صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱۳۹۴ - ۰۷:۱۷  ، 
شناسه خبر : ۲۸۳۰۷۲
پس از تصویب برجام و ورود توافق به مرحله اجرایی، مهم‌ترین سوال پیش رو این است؛ استراتژی و نقشه راه دشمن برای دوران پسا‌برجام چیست؟ خلاصه راهبرد پسابرجام دشمن برای دوران جدید را می‌توان در سه کلمه یا بهتر است بگوییم مرحله خلاصه کرد؛ ناامیدی، پشیمانی، تسلیم.

روزنامه کیهان **

نبرد روی پله اول / محمد صرفی

پس از تصویب برجام و ورود توافق به مرحله اجرایی، مهم‌ترین سوال پیش رو این است؛ استراتژی و نقشه راه دشمن برای دوران پسا‌برجام چیست؟ خلاصه راهبرد پسابرجام دشمن برای دوران جدید را می‌توان در سه کلمه یا بهتر است بگوییم مرحله خلاصه کرد؛ ناامیدی، پشیمانی، تسلیم.

گرچه این راهبرد علیه جمهوری اسلامی و ملت ایران پیش از این نیز دنبال شده اما با توجه به سیر رخدادهای اخیر، به نظر می‌رسد در این مرحله با صورت‌بندی جدید و شدتی مضاعف ظاهر خواهد شد. دشمن سعی دارد از پذیرش توافق هسته‌ای توسط جمهوری اسلامی ابزاری برای ناامیدی نسبت به آینده انقلاب بسازد. جامعه هدف این ابزار مخرب، کلیت جامعه و بخصوص نیروهای انقلابی است. گزاره القایی دشمن این است؛ قدرت‌های جهانی ابزار و اهرم‌هایی - مانند تحریم- در دست دارند که به وسیله آن می‌توانند خواسته‌های خود را به طرف مقابل تحمیل کرده و قضایا را آنگونه که می‌خواهند فیصله دهند. پس ایستادگی مقابل آنها بی فایده است.

این گزاره به زبان‌های مختلف و از طریق کانال‌های متنوع دائماً پمپاژ می‌شود و برخی افراد و جریانات داخلی با ژست‌های به ظاهر آکادمیک و علمی برای جا انداختن آن، تئوری‌پردازی هم می‌کنند. چاشنی القا و گسترش ناامیدی، ایجاد رعب و وحشت است. بزرگنمایی اهرم‌ها و توان خود - اعم از نظامی و اقتصادی و...- و در مقابل کوچک شمردن توان کشور در عرصه‌های گوناگون از جمله تاکتیک‌های این مرحله است. دشمن در این گام، ضعف‌ها، نقص‌ها و کاستی‌ها را بزرگ جلوه می‌دهد و دستاوردها و پیشرفت‌ها را به انحای مختلف نادیده گرفته، زیر سوال برده و کوچک می‌شمارد. امیدواری مردم به خصوص نسل جوان نسبت به وضعیت کشور از چنان اهمیتی برخوردار است که رهبر معظم انقلاب چهارشنبه هفته گذشته در دیدار با جمعی از جوانان نخبه فرمودند: «کسانی که در این شرایط به‌دنبال دلسرد کردن نسل جوان از حال و آینده هستند، مرتکب خیانت به کشور و ناموس ملی می‌شوند.» و در پایان و جمع‌بندی بیانات خود نیز بر «خوش بینی مستدل نسبت به آینده» تاکید کردند. ایشان در دیدار با مسئولان رسانه ملی نیز تاکید کرده بودند؛ «می‌خواهند به جوان امروزی القاء کنند که وضع کنونی کشور مایه‌ شرمندگی است و رسیدن به پیشرفت در آینده نیز غیرممکن است تا نشاط و تحرک و علم‌آموزی و امید به آینده را از نسل جوان بگیرند.»

گام دوم این برنامه پشیمان‌سازی است. وقتی کسی از رسیدن به مقصدی مشخص ناامید شد، از پیمودن راه نیز پشیمان می‌شود. راه بازگشت درپیش می‌گیرد و دیگر رهروان را نیز از ادامه راه منصرف می‌کند. بدون شک شما نیز چنین صحنه‌ها و مواردی را تجربه کرده‌اید. در حال رفتن مسیری هستید و در میانه راه عده‌ای را در حال بازگشت می‌بینید که می‌گویند برگردید مسیر بسته است، شلوغ است، به زحمتش نمی‌ارزد، خبری نیست و ... خیلی‌ها با شنیدن چنین اخباری در تصمیم و حرکت خود تجدید نظر می‌کنند و حداقل نتیجه آن ایجاد تردید و شک است. « آیه 13 سوره مبارک احزاب دقیقا به این گروه از افراد می‌پردازد؛ «و اذقالت طائفهًْ منهم...»؛ و (نیز) به خاطر آورید زمانی را که گروهی از آنها گفتند: ای اهل یثرب (مردم مدینه)! اینجا جای ایستادن نیست؛ به خانه‌های خود بازگردید! و گروهی از آنان از پیامبر اجازه بازگشت می‌خواستند و می‌گفتند: خانه‌های ما بی‌حفاظ است، درحالی که بی‌حفاظ نبود؛ آنها فقط می‌خواستند (از جنگ) فرار کنند.»

پشیمانی نسبت به اشخاص و قشرهای مختلف می‌تواند نمودهای گوناگونی داشته باشد، هرچند نتایج کلی و نهایی آن یکسان است. جوان مستعدی که از مرحله ناامیدی به پشیمانی رسیده راه خروجی اغلب بی‌بازگشت را درپی می‌گیرد و دوستان و اطرافیان خود را نیز در عمل به این مسیر دعوت می‌کند. در حوزه اقتصاد، ناامیدی و پشیمانی از رونق کسب و کار حلال و قانونی، منجر به گسترش فساد اقتصادی می شود. در حوزه سیاست نیز از این دست پشیمانی‌ها کم ندیده‌ایم. یک نمونه‏اش آن مبارز دیروزی که از بالا رفتن از دیوار لانه جاسوسی آمریکا پشیمان شد و حتی عذرخواهی هم کرد.

به یقین شاخص‌ترین نمود تلاش دشمن در این مرحله، ایجاد پشیمانی از اصل انقلاب اسلامی سال 1357 است. کسی که از انقلاب اسلامی پشیمان شود، حتی اگر در جهت نابودی آن نیز گام برندارد، حداقل به دفاع از آن نخواهد برخاست. هرقدر فرد یا جریان پشیمان در وقوع انقلاب نقش بیشتری داشته باشد، برای دشمن مطلوب‌تر است.

وقتی پشیمانی به مرحله‌ای خاص از گسترش رسید، به طور خودکار سیستم وارد مرحله پایانی یا همان تسلیم می شود و برخلاف انتظار، این مرحله را می‌توان آسان‌ترین گام این راهبرد سه مرحله‌ای دانست. البته هستند جریانات و افرادی که باعجله و دستپاچگی می‌خواهند ناگهان روی پله سوم بپرند و بقیه را هم دنبال خود بکشانند و البته کوشیده‌اند این دعوت ابلهانه همیشه با پوستین عقلانیت و واقع‌گرایی ظاهر شود. تاریخ انقلاب نشان داده سرنوشت این افراد چیزی جز رسوایی، سرخوردگی، انزوا و در نهایت پیوستن رسمی به اردوگاه بیگانه نبوده است. طرح سه فوریتی مجلس ششم برای تسلیم و نامه آنها به رهبر انقلاب و دعوت به نوشیدن جام زهر از جمله موارد قابل اشاره در این زمینه است. و یا انتشار جزوه «پایان عادلانه جنگ بی‌پایان»! از سوی جریان خودباخته نهضت آزادی که تسلیم در برابر آمریکا را اینگونه تئوریزه کرده بودند؛ «اگر خدا به شیر زور بازو و قدرت حمله داده است، در عوض به آهو نیز پای فرار بخشیده و قانون بدون استثناء طبیعت، فرار آهو از مقابل شیر درنده است»!

اما در برابر این راهبرد دشمن که اکنون اجرایی شدن مرحله نخست آن - القای ناامیدی- در دستور کار است چه باید کرد؟ گرچه سخن در این باره بسیار است اما قلب و محور پادزهر این تیر مهلک، در دست نخبگان و بخصوص اهل رسانه است و هر رسانه‌ای که برد و مخاطب افزون‌تری دارد لاجرم مسئولیتش نیز سنگین‌تر. از همین رو بود که حضرت آقا ضمن برشمردن بیش از 10 صفت ممتاز در وصف آقای سرافراز به مسئولان صدا و سیما فرمودند؛ «صداوسیما قرارگاه مقدم و فعال مقابله با جنگ نرم است و مدیران و کارکنان رسانه‌ ملی، سرداران و سربازان این جنگ نرم هستند.»

جوانان مومن، انقلابی، شجاع، اهل علم و خلاق کم نیستند. طیفی که اگر چه گاهی با ناملایمات و برخوردهای ناصواب مواجه می‌شوند و حتی برچسب افراطی و تندرو می‌خورند اما هرگز عقب ننشسته و میدان را خالی نمی‌کنند، چه میدان علم و دانش باشد که مانند احمدی‌روشن‌ها با خون خود عهدشان را امضا می‌کنند چه آنجا که لازم باشد همین اهل علم و فضیلت به خیابان بیایند و شعار بدهند و سرزنش بشنوند که عوامند و مواجب بگیر نظام! جوانان حزب‌الله با حضرت روح‌‌الله پیمان بسته و تنها خطشان خط حضرت آقاست. به قول سعدی؛

مرا که با توام از هر که هست باکی نیست

حریف خاص نیندیشد از ملامت عام

شب دراز نخفتم که دوستان گویند

به سرزنش عجبا للمحب کیف ینام

***************************************

روزنامه قدس **

آقای وزیر! آمریکا برای ما همسایه نمی شود / ایمان شمسایی

رئیس‌ جمهور آمریکا در راهرو سازمان ملل ایستاد تا با حسن روحانی مصافحه کند! روحانی که نیامد، اما محمدجواد ظریف او را دید و بناچار دستش را فشرد.

این واقعه یا همان مصافحه رئیس‌ جمهور آمریکا و وزیر خارجه ایران اتفاق افتاد و کسی در پیشامد آن شک ندارد، اما روایتی که از علت آن نقل شد، همان چیزی است که ظریف، نقل به مضمون بدان اشاره کرد.

سخن وزیر امور خارجه کشورمان را حمل بر صحت می‌گذاریم و تردیدی نداریم که مقام ارشد آمریکایی خواهان دیدار با رییس جمهوری اسلامی ایران بود. وزرای خارجه و رؤسای جمهور کشورهای مختلف اروپایی نیز به ایران آمدند. وزیر خارجه فرانسه، وزیر خارجه آلمان، انگلستان و سفر روحانی به ایتالیا هم در پیش است. اینها را می‌گذاریم در کنار وقایعی که در منطقه در حال رخ دادن است و بی‌اعتباری دستگاه دیپلماسی کشورمان برابر کشورهای عربی. فاجعه منا رخ می‌دهد و وزیر خارجه عربستان، ظریف را به حضور نمی‌پذیرد. به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی کشورمان ویزا نمی‌دهند. امیر کویت پا پیش می‌گذارد و ظریف در برابر او زانو می‌زند، اما باز هم اتفاق چندانی نمی‌افتد. دست آخر تهدید رهبر انقلاب و استفاده از عبارتهای «سخت» و «خشن»، سعودی‌ها را مجبور به عقب‌نشینی می‌کند و پیکر کشته‌های ایرانی به کشور بازمی‌گردد. آخرین ضعف دستگاه دیپلماسی کشورمان هم زندانی شدن و اهانت به معلمان ایرانی در امارات است که وزارت امور خارجه تا شب گذشته در حل مشکل عاجز بود. براستی مشکل کجاست؟ محمدجواد ظریف دیپلمات ضعیفی است؟ اقتدار ایران را اروپا و آمریکا دریافته، اما کشورهای عربی آن را لمس نکرده‌اند؟ پاسخ یک چیز است: «رها کردن کشورهای منطقه و توجه بیش از حد دولت به اروپا و آمریکا به جای کشورهای همسایه!»

* * *

(1) اصلی‌ترین شعار انتخاباتی حسن روحانی در سال 92، حل مسأله هسته‌ای بود و طوری وانمود شد که کلید حل تمامی مشکلات کشورمان حل این موضوع و آشتی با کشورهای تحریم کننده است.

(2) پرونده هسته‌ای از شورای عالی امنیت ملی گرفته و به وزارت خارجه سپرده شد. دو معاون وزیر مسؤول این پرونده شدند و محمدجواد ظریف پیش از آنکه به عنوان وزیر و رئیس دستگاه دیپلماسی کشور شناخته شود، فرد اول مذاکره‌کننده (مانند سال 82) و مسؤول حل بحران هسته‌ای معرفی شد.

(3) بیشتر سفرهای وزیر خارجه به اروپا و شرکت در مذاکرات وین و ژنو و سازمان ملل گذشت تا کشورهای عربی و خاورمیانه؛ البته نمی‌توان سفر دو روزه او به عراق و سه روزه‌اش به کویت و برخی کشورهای عربی را نادیده گرفت، اما سفرهای هسته‌ای و اروپایی به مراتب بیشتر بود.

* * *

اما امروز به زعم رئیس ‌جمهور، دولت، مجلس و حتی دبیر شورای نگهبان، پرونده مناقشه هسته‌ای بسته شد و «برجام» با همت و تلاش سختکوشانه تیم مذاکره کننده هسته ای به سرانجام رسید. سفارت انگلستان هم در تهران و سفارت ایران هم در لندن گشوده شد و اکنون نوبت حسرت خوردن فرصتهایی است که برای برقراری ارتباط با خاورمیانه و کشورهای عربی از دست رفت. اگرچه دشمن، دشمن است، اما سعودی و امارات از آمریکا و انگلیس بدتر نیستند و می‌شد با دیپلماسی فعال، آنها را هم سرجایشان نشاند. فرصتهای زیادی از دست رفتند. کاش دولت بیش از این حسرت آینده را نخورد!

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

فرصت‌های بعد از تحریم و سیاست توسعه صنعتی و اقتصادی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

فقدان یک راهبرد جامع برای توسعه صنعتی طی پنج دهه اخیر یکی از معضلات بزرگ اقتصاد ایران بوده است.

کافی است مروری اجمالی بر پنج برنامه توسعه‌ای پس از انقلاب و برنامه‌های قبل از انقلاب داشته باشیم تا خلا این راهبرد به وضوح نمایان شود. گذشته از این چند برنامه، طی دو دهه گذشته نیز شاهد تدوین سه سند در حوزه صنعت بوده‌ایم که تمامی آنها هم عنوان «سند راهبردی» را یدک می‌کشیدند. تازه‌ترین مورد از این قبیل اسناد «سند راهبردی توسعه صنعتی» است که یکی دو ماه قبل توسط وزارت صنعت، معدن و تجارت منتشر شد و همانگونه که پیش‌بینی می‌شد با حرف و حدیث‌های فراوانی روبرو گردید.

با این تفاصیل واضح است دغدغه کارشناسان، تدوین اسناد و برنامه‌های راهبردی دیگر نیست چرا که موضوع اصلی درحال حاضر و پس از تجربه چندین برنامه توسعه‌ای و سند راهبردی این است که علل ناکافی مجریان این برنامه‌ها در تحقق اهداف مندرج در اسناد چیست؟ به عبارت دیگر پرسش اصلی این است که چرا پس از سه دهه که از انقلاب اسلامی می‌گذرد هنوز صنعت خودروسازی در ایران در بلاتکلیفی مطلق بسر می‌برد؟ خودروسازان ایرانی چرا علیرغم برخورداری از مزایای متعددی مانند دسترسی به منابع بانکی،‌ حمایت‌های تعرفه‌ای، کمک‌های دولتی و... نتوانسته‌اند کف انتظارات مصرف کنندگان را برآورده کنند و درگیر مشکلاتی مانند قیمت تمام شده بالا، عدم بهره‌وری و نارضایتی مشتریان هستند؟

این قبیل مشکلات مختص صنعت خودروسازی نیست و تقریباً تمامی بخش‌های صنعت و معدن در ایران با این دست کاستی‌ها و ابهامات مواجه هستند.

این دست از مشکلات البته از جنس معلول‌ها هستند و ریشه را باید در همان فقدان نگاه راهبردی به حوزه صنعت کشور جستجو کرد؛ سهم ارزش افزوده صنعت از کل تولید ناخالص داخلی طی 50 سال 1338 تا 1358 یک نسبت تقریباً ثابت بوده اما از سال 80 به بعد شاهد کاهش این سهم هستیم به گونه‌ای که از حدود 20 درصد در سال 80 به حدود 15 درصد در سال 93 کاهش یافته است. معنای آماری این اعداد این است که هر قدر از سال 80 فاصله گرفته‌ایم، ثروت ایجاد شده در بخش صنعت کاهش یافته است.

موجودی خالص سرمایه تشکیل شده نیز همین روند را تایید می‌کند. بنابر آمار بانک مرکزی سهم صنعت از موجودی خالص سرمایه طی سال‌های 53 تا 91 به زیر 10 درصد رسیده و از سوی دیگر سهم مستغلات به بالای 50 درصد افزایش یافته است.

تمامی این آمارها نشان می‌دهند ریشه مشکلاتی مانند آنچه اکنون صنعت کشور با آن دست به گریبان است بیش از هر چیز محصول سردرگمی در راهبرد و اهداف است. ابهاماتی که باعث شدند با گذشت سه دهه از انقلاب اسلامی هنوز این پرسش مطرح باشد که اساساً ایران باید کشوری صنعتی باشد؟ یا تمرکز منابع باید بر ایجاد ثروت و تولید ناخالص داخلی از سایر حوزه‌ها مانند خدمات، بازرگانی و... باشد؟

اکنون فرصتی تازه ایجاد شده است؛ لغو تحریم‌ها و تدوین برنامه ششم توسعه. مسئولان، کارشناسان و بخش خصوصی کشور این فرصت تاریخی را غنیمت بدانند و تلاش کنند یک بار برای همیشه با تدوین برنامه‌ای متناسب با شرایط اقتصادی پس از تحریم‌ها و با در نظر گرفتن اصول تاب‌آوری اقتصاد، نقطه پایانی بر سرگردانی‌ها و نقطه آغازی بر رشد سریع توسعه بگذارند.

***************************************

روزنامه خراسان**

انقلاب چاقوها، انتفاضه اي از جنس ديگر/دکترعليرضا رضاخواه

ديروز "روز خشم" مردم فلسطين بود، هزاران تن از ساکنان فلسطين از غزه تا کرانه باختري به دعوت گروه هاي جهادي به خيابان ها آمده و بر تداوم موج اعتراضات اخير تاکيد کردند. اعتراضاتي که از 3 هفته پيش از شهر اشغالي قدس آغاز و موج آن به کرانه باختري و سپس به اراضي اشغالي 1948رسيد و تاکنون 36 شهيد و بيش از هزار زخمي به دنبال داشته است. برخي از تحليل گران اين روزها از " انتفاضه سوم "در فلسطين سخن مي گويند اين درحالي است که برخي ديگر هنوز درباره اينکه آيا مي توان نام انتفاضه سوم بر رخدادهاي جديد و جاري در سرزمين هاي اشغالي فلسطين گذاشت، ترديد دارند و اين تحولات را مرحله پيش از انتفاضه و مقدمه آن مي دانند. اما انتفاضه چيست؟ آيا قيام اخير مردم فلسطين را مي توان انتفاضه اي جديد دانست؟ شباهت ها و تفاوت هاي اعتراضات اين روزهاي فلسطين با دو انتفاضه پيشين کدام است؟ يادداشت پيش رو تلاشي براي پاسخ به پرسش هاي فوق است.

انتفاضه چيست؟

انتفاضه از نظر لغوي يعني جنبش و لرزش و حرکتي که همراه با نيرو و سرعت باشد تا پيش از قيام مردم فلسطين در سال 1987 ميلادي واژه انتفاضه فقط در کتاب هاي لغت يافت مي شد ولي قيام مردم فلسطين، کلمه انتفاضه را به بخشي از ادبيات سياسي جهان تبديل کرد و آن را با تاريخ و سرنوشت فلسطين گره زد. انتفاضه معني جديدي پيدا کرد: " رفتار و عملکرد معترضانه، شجاعانه و مستمر مردم غيرمسلح فلسطين در قبال رژيم صهيونيستي، قيام انتفاضه و انقلاب از نظر مفهومي دو واژه نزديک به هم هستند، در واقع مقدمه هر انقلابي قيام مي باشد. "

انتفاضه اول: انقلاب سنگ

انتفاضه اول نتيجه نخستين قيام فراگير مردم فلسطين در 3 دهه اخير بود. اين قيام در ۱۸ آذر ۱۳۶۶ (پاييز ۱۹۸۷) بعد از اين که يک راننده صهيونيست در جنوب غزه کارگران فلسطيني را تعمدا زير گرفت و به قتل رساند آغاز شد و به تدريج به کرانه باختري رود اردن سرايت کرد. اين قيام به دليل استفاده مردم از سنگ، انقلاب سنگ نام گرفت و انتفاضه اول به نام «انتفاضه بزرگ» هم معروف است که متعاقباً با عمليات شهادت طلبانه راه تکامل خود را پيمود. انتفاضه اول انتفاضه در سال ۱۹۹۱ميلادي آرام شد و با امضاي قرارداد اسلو بين اسرائيل و سازمان آزادسازي فلسطين به پايان رسيد. بر حسب آمارها حدود ۳۰۰۰ فلسطيني در خلال حوادث انتفاضه اول به دست ارتش اسرائيل به شهادت رسيدند.

انتفاضه دوم: انتفاضه الاقصي

انتفاضه دوم در اعتراض به ديدار تحريک آميز آريل شارون رئيس وقت حزب ليکود از مسجد الاقصي در سال 2000 ميلادي آغاز شد. تحليل گران شکست مذاکرات سازش را به عنوان يکي از عوامل زمينه ساز انتفاضه دوم معرفي مي کنند. برخي خروج و عقب نشيني صهيونيست ها از نوار غزه را دستاورد انتفاضه دوم مي دانند. نشست شرم شيخ در سال 2005 پايان انتفاضه دوم بود. در جريان انتفاضه دوم نيز بيش از 3000 فلسطيني به شهادت رسيدند.

انتفاضه اي از جنس ديگر

آن چه اين روزها در فلسطين در حال رخ دادن است در يک دهه گذشته بي نظير است. واقعيت اين است که در حال حاضر يک انتفاضه به تمام معنا در فلسطين جريان دارد، انتفاضه اي که با وجود شباهت هاي زمينه اي تفاوت هاي ساختاري با انتفاضه هاي قبلي دارد. زمينه ها و عواملي که باعث شکل گيري انتفاضه هاي اول و دوم در سال هاي 1987 و 2000ميلادي شدند کماکان در سرزمين هاي اشغالي وجود دارند . انتفاضه اول زماني در غزه آغاز شد که هنوز اين منطقه تحت اشغال مستقيم رژيم صهيونيستي قرار داشت و همين وضعيت در حال حاضر بر کرانه باختري و شرق بيت المقدس حاکم است و اين نشان مي دهد که بين ادامه اشغالگري و منشاء قيام مردم فلسطين ارتباط مستقيم وجود دارد. همچنين انتفاضه دوم در اعتراض به ديدار تحريک آميز آريل شارون رئيس وقت حزب ليکود از مسجد الاقصي آغاز شد، يعني همان جايي که جرقه اعتراضات اخير نيز زده شد. سه هفته پيش هنگامي که يهوديان خود را براي عيد سايبان بندي يهودي آماده مي کردند دولت رژيم صهيونيستي تلاش کرد طرح تقسيم بندي زماني مسجد الاقصي را که سال گذشته در کنست اين رژيم مصوب شده بود اجرايي کند. طرح مذکور شامل دو بخش تقسيم بندي زماني و مکاني بود که نتانياهو قصد داشت بخش زماني آن را اجرايي کند براساس آن طرح يهوديان از ساعت 7تا 11 صبح و 13:30 تا 14:30 عصر به مسجد الاقصي وارد مي شدند و مسلمانان در اين زمان حق ورود به مسجد الاقصي را نداشتند. اجراي اين طرح موجب خشم مسلمانان شد و اعتراضات جديد را رقم زد. از طرف ديگر اگر شکست مذاکرات سازش را به عنوان يکي از عوامل زمينه ساز انتفاضه دوم بدانيم که بنا بود تشکيل دولت فلسطيني را تا سال 1997 به ارمغان بياورد اين عامل کماکان به قوت خود باقي است. اگر به شرکت کنندگان در اين انتفاضه بنگريم، در مي يابيم که تمام کساني که عليه رژيم صهيونيستي تظاهرات و قيام کردند، در سنين بين 13 الي 23 سال هستند. اين نسل در سايه حکومت تشکيلات خودگردان و توافق نامه اسلو بزرگ شدند و ناکامي هاي ملت فلسطين را مشاهده کردند، بنابراين اکنون اين جوانان عليه اين شرايط سخت و غير قابل قبول دست به قيام زدند. ملت فلسطين به اين نتيجه رسيده است که مذاکرات 22 ساله با رژيم صهيونيستي نتيجه اي جز توسعه شهرک سازي و يهودي سازي اراضي فلسطيني و افزايش وحشي گري شهرک نشينان صهيونيست نداشته است.

با اين حال آن چه انتفاضه سوم را از دو انتفاضه قبلي متمايز مي سازد خود جوش بودن و عدم وابستگي تشکيلاتي است. انتفاضه سوم توانسته يک بسيج مردمي گسترده را شکل بدهد بدون اين که بخواهد بر يک تشکيلات جهادي و يا سياسي خاص تکيه کند. در اين انتفاضه فقط اعضاي گروه هاي مقاومت فلسطين حضور ندارند بلکه تمامي آحاد ملت فلسطين مشارکت دارند. وجه مشخصه ديگر انتفاضه سوم تداوم عمليات هاي فردي در قدس، کرانه باختري ، اراضي 1948 و مرز غزه است. جوانان فلسطيني اين بار از چاقو براي مبارزه تن به تن با صهيونيست ها استفاده مي کنند، امري که باعث شده انتفاضه سوم را انقلاب چاقوها بنامند، صهيونيست ها در پژوهش هاي راهبردي خود از عاملان اين عمليات ها با عنوان "گرگ هاي تنها" ياد مي کنند که جداي از معناي توهين آميز آن، از خودجوش بودن اقدامات فلسطيني ها حکايت دارد. انتفاضه سوم برخلاف دو انتفاضه قبلي به دلايل متعدد متاسفانه تاکنون نتوانسته توجه مردم و رسانه هاي منطقه و کشورهاي مسلمان را به خود جلب کند. اين روزها کشورهاي عربي چون فلسطين، سوريه و عراق که حامي سنتي مقاومت بوده اند ، درگير فتنه تکفيري ها هستند و کشورهايي چون ترکيه، عربستان و قطر هم به جاي حمايت از مردم مظلوم فلسطين به دنبال ايجاد ائتلافي منطقه اي با صهيونيست ها.با توجه به آن چه گفته شد از هر نظر که به تحولات و خيزش هاي جديد در فلسطين نگاه شود نشانه ها و عوامل انتفاضه جديد را مي توان در آن مشاهده کرد و در چنين وضعيتي مي توان گفت بسترهاي انتفاضه و قيام جديد در فلسطين کاملا مهياست و عملا آغاز شده اما استمرار و شدت و ضعف آن تابعي از برخي متغيرهاي داخلي از جمله کنار گذاشتن برخوردهاي محافظه کارانه از سوي گروه هاي فتح و حماس و همراهي آنها با خيزش هاي جديد و يا متغيرهاي خارجي همچون سرنوشت تحولات منطقه خواهد بود .

***************************************

روزنامه ایران**

بازی خطرناک با اعتبار مجلس/عزت الله یوسفیان ملا

در پی تصویب طرح اجرای برجام در مجلس شورای اسلامی برخی نمایندگان به همراه برخی رسانه‌ها به نظر می‌رسد کمر همت به زیر سؤال بردن اصول تعریف شده پارلمانی و قانونی بسته‌اند. در بررسی طرح یاد شده و بویژه بررسی جزئیات آن شاهد بودیم که مخالفان بیش از 200 پیشنهاد مطرح کرده بودند. 200 پیشنهاد برای طرحی با 5- 4 ماده به هیچ وجه طبیعی نیست و نشان از آن دارد که برخی همکاران ما برنامه و هدفی خاص را دنبال می‌کردند. بر اساس آیین نامه برای بررسی هر پیشنهاد علاوه بر پیشنهاد دهنده یک موافق و مخالف باید صحبت کند و سپس رأی‌گیری شود. حالا تصور کنید که بررسی 200 پیشنهاد با این کیفیت چه وقتی از مجلس را به خود اختصاص می‌داد و بیراه نیست که گفته شود در آن صورت بررسی برجام چه بسا به مجلس دهم هم نمی‌رسید. با وجود این همکاران ما که انتقاداتی نسبت به توافق هسته‌ای داشتند نقطه نظراتشان را بیان کرده بودند و افکار عمومی هم در جریان موضعگیری آنها قرار گرفت. بنابراین حقی از کسی در مجلس ضایع نشده است. نکته مهمتر اینکه مبنای تصویب در پارلمان رأی اکثریت است. عدد و رقم تعیین کننده تصمیمات مهم در مجلس است. این مناسبات هم بر گرفته از قانون اساسی به عنوان میثاق ملی است که شرح وظایف و اختیارات هر کدام از قوا را تعیین کرده است. قانونگذار آنقدر نسبت به جایگاه مجلس اهتمام داشته که مقرر کرده است تا دو سوم نمایندگان حضور نداشته باشند اصلاً جلسات رسمیت نمی‌یابد. اقلیت و اکثریت هم از دل همین عدد و رقم هاست که شکل می‌گیرد. آنچه مشخص است طرح مورد انتقاد با رأی قابل توجه اکثریت تصویب شده و مورد تأیید شورای نگهبان هم قرار گرفته است. مهر تأیید شورای نگهبان خود نیز نشانگر آن است که اکثریت همکاران من در مجلس در بررسی طرح یاد شده همه زوایا و جوانب را در نظر داشته و مهمتر اینکه در راستای خواست و مطالبه مردم حرکت کردند.

نمایندگان محترم حق اظهار مخالفت دارند کما اینکه در بیان این مخالفت دریغ نکردند و گاه از شیوه‌های نامتعارف هم بهره بردند که در جای خود قابل تأمل است. اما ملاک، رأی اکثریت است و حالا همه ما باید در مسیر اجرای مصوبه مجلس که تبدیل به قانون شده است، کوشا باشیم. زیر سؤال بردن اصل پذیرفته و قانونی اقلیت و اکثریت در حقیقت به معنای زیر سؤال بردن جایگاه مجلس است که اگر این اتفاق رخ دهد اصطلاحاً سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.

به هر حال آنچه در روزهای اخیر به چشم می خورد بازی خطرناکی است که جمعی با اعتبار و مشروعیت مجلس آغاز کرده اند، غافل از اینکه به چالش کشیدن جایگاه رفیع مجلس مصداق نشستن بر شاخه و بریدن بنیان نهال حکومت است.

***************************************

روزنامه جام جم **

«عماد»، داد کدخدا را درآورد / دکتر مراد عنادی

آمریکا آزمایش موشک عماد را نقض قطعنامه ١٩٢٩شورای امنیت دانست و از ایران انتقاد کرد. همین موضع را فرانسه با دنباله‌روی از آمریکا تکرار کرد.

در جریان بحران کریمه جان کری، وزیر خارجه آمریکا روس‌ها را متهم کرد که مقامات روسی در قرن نوزدهم بسر می‌برند و سیاست‌های قرن نوزدهمی را دنبال می‌کنند در حالی که معادلات جهانی عوض شده است. اینک باید به مقامات آمریکا و فرانسه که در حال موعظه و خط و نشان کشیدن برای ایران هستند، یادآوری کرد شما بیشتر از بقیه در گذشته به سر می‌برید و همچنان براساس معادلات قرن نوزدهم می‌اندیشید و رفتار می‌کنید در حالی که دنیا در هزاره سوم و در فضای دیگری به سر می‌برد. با این مقدمه درباره واکنش آمریکا و فرانسه نسبت به آزمایش موشکی ایران، یادآوری چند نکته دارای اهمیت است:

نخست این‌که، واکنش این دو کشور به آزمایش موشکی ایران که جنبه دفاعی داشته، مصداق آشکار دخالت در سیاست‌های دفاعی ایران به شمار رفته بی‌احترامی به اصل برابری حاکمیت دولت‌ها بر اساس منشور ملل متحد محسوب می‌شود.

دوم این که، باید به آمریکا و فرانسه که این قدر سنگ صیانت از قطعنامه‌های شورای امنیت را به سینه می‌زنند، یادآوری کرد چرا نسبت به نقض آشکار قطعنامه‌های شورای امنیت توسط رژیم صهیونیستی و عربستان سکوت اختیار کرده به آنها در خصوص قتل‌عام هدفمند مردم مظلوم فلسطین و یمن واکنش نشان نمی‌دهند.

سوم این‌که، پاریس و واشنگتن با رجوع به حافظه تاریخی خود باید به‌یاد آورند که جمهوری اسلامی ایران در مقطع تصویب قطعنامه ١٩٢٩ شورای امنیت سازمان ملل متحد در خرداد ١٣٨٩ آن را نامشروع دانسته و رد کرد. ضمن این‌که به موجب برجام و قطعنامه 2231 شورای امنیت و عوض شدن فضا ارجاع مجدد به قطعنامه ١٩٢٩ بیانگر جرزنی سیاسی و زنده نگاه داشتن سیاست دبه کردن است،خصوصا این که با بوق و کرنا اعلام شد با تصویب قطعنامه 2231 شش قطعنامه قبلی شورای امنیت بر ضد ایران لغو می‌شود.

و دست آخر این‌که به آمریکا و فرانسه که ادعای کدخدایی بر دنیا را دارند و آزمایش عماد داد آنها را درآورد بایستی توجه داد برای اعتراض به سیاست‌های آمریکا و فرانسه به خاطر دخالت‌های بدون مجوز شورای امنیت‌شان در سوریه و برخی کشورهای شمال آفریقا و ترویج تروریسم، کشتار غیرنظامیان در افغانستان، پاکستان و یمن با هواپیماهای بدون سرنشین و سابقه تولید، آزمایش و انباشت سلاح‌های مرگبار هسته‌ای به‌ویژه آزمایش‌های هسته‌ای فرانسه در اقیانوس اطلس که فریاد نهادهای مدافع محیط‌زیست و صلح‌دوستان را بلند کرد، اما پاریس خود را به نشنیدن زد به کدام قطعنامه یا قطعنامه‌ها باید استناد کرد، آیا آمریکا و فرانسه اصلا برای سازمان ملل متحد مرجعیت و جایگاهی قائل هستند؟

***************************************

روزنامه وطن امروز **

تسلط شیطان/حجت‌الاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی

دیدیم که عُجب دین ما را از بین می‌برد، زیرا هر کردار نیکویی که انجام داده‌ایم، بی‌اثر می‌کند. امام صادق صلوات‌الله علیه می‌فرمایند: «إِنَ‏ الرَّجُلَ‏ لَیُذْنِبُ‏ الذَّنْبَ‏ فَیَنْدَمُ عَلَیْهِ وَ یَعْمَلُ الْعَمَلَ فَیَسُرُّهُ ذَلِکَ فَیَتَرَاخَى عَنْ حَالِهِ تِلْکَ فَلَأَنْ یَکُونَ عَلَى حَالِهِ تِلْکَ خَیْرٌ لَهُ مِمَّا دَخَلَ فِیهِ» [الکافی: 2/313] «مردی گناهی می‌کند و از آن پشیمان می‌شود و کار خوبی انجام می‌دهد و از آن خوشحال می‌شود. پس از حال شرمندگی بیرون می‌آید. اما اگر او در حال شرمندگی بود، به مراتب بهتر بود از حال سروری که در او پیدا شد». ما در پیشگاه خدا شرمنده باشیم بهتر است یا اینکه تصور کنیم طاعتی آورده‌ایم و خوشحال باشیم؟ پاسخ روشن است، اولیای الهی در کارهای خوب خود شرمنده بودند، حالا ما حداقل تمام عمر باید از کارهای بد خود در پیشگاه خدا شرمنده باشیم و اگر کار خوبی هم انجام دادیم، بدانیم و یقین داشته باشیم لطف و عنایت خدا بوده است، نه عمل ما؛ تا در دام عُجب گرفتار نشویم. خوب توجه کنیم که بندگی باید فقر و ذلت در پیشگاه حضرت حق بیاورد، اگرنه عبادت و بندگی نیست. بنابراین چه جای خوشحالی و سرور و بعد هم عُجب از کارهای خوبی که به ما نسبت می‌دهند!

این نکته هم از روایت استیفاد می‌شود که آن ‌که گناه می‌کند و از گناه خود پشیمان می‌شود و توبه می‌کند، در پیشگاه خدا شرمنده است. به دلیل این حالات، خدا او را پاک می‌کند. اما آن ‌که عبادت کرد و عُجب گرفت، فاسق شده است و از جرگه بندگی بیرون آمده است.

اما امام صادق علیه‌السلام داستانی از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم نقل می‌کند که بسیار پرمعنی و دقیق است. داستان ملاقات ابلیس با حضرت موسی علیه‌السلام؛ داستان را مرحوم کلینی [الکافی:2/ 314] نقل کرده است. روایت مشکلی است، زیرا در آن تمثیل وجود دارد و باید به تمثیل‌ها توجه کرد.

«بَیْنَمَا مُوسَی جَالِساً إِذْ أَقْبَلَ إِبْلِیسُ وَ عَلَیْهِ بُرْنُسٌ ذُو أَلْوَانٍ» «موسی نشسته بود، ابلیس به نزد او آمد، در حالی که بر سر او کلاهی عریض و طویل و رنگارنگ بود.» یعنی شیطان بر موسی تمثل پیدا کرد، او برای اولیای الهی تمثل پیدا می‌کند اما نفوذ ندارد ودر ماها نفوذ دارد و تمثل ندارد! «فَلَمَّا دَنَا مِنْ مُوسَى خَلَعَ الْبُرْنُسَ وَ قَامَ إِلَى مُوسَى فَسَلَّمَ عَلَیْهِ» «وقتی نزدیک موسی رسید، کلاه را برداشت و نزد موسی ایستاد و بر او سلام کرد.» منظور از «بُرنس» (کلاه عریض و طویل رنگارنگ) انواع حیله‌ها و وسوسه‌های شیطان است. حضرت موسی چون معصوم است، ابلیس مجبور است کلاه نیرنگ و فریب را از سربردارد و مجبور است به او سلام و اعلام کند که من به تو راهی ندارم و نمی‌تواند در نزد او بنشیند، بلکه باید به احترام ایستاده باشد، این مقام عصمت است. اما در مقابل ما، هم کلاه برسر دارد و هم بر ما بلا می‌آورد و هم بر ما سوار می‌شود! «فَقَالَ لَهُ مُوسَى: مَنْ أَنْتَ؟» «موسی پرسید: تو کیستی؟» «فَقَالَ: أَنَا إِبْلِیسُ» «او گفت: من ابلیس هستم.» «قَالَ: أَنْتَ فَلَا قَرَّبَ اللَّهُ دَارَکَ‏» «موسی گفت: تو هستی! خدا به تو منزلت و کرامت ندهد!» این نفرین است. «قَالَ: إِنِّی إِنَّمَا جِئْتُ لِأُسَلِّمَ عَلَیْکَ لِمَکَانِکَ مِنَ اللَّهِ» «ابلیس گفت: من آمده‌ام به تو به دلیل مکانتی که نزد خدا داری، سلام کنم.» ملاحظه می‌فرمایید، به مکانت و عصمت موسی اعتراف دارد. رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله و سلم فرمودند: «فَقَالَ لَهُ مُوسَى: فَمَا هَذَا الْبُرْنُسُ؟» «این کلاه چیست؟» «قَالَ: بِهِ أَخْتَطِفُ قُلُوبَ بَنِی آدَمَ‏» «ابلیس گفت: با آن دل‌های فرزندان آدم را می‌ربایم.» توجه کنیم، مرکز حمله شیطان قلب ما است. او قلب ما را که محل تجلی خداست، از ما می‌رباید. قلب که رفت، همه وجود ما رفته است، هم ذهن ما و هم اندیشه‌های ما و هم زبان و گوش و چشم ما رفته است و شیطان جای آن نشسته است. خطر را احساس می‌کنیم؟ «فَقَالَ مُوسَى: فَأَخْبِرْنِی بِالذَّنْبِ الَّذِی إِذَا أَذْنَبَهُ ابْنُ آدَمَ اسْتَحْوَذْتَ عَلَیْهِ» «مرا خبر بده، چه گناهی است که فرزندان آدم انجام می‌دهند و تو بر آنان تسلط پیدا می‌کنی؟» سوال مهمی است. معلوم است که برخی گناهان موجب تسلط شیطان بر ما می‌شود. «قَالَ: إِذَا أَعْجَبَتْهُ نَفْسُهُ وَ اسْتَکْثَرَ عَمَلَهُ وَ صَغُرَ فِی عَیْنِهِ ذَنْبُهُ» «ابلیس گفت: هنگامی که بر خودش عُجب می‌گیرد، از کارهای خودش خوشش می‌آید و کارهایش را زیاد می‌پندارد و گناهانش در چشمانش کوچک شمرده می‌شود.» تسلط شیطان در عُجب است. یعنی عُجب کار ما را می‌سازد.

داستان موسی و ابلیس تمام شد، اما پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم ادامه می‌دهد. «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- لِدَاوُدَ: یَا دَاوُدُ بَشِّرِ الْمُذْنِبِینَ وَ أَنْذِرِ الصِّدِّیقِینَ» «خداوند به داوود فرمود: داوود! به گناهکاران بشارت بده و صدیقان را بیم ده.» «قَالَ: کَیْفَ أُبَشِّرُ الْمُذْنِبِینَ وَ أُنْذِرُ الصِّدِّیقِینَ؟» «داوود عرض کرد: چگونه گناهکاران را بشارت دهم و صدیقان را بیم دهم؟» قاعده این است که گناهکاران را بیم دهند و صدیقان را بشارت، اما چرا برعکس؟ «قَالَ: یَا دَاوُدُ بَشِّرِ الْمُذْنِبِینَ أَنِّی أَقْبَلُ التَّوْبَةَ وَ أَعْفُو عَنِ الذَّنْبِ وَ أَنْذِرِ الصِّدِّیقِینَ أَلَّا یُعْجَبُوا بِأَعْمَالِهِمْ فَإِنَّهُ لَیْسَ عَبْدٌ أَنْصِبُهُ لِلْحِسَابِ إِلَّا هَلَکَ» «فرمود: داوود! گناهکاران را بشارت بده که من توبه را می‌پذیرم و از گناهان در می‌گذرم و صدیقین را بیم بده که مبادا به کارهای خود عُجب بورزند که بنده‌ای نیست که حساب برای او برپا شود، مگر اینکه هلاک شود.» اینگونه نیست که کارهای خوب موجب نجات باشد، زیرا خدا توفیق و ابزار انجام کارهای خوب را داده است و نجات تنها در لطف و رحمت خداست و دیگر جایی برای عُجب باقی نمی‌ماند.

***************************************

برچسب اخبار
نام:
ایمیل:
نظر: