اشاره: در
حاج علی ولی زاده فرزند شهید حاج بابا ولی زاده و رئیس مجمع پیشکسوتان تخریب کشور است. او وقتی 20 سال بیشتر نداشت وارد جبهه و جنگ شد و مهمترین عاملی که او را به جبهه کشاند، صداقت و راستگویی امام خمینی(ره) بود که با سخنرانیهایش برای او تبدیل به یک باور شده بود.
حاج علی ولی زاده بردار شهیدان اکبر، اصغرو امیر ولی زاده است.
متن زیر حاصل گفت و گوی خبرنگار حماسه و جهاد پایگاه بصیرت، با این رزمنده هشت سال دفاع مقدس است.
تخریب چی باید اول برنفس خود کنترل داشته باشد
تخریب چی نخست بر نفس خود کنترل دارد. تخریب در تمام دنیا وجود دارد، ولی در دفاع مقدس ما حکایت چیزی دیگر است و بایستی یک ویژگیهای شخصیتی داشته باشد. تخریب چیها در جهان باید خلاقیت، سرعت عمل در کمترین زمان و جرأت ریسک، داشته و بیباک و شجاع باشند. رزمندگان ما علاوه بر اینها، باید ویژگیهای دیگری نیز داشته باشند. اطاعت پذیری از رهبری و ولایت و نگاه جهادی و دینی به این موضوع ویژگی هایی است که شهدایی مانند علی عاصمی، رحیم بردبار، حسین کربلایی، علی ناظمپور، محسن نیک واحدی، احمد جهانبخش، رضازاده و بهزاد قبادی و دیگر شهدای بزرگ تخریب دارا بودند.
تخریب چیها دارای یک شخصیت خاص بودند که این خصوصیت را دیگران ندارند یا کمتر دارند. در جنگ تحمیلی به دلیل آنکه تصور میشد تخریب چیها به دلیل ویژگی کارشان که دارای ریسک بالا و خطر همیشگی بود به شهادت نزدیک ترند، این افراد به خودسازی و تعالی روحی بیشتری میپرداختند. مثلا خودم بسیار ریسک پذیر هستم و از کارهای روزمره لذت نمیبرم. ورود من به تخریب هم به این موضوع مربوط میشد.
اولین میدانهای مین دشمن بعثی در دوران دفاع مقدس در مناطق جبهه طراح و دب حردان در نزدیکی اهواز و هویزه و حمیدیه و سوسنگرد بود که میرسید به کرخه و فکه و مهران و سرپل ذهاب و کورموش و پایین بازی دراز.
بسیجیها از بزرگترین عوامل ترس دشمن در عملیاتها بودند
نیروهای تخریبچی از اولین نیروهایی است که در عملیات وارد میشد تا لحظه آخر و حتی عقب نشینی. از مرحله شناسایی تا تثبیت مناطق فتح شده و یا حتی در مراحل مختلف عقب نشینی که میبایست وسایل را منهدم میکرد. تا حالا هم که در مرحله پاکسازی است باز هم تخریبچیها مشغول پاکسازی مناطق از مین و مواد منفجره هستند. اولین و آخرین نفر رزمنده در عملیات، تخریبچی بود.
بسیجیها از بزرگترین عوامل ترس دشمن در عملیاتها و البته تمام دوران دفاع مقدس بودند. به خوبی به یاد دارم که در عملیات بدر در سال ۱۳۶۳دشمن بسیار آماده و باهوش بود و با فرماندهی فردی نظامی و کار کشته مثل ماهر عبدالرشید در برابر ما بود که بسیار از بسیجیها میترسید و دستور داده بود که در مناطقی که بسیج در برابر ارتش عراق است چندین بار کاملا بمباران کنید و از کشته شدن همه آنها یقین حاصل کنید چون اگر یک نفر از بسیجیهای آن منطقه هم زنده و لو مجروح باشد کار خودش را میکند.
برای تشیع پیکر 3 برادرم حضور نداشتم
وقتی برادرانم شهید شدند در تشیع جنازه هیچ کدامشان نبودم چون همه درگیر عملیات بودند و در حین عملیات مسئولیت طوری بود که اصلا نمی شد از منطقه عقب بروم. حاج اصغر که از نظر سنی با من نزدیک بود در کربلای 5 به شهادت رسید، خیلی دلم میخواست در مراسمش حضور داشته باشم ولی چون باید یکی از شهدا را به خانواده اش در شیراز می رساندم زنگ زدم به مادرم و گفتم باید بروم و شهید را تحویل خانواده اش بدهم و شاید نتوانم برای خاکسپاری حاج اصغر بیایم. مادرم گفت آن کار واجب تر است، همه اینجا هستند و کمک می کنند، تو به کارت برس.
موانع دشمن صد و بیست برابر بیشتر از استانداردهای جهانی بود
هنوز هم دنیا در عجب است که چطور در دل شب رزمنده های ما توانستد از موانعی که 800 نوار مین کار گذاشته شده نفوذ کند و بهترین عملیات را انجام دهند. رزمنده ها به صورتی عمل می کردند که در کوهستان، عملیات کوهستانی انجام می دادند، در دشت، عملیات دشتی و در آب و خاک، عملیات آبی خاکی انجام می دادند.
یکی از مشکلات ما بعد از سالهای جنگ، نپرداختن به تدبیر جنگ بود
در تابلوی هشت سال دفاع مقدس یک لکه سیاه وجود ندارد، ابهاماتی هم که در برخی به وجود آمده به خاطراین است که ما فقط اخلاقیات و معنویت جنگ را انتقال دادیم و به تدبیر جنگ نپرداختیم.
باید تصمیماتی که در سخت ترین شرایط جنگ گرفته شده در مراکز آکادمیک مطرح شود
اگر در مراکز اکادمیک مسائلی مطرح شود که در زمان جنگ بدون در اختیارداشتن دانش امروز چه تصمیماتی گرفته شده دانشجویان وجوانان می بینند که چه کارهای مشکلی صورت گرفته است. طی برنامه ای که با دانشجویان و نخبگان داشتیم وقتی مسائل جنگ را کنکاش می کنند به همان تصمیمی می رسند که ما در زمان جنگ گرفتیم که این بزرگی کار رزمندگان در هشت سال جنگ را نشان می دهد.
هرچه فضای جنگ از آغاز آن دورتر شد فضای معنوی بیشتر و بهتری حاکم شد
یکی از عوامل این رشادتها و حضور در جبههها وجود رهبری به بزرگی حضرت امام خمینی (ره) بود که مردی الهی بود و بچههای رزمنده، شادی او را در نظر داشتند.
عملیات خیبر عملیاتی بسیار سخت و طاقت فرسا بود و در جزیره مجنون که آن را تصرف کرده بودیم کار، گره پیدا کرد. همان روز سردار شهید ابراهیم همت آمد و گفت که حضرت امام (ره) پیام داده است که به بچهها بگویید که باید جزیره را حفظ کنند و بمانند ولو آنکه کربلا شود. با همین پیام کوتاه بچهها در سختترین شرایط ماندند و جزیره را حفظ کردند. یا در قضیه آزادسازی مهران که امام (ره) فرمودند مهران باید آزاد شود با همین عقیده و اندیشه ولایی، آزاد شد چون رزمندگان، به حضرت امام (ره) اعتماد و ایمان داشتند.
فضای جنگ هر چه از آغاز آن دورتر میشد و جنگ بیشتر طول کشید فضای معنوی بیشتر و بهتری حاکم شد، به گونهای که معنویت و توکل و ایمان بچهها روز به روز بیشتر شد و اصلا با روزهای اولیه جنگ قابل قیاس نبود. این منحنی رشد معنوی و نظامی و ایمانی و خلاقیت که از نفس گرم و مسیحایی امام خمینی (ره) بود، چشمگیر بود و نمود پیدا کرد.