عباس حاجینجاری
خط نفوذ بیگانگان برای اثرگذاری بر فرآیندهای سیاسی ایران با بهرهگیری از عوامل وابسته داخلی برای مردم مسلمان ایران آشناست، چراکه از این مسیر انقلاب اسلامی ایران تاکنون لطمات جبرانناپذیری را متحمل شده است. ماجرای کلاهیها و کشمیریها که این روزها سالگرد اقدامات جنایتبار آنها در انفجار مرکز حزب جمهوری اسلامی ایران و ساختمان نخستوزیری را پشت سر میگذاریم از مصادیق عینی نفوذ عناصر وابسته در مراکز حساس نظام اسلامی است که البته لطمات جبرانناپذیری را بر انقلاب اسلامی وارد آوردند. اما این نفوذ در طول تاریخ انقلاب متناسب با شرایط نظام جمهوری اسلامی و راهبردهای دشمنان اشکال متفاوتی داشته است.
بعد از دهه اول انقلاب که نظام جمهوری اسلامی در مواجهه با سختترین اشکال ترور و هشت سال جنگ، پایداری و مقاومت خود را اثبات کرد، خط نفوذ دشمنان بر بهرهگیری از عوامل فکری و فرهنگی استوار شد. مهرهگزینی از عوامل فکری و فرهنگی داخلی، تشکیل اتاقهای فکر، هدایت گروههای ضدانقلاب مسلح به سمت فعالیتهای فکری، فرهنگی، سیاسی و تمرکز تلاشها بر تهاجم فرهنگی از ابزارهای نفوذ در این دوران است.
در مقطع سوم اما نفوذ دشمن به دلیل تغییرات سیاسی که در کشور در دوران دوم خرداد آشکارتر شده بود، تشکیل نشستهای قبرس، برلین در سالهای 78 و 79 با شرکت جادهصافکنهای داخلی نظام سلطه پرده از راهبرد پنهان غرب در مواجهه با ایران برداشت. مقامات آلمانی که از برگزارکنندگان نشست برلین بودند در همان سال 79 از ضرورت تغییر در ایران و حمایت از نیروهای اصلاحطلب سخن به میان آوردند. نیروهایی که در کارگاههای توسعه سیاسی وزارت کشور در سالهای 76، 77 و 78 با ارائه الگوی توسعه سیاسی عملاً از ارزشهای انقلاب اسلامی گذشته و امام(ره) را به موزه تاریخ سپرده بودند.
اما رأی مردم در انتخابات دوم شوراها در سال 81 و ریاست جمهوری نهم در سال 84 عملاً این خط نفوذ را از هم گسست، اگرچه به طراحی و اجرای فتنه عمیقی انجامید، از سال 1388 کشور را درگیر فاز چهارم نفوذ خود ساخت. تصویب بودجه 55 میلیون دلاری کنگره امریکا، در کنار اعتراف خانم کلینتون، وزیر خارجه وقت امریکا که در گفتوگو با بیبیسی اذعان کرده بود که امریکا هر کاری از دستش برآمد در آن زمان در کمک به جنبش سبز (فتنه) کرد ولی موفق نشد. مصداق آن است که اگرچه این اعترافات این روزها با سخنان آقای صادق خرازی و مایکل لدین از امریکا در دادن آدرس دقیق جادهصافکنهای داخلی مستند شده است. آقای صادق خرازی، رئیس شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان و سفیر اسبق ایران در فرانسه هفته پیش در گفتوگو با یک نشریه داخلی از ارتباط و پیوند اصلاحطلبان داخلی با دشمنان نظام خبر داده و گفته بود « کسانی را یادم هست که در دورانی که سفیر بودم با خارجیها مذاکره میکردند و به دشمن گرا میدادند.
من آنها را به عنوان اصلاحطلب قبول ندارم، لیستشان را هم دارم و اگر قرار باشد روزی به مردم ارائه خواهم داد.» این اظهارات اگرچه سبب شد آقای خرازی مجبور به استعفا از این حزب شود، اما نافی حقیقت محض ارتباط اصلاحطلبان با دشمنان نیست. کسانی که به اذعان مایکل لدین در نامه به کاخ سفید ضمن ارائه چهره سیاه و ظلمانی از کشور درخواست کرده بودند تا امریکا فشارها و تحریمها علیه ایران را تشدید کرده تا بهرغم آنها نظام به زانو درآمده و تسلیم شود. فاز پنجم تلاش و نفوذ برای تغییر در ایران به بهانه مذاکرات هستهای آغاز شده است. راهبرد امریکاییها و اروپاییها این است که متأثر از تحولات فرهنگی و تغییرات در افکار عمومی، درخواست تغییر در ایران دیگر عملی مذموم نیست، لذا صراحتاً اهداف خود را آشکارا مطرح میکنند. به این گزارهها توجه کنید:
- اوباما در مصاحبه با رادیو ملی امریکا: با امضای توافق، دست نیروهای معتدلتر در ایران را قویتر کردیم و اگر کابینه روحانی اینطور وانمود کند که اتفاق خوبی برای مردم رقم زدهاند، دست آنها در مقابل تندروها قویتر میشود.
- اوباما در گفتوگو با وبسایت مایک: در داخل ایران باید گذار صورت بگیرد، حتی اگر تدریجی باشد.
- فیلیپ هاموند، وزیر خارجه انگلیس: در ایران تندروها و اصلاحطلبان حضور دارند ما باید امیدوار باشیم که اصلاحطلبان که خواهان ایفاگری نقش مثبتتر ایران(در منطقه) هستند، نقشآفرینی کنند.
- جان کری در نشست شورای روابط خارجی: اگر ما به این توافق پشت کنیم یک پیام به افراطگرایان در ایران میفرستیم و آنان احساس خوبی خواهند داشت و کسی نمیداند که در انتخابات بعدی چه بر سر روحانی میآید. توان بالقوه روحانی و ظریف برای مذاکره با غرب و رسیدن به جمعبندی، از قضاوت من با دشواریهای زیادی روبهرو بود.
- خانم ابتکار، معاون رئیسجمهور هم اذعان میکند که توافق هستهای اهرم سیاسی اصلاحطلبان برای رقابتهای جناحی است.
بدیهی است که کارکرد این خط نفوذ با خط نفود موازی صهیونیستها و امریکاییها که در قالب ترور دانشمندان هستهای در سالهای اخیر تداوم یافته به ظاهر متفاوت است. اندیشکده امریکن اینترپرایز از آن به «تغییر ماهوی جمهوری اسلامی» نام برده و در تحلیلی مینویسد: باراک اوباما امیدوار است که توافق هستهای با ایران به تغییر سیاستهای تهران و نهایتاً تغییر ماهوی جمهوری اسلامی منجر شود، یعنی شعار مرگ بر امریکا کنار گذاشته شود، رژیم صهیونیستی آنگونه که معاون صدراعظم آلمان شرط کرده بود به رسمیت شناخته شود(وزیر خارجه انگلیس مدعی شده است که سیاست ایران در قبال اسرائیل اندکی تغییر کرده است).
سرپلهای داخلی نیز با ذوقزدگی به استقبال بازگشایی سفارت انگلیس رفته و برای برقراری رابطه و بازگشایی سفارت امریکا نیز زمینهسازی میکنند و در داخل نیز با تحریف خط و سیره امام(ره) تلاش دارند، امام مطلوب خود را برای این شرایط مدلسازی کنند.
نسبت به نفوذ جدید نباید بیتفاوت بود، اگر کشمیریها با بسته انفجاری در پی حذف فیزیکی یاران انقلاب بودند، نسل جدید کشمیریها استحاله یاران انقلاب را هدف گرفتهاند.