صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۰:۲۳  ، 
شناسه خبر : ۲۷۸۷۷۰

چندی پیش مقاله‌ای از «جمیل مطر» تحلیلگر مسائل سیاسی در دو روزنامه الشروق مصر و السفیر لبنان منتشر شد که در آن نسبت به فقدان حضور مصر در نقشه جدید خاورمیانه به ویژه در خصوص رابطه آن با ایران انتقاد شده بود.

فهمی هویدی نویسنده برجسته جهان عرب و مصر در مقاله‌ای که در روزنامه لبنانی السفیر منتشر شد، افزود: این تحلیلگر مسائل سیاسی با صراحت نوشته بود مصر به دلیل روابط دوستانه با برخی کشورهای منطقه و خارج از منطقه، مجبور شده تا در صف دشمنان ایران بایستد و واشنگتن در این زمینه نقش مهمی داشته و نتیجه این شده است که مصر با وجود برخورداری از وزن بزرگ سیاسی از پیگیری تحولات مختلف ایران غافل بماند.

«جمیل مطر» در پایان از مصر درخواست کرده تا در موضع خود و تصویر اشتباهی که طی سه دهه گذشته از ایران در ذهن خود پرورانده تجدید نظر کند تا بتواند در شکل گیری فضای منطقه‌ای تازه در خاورمیانه نقش موثرتری ایفا کند.

این سخنان و رویکرد که در بین تحلیل گران مصری نسبتا تازگی دارد به سرعت در بین سعودی‌ها هم انعکاس پیدا کرد. روزنامه عرب زبان الحیاه چاپ لندن در تایید این رویکرد، روز دوم ماه اوت (11 مرداد) مقاله‌ای را به قلم داود الشربان نویسنده سعودی منتشر کرد که در آن آمده است: سخن جمیل مطر مبنی بر اینکه مصر به دلیل انحراف در سیاست خارجی و پایبندی به روابط دوستانه با کشورهای بزرگ به دشمن تراشی برای خود مبادرت کرده است قابل تطبیق و تعمیم بر دیگران هم می‌باشد. تاریخ روابط کشورهای عربی با ترکیه و ایران در پنج دهه گذشته نشان می‌دهد که این روابط به دلیل تاثیر پذیری از منافع و تمایلات برخی کشورهای دیگر، همواره با صعود و نزول همراه بوده است.

می‌توان تصورکرد اگر مصر وعربستان در دهه‌های گذشته روابطی طبیعی با ایران و ترکیه داشتند هم اکنون وضعیت خاورمیانه و مشخصا کشورهای حوزه خلیج فارس به چه صورت بود. اما اتفاقاتی دیگر رقم خورد و این دو کشور فرصت‌ها را از دست دادند تا رضایت قدرت‌های بزرگ و احیانا کشورهای کوچکی را کسب کنند که با وجود تحریک علنی علیه ایران، روابط خود را با ایران تا سطح شراکت گسترش داده‌اند.

این نویسنده سعودی، مقاله خود را با تاکید بر این نکته به پایان برده که روابط عربستان با مصر و ایران و تفاهم مستقیم با این دو کشور به مصلحت امنیت ملی همگان و باعث برقراری امنیت در سطح منطقه خواهد شد.

روابط قاهره با تهران نیز نباید حساسیت عربستان را به دنبال داشته باشد و درمقابل روابط ریاض با آنکارا هم نباید منجر به خشم و عصبانیت مصر شود چرا که این دو کشور به منزله دو بال یک جسم هستند.

انتشار این دو مقاله در رسانه‌های مصری و سعودی، اتفاق جدیدی است و این نوع ادبیات در حقیقت به منزله عبور از خط قرمزها می‌باشد.

درست است که مطالب یاد شده را نمی‌توان دلیلی بر وقوع تغییرات سیاسی در مواضع مصر و عربستان دانست و تنها می‌تواند نظر خاص نویسندگانی باشد که ارتباطی با مراکز تصمیم گیری در این دو کشور هم ندارند اما باید گفت، درخواست‌هایی از این قبیل که در مقاله این دو نویسنده مطرح شده است پیش از این مورد استقبال قرار نمی‌گرفت و علاوه بر آن اهالی فرهنگ، حتی در بین سیاستمداران نیز اجازه طرح آن را پیدا نمی‌کردند.

گذشته از اینکه مقایسه این دو پرونده و برقراری ارتباط بین آنها یک ماجراجویی بزرگ برای نویسنده آن بود و می‌توانست او را آماج شک و تردیدها، محکومیت‌ها و اتهامات قرار دهد اما وقتی می‌بینیم دو نویسنده مستقل چنین درخواستی را مطرح و از نفرین قرار گرفتن در دسته بندی‌ها و سلب اعتماد نجات پیدا می‌کنند، خود از اهمیت فراوانی برخوردار است و دلیل‌های بسیاری در پس آن نهفته است.

غافلگیری توافق بین تهران و شش کشور بزرگ عرف‌های رایج در سیاست خارجی کشورهای عربی به خصوص کشورهای عرب حوزه خلیج فارس را به لزره در آورد.

این تکان بزرگ نوعی بیداری را در این کشورها را به دنبال داشت و آنها را نسبت به ترسیم نقشه‌ها و موازنه‌های جدید قدرت در منطقه هوشیار و راه را برای تجدید نظر در اصول ثابت دیرین و پذیرفته شده آنها باز کرد.

مقاله‌های این دو نویسنده مصری و سعودی را می‌توان جزو این تجدید نظرها دانست. تجدید نظرها لزوما به معنای قبول کردن سیاست‌های طرف مقابل نیست، اما در وهله اول دو معنا با خود دارند، اول در اولویت قرار دادن منافع عالی راهبردی و دوم بهبود شیوه مدیریت اختلافات است.

گزینه سوم می‌تواند توافق بر سر مسائل مرحله‌ای و گذرا با وجود ادامه اختلاف نهایی در موضوعات دیگر تجلی پیدا کند، مانند همان چیزی که در روابط بین واشنگتن و تهران شاهد آن هستیم، چرا که با وجود توافق حاصل شده بین دو طرف در زمینه هسته‌ای هر کدام از آنها در نهایت اهدافی غیراز اهداف طرف مقابل دارد.

دو نویسنده مصری و سعودی متفق القول هستند که دشمنی کشورهای عربی با ایران بیش از آنکه بر مبنای منافع عالی کشورهای منطقه شکل گرفته باشد، نشان دهنده حرف شنوی و اطاعت پذیری آنها از سیاست‌ها و محاسبات واشنگتن بوده است.

حداقل در مورد مصر می‌توان گفت، نهاد امنیتی این کشور که مرجع اصلی تصمیم گیری در تعامل با موضوع ایران و دیگر مسائل حساسیت برانگیز است دچار اشتباهات محاسباتی و ارزیابی شده و نیازهای امنیت ملی را قربانی منافع امنیتی کوچک و تنگ نظرانه کرده است. این مسایل به نوبه خود باعث در حاشیه قرار گرفتن مصر شد تا بدین ترتیب امنیت منطقه‌ای بدون نقش داشتن مصر شکل بگیرد.

نمی توانم بگویم بین تجدید نظر در سیاست‌های عربی که نسیم آن وزیدن گرفته و دیدار هفته گذشته جان کری وزیر خارجه آمریکا از مصرهیچ ارتباطی وجود ندارد. با اینکه رسانه‌های مصری علت این دیدار را از سرگیری گفت وگوهای راهبردی اعلام کردند که از سال 1988(67ش) آغاز شده اما دلایلی وجود دارد که نشان می‌دهد هدف این دیدار بیش از مسائل داخلی، مسائل منطقه‌ای است. به عبارت دیگر، وزیر خارجه آمریکا در این دیدار یک روزه بر بررسی موضوع روابط مصر با کشورهای منطقه تمرکز کرد و مسائل داخلی مصر در اولویت قرار نداشت، برخی از روزنامه‌های مصری نیز بر این مسئله تاکید کردند.

عبدالفتاح السیسی رئیس جمهور مصر درست 24 ساعت پیش از ورود جان کری به قاهره دو قانون استفاده از حقوق سیاسی و مجلس نمایندگان را صادر کرد. این اتفاق ممکن است اتفاقی صورت گرفته باشد اما برداشت دیگری نیز می‌توان از آن داشت و آن اینکه صدور این دو قانون اشاره‌ای مثبت بر عزم و جدیت مصر در التزام به شیوه دموکراسی است، مسئله‌ای که باعث اعتراض برخی نمایندگان دموکرات در کنگره آمریکا شده است و در کنفرانس مطبوعاتی، جان کری هم به آن اشاره کرد.

گزارش نشریه الشروق درباره دیدار وزیر خارجه آمریکا از مصر به قلم «دینا عزت» که هفته گذشته به چاپ رسید، از دقت بیشتری برخوردار بود و این دیدار را به منزله «بازگشت محدود» به گفت وگوهای راهبردی بین دو کشور دانست که در دهه نود قرن گذشته در اوج خود قرار داشت. گزارش همچنین اشاره کرده بود که همکاری مصر با دیگرهم پیمانان منطقه‌ای آمریکا از جمله ترکیه و رژِیم اسراییل به منظور ایفای نقش در جهت مقابله با گروه‌های مسلح تندرو، از محورهای ماموریت جان کری در قاهره است.

این گزارش افزوده بود: کری در دیدار با السیسی طرحی را در جهت همکاری‌های منطقه‌ای به او پیشنهاد می‌کند که قاهره و تهران در آن نقش برجسته‌ای به ویژه در مبارزه با داعش ایفا می‌کنند. گزارش از قول یک دیپلمات آمریکایی آورده که شرایط بهتری برای چنین همکاری‌هایی در منطقه به وجود آمده است.

نکته‌ای در حاشیه: در بین همه مطالب منتشر شده رسانه‌های مصری از سفر جان کری به قاهره یک موضوع را کاملا نادیده انگاشتند و هیچ اشاره‌ای به توطئه چنینی‌های آمریکا علیه نظام مصر و همکاری سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا با سازمان جهانی اخوان در این رابطه و حمایت واشنگتن از این گروه نکردند در حالیکه این رسانه‌ها دریک سال گذشته بارها این قبیل مسائل را مطرح می‌کردند.

بدون شک شنیده شدن برخی صداها در جهان عرب که دعوت به تجدید نظر در موضع گیری‌ها وغلبه نگاه راهبردی در تعامل با دو کشور محوری ایران و ترکیه و همزمانی این دعوت با دیدار وزیر خارجه آمریکا از قاهره، اتفاقی است. این مسئله مرا وادار به گفتن این مطلب می‌کند، باید به درگیری‌ها، دشمنی‌ها و جنگ‌های داخلی بین کشورهای مهم منطقه خاتمه داده شود به دلیل اینکه خطر روز افزون داعش و دیگر گروه‌های تروریستی مشابه همه را تهدید می‌کند.

در رابطه با مواضع آمریکا نباید دو نکته را از نظر دور داشت، اول اینکه دوره ریاست جمهوری باراک اوباما رو به پایان است و وی به شدت در تلاش است موفقیت‌های سیاسی خود را که در تاریخ آمریکا نوشته خواهد شد تقویت کند.

این موفقیت‌ها تاکنون در از سرگیری روابط بین آمریکا و کوبا که 50 سال قطع شده بود و نیز در امضای توافق هسته‌ای با ایران تجلی کرده است.

اوباما می‌خواهد اوضاع خاورمیانه را به نحو دلخواه خود مرتب کند تا در مرحله بعد با چالش بزرگ چین تعامل کند چرا که درگیری‌های خاورمیانه در مقایسه با دردسر بزرگ چین به عنوان قدرت بزرگ اقتصادی و بلندپروازی‌های سیاسی این کشور در شرق آسیا، مساله‌ای حاشیه‌ای و فرعی به شمار می‌آیند.

مساله دوم اینکه دولت آمریکا درک می‌کند نشانه‌های درگیری عربی - اسراییلی در منطقه به طور قابل ملاحظه‌ای فروکش کرده و تفاهم‌های علنی و غیرعلنی اسراییل با برخی کشورهای مهم عربی به ویژه مصر، به میزان بی‌سابقه‌ای ارتقا پیدا کرده و به مرحله همکاری و منافع متقابل رسیده است، تا جایی که در سطح منطقه، اسراییل را هم در محور اعتدال قرار داده می‌شود!

محور اعتدال متشکل از کشورهایی مانند سعودی و مصر در مقابل محور مقاومت ضد صهیونیستی از جمله ایران و سوریه و حزب‌الله لبنان قرار دارد.

این مسئله موجب شده است تا واشنگتن پایان ماموریت نیروهای چند ملیتی را که به منظور کنترل مرزهای مصر و اسراییل طبق معاهده سازش1979 در صحرای سینا حضور داشتند، تایید کند.

آنها معتقدند با وجود تفاهم‌های ایجاد شده بین مصر و اسراییل، دیگر دلیلی برای وجود این نیروها باقی نمانده است.

مصر با این پیشنهاد مخالفت کرده است.

ما نه از یک سرنوشت حتمی صحبت می‌کنیم و نه از اوضاع صد در صدی، اما بر این باوریم بادهایی وزیدن گرفته و تحولاتی در حال وقوع است.

سناریوهایی برای آینده منطقه خاورمیانه تهیه شده و ما نیز جزیی از این منطقه هستیم.

روابط منفی و یا مثبت ما (مصر) با همه این اتفاقات و تحولات در وهله اول بسته به اراده سیاسی ما دارد و در مرتبه بعد به میزان سلامتی و محفوظ ماندن ما در عرصه واقعیت مرتبط است.

این مساله همچنین به توانایی ما در تشخیص منافع عالی راهبردی و خودداری از فروغلطیدن در محاسبات لحظه ای، کوچک و تنگ نظرانه دارد.

در پایان، سئوالی که همواره آن را تکرار کرده‌ام و نمی‌توان آن را نادیده گرفت، این است که: آیا دولت‌ها قبل از آشتی با مردم خود قادر هستند با محیط پیرامونی سازگاری پیدا کنند؟

نام:
ایمیل:
نظر: