صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

سیاسی >>  امام و رهبری >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۰۱ آذر ۱۳۹۴ - ۰۱:۳۵  ، 
شناسه خبر : ۲۸۴۰۶۴
پايه‌ي فکري بسيج اين مسئوليت الهي است. نه فقط مسئوليت در برابر خود و در برابر خانواده‌ي خود و نزديکان خود، بلکه مسئوليت در قبال حوادث زندگي؛ در قبال سرنوشت جهان، سرنوشت کشور و سرنوشت جامعه، چه مسلمان، چه غير مسلمان. نقطه‌ي مقابلِ همان دَم‌غنيمتي، ولش کن و حالت تنبلي و حالت گريز از مسئوليت و مانند اينها است. پايه‌ي اصلي بسيج، اين احساس مسئوليت است
پایگاه بصیرت / ابوالفضل هاشم‌زاده

گروه سياسي/ در بررسي بيانات و رهنمودهاي رهبر معظم انقلاب اسلامي، معمولا آن بخش که ارزش رسانه‌اي بيشتري دارد و معطوف به تحولات و رخد ادهاي سياسي روز است بيشتر مورد توجه قرار مي‌گيرد. همين رويکرد موجب آن شده که ناخودآگاه مباحث مبنايي که حکايت از مفاهيم بنيادين گفتمان معظم‌له دارند، کمتر مورد مداقه و توجه قرار گيرد. و طبيعي است که تا ريشه‌ها فهم نشود و پايه‌ها مبتني بر الگوي صحيح استوار نگردد، شاخه‌ها و ميوه‌هاي انديشه نيز هم طراز با زاويه ديد صاحب رشد نخواهد کرد.

اگر عبارات فوق مورد توافق باشد، بايد سخنان رهبري را از زاويه ديد ديگري نگريست و بنيان‌ها و مبناي تفکري را فداي صورت‌بندي‌هاي ظاهري نکرد. از همين منظر مي‌توان به رهنمودهاي حکيم فرزانه انقلاب اسلامي در ديدار اعضاي مجمع عالي بسيج مستضعفين به مناسبت هفته‌ي بسيج  (6/9/1393) توجه نمود.  در بخش مقدماتي اين بيانات، تعابيري بسيار ارزشمندي توسط معظم‌له در مورد بسيج و تفکر بسيجي ايراد گرديد که بايد با دقت نظر کامل مورد توجه و مداقه قرار گيرد. در اين کلام، معظم‌له از دو مولفه بنيادين در تفکر بسيجي ياد کردند که تعريف بسيجي و انسان طراز انقلاب اسلامي مبتني بر آن شکل مي‌گيرد. اين دو شاخصه عبارتند از: مسئوليت الهي قائل شدن براي انسان و داشتن بصيرت.

 

شرط لازم؛ احساس مسئوليت الهي

در اين نگاه انسان بسيجي موجود صاحب اختياري است که در مسير زندگي خود با دغدغه‌مندي و پذيرش مسئوليت‌ها و قرار گرفتن در آزمون‌ها و امتحان آبديده مي‌شود و اوج مي‌گيرد. نقطه‌ي مقابل اين تفکر نيز به تعبير رهبري «حالت احساس بي‌مسئوليتي، "ولش کن"، "برو خوش باش"، "به خودت بپرداز" و دَم‌غنيمتي است، که آدمي را به سستي و تنبلي و بي‌تفاوتي مي‌کشاند.

حکيم فرزانه انقلاب اسلامي با صراحت مي‌فرمايند: «پايه‌ي فکري بسيج اين مسئوليت الهي است که حالا عرض ميکنم مباني ديني مستحکمي دارد. نه فقط مسئوليت در برابر خود و در برابر خانواده‌ي خود و نزديکان خود - که اين هست - بلکه مسئوليت در قبال حوادث زندگي؛ در قبال سرنوشت جهان، سرنوشت کشور و سرنوشت جامعه، چه مسلمان، چه غير مسلمان. اين احساس مسئوليت فقط نسبت به انسان‌هاي هم‌عقيده و مسلِم و مؤمن نيست بلکه حتّي نسبت به غير مسلمين و غيرمؤمنين هم احساس مسئوليت مي‌کند. نقطه‌ي مقابلِ همان دَم‌غنيمتي، ولش کن و حالت تنبلي و حالت گريز از مسئوليت و مانند اينها است. پايه‌ي اصلي بسيج، اين احساس مسئوليت است. اين تفکّر مسئوليت انسان، جزو بينات اسلام است. يعني هيچ‌کس نمي‌تواند در اين ترديد بکند که اسلام، انسان را اين‌جور موجودي مي‌داند: موجودي که مسئول است، کار از او خواسته شده است.»

همانطور که در فرازهاي فوق مشهود است، در اين نگاه، بايد براي بسيجي، سطوحي ازدغدغه‌ها را تعريف نمود که در هر يک از آنها بسيجي احساس مسئوليت مي‌کند. بسيج هم براي خود، هم براي خانواده خود، هم براي نزديکان و آشنايانش، هم براي جامعه‌ش و هم براي نظام سياسي و کشورش، و حتي براي جهان اسلام و فراتر از آن براي بشريت نيز دغدغه هايي متعالي دارد و در قبال آن احساس مسئوليت مي‌کند. بسيجي تلاش مي‌کند تا از دغدغه‌هاي نازل و کم بها، عبور کرده و دردهاي بزرگ را در جان خود بپروراند، و با رهاشدن از تعلقات فردي خود را در خدمت ارزشها و دغدغه‌هاي اسلامي و انساني قرار دهد.

اين بدان معنا نيست که بسيجي به فکر خانواده و فرزند و عيال خود نيست، بلکه بدان معنا است که دغدغه‌هايش در حوزه دغدغه‌اي فردي و خانوادگي خلاصه نمي‌شود، بلکه او افقي فراتر از آن را نيز مي‌بيند و دلسوز جامعه و بشريت است و اين درست بزرگياست که از مکتب اهل بيت(ع) و در راس آن حضرت حسين بن علي(ع) آموخته است. همان ابرمرد تاريخ که همه خانواده و جان و مال خود را به ميدان مبارزه آورد تا چراغ هدايت بشريت در افق پيش رو خاموش نگردد و سذاج منيزي ياشد براي همه آنهايي که طالب حقيقتند.

 بسيجي همانطور که خودسازي فردي را مهمترين دغدغه خود دارد، به تربيت فرزند و خانواده‌اش نيز مي‌انديشد، و همزمان دغدغه اصلاح جامعه و امر به معروف دارد و در خط مقدم دفاع از انقلاب اسلامي نيز همواره حاضر است،  شب را بدون دغدغه ملت مظلوم فلسطين و لبنان و سوريه و عراق و افغانستان بر زمين نمي‌گذارد و از رنجي که مستضعفان عالم از شرق دور تا آفريقاي محروم و از آنجا تا اقصا نقاط آمريکاي جنوبي به واسطه استعمار جنايتکار غربي مي‌برند در عذاب است. و همين دردها و دغدغه‌هاي پيچ در پيچ است که از بسيجي، انساني ممتاز و آبديده و متفاوت ساخته است. در دنيايي که همه مکاتب و جذابيت‌هاي دنيايي آن تو را به منفعت طلبي و خودخواهي و لذت‌جويي و فردگرايي ليبرالي مي‌کشاند، بسيجي با جهان بيني متفاوتي به هستي مي‌نگرد و سوداي ديگري دارد! و به همين خاطراست که گاه در جمع اطرافيان درک نمي‌شود و حتي متهم نيز مي‌گردد!

در اين نگاه انسان مسئول، انساني است که از رنج‌ها و محروميت‌ها و بي‌عدالتي‌ها و نابرابري‌ها رنج مي‌برد و همين احساس و دغدغه اوست که وي را به وادي امر به معروف و نهي از منکر و در مرحله بالاتر به جهاد في سبيل الله با ظالمين و زياده‌خواهان عالم مي‌کشاند. به واقع بسياري از مفاهيم متعالي اسلام در تداوم و تعين اين صفت الهي در وجود مومن است که معنا يافته و ظهور و بروز اجتماعي و سياسي مي‌يابد. رهبر معظم انقلاب اسلامي نيز به اين نمونه‌‌ها چنين اشاره مي‌دارند:

«شما ملاحظه کنيد احکام گوناگون را: مثلاً حکم امربه‌معروف و نهي‌ازمنکر. امر به معروف يعني شما همه مسئوليد که معروف را، نيکي را گسترش بدهيد، امر کنيد به آن؛ نهي از منکر [يعني‌] زشتي را، بدي را، پلشتي را نهي کنيد؛ جلوي آن را بگيريد با شيوه‌هاي مختلف. معناي اين چيست؟ معناي اين، مسئوليت در قبال سلامت عمومي جامعه است. همه مسئولند: من مسئولم؛ شما مسئولي؛ آن يکي مسئول است. يا مسئله‌ي جهاد. جهاد اسلام در واقع کمک به ملّتهايي است که پشت پرده‌ي سياستهاي استعماري و استکباري و استبدادي قرار داده شده‌اند که نور اسلام به اينها نرسد؛ نور هدايت به اينها نرسد. جهاد براي دريدن اين پرده‌ها و اين حجابها است؛ جهاد اسلامي اين است. بحث اينکه آيا جهاد، دفاعي است يا ابتدائي است يا مانند اينها، بحثهاي فرعي است؛ بحث اصلي اين است: ما لَکُم لا تُقاتِلونَ في سَبيلِ اللهِ وَ المُستَضعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّسآءِ وَ الوِلدان؛ چرا جهاد نمي‌کنيد، مقاتله نمي‌کنيد، نبرد نمي‌کنيد در راه خدا - و بلافاصله [ميگويد ]- و در راه مستضعفين، براي نجات مستضعفين؟ اين احساس مسئوليت است؛ يعني شما برو جان خودت را به خطر بينداز و جانت را کف دستت بگير در ميدان‌هاي خطر، براي اينکه مستضعفان را نجات بدهي؛ معناي اين، همان مسئوليت است ديگر.»

 

شرط کافي؛ بصيرت

در نگاه آيت الله خامنه‌اي اين صفت و ويژگي متعالي دغدغه‌مندي و احساس مسئوليت وقتي مي‌تواند در کمال خود تجلي يابد که مزين به صفت ديگري گردد که از آن تحت عنوان بصيرت و روشن بيني ياد مي‌کنند. در اين نگاه بصيرت يعني «شناخت زمان، شناخت نياز، شناخت اولويت، شناخت دشمن، شناخت دوست، شناخت وسيله‌اي که در مقابل دشمن بايد به کار برد؛ اين شناخت‌ها؛ بصيرت است. هميشه با يک سلاح نمي‌شود مبارزه کرد. در همه‌ي ميدان‌ها با يک سلاح نمي‌شود رفت. کدام سلاح را به کار بيندازيم؟ دشمن کجا است؟»

بصيرت چراغ راهنمايي است که در مسير مسئوليت‌پذيري هم نوع مسئوليت و هم کيفيت آن و چگونگي تحقق آن را مشخص مي‌کند و رسيدن به هدف را در مسير تکليف‌گرايي تضمين مي‌کند.

بدون بصيرت، دغدغه‌مندي و مسئوليت‌پذيري، همچون انداختن تيري در تاريکي و يا حرکت در مسيري تاريک است که حاصلي جز سردرگمي و سرخوردگي و اتلاف وقت و گاه حتي انحراف به همراه نخواهد داشت. خطر بي‌بصيرتي روح‌هاي مسئول را حتي ممکن است تا آنجا به پيش برد که ناخواسته در پازل دشمن بازي کنند و به اشتباه جبهه خودي را نشانه روند.

رهبر معظم رهبري در اين رابطه تاکيد مي‌دارند: «بارها من عرض کرده‌ام اينهايي که بصيرت ندارند - مثل اين بيچاره‌هايي که در فتنه گرفتار شدند - مثل کساني‌اند که در تاريکي شب، در مه غليظ، در غبار مي‌خواهند مخالفي را، دشمني را بزنند؛ خب نمي‌داند دشمن کجا است؛ يکي از اوّلين شرايط جنگ‌هاي نظامي، اطّلاعات است؛ برويد اطّلاع کسب کنيد و ببينيد دشمن کجا است. اگر بدون اطّلاع رفتيد، شما ممکن است جايي را بزنيد که دوست آنجا است؛ کسي را بزنيد که با شما دشمن نيست و به دشمن کمک کنيد؛ گاهي اين‌جوري مي‌شود. اگر بصيرت نبود، ميشود اين؛ که فرمود: العالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهجُمُ عَلَيهِ اللَّوابِس؛ شبهات و ناداني‌ها و نفهمي‌ها به کسي که عالم به زمان خود است، هجوم نمي‌آورند؛ مي‌فهمد چه‌کار بايد بکند. اگر اين نبود، مشکل به‌وجود خواهد آمد، حتّي اگر آن احساس مسئوليت هم باشد.»

معظم له به مواردي درتاريخ مبارزه اشاره مي‌دارند که جاي تامل دارد: «بعضي‌ها احساس مسئوليت داشتند در دوران مبارزات امّا نمي‌فهميدند اين را کجا خرج کنند؛ جايي خرج مي‌کردند که به ضرر حرکت عظيم مبارزاتي امام بزرگوار بود؛ بعد از انقلاب هم همين‌جور؛ تا امروز هم همين‌جور است. بعضي‌ها احساس دارند، احساس مسئوليت مي‌کنند، انگيزه دارند امّا اين انگيزه را غلط خرج ميکنند؛ بد جايي خرج مي‌کنند؛ اسلحه را به آنجايي که بايد، نشانه نمي‌گيرند؛ اين بر اثر بي‌بصيرتي است. حالا ما چند سال پيش در قضيه‌ي فتنه گفتيم بصيرت؛ بعضي دهن‌کجي کردند که بصيرت! بله، بصيرت؛ بصيرت که نبود، هرچه که مسئوليت و انگيزه بيشتر باشد، احساس بيشتر باشد، خطر بيشتر است؛ اطميناني ديگر نيست به اين آدم بي‌بصيرت و بدون روشن‌بيني که دوست را نمي‌شناسد، دشمن را نمي‌شناسد و نمي‌فهمد کجا بايد اين احساس را، اين نيرو را، اين انگيزه را خرج کند. اين پس شد رکن دوّم که بسيار بسيار لازم است. اگر اين رکن دوّم نباشد، امر به معروفش هم اشتباهي در مي‌آيد، جهادش هم اشتباهي درمي‌آيد، امرِ مورد اهتمامش هم دچار خطا ميشود، و به کج‌راهه مي‌افتد.»

***

با اين توضيحات آشکار مي‌گردد که انسان طراز انقلاب اسلامي، آن جوان مومني است که موتور محرک خود را روحيه دغدغه‌مندي و مسئوليت‌پذيري الهي قرار داده است که از فطرت پاک او برخاسته و وي را به ميدان مبارزه کشانده است و در عرصه مجاهدت آنچنان مجهز به چراغ عقل و تدبير و درايت و بصيرت است که راه را از بي‌راه تشخيص داده و در شناخت اردوگاه خودي و غيرخودي و جبهه حق و باطل دچار ترديد نمي‌شود.

امروز نظام اسلامي نيازمند تربيت چنين فرزنداني است و نهادها و دستگاه‌هاي فرهنگ ساز کشور وظيفه خطير فرهنگ سازي در اين زمينه دارند. به واقع بايد خروجي مجموعه‌هايي چون آموزش و پروش، دانشگاه و موسسات عالي، حوزه‌هاي علميه، مراکز آموزشي، فرهنگسراها، مساجد و هيئات مذهبي، و ديگر مجموعه هاي فرهنگي و هنري تربيت "جوان مسئول و بصيرت" باشد تا بدين شکل سلامت آينده کشور تضمين گردد.

 

 

نام:
ایمیل:
نظر: