صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

دیدگاه >>  بین الملل >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱۳۹۴ - ۱۳:۳۷  ، 
شناسه خبر : ۲۸۴۴۸۳
آمریکا با مدیریت بحران های منطقه ای و به وجود آوردن این بحرانها سعی در حالتی آنارشیک دارد که در این محیط فضای ناهمگون و نامتوازنی به وجود می آید که کشورهای مختلف به بهانه های گوناگون به کشمکش و رقابت با یکدیگر می پردازند.
پایگاه بصیرت / محمدرضا فرهادی
آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم و تبدیل شدن به هژمون برتر در جهان، استراژی نو استعمارگرایی را در قالب کمک به کشورهای توسعه نیافته یا کمتر توسعه یافته در پیش گرفت، حال آنکه در پشت پرده این کمک های به اصطلاح خیرخواهانه و انسان دوستانه! اهداف دیگری پنهان بود. یکی از مناطقی که تمرکز اصلی امریکا را در دست‎یابی به اهداف و منافعش می‎توانست یاری کند، جنوب غرب آسیا بود که این منطقه به دلیل موقعیت برتر در زمینه ژئوپلتیک، منابع انرژی و همچنین اقتصادی در کانون توجهات واشنگتن قرار گرفت. آمریکا که توانسته بود به قدرت برتر در سطح جهان تبدیل شود، هارتلند یا قلب زمین را باید بدون هیچ گونه مداخله یا رویارویی با دیگر کشورهای منطقه و فرامنطقه ای حفظ می نمود، اما از سال 1979میلادی و بروز انقلاب اسلامی منافع آمریکا در منطقه با چالش هایی اساسی روبرو شد که مهم ترین چالش به وجود آمده نیز بیداری امت های مسلمان و مبارزه با یک جانبه گرایی های آمریکا بود. آمریکا در راستای واکنش در برابر اتفاق رخ داده ابتدا به صورت مستقیم سعی داشت تا حضور خود را در منطقه تثبیت کند که به دلیل هزینه های زیاد انسانی و مالی این امر امکان پذیر نشد و در مرحله بعد آمریکا با روی آوردن به جنگ نیابی و جنگ بین تمدنی سعی داشت از هزینه های نظامی و انسانی خود بکاهد و این هزینه ها را بیشتر بر ملت های مسلمان تحمیل کند. نمونه بارزاین رویکرد اخیر آمریکا را می توان در حمله عربستان به یمن مشاهده نمود.
 آمریکا به طور عام و بالاخص در منطقه و مخصوصاً بعد از بیداری اسلامی چهار رویکرد خاص را در پیش گرفته است:
 1) هرج و مرج خلاق: بدین معنی که آمریکا با مدیریت بحران های منطقه ای و به وجود آوردن این بحرانها سعی در حالتی آنارشیک دارد که در این محیط فضای ناهمگون و نامتوازنی به وجود می آید که کشورهای مختلف به بهانه های گوناگون به کشمکش و رقابت با یکدیگر می پردازند. از طرف دیگر عنصر به وجود آورنده هرج و مرج با دایه داری برای مبارزه با هرج و مرج و نشان دادن خود به عنوان عامل ضد هرج و مرج سعی در مدیریت بحران به وجودآمده را دارد. از این هرج و مرج به وجودآمده حداکثر استفاده را آمریکا می برد و تا جایی که امکان دارد ایالات متحده درصدد فرسایشی کردن جنگ و ناتمام ماندن آن است.
 2) تجزیه: اگر آمریکا در به وجودآوردن هرج و مرج خلاق ناکام ماند، در مرحله دوم به سراغ تجزیه کشورهای معاند خود می آید که ابتدا با آشوب و نافرمانی حکومت مورد نظر را سرنگون کند و اگر به مقصود موردنظر خود دست نیافت، را ه حل تجزیه و خودمختاری را برای این کشورها در پیش گیرد. امر تجزیه بیشتر در مورد کشورهایی با وسعت جغرافیایی وسیع و همچنین دارای اقوام گوناگون صادق است که وحدت و اتحاد سرزمینی کشور موردنظر می تواند منافع آمریکا و به تبع آن رژیم صهیونیستی را با تهدید مواجه کند.
3) کودتای مخملی یا نرم: در صورتی که آمریکا نتواند با تهدید خارجی همچون تجزیه و هرج و مرج به اهداف خودبرسد، در مرحله بعد کودتا با استفاده از عناصرداخلی که وابسته به آمریکا هستند، می تواند کارساز باشد. کودتا یا انقلاب های مخملی راه حل سومی است که آمریکا نتوانسته به دلایل مختلف در منطقه انجام دهد. اما در منطقه ای همچون آسیای مرکزی و قفقاز که به دلیل همگنی سیاست های روسیه و آمریکا، ایالات متحده نتوانسته سیاست استعمار گرایانه خود را بسط و نفوذ دهد و آمریکا تنهاراه نفوذ خود را وقوع انقلاب های مخملی و نرم قرار داده است.
 4) جنگ نیابتی: استراتژی چهارم آمریکا، استفاده از جنگ نیابتی است. یعنی عده ای به نیابت از یک قدرت و بنابر منافع یا ایدئولوژی وارد جنگ با کشور مخالف آن قدرت می شوند. امروزه این امر را می‎توان در جنگ داخلی سوریه و یمن به خوبی مشاهده نمود.
 حال با توجه به استراتژی های آمریکا در منطقه، سوال اصلی این است که آمریکا به دنبال چه اهدافی است؟
 به طورکلی می توان عنوان نمود آمریکا از استراتژی های فوق به دنبال: تامین منافع خود همچون بحث انرژی، درگیری بین تمدنی میان مسلمانان و غافل ماندن از دشمن اول مسلمانان(رژیم صهیونیستی)، از بین بردن زیرساخت های کشورهای منطقه بویژه کشورهای معاند آمریکا و...
 نتیجه
 آمریکا در صدد است تا جایی که بتواند از ظرفیت های درون جهان اسلام به نفع خود و هم پیمان اصلی‎اش یعنی رژیم صهیونیستی استفاده کند، تا اولاً نگاه ها از مبارزه با این رژیم منحرف گردد و ثانیاً آمریکا و رژیم صهیونیستی بدون درگیر کردن و یا حتی صرف هزینه به اهداف خود دست پیدا کنند.
نام:
ایمیل:
نظر: