صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۲ آذر ۱۳۹۴ - ۱۲:۴۱  ، 
شناسه خبر : ۲۸۴۱۰۴
احمدی نژاد اصرار داشت که ما می توانیم با هم کار کنیم اما از قبل برای من روشن بود که هیچ تفاهمی میان ما وجود ندارد.
پایگاه بصیرت: سید حسین موسویان در کتاب ایران و آمریکای خود که امسال در نمایشگاه کتاب منتشر و رو نمایی شد به بیش از سه دهه روابط سیاسی مستقیم و غیر مستقیم ایران و آمریکا پرداخته است. دیپلمات پیشین کشورمان در فصل ششم به دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد پرداخته است. سفیر پیشین ایران در آلمان در این بخش از کتابش به ماجرای روایت نشده ای اشاره می کند که در آن محمود احمدی نژاد به موسویان پیشنهاد می دهد وزیر امور خارجه دولت نهم شود. 
موسویان در صفحه ۳۴۶ کتاب خود می نویسد: 
«در تیر ماه سال ۱۳۸۴ دفتر رئيس جمهور وقت محمود احمدی نژاد به من تلفن زد و برای ملاقات از من دعوت کرد. من سابقه دوستی و آشنایی چندانی با ایشان نداشتم و تنها زمانی که استاندار اردبیل بود، با او ملاقاتی داشتم. در روز ۲۸ تیر ۱۳۸۴ ساعت ۵ بعد از ظهر، من رئيس جمهور جدید را در دفتر موقتش ملاقات کردم. جلسه برای ۲۰ دقیقه برنامه ریزی شده بود، اما بیش از ۲ ساعت به طول انجامید. مجتبی هاشمی ثمره دوست نزدیک و فرد مورد اعتماد او نیز در جلسه حاضر بود. گفتگوی صریح من با احمدی نژاد تفاوت های عمیق بین او به عنوان نماینده اصول گرایان و من به عنوان جریان معتدل را در دستگاه ایران به خوبی نشان می داد. 
احمدی نژاد به محض ورودش به دفتر مرا بغل کرد و با نامیدن اسم کوچک از من استقبال کرد: «چطوری حسین آقا؟ ناهار خوردید؟» من پاسخ دادم بله غذا خورده ام. او به سمت میزش رفت و مشتی پسته برداشت و گفت: «ناهار من اینه»
بدون فوت وقت احمدی نژاد ادامه داد: «می دانید که من به رویکرد شما به موضوع هسته ای نگاهی منفی دارم. چرا شما برای حق خودتان مذاکره می کنید؟ غنی سازی اورانیوم حق قانونی ماست. مذاکره برای حق قانونی هیچ معنایی ندارد.»
من پاسخ دادم: «این درست است که غنی سازی اورانیوم در چارچوب NPT حق ما است، اما به منظور اجرایی شدن معاهده، جامعه جهانی مبادرت به ایجاد آژانس بین المللی انرژی اتمی کرده است. در درون آژانس، شورای حکام که کشورهای عضو را نمایندگی می کند، نقش سیاستگذاری دارد. تصمیمات آنها برای اعضا و امضا کنندگان الزام آور است. ایران هم عضو آژانس است. در حال حاضر شورای حکام قطعنامه ای را تصویب کرده و طی آن از ایران خواسته است تا برنامه غنی سازی اورانیوم را تعلیق کند. ما حق انتخاب داریم یا از قانون آژانس اطاعت می کنیم و برنامه غنی سازی را موقتا تعلیق می کنیم و پس از دستیابی به توافق با قدرت های جهانی آن را از سر بگیریم یا به آن بی اعتنایی می کنیم. در صورت انتخاب روش دوم، پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع خواهد شد و ما با تحریم های بین المللی مواجه می شویم.»
احمدی نژاد شدیدا با استدلال من مخالف بود. او گفت:« آژانس حق ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل را ندارد و اینها همه بلوف هایی برای ترساندن شما هستند.» با انتقادی که در صدا و بیانش مشهود بود، پرسید: «چرا شما مذاکره با اروپا را انتخاب کرده اید؟»
من پاسخ دادم: «ما در حال مذاکره با اروپا، روسیه، چین و اعضای جنبش عدم تعهد هستیم. ترجیح ما پیوستن ایالات متحده به عنوان بازیگر کلیدی به مذاکره بوده است، اما با وضعیتی که وجود دارد و مذاکره با آمریکا خط قرمز است، ما اروپا را به این دلیل انتخاب کردیم که آنها بلوک قدرتمندی هستند و دوم برای جلوگیری از ارجاع پرونده به شورای امنیت سازمان ملل و سوم به منظور بهبود روابط با غرب و کاهش تنش با ایالات متحده.»
احمدی نژاد هرگز به راه نمی آمد. درباره ارجاع پرونده به شورای امنیت او اظهار داشت: «آمریکا و اروپا نمی توانند هیچ غلطی بکنند» و افزود: « ما باید به غنی سازی ادامه دهیم و از بلوف غرب نترسیم.»
من نتایج احتمالی از موضع بیان شده او را برایش تشریح کردم و به او گفتم که برنامه هسته ای ایران در فهرست تهدید صلح جهانی و ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد قرار خواهد گرفت و ادامه دادم که در چنین وضعی ایران در معرض تنبیه از جمله تحریم ها قرار می گیرد و حتی اقدام نظامی نیز مطرح خواهد بود. 
احمدی نژاد در پاسخ گفت: «نه آمریکا، نه شورای امنیت سازمان ملل هیچ کدام نمی توانند غلطی بکنند. شما از ترس مرگ (در دوره ریاست جمهوری خاتمی) دست به خودکشی زده اید.»
بعد از دو ساعت بحث و جدل بی ثمر هنوز برایم روشن نبود که چرا به این جلسه دعوت شده ام. بالاخره او گفت: 
«دلیل اینکه از شما خواستم با من ملاقات کنید این بود که من ۵ نامزد برای پست وزارت خارجه در ذهن دارم. شما نخستین نفری هستید که من تصمیم صحبت با او گرفتم. مجتبی (هاشمی ثمره) به من گفته بود که شما بهترین سفیر ما بعد از انقلاب بوده اید»
من از او و لطف مجتبی تشکر کردم، اما پیشنهاد او را نپذیرفتم و به او گفتم:
«ما دو ساعت است که درباره سیاست خارجی ایران صحبت کرده ایم و یک دیدگاه مشترک در هیچ موضوعی نداریم. در ضمن من از یک خانواده متمول می آیم و شما به عنوان رئيس جمهور فقرا معرفی و از خانواده محروم خودتان را بالا کشیده اید. اما من هیچ رنجی از فقر نکشیده ام، بنابراین من مناسب کابینه شما نیستم.»
احمدی نژاد اصرار داشت که ما می توانیم با هم کار کنیم، اما من از قبل می دانستم که غیر ممکن است. تا وقتی که جلسه را ترک کردم، روشن بود که هیچ تفاهمی بین ما وجود ندارد.»
منبع: الف
نام:
ایمیل:
نظر: