صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

سیاسی >>  امام و رهبری >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۰۶ آبان ۱۳۹۴ - ۱۷:۴۲  ، 
شناسه خبر : ۲۸۳۲۴۶
اسلام تحول آفرين در ديدگاه رهبري با توجه به سه شاخص معنويت، عقلانيت و عدالت ارزيابي مي‌شود و نيز با توجه به اصول و مباني خود با اسلام متحجر و اسلام ليبرال تفاوت‌هاي اساسي پيدا مي‌کند
پایگاه بصیرت / حسن خدادي

پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي / حسن خدادي / امروزه در پنداشت همگاني، رمز پيروزي ملتها وحکومتها در سبک رهبري آنها است. بر اين اساس، در چنين شرايطي هدايت نيروها در جهت اهداف وآرمان ملت و امت، همسو کردن هدف هاي فردي آنان با هدف هاي  ديني و ملي، تفهيم و تفهم متقابل، ايجاد انگيزه جز از طريق رهبري در اعمال مديريت امکان پذير نيست. به عبارت ديگر، در يک جمله مي توان گفت که شرايط و ملاحظات مزبور سبک رهبري را در راهبري انقلاب به کليه ارکان نظام ديکته مي نمايد . به زعم ما، ميان رهبري و مديريت تمايز مهمي وجود دارد; رهبري ماهيتا مفهومي وسيع تر و متفات تر از مديريت است. رهبري يک امر معنوي، الهي و تعهدي است; رهبري يک نقش الهي و انساني است. به عبارت روشن تر، رهبري نيازهاي معنوي و انساني يک امت و ملت را برمي‌آورد، ولي مديريت ابزارهاي مادي و تکنيکي افزايش توليد و رفع نيازهاي مصرفي انسان ها را در کشور شامل مي شود.

رهبري، آن توان و برجستگي ويژه اي که هماهنگي لازم را ايجاد مي کند، مشکلات پيش آمده را از سر راه بر مي دارد، ضعف ها را تقليل و قوت ها را افزايش مي دهد . به طور خلاصه مي توان چنين برداشت کرد که رهبري بسيار متفاوت از مديريت است; زيرا رهبري علاوه بر اينکه ميتواند نظام تمايلات عمومي، نظام انديشه و بالاخره نظام رفتار عيني مجموعه انساني تحت رهبري خود را به صورت منسجم و هماهنگ به منظور تحقق اهداف ملي هدايت نمايد، مي‌توان گفت که مهمتر از آن؛ منصبي الهي است. در يک جمله بايد گفت که رهبري، ايمان و تخصص را در خارج از ذهن با يکديگر در آميخته، به آن نمود عيني مي بخشد.

رهبري فکري تحول برانگيز، در ايجاد رويکرد عملي قيام و خيزش عليه نظام سلطه، يکي از کليدي‌ترين نقش‌ها را ايفا کرده است. در زماني که نظام سلطه جهاني، سيطره فکري – فرهنگي و سياسي - اقتصادي خود رابر جهان گسترده و تحميل کرده و تمامي مکاتب جهاني در مقابل نظام سلطه استکباري به زانو درآمده اند، امام خامنه اي توانست با راهبردهاي عملي و با راهبري اسلام اصيل، و تغيير نگرش نسبت به اسلام، انسان و جامعه، هم در بعد نظري و هم در بعد عملي، نظام سلطه را با چالش هاي اساسي روبرو کند.

يکي از موارد مهم انديشه سياسي امام خامنه اي اصول بينشي ايشان مي‌باشد که از عناصر تحول‌برانگيز و انقلاب‌ساز محسوب مي‌شوند. آيا مباني بينشي اسلام در برانگيختن فرد يا جامعه مسلمان براي «اصلاح» و يا رويارويي با کاستي‌ها، ستم‌ها، تبعيض‌ها و ايجاد روحيه انقلابي و تحول‌گرا تأثيرگذار بوده است؟ بررسي ديدگاه‌هاي مقام معظم رهبري نشان دهنده تأثيرگذاري اصول و مباني بينشي در شکل‌گيري تمامي تحولات مي‌باشد. نگرش به اسلام، انسان و جامعه، تعيين کننده راهبردهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي، نظام اسلامي مي‌باشد. عوامل بينشي از متغيرهاي خيلي مهم و تعيين کننده در خيزش مسلمين عليه نظام سلطه محسوب مي‌شوند.

 

انواع الگوهاي رهبري

رهبري يکي از مفاهيم بنيادين اداره جامعه بوده و با تحولات اجتماعي همراه  است زيرا بيان نظم و اداره هر جامعه و تحقق وپيگيري اهداف وآرمانهاي يک ملت و امت بر مبناي آن بنا نهاده شده است. بدون رهبري پيش بردن اهداف اجتماعي و رسيدن به نتيجه مطلوب يا ممکن نبوده و يا بسيار دشوار خواهد بود.. لذا شناسايي و بررسي انواع سبک هاي رهبري از ضرورت و اهميت خاصي برخوردار است. در علم مدرن انواع سبکهاي رهبري عبارتند از: رهبري کاريزماتيک، رهبري تحول آفرين، رهبري استراتژيک، رهبري فرهمند،رهبري اثر بخش، رهبري خدمتگزار مي باشد . در مقاله پيش رو با توجه به محدوديت حجم نوشتارات الکتروني، سعي در بررسي فقط يکي از اين انواع سبک هاي رهبري داريم تا رهبري فوق العاده هوشمندانه امام خامنه اي در راهبري انقلاب اسلامي مشخص گردد.

 

رهبري تحول آفرين

رهبري تحول آفرين فرايند نفوذ آگاهانه در افراد يا گروه ها براي ايجاد تغيير و تحول ناپيوسته در وضع موجود و يا کارکرد هاي سازمان به عنوان يک کل است.رهبران تحول آفرين از طريق گفتار و کردارشان کل جامعه را متحول مي کنند و نفوذ زيادي روي پيروانشان دارند.

رويکرد تغييرات بنيادي و تحول بر خلاف رويکرد تغييرات تدريجي که در آن حوزه و قلمرو هر تغيير در هر مقطع زماني تنها محدود به بهبود وضعيت بخشي از بخش هاي مختلف و يا اصلاح رويه اي از رويه هاي گوناگون سازماني مي باشد، آنچنان فراگير و دامنه دار است که موجب مي شود کل شاکله و شالوده سازمان در برهه کوتاهي از زمان به صورت فشرده و توامان با يکديگربر اساس نوعي  تفکر و منطق جديد که نشات گرفته از  چشم انداز و راهبرد نوين  سازمان مي باشد، دسنخوش تغييرات بنيادي قرار گيرد. دستاورد اينگونه تغييرات به گونه اي است که سرانجام مزيت هاي راهبردي جديدي به مراتب فراتر از توانمندي هاي متعارف سازمان براي رويارويي با چالش آينده و غلبه بر مشکلات فزاينده کنوني به منصه ظهور خواهد رسيد و چهره جديدي از سازمان که بيانگر شخصيت و فرهنگ جديد آن مي باشد، پا به عرصه وجود خواهد گذاشت. با عنايت به مفهوم سبک رهبري تحول آفرين، يکي از ويژگي هاي اصلي رهبران تحول آفرين نفوذ مطلوب )کاريزما) است.

 

الف) اسلام تحول آفرين

از ديدگاه امام خامنه اي اسلام فقط منحصر در بخش‌هاي اعتقادي نيست بلکه در همه عرصه هاي مورد نياز انسان معاصر مدعي پاسخگويي مي‌باشد. علم، فرهنگ، سياست و اقتصاد، جامعيت اسلام شامل بعد فردي و اجتماعي مي‌باشد.معظم له به عنوان فقيه و اسلام‌شناس متأخري که با توجه به شناخت و تسلطش بر مباني عقلي و نقلي دين اسلام، قرائت جديدي از اسلام ارائه نمود و اسلام را دين و آييني معرفي کرد که به تمام ابعاد وجودي انسان توجه داشته و آنچه که بشر براي نيل به سعادت محتاج آن بوده است را ارائه کرده است. از ديدگاه ايشان، اسلام قادر به ايجاد تغيير و تحول همه جانبه فردي و اجتماعي در بخش هاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي مي‌باشد. عنصر اسلام به عنوان مهمترين عامل تحول و تغيير و نيز خيزش عليه نظام سلطه جهاني محسوب مي‌شود. اين تغيير و تحول علاوه بر اينکه روحي است بلکه در تمامي ابعاد فرهنگي، اقتصادي و سياسي زندگي مادي انسان ها تأثيرگذار مي‌باشد.

نگرش به اسلام اصيل، افق‌هاي تازه‌اي به روي بيداري اسلامي باز کرده است. گفتمان اسلام يکي از کليدي‌ترين نقش‌ها را در بيداري اسلامي ايفا مي‌کند:«خوشبختانه امروز در سطح منطقه، گفتمان اسلام، گفتمان پيروي از معارف اسلامي و احکام اسلامي و شريعت اسلامي، شده گفتمان غالب.» [بيانات مقام معظم رهبري در ديدار مسئولين استان کرمانشاه در تاريخ 28 /7/1390]

 اسلام تحول آفرين در ديدگاه رهبري با توجه به سه شاخص معنويت، عقلانيت و عدالت ارزيابي مي‌شود و نيز با توجه به اصول و مباني خود با اسلام متحجر و اسلام ليبرال تفاوت‌هاي اساسي پيدا مي‌کند: «ما از اسلام دفاع مي‌کنيم. اما منظور ما از اسلام چيست؟ اسلامِ ما با اسلام متحجر از يک‌سو و اسلام ليبرال از سوي ديگر، در اصول و مباني کاملًا متفاوت است. ما هم اين را رد مي‌کنيم و هم آن را. اسلام ما اسلامي است متکي به معنويت، عقلانيت و عدالت‌؛ اين سه شاخص عمده در آن هست. ما از معنويت به هيچ عنوان صرف‌نظر نمي‌کنيم؛ روح و اساس کار ما معنويت است. عقلانيت مهم‌ترين ابزار کار ماست؛ عقل را به کار مي‌گيريم ...» [حديث ولايت، بيانات، سال‌1383،ص: 111]

نوع نگرش به اسلام، در ايجاد رويکرد تحولي نسبت به انسان و جامعه، به شناخت و معرفت نويني مي‌انجامد که از نظر زير بنايي با آنچه به عنوان معرفت در غرب اتفاق افتاده است در تضاد است. «نگاه اسلام به انسان، به علم، به زندگي بشر، به عالم طبيعت و به عالم وجود، نگاهي است که معرفت نويني را در اختيار انسان مي‌گذارد. اين نگاه، زيربنا و قاعده و مبناي تحقيقات علمي در غرب نبوده. تحقيقات علمي در غرب، در ستيز با آنچه آن را دين‌ مي‌پنداشتند، آغاز شده ...» [حديث ولايت،بيانات سال‌1383، ص : 220]

 از ديدگاه مقام معظم رهبري اسلام تحول آفرين، به عنوان يکي از عامل‌هاي کليدي تغيير و تحولات آينده و از جمله بيداري و خيزش عليه نظام سلطه خواهد بود.

 

ب) انسان تحول آفرين

يک بخش تحول، از خود انسان شروع مي شود که مقدمه‌اي براي رشد، تعالي و تکامل جامعه اسلامي است. از ديدگاه امام خامنه اي، در طي چندين قرن، تفکر و انديشه غربي توانسته بود انسان مسلمان را از خود اسلامي‌اش دور کند و انساني با تفکرات و آرمان‌هاي غربي بسازد. مقامعظماي ولايت اعتقاد دارند که بايد تلاش کرد تا انساني که با آموزه‌هاي غربي رشد کرده را به «انسان اسلامي» متحول کنيم. راه رهايي انسان‌ها از بي عدالتي‌ها و تبعيض‌هاي نظام سلطه اين است که خود و حقيقت را دريابند و به سوي خود حقيقي گام بردارند، اين مرحله، مقدمه‌اي براي تکامل و انقلاب و خيزش عليه ستمکاري ستمگران، استبداد و ديکتاتوري و عليه استکبار‌ورزي  است. اساس ديدگاه تحول‌گرانه رهبري را، باور انسان تشکيل مي‌دهد. در اين نگرش باور انسان بنيان تمام امور، در زمينه هاي فردي و اجتماعي مي‌باشد و از جمله بيداري محسوب مي شود.

انسان‌شناسي اسلامي يکي از مباني و ارکان فلسفه نظام سياسي اسلام مي‌باشد. از ديدگاه رهبري برجستگي‌هاي فکري و علمي يک جامعه، بايد در خدمت تعالي انسان باشد: «برجستگي‌هاي يک جامعه در زمينه‌هاي ذهني و فکري و علمي بايد در خدمت تعالي انسان قرار بگيرد.» [ بيانات مقام معظم رهبري درديدار نخبگان کرمانشاه: 26/7/ 1390]

ايشان با تبيين نگاه فلسفي ـ  اسلامي نسبت به انسان به بيان تفاوت‌هاي اساسي نگرش اسلامي و غربي در نگاه به انسان مي‌پردازند: «... انسان در الگو و نگاه اسلامي موجودي است هم طبيعي و هم الهي؛ دو بُعدي است؛ اما در نگاه غربي، انسان يک موجود مادي محض است و هدف او لذت‌جويي، کام‌جويي، بهره‌مندي از لذائذ زندگي دنياست، که محور پيشرفت و توسعه در غرب است؛ انسان سودمحور. اما در جهان‌بيني اسلام، ثروت و قدرت و علم، وسيله‌اند براي تعالي انسان...» (حديث ولايت، بيانات، سال 1386،ص:30-31)

از ديدگاه رهبري، نگرش اسلام به انسان از دو زاويه قابل بررسي مي‌باشد: 1. نگاه به انسان به عنوان فرد 2. نگاه به انسان به عنوان يک کل و مجموعه‌اي از انسان‌ها. (حديث ولايت، بيانات، سال 1386،ص:30-31)

ايشان در توضيح نگرش اوليه اسلام به انسان مي‌فرمايند: «... در يک جمله‌ي کوتاه مي‌شود گفت اين راه، عبارت است از مسير خودپرستي تا خداپرستي. انسان از خودپرستي به سمت خداپرستي حرکت کند ... مسئوليت فرد انسان در اين نگاه، اين است که اين مسير را طي کند. يکايک ما مخاطب به اين خطاب هستيم ... وظيفه‌ي هر فردي به عنوان يک فرد اين است که در اين راه حرکت کند ...» ( حديث ولايت، بيانات، سال‌1386، ص: 31-30)

نگرش ثانويه اسلام به انسان عبارتست از: «در زاويه‌اي ديگر در نگاه کلان، همين انساني که مخاطب به خطابِ فردي است، خليفه‌ي خدا در زمين معرفي شده؛ يک وظيفه‌ي ديگري به او واگذار شده و آن عبارت است از وظيفه‌ي مديريت دنيا. دنيا را بايد آباد کند ... يعني انسان در اين نگاه دوم، وظيفه دارد استعدادهاي دروني انسان را استخراج کند؛ خرد انساني، حکمت انساني، دانش انساني و توانائي‌هاي عجيبي که در وجود روان انسان گذاشته شده، که انسان را به يک موجود مقتدر تبديل مي‌کند. اين هم نگاه کلان است. ...»[ حديث ولايت، بيانات، سال‌1386، ص: 31-30]

نگرش اسلام به انسان(نگاه خرد و نگاه کلان) در زمينه سازي ايجاد تحول و تغيير و تکامل، داراي نقش اساسي  و تأثيرگذار مي‌باشد.(همان) بيداري و تحول فردي - اسلامي، مقدمه‌اي براي تحول اجتماعي به حساب مي‌آيد. که بيداري اسلامي نمود بارز آن است. خيزش‌ها و انقلاب‌ها عليه نظام سلطه يکي از نتايج تحول انساني - اسلامي محسوب مي‌شود که براي بشر «سنت لايتغير الهي» است. که عزم انسان رقم زننده تمامي تحولات و خيزش عليه نظام سلطه خواهد بود. ( ديدار با دانشجويان 18/08/1385)

 

ج) جامعه تحول آفرين

يکي از ويژگي‌هاي نگرش اجتماعي امام خامنه اي، برقراري تلازم بين نگرش اجتماعي ايشان با نگرش اسلامي مي‌باشد. از اينرو، مذهب اسلام از زمان به وجود آمدن توجه خاصي به اجتماع داشته است. اسلام به وجود آورنده سيستم و نظام خاص اجتماعي بوده است. سيستم اجتماعي اسلام متعرض نظام‌هاي اجتماعي موجود بوده و آنها را فاقد مبنا و کارآيي لازم مي‌دانسته است بحث ديگري که در نوع خود مهم است و در راستاي انديشه تحول‌گراي اجتماعي معظم له محسوب مي‌شود،رابطه اصل اعتقادي توحيد در مبارزات اجتماعي عليه قدرت‌هاي استبدادي و استعماري مي‌باشد.

از اينرو امام خامنه اي کوشيده است تا روند تحول اجتماعي و تأثيرگذاري اسلام اصيل بر روند زندگي مسلمين را گوشزد کند تا بتواند گوشه‌هايي از اسلام تحول آفرين را به امت اسلامي نشان دهد، تحول آفريني اسلام، موجب پيشرفت توامان مادي و معنوي اجتماع بشري و موجب تکامل اجتماعي مي‌شود که از بين برنده موانع و مشکلات اجتماعي خواهد بود. بنابراين تحول و تکامل نظام اجتماعي مسلمين با تغيير رويکرد نگرش به اسلام و تحول انساني همراه مي‌باشد که باعث به وجود آمدن حرکت، انقلاب و خيزش عليه نظام سلطه استکباري شيطاني، خواهد شد که جنبه‌هاي زندگي فرهنگي، اقتصادي و سياسي جامعه جهاني و امت اسلامي را تغيير خواهد داد.

در انديشه مقام معظم رهبري بعد از اينکه فرد خود را متحول کرد قدمي اساسي به سوي بيداري اجتماعي برخواهد داشت. تحول اجتماعي از ديدگاه مقام معظم رهبري داراي شرايط و ويژگي‌هاي خاصي است. اگر بخواهيم بيداري اسلامي را تشريح و تبيين کنيم بايد به تحليل واژگاني ايشان از تحول، رکود، ثبات و آنارشيسم(هرج و مرج)، دقت کرد. ويژگي‌هاي و شاخص‌هاي جامعه متحول از ديدگاه مقام معظم رهبري عبارتند از:

1. ضرورت تحول اجتماعي و عدم مقابله با آن

2. تحول در مقابل رکود اجتماعي قرار مي گيرد. «... نقطه‌ي مقابل تحول، رکود است.»)ديدار با دانشجويان 18/08/1385)

3. فرق رکود اجتماعي با ثبات اجتماعي بعضي‌ها اين دو را باهم اشتباه مي‌گيرند.(يعني رکود را همان ثبات اجتماعي لحاظ مي‌کنند.) «بعضي اين‌ها را غلط مي‌فهمند و اشتباه معنا مي‌کنند. بعضي رکود را با ثبات اجتماعي اشتباه مي‌کنند. رکود، بد است؛ ثبات اجتماعي خوب است. بعضي خيال مي‌کنند که رکود يعني ثبات اجتماعي.») ديدار با دانشجويان 18/08/1385)

4. فرق تحول اجتماعي با آنارشيسم( بعضي‌ها تحول را با آنارشيسم و هرج و مرج طلبي اشتباه مي‌گيرند. «تحول را هم بعضي با آنارشيسم و هرج و مرج و هر چي به هر چي بودن، اشتباه مي‌کنند. اين اشتباهات موجب شده است که يک عده‌اي که طرفدار ثبات اجتماعي‌اند، با هر تحولي مخالفت کنند؛ به خيال اينکه اين تحول، ثبات را به هم مي‌زند. از طرف ديگر، کساني که خيال مي‌کنند هر تحولي به معناي ساختار شکني و شالوده‌شکني و زير سؤال بردن همه‌ي اصالت‌هاست.»( ديدار با دانشجويان 18/08/1385)

5. تحول‌طلبي اجتماعي با حفظ ريشه‌ها و اصالت‌ها(هويت ملي - اسلامي) اساس تحول و پيشرفت در جوامع اسلامي به واسطه تعاليم اسلامي صورت مي پذيرد.( ديدار با دانشجويان 18/08/1385)

 

نتيجه گيري:

بنابراين تحولي که از ديدگاه مقام معظم رهبري مورد نياز کشورهاي اسلامي است، نتيجه تحولي اساسي در زمينه نگرش به تمام ابعاد سياسي، اقتصادي و فرهنگي مي باشدکه با نگاه نو به اسلام اصيل صورت مي‌پذيرد. که در آن معنويت، معرفت الهي، انسان دوستي و عواطف بشري با نگاه اسلامي پايه و اساس پيشرفت در جوامع اسلامي را تشکيل خواهد داد.

نام:
ایمیل:
نظر: