صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

بین الملل >>  آمریکاواروپا >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۱۸ آبان ۱۳۹۴ - ۰۸:۲۲  ، 
شناسه خبر : ۲۸۳۶۳۱
پیروزی جاستین ترودو در انتخابات سراسری کانادا، موفقیت جرمی کوربین در کسب رهبری حزب کارگر انگلیس و کسب حدود 20 درصد آراء طرفداران حزب دموکرات آمریکا توسط برنی ساندرز، نشان دهنده تقویت روند اقبال مردم اروپا و آمریکای شمالی به جریان های منتقد سرمایه داری و منتقد رژیم صهیونیستی است.
پایگاه بصیرت / گروه بین الملل/فخرالدین اسدی
پیروزی جاستین ترودو در انتخابات سراسری کانادا و شکست سنگین هارپر، نخست وزیر سابق این کشور، مولد تحلیل های تازه ای در فضای رسانه ای و سیاسی غرب است. حدو سه ماه قبل نیز جرمی کوربین توانست در رقابتی که حیرت صاحب نظران و تحللیگران مسائل سیاسی را برانگیخت، بر رقبای خود در داخل حزب کارگر انگلیس غلبه پیدا کرده و رهبر جدید این حزب لقب گیرد. از سوی دیگر، در جریان رقابت های انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا نیز شاهد ظهور چهره ای به نام برنی ساندرز بودیم. ساندرز مانند جرمی کوربین گرایش های سوسیالیستی دارد و مطابق آخرین نظرسنجی ها توانسته است آرای حدود 20 درصد از طرفداران حزب دموکرات را نسبت به خود جلب کند. در اینجا اساسا اهمیتی ندارد که ساندرز بتواند به کاخ سفید راه یابد یا خیر، اما اقبال درصد قابل توجهی از طرفداران یک حزب اصلی در آمریکا نسبت به نامزدی که گرایش های سوسیالیستی و منتقدانه دارد، در نوع خود قابل تامل است.
همه این ها نشان دهنده این است که افکار عمومی در غرب، "گذار از وضعیت موجود" را در دستور کار خود قرار داده است. پیروزی ترودو در انتخابات سراسری کانادا نیز نماد و نشانه ای از گذار از وضعیت موجود در غرب است؛ گذار از سیاستمدارانی مانند هارپر، نخست وزیر سابق کانادا که ترجمان سیاست های نظام سرمایه داری و نماد پیروی از رژیم صهیونیستی هستند.



این گذار اکنون تا حد چشم گیری به مبنای تصمیم گیری سیاسی شهروندان کشورهای آمریکای شمالی و اروپا تبدیل شده است. شهروندان کشورهای اروپایی و آمریکایی امروز نه تنها سیاستمداران حاکم، بلکه نظام سرمایه داری و سلطه گر حاکم بر خود و پایه ها و اصول آن را به چالش می کشند. در این برهه زمانی حساس نگاه نقادانه نسبت به افراد و سیاستمداران، جای خود را به نگاه چالش برانگیز در قبال نهادها و ارگانهای رسمی در غرب داده است. بدیهی است که استمرار این نگاه مولد وقوع رخدادهای تازه ای در غرب خواهد بود.
طی ماه های اخیر، بسیاری از تحلیل گران غربی مدافع وضعیت موجود، نگرانی خود را بابت رخدادهایی که در آمریکا و اروپا رخ می دهد، ابراز کرده اند. این تحلیل گران معتقدند جنس اعتراضات شهروندان آمریکایی و اروپایی نسبت به قبل تفاوت پیدا کرده و بنیان های قدرت در غرب را هدف قرار داده است. بر این اساس، خطوط قرمز شهروندان غربی به طور کامل تغییر یافته است، یعنی اگر تا چندی قبل اعتراض علیه کلیت نظام سرمایه داری خط قرمز شهروندان غربی محسوب می شد، امروز این اعتراض فراگیر خود را در جای جای غرب جلوه گر ساخته است. این قاعده در قبال اتحادیه اروپا نیز صادق است. در اروپای واحد، شاهد ظهور احزاب و گروه هایی هستیم که به کلیت منطقه یورو و اتحادیه اروپا به تقابل برخاسته و اتفاقا مورد اقبال افکار عمومی قرار گرفته اند.
قدرت نمایی فرد یا افرادی مانند جرمی کوربین در حزب کارگر انگلیس نشان دهنده تغییراساسی و کلانی است که در نگاه رأی دهندگان انگلیسی به وقوع پیوسته و روز به روز نیز جدی تر می شود. جرمی کوربین فردی است که افکارش نه تنها با نهاد سلطنت، بلکه با ساختار سیاسی حاکم بر انگلیس نیز به صورتی عینی در تعارض است. بی دلیل نیست که سازمان های اطلاعاتی و جاسوسی انگلیس از اکنون در صدد حذف وی از مناسبات سیاسی لندن برآمده اند. سیاستمداران آمریکایی و اروپایی که تاکنون بارها با وعده تغییر در صدد فریب افکار عمومی خود بر آمده بودند، هم اکنون جملگی به نماد شکست و گذار در غرب تبدیل شده اند. باراک اوباما را می توان از جمله آخرین نمونه سیاستمدارانی دانست که با شعار تغییر توانست بر سر کار بیاید و امروز اقبال افکار عمومی آمریکا نسبت به او به زیر 50 درصد رسیده است.
اوباما در سال 2008 میلادی با شعار تغییر توانست جان مک کین از حزب جمهوریخواه را شکست دهد، اما پس از مدتی شهروندان آمریکایی متوجه پوچی شعارهای وی و عدم ایجاد تغییر کلان در سیاست داخلی و خارجی کشورشان شدند. هم اکنون افکار عمومی در غرب تشنه تغییر هستند. متعاقبا این نیاز را باید کسی بر طرف کند که با روند فعلی موجود در مناسبات سیاسی و اقتصادی غرب فاصله ای عمیق داشته باشد. امروز هر سیاستمداری در غرب بهتر بتواند "وضعیت موجود" را به چالش بکشاند، برنده انتخابات خواهد بود. این خود مقدمه وقوع حوادث و رخدادهای تازه ای در آمریکای شمالی و اروپا خواهد بود؛ رخدادهایی که بنیان ها و اصول قدرت را در غرب، در آینده ای نزدیک هدف  قرار خواهد داد./
نام:
ایمیل:
نظر: