پایگاه بصیرت: وقایع تروریستی اخیر در پاریس که به کشته شدن ده ها تن از شهروندان فرانسوی منجر شد، بار دیگر افکار عمومی بین المللی را متوجه ریشه ها و زمینه های شکل گیری تروریسم و توسعه آن به سمت اروپا کرده است. در این میان، یکی از مباحثی که در برخی تحلیل ها به چشم می خورد، این است که آیا غرب و به ویژه آمریکا این بار به سوی ریشه یابی واقعی این بحران حرکت خواهد کرد یا خیر.
رابرت پری، روزنامه نگار و تحلیلگر شناخته آمریکایی و ستون نویس سابق آسوشیتدپرس و نیوزویک، در مطلبی که در پایگاه اینترنتی «کنسرسیوم نیوز» منتشر کرده، به موضوع حملات تروریستی اخیر در پاریس پرداخته و این سؤال را مطرح کرده آیا باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا، این بار در پی ریشه یابی و از میان بردن واقعی بحران تروریسم برخواهد آمد یا خیر؟
در این مطلب آمده است:
جنایت اخیر در پاریس که به کشته شدن بیش از 120 نفر منجر شد، مانند همیشه با محکوم کردن تروریسم و ابراز همدردی با قربانیان فاجعه همراه شد؛ اما پرسش مهمتر و برجسته تر این است که آیا این شوک جدید، در نهایت رهبران غربی را وادار خواهد کرد که به یافتن ریشه های واقعی مسأله اهتمام بورزند یا خیر؟
آیا باراک اوباما و دیگر رهبران غربی نهایتاً درباره دلایل زیربنایی این جنون خشونت بار، با مردم آمریکا و جهان هم صدا خواهند شد؟ آیا اوباما توضیح خواهد داد که چگونه متحدان آمریکا در منطقه خاورمیانه، از جمله عربستان سعودی، ترکیه و قطر، سال هاست به افراط گرایی سنی در منطقه دامن می زنند؟ آیا وی جسارت تأیید این را خواهد داشت که سرکوب فلسطینی ها توسط رژیم اسرائیل نیز یکی از دلایل این مسأله است؟
در جنبه عملی، آیا اوباما در نهایت با انتشار آن 28 صفحه از گزارش کنگره درباره حادثه 11 سپتامبر 2001 که در آن به نقش عربستان سعودی در حملات تروریستی آن تاریخ اشاره شده، موافقت خواهد کرد؟ آیا وی جرأت این را خواهد داشت که تأیید کند این تروریسم افراط گرایانه فعلی، در حمایت جیمی کارتر از عملیات مخفیانه در افغانستان علیه شوروی در دهه 1970 ریشه دارد؟ عملیاتی که بعد از کارتر، رونالد ریگان به شدت آن را توسعه بخشید و همین سبب ظهور اسامه بن لادن و القاعده شد.
آیا اوباما متقاعد خواهد شد که گفتن حقایق دشوار به مردم آمریکا، نه تنها از جنبه فلسفی برای یک نظام دموکراتیک ضروری است، بلکه می تواند از جنبه عملی نیز به ایجاد حمایت عمومی از سیاست های عقلانی منجر شود؟ آیا وی درخواهد یافت که هرچند ممکن است پروپاگاندا راهی کوتاه مدت برای منحرف کردن ذهن مردم آمریکا باشد، در نهایت اثرات معکوس و خطرناکی به بار خواهد آورد؟
آیا اوباما بالاخره به تقابل واقعی با نومحافظه کاران آمریکایی که در حال جا انداختن روایت های غلط از امور مختلف هستند وارد خواهد شد؟ همان نومحافظه کاران و رسانه هایی که با روایت های غلط خود، جنگ عراق را به راه انداخته و مسبب دشواری های بعد از آن شدند.
آیا رئیس جمهور، این شجاعت را خواهد داشت که خود را با مردم آمریکا در یک راستا قرار دهد و اطلاعات واقعی را در اختیار آن ها بگذارد تا با آن ها به عنوان شهروندانی واقعی در یک نظام دموکراتیک رفتار شود؟ آیا وی خواهد توانست بر نخبه گرایی مدنظر خود و یا نگرانی اش از تأثیرات اجتماعی این موضوع غلبه کرده و در آخرین سال ریاست جمهوری، به یک رهبر واقعی تبدیل شود؟
در سطح عملی، وی می تواند تلاش کند تا مذاکرات فعلی صلح در سوریه به نتیجه برسد و لازمه این کار نیز کنار گذاشتن شعار همیشگی جنگ طلبان و نومحافظه کاران مبنی بر ضرورت کنار رفتن بشار اسد است. از سوی دیگر، وی باید به متحدان آمریکا، یعنی عربستان، ترکیه و قطر فشار وارد کند تا حمایت مالی و تسلیحاتی خود از گروه های افراطی در سوریه را متوقف کند.
همکاری با دولت سوریه به منظور یافتن راه حلی جهت تشکیل یک دولت وحدت ملی در سوریه، از جمله دیگر اقداماتی است که اوباما می تواند در این مسیر انجام دهد. واضح است که پس از برقراری حداقلی از امنیت در سوریه، مردم این کشور می توانند آزادانه درباره سرنوشت خود تصمیم بگیرند. تنها در صورت انجام چنین اقداماتی است که اوباما می تواند در مسیر واقعی حل و فصل مسأله تروریسم گام بردارد.
منبع: دیپلماسی ایرانی