای معناداری خواهد داشت. همواره در ایران هر کدام از روسای جمهور پس از گذشت دو سال از عمر دولتشان محبوبیت خود را از دست میدهند. این در حالی است که حسن روحانی در شرایط کنونی و با توجه به توافق هستهای بیش از گذشته در بین مردم محبوب شده است. به همین دلیل در وضعیت کنونی این امکان برای آقای روحانی وجود دارد که با دست پرتری به سراغ تحقق مطالبات مدنی و سیاسی مردم برود.
نکته دیگر که به مسائل اقتصادی باز میشود این است که ما هنوز از نظر زیر ساختها، تجهیزات و برنامهریزی برای دوران پسا تحریم آماده نیستیم. ما به دلیل تحریم مجبور شدیم به انضباط مالی روی بیاوریم. به همین دلیل اگر پولهای بلوکه شده ایران آزاد شود و ما همچنان انضباط مالی خود را حفظ کنیم برای همگان این نکته مشخص میشود که دولت حسن روحانی در یک راهبرد استراتژیک و برای گذار از دوران تحریم سیاست انضباط مالی را انتخاب کرده است. همچنین برای همگان این نکته مشخص میشود که دولت تدبیر و امید به ناچار و از سر اضطرار تن به این برنامهها نداده است. اگر با بازگشت پولهای بلوکه شده به ایران دوباره ریخت و پاشها آغاز شود و دوباره پروژههای بیهویت و بیمعنا کلید بخورد نشاندهنده این مساله خواهد بود که سیاست انضباط مالی دولت یک سیاست هدفمند و آینده نگرانه نبوده است. به همین دلیل در مقطع کنونی نقش تیم اقتصادی دولت حسن روحانی با محوریت اسحاق جهانگیری بسیار کلیدی خواهد بود. مبادا حجم زیاد، رجوع، اقبال، امید، سرمایهگذاری و آزادسازی داراییها «بهمنی» شود و برسر برنامههای مدیریت شده دولت آقای روحانی فرو ریزد.
توصیه من این است که آقای روحانی بلافاصله پس از تصویب توافق هستهای توسط سازمان ملل یک تیم منسجم و قوی را برای تدوین برنامههای شش سال آینده خود تشکیل دهد. آقای روحانی باید به این نکته آگاهی پیدا کند که دو سال پیش رو فرصت خوبی است که وی بتواند زیرساختهای برنامههای خود را ساماندهی کند و در چهارسال دوم ریاستجمهوری خود به سمت اقدامات نرم افزاری حرکت کند.
* موفقیت یا عدم موفقیت دولت حسن روحانی در مدیریت پسا تحریم چه ارتباطی به اصلاحطلبان پیدا میکند؟
** اگر این دولت زمین بخورد بدون شک اصلاحطلبان زمین خوردهاند. حسن روحانی در مقطع زمانی کنونی نوک پیکان آرمان اصلاحطلبی و جریان تحول خواه ایران است. به همین دلیل اصلاحطلبان هیچ گونه بدیل و جایگزینی برای حسن روحانی انتخاب نکردهاند. اصلاحطلبان معتقدند که حسن روحانی انتخاب درستی بوده و به درستی در این زمینه سرمایهگذاری کردهاند. تاکنون نیز وی به آرمانهای اصلاحطلبی وفادار بوده است. اصلاحطلبان به دلیل همصدا نشدن با افراطیون در دو سال گذشته از انتقاد بیمحابا نسبت به عملکرد دولت خودداری کردند. با این حال و پس از گذشت دو سال از عمر دولت و همچنین موفقیت در پرونده هستهای زمان آن رسیده که ما «آیینه» را در مقابل آقای روحانی قرار بدهیم تا ایشان نگاهی به خود، کابینه و اقداماتی که در گذشته صورت داده است بیندازد.
* شما از ترمیم کابینه در دوران پسا تحریم سخن گفتید. به نظر شما کابینه آقای روحانی در چه نقاطی نیاز به تغییر و ترمیم دارد؟
** کابینه آقای روحانی در برخی قسمتها نیازمند تغییر و ترمیم است. نخست اینکه کابینه ایشان کابینه کهنسالی است و این مساله به دولت صدمه وارد میکند. دوم اینکه برخی از وزرای آقای روحانی برخلاف آب شنا میکنند. برای من همواره این مساله لاینحل باقی مانده که چرا آقای نعمتزاده تحت فشار جبهه پایداری حمید رحمانی را از ریاست شرکت دخانیات برکنار کرد. حمید رحمانی یکی از مدیران لایق و توانمند دولت اصلاحات بود و دوران وی را دوران طلایی دخانیات در ایران لقب دادهاند. در نتیجه برکناری یک مدیر لایق تنها به دلیل پایگاه و پیشینه سیاسی آن، عملی غیرمنصفانه بوده است. همچنین همواره این سوال برای من وجود داشته است که چرا وزیر ورزش و جوانان هیچگاه حوزه جوانان را فعال نکرد.
همچنین هیچگاه جواب این سوال را متوجه نشدم که چرا وزیر ورزش علاقه زیادی به باشگاههای پرسپولیس و استقلال دارد و ساعتها از وقت خود را صرف این باشگاهها میکند. این وضعیت در وزارت کار و تعاون اجتماعی نیز حاکم است و به نظر میرسد که در این وزارتخانه ما با نوعی فقر سازماندهی و ناتوانی در حوزه اجرایی روبه رو هستیم. بنده به وزیر کشور آقای رحمانی فضلی توصیه میکنم حتما در حوزه مدیران میانی دولت و استانداران تجدید نظر کند. متاسفانه بسیاری از استاندارانی که در دولت تدبیر و امید انتخاب شدند از مدیرکلهای مخالف دولت در زیر مجموعه خود استفاده کردند.
* پیش بینی شما از واکنش تندروها نسبت به توافق هستهای چیست؟
** تندروها قطعأ این توافق را نخواهند پذیرفت و بهشدت به هجمههای خود نسبت به آقای روحانی و محمدجواد ظریف ادامه خواهند داد. اتفاقأ این مساله به سود آقای روحانی و اصلاحطلبان خواهد بود. جریان تندرو به خوبی به این نکته آگاهی دارد که اقبال افکار عمومی نسبت به توافق و دولت تدبیر و امید سبب خواهد شد آقای روحانی دست برتر را در فضای سیاسی کشور داشته باشد و این مساله سبب ناخشنودی آنها خواهد شد. نکته دیگر اینکه توافق هستهای ایران را مجددا به آغوش جامعه جهانی خواهد برد. هرچه تندروها به حملات خود علیه دولت شدت ببخشند به همان اندازه ریزش آنها در انتخابات مجلس بیشتر خواهد شد. مطمئن باشید هیچ نمایندهای با مخالفت با توافق هستهای دوباره از حوزه انتخاباتی خود وارد مجلس نخواهد شد.
* آیا توافق هستهای کلید ورود اصلاحطلبان به عنوان جریان اصلی حامی آقای روحانی به مجلس آینده خواهد بود؟
** رابطه اصلاحطلبان و حاکمیت در سال88 دچار مشکلاتی شد که این وضعیت در انتخابات ریاستجمهوری سال92 تاحدودی ترمیم شد. اصلاحطلبان در سال88 دچار اشتباهات فاحشی شدند. به همین دلیل اصلاحطلبان باید در یک فضای شفاف به دیالوگ با حاکمیت بپردازند و ایرادات و مشکلات خود را بپذیرند. من معتقدم در شرایط کنونی این اتفاق رخ داده و اصلاحطلبان به بازنگری در عملکرد خود مشغول هستند. در شرایط کنونی اصلاحطلبان به صورت چراغ خاموش در حال نزدیک شدن به خاستگاه اصلیشان هستند. اصلاحطلبان برآمده از جریان چپ خط امامی هستند. اصلاحطلبان فرزند معنوی امام هستند. اصلاحطلبان جنگ را اداره کردند و سپس خرابیهای جنگ را بازسازی کردند. در نتیجه اصلاحطلبان نمیتوانند با حکومتی که امام خمینی به وجود آورده است مرزبندی داشته باشند. برخی اختلافها در درون خانواده طبیعی است که نباید به آن به چشم خروج از حاکمیت نگریست.