صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۳  ، 
شناسه خبر : ۲۸۵۴۴۱
نقش منافقین در جنگ تحمیلی با تاکید بر عملیات مرصاد

(روزنامه آفتاب يزد ـ 1394/06/14 ـ شماره 4418 ـ صفحه 8)

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جنگ عراق علیه ایران، اصلی‌ترین متغیر تاثیر‌گذار بر تحولات جمهوری اسلامی، منطقه و نظام بین‌الملل در فاصله سال‌های 1359 تا 1368 می‌باشد. در حوزه تحولات داخلی ایران، جنگ ایران و عراق با تاثیر بر موضوعاتی مانند امنیت داخلی، سیاست خارجی، اقتصاد، مسائل اجتماعی و فرهنگی نشان داد که این رویداد علاوه‌‌بر تاثیر‌‌‌گذاشتن بر تحولات منطقه و نظام بین‌الملل، در تحولات درون نظام سیاسی ایران نقشی تعیین‌‌کننده ایفا می‌کند. از نخستین روزهای جنگ، همبستگی و وحدت ملی مردم ایران که در پی تحریک گروه‌ها و جریان‌های سیاسی مخالف نظام، دچار آسیب شده بود، تقویت شد و تا پایان جنگ ادامه یافت. در این دوران ملت ایران درک نمود که برای مقاومت در برابر تجاوز و غلبه بر متجاوزان، نیاز به وحدت و همدلی دارد و این وحدت جز در سایه رهبری امام خمینی‌(ره) امکان‌پذیر نبود.

قبل از آغاز جنگ تحمیلی با جنگ قدرتی که لیبرال‌ها به کمک منافقین به راه انداخته بودند، نظام سیاسی ایران نه‌تنها دچار بی‌ثباتی شده بود، بلکه در حال‌ گذار به سمت شکاف‌های عمیق سیاسی و اجتماعی بود. در سایه جنگ، پرده از چهره منافقین برداشته شد و ثبات سیاسی و اجتماعی با حاکمیت نیروهای در خط امام مانند شهیدان بهشتی، رجایی، باهنر و... به دامان نظام تازه‌تاسیس جمهوری اسلامی بازگشت. در این‌ بین، ریاکاران تشنه قدرت، فرار را بر قرار ترجیح داده و به دامان اربابان خود پناه بردند. فرار بنی‌صدر و رجوی و پناهندگی آنان به دولت فرانسه، فرصتی تاریخی به نیروهای انقلابی داد تا بالندگی خود را که در دوران مقاومت، به‌ عمد نادیده گرفته می‌‌شد، ‌بار دیگر به اثبات رسانده و با ‌همراهی برادران ارتشی، مناطق اشغالی را یکی پس از دیگری در عملیات‌های ثامن‌الائمه، طریق‌القدس، فتح‌المبین و بیت‌المقدس آزاد کنند.

بیرون ‌راندن متجاوزان از بخش‌های عمده‌ای از خاک ایران، زمینه‌های شکل‌گیری راهبرد تنبیه متجاوز را فراهم کرد و سپاهیان اسلام برای شکست کامل دشمن و دستیابی به اهدافی همچون تامین مرزهای بین‌المللی میان ایران و عراق، معرفی متجاوز و پرداخت غرامت‌ها و خسارت‌‌های جنگ به ایران، عملیات‌های خود را آغاز کردند. در این دوران علاوه ‌‌بر انجام عملیات‌های بزرگ و کوچک مانند رمضان، والفجر مقدماتی، خیبر، بدر و... دو عملیات سرنوشت‌ساز والفجر 8 و کربلای 5 موجب آزاد‌سازی شهر فاو و منطقه شلمچه شد که نتیجه سیاسی آن، تصویب قطعنامه 598 در شورای امنیت سازمان ملل بود. با تصویب این قطعنامه که بخشی از خواسته‌های ایران در آن لحاظ شده بود، جنگ وارد آخرین سال خود شد. در این دوره که منافقین دل به اتحاد با دشمن بسته بودند و رجوی در آغوش صدام جای گرفته بود، فشارها و تحریم‌های بین‌المللی رو به تزاید گذاشت و اتحاد نظام‌ بین‌الملل برای پذیرش قطعنامه از سوی ایران به عالی‌ترین حد خود رسید. با تشدید فشارهای بین‌المللی به ایران، حمله ارتش عراق به سرزمین‌هایی که در اختیار ایران بود، تهدید صدام به استفاده از سلاح‌های شیمیایی علیه مردم ایران، بسیج جامعه جهانی برای حضور نظامی در خلیج‌فارس به ‌سرکردگی آمریکا، حمله به هواپیمای مسافربری ایران و... باعث شد تا امام خمینی(ره) با تدبیر و درایتی بی‌نظیر، قطعنامه 598 را علی‌‌رغم میل باطنی بپذیرند و دشمنان نظام و انقلاب را خلع سلاح نمایند.

با پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران، نقشه‌ها و طرح‌های قبلی سازمان منافقین با بن‌بست مواجه شد. در آن شرایط سازمان منافقین در کنار امیدواری به عملیات محدود و کوچک خود، در انتظار کمک صدام و آمریکا بود. در 1367/3/30 تنها دو روز پس از عملیات چلچراغ 138 نماینده کنگره و 14 سناتور آمریکا در نامه‌ای به "جرج شولتز" وزیر خارجه وقت آمریکا از وی خواستند که به جنبش‌های مقاومت داخلی در ایران توجه کند و از سازمان مجاهدین مستقر در عراق حمایت نماید. "مروین دایملی" نماینده کنگره آمریکا در روز دوشنبه 1367/4/6 در تظاهرات سازمان در شهر واشنگتن شرکت کرده و در سخنانی که از یکی از شبکه‌های تلویزیونی آمریکا هم پخش شد، اظهار داشت: نباید دست از تلاش کشید، مطمئن باشید که با کمی صبر و تلاش بیشتر به زودی از مهران به تهران رژه خواهید رفت.

منافقین که پس از پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، خود را در بن‌بست کامل می‌دیدند در واکنش به تصمیم ایران مبنی‌بر پذیرش قطعنامه 598 مصمم شدند عملیات نهایی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی را هر چه سریع‌تر و قبل از برقراری آتش‌بس میان دو کشور اجرا کنند. در تاریخ 1367/4/31 دفتر رهبری سازمان منافقین به کلیه پادگان‌ها و مقرهای سازمان در عراق ابلاغ کرد تا برای شنیدن سخنان مسعود رجوی راس ساعت 8 در سالن عمومی پادگان اشرف حاضر شوند. سخنرانی در حدود ساعت 23:30 با ورود مسعود و مریم رجوی به سالن آغاز شد. رجوی پس از نیم ساعت سخنرانی به صورتی ناگهانی و غیر‌منتظره سخنرانی خود را قطع کرد و گفت:

...."کارهای بزرگی در پیش داریم"، مگر ما نگفته بودیم که " اول مهران، بعداً تهران "؟... دیگر وقت آن رسیده است که به ایران برویم. طرح عملیات بزرگی را کشیده‌ایم که در نهایت منجر به فتح تهران و سقوط رژیم می‌شود. نام آن را با عنایت به نام پیامبر اسلام " فروغ جاویدان " گذاشته‌ایم... مانند شهاب باید به تهران برویم. از لحظه‌ها – حتی کوچک‌ترین لحظه‌ها – باید استفاده کرد. نباید هیچ لحظه‌ای را از دست بدهیم، زیرا در این عملیات لحظه‌ها تعیین کننده و سرنوشت سازند. این عملیات باید در عرض 2 یا 3 روز انجام شود، چون فقط اگر عملیات با این سرعت انجام شود، رژیم فرصت بسیج نیرو را پیدا نخواهد کرد. چون اصلاً به فکرش هم نمی‌رسد که ما بتوانیم در عرض این مدت به تهران برسیم و احتمالا نمی‌تواند هیچ عکس‌العمل موثری انجام بدهد.... بنابراین فکر کردیم که در عملیات بعدی هر چه که باید باشد حداقل این است که باید یک مرکز استان را بگیریم. در این صورت مگر ما دیوانه‌ایم که پس از گرفتن مرکز استان، آن را ول کنیم و بر گردیم؟! خوب، یا همان جا می‌مانیم، یا به طرف تهران حرکت می‌کنیم... اگر بخواهید وسیع‌تر از عملیات‌های قبلی عمل کنید، هیچ راهی غیر از فتح تهران ندارید... البته یکسری می‌گفتند برویم اهواز را بگیریم و یکسری می‌گفتند، برویم کرمانشاه را بگیریم. ما نشستیم و فکر کردیم و دیدیم باید از طریق کرمانشاه برویم، زیرا اولا تاحدودی وضع و شرایط مسیری که انتخاب کرده‌ایم نسبت به قبل مناسب‌تر و بهتر است.

چون عراق تا قصر شیرین و سر پل ذهاب پیش رفته است و این بار نیازی به خط‌شکنی نداریم و به راحتی می‌توانیم تا کرمانشاه برویم. ثانیاً نزدیک‌ترین نقطه مرزی برای رسیدن به تهران، کرمانشاه است. از آن به بعد بر اساس تقسیمات انجام شده 48ساعته به تهران خواهیم رسید... اگر موقعیت سیاسی مثل قبول قطعنامه 598 شورای امنیت از طرف ایران پیش نمی‌آمد، شاید فقط در همان‌جا (کرمانشاه) عمل می‌کردیم، ولی حالا ایران خیلی ضعیف شده است و ما یک راست می‌رویم تهران را می‌گیریم.... تصمیمی که ما گرفته‌ایم، تصمیم بسیار حساس و مشکلی بود و ما چاره‌ای جزء عمل نداریم و اگر الان اقدام نکنیم، فرصت از دست خواهد رفت. زیرا بعد از این که بین ایران و عراق صلح شود، ما در اینجا قفل می‌شویم و دیگر نمی‌توانیم کاری انجام بدهیم و از لحاظ سیاسی تبدیل به فسیل می‌شویم. پس بایستی آخرین تلاش خودمان را هم بکنیم و یک بار دیگر کل سازمان را به صحنه بفرستیم و مطمئن هستیم که پیروزیم و از هم اکنون من این پیروزی را به شما و خلق قهرمان ایران تبریک می‌گویم".

وی پس از نشان دادن مسیرهای حرکت روی نقشه سخنان خود را چنین ادامه داد:

"... اگر ما به تحلیل‌هایی که در مورد رژیم داشتیم معتقد هستیم، زمان مناسبی برای ما به وجود آمده است. ما در تحلیل از جنگ گفتیم که رژیم در منتهای ضعف حاضر به توقف جنگ می‌شود و دلیل قبول قطعنامه از طرف آن‌ها همین است. ما نباید این فرصت تاریخی را از دست بدهیم. باید حمله کنیم و کارش را یک سره کنیم. رژیم دیگر نیروی جنگی لازم را ندارد و نمی‌تواند نیروی جبهه را تامین کند. مثلاً عراق در همین چند عملیاتی که کرده است به راحتی توانسته مناطقی را پس بگیرد و هر چه خواسته جلو رفته است. فاو را گرفته، جزایر مجنون و چند نقطه دیگر را با چند ساعت جنگ باز‌پس گرفته است. ملت دیگر از جنگ خسته شده‌اند و همه مخالف جنگ هستند و کسی به جبهه نمی‌آید و کسانی که در جبهه هستند افرادی هستند که آنها را به زور از شهر‌ها و روستاها دستگیر کرده‌اند و به جبهه فرستاده‌اند و میلی به جنگیدن ندارند. تمام لشکر‌ها و نیروهای [رژیم] در حملات عراق ضربه کاری خورده و پراکنده هستند و یارای مقابله با ما را ندارند. پس [رژیم] هم از لحاظ نظامی تعادل خود را از دست داده است و هم از لحاظ سیاسی در انزوای بین‌المللی قرار دارد.... شما باید به اندازه چندین نفر کار کنید و سختی را تحمل کنید. البته در این چند روز که اعلام آماده‌باش بود، شما خیلی کار کردید و کار یک یا دو ماه را در سه روز کرده اید. از حالا همگی آماده باشید که هروقت گفتیم حرکت می‌کنیم، آماده باشید.
شاید سازمان 25سال پیش به وجود آمد تا در چنین روزی به چنین کاری دست بزند... کاری که ما می‌خواهیم انجام دهیم، در حد توان و اشل یک ابر‌قدرت است، چون فقط یک ابرقدرت می‌تواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند. به‌طور مثال بغداد تا مرز ایران 180 کیلومتر فاصله دارد و در طول 8 سال جنگ، ایران ادعای گرفتن آن را نکرده است و همین طور عراق هم ادعای گرفتن تهران را نکرده است، اما ما می‌خواهیم برویم تهران را بگیریم... ما به ترتیب به قصرشیرین، سر‌پل‌ذهاب، اسلام‌آباد و بعد کرمانشاه می‌رویم. بعد از آن همدان، قزوین، تاکستان، کرج و بالاخره تهران".

رجوی پس از تشریح محور‌های مختلف عملیات و مخاطب قراردادن مسئولان محور‌ها به دو عامل اصلی توقف عملیات اشاره کرده و می‌گوید:

"این عملیات را دو عامل درجه یک تهدید می‌کند. یکی اینکه از طرف رژیم [آیت الله خمینی] از طریق هواپیما مورد حمله و بمباران قرار بگیریم، چون روی جاده همه به یک ستون حرکت می‌کنیم. ثانیاً چون صف ماشین‌ها خیلی طولانی است، اگر ماشین‌هایی خراب شوند یا از دور خارج شوند، نباید به‌خاطر آن، همه ستون متوقف شوند و بایستی آن را به سرعت از دور خارج کرد و از ماشین زاپاس استفاده کرد یا باید آن را از دور خارج کرد و معطل آن نشد. در ضمن هیچ ماشینی حق سبقت گرفتن از جلویی را ندارد و همین طور حق عقب افتادن را هم ندارد."

چنانکه ملاحظه می‌شود در طراحی عملیات و حرکت نیروهای سازمان به سمت تهران هیچ‌گونه پیش‌بینی مقابله از سوی نیرو‌های ایران صورت نگرفته است و رجوی با اطمینان از درگیر نشدن با نیروهای ایران، تنها عوامل توقف حرکت نیروهای سازمان را بمباران نیروی هوایی ایران و خرابی ماشین در بین راه و وقفه در حرکت ستون خودروها می‌داند. در ادامه جلسه، محمود عطایی، رئیس ستاد ارتش آزادیبخش و فرمانده محور تصرف تهران در پاسخ به سوال رجوی که از او پرسید، وضعیت چطور است، می‌گوید: خوب است. با نیروی هوایی و هوا‌نیروز عراق هماهنگ شده است. ماشین‌ها آماده است. مهمات بارگیری شده و تیپ‌ها تا حدودی توجیه شده‌اند و تا رسیدن به شهر‌ها، بهداری هم آمادگی لازم را دارد و هیچ‌گونه نگرانی وجود ندارد. در لا‌به‌لای ستون تعمیر‌کار سیار و فیلمبردار سیار هم در حال حرکت هستند. در ادامه جلسه توجیه نیروها، رجوی به هماهنگی‌های انجام شده اشاره کرده و با تاکید بر آزادی زندانی‌ها می‌گوید:

در این عملیات مردم به حمایت از ما بر می‌خیزند. کسانی که حاضرند با ما بیایند را از پادگان‌ها و مراکز سپاه مسلح کنید و اگر خواستند تا تهران بیایند، آنها را با خودتان ببرید. در این عملیات، نیرو‌های زیادی به ما کمک خواهند کرد، از طرفی در زندان‌ها که باز شود، آن‌ها هم با ما هستند و با ما خواهند آمد. نیروهای زندان بالقوه با ما هستند. البته هرجا رفتید، اگر مردم آنجا تسلیم شدند که کاری با آنها ندارید و اگر جنگیدند، با آنها بجنگید.

در ساعت 02:30 بامداد روز 1367/5/1 جلسه سخنرانی مسعود رجوی پایان پذیرفت و افراد پس از خداحافظی با یکدیگر به سوی یگان‌های خود رفتند تا آخرین آمادگی‌ها را برای اجرای عملیات کسب کنند. در روز‌های باقی‌مانده تا آغاز عملیات، فرماندهان، نیروها و... کار آماده‌سازی را دنبال کردند. در دو روز باقی‌مانده تعداد 800 اسیری که قرار بود در عملیات شرکت کنند، سازماندهی و فرماندهان گردان‌ها با مسیر‌ها آشنا شدند و آمادگی برای حرکت در روز 1367/5/3 کسب شد.

در مجموع رهبری سازمان منافقین به دلایل زیر تصمیم به اجرای عملیات فروغ جاویدان گرفت تا با استفاده از فرصت پیش‌آمده ارتش آزادیبخش را وارد خاک ایران کرده و پس از اشغال کرمانشاه به سمت تهران حرکت و مرکز حکومت را تصرف کند و حکومت مورد نظر سازمان را به رهبری مسعود رجوی در ایران مستقر سازد:

1- این عملیات از قبل طراحی شده بود و سازمان نفاق قصد داشت هنگامی که نیروهای ایران با نیروهای عراق درگیر جنگی پر‌شدت هستند (مهر 1367) به داخل خاک ایران نفوذ کرده و عملیات خود را آغاز کند.

با پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، سازمان در شرایطی بن‌بست‌گونه قرار گرفت. از یک سو با برقراری آتش‌بس میان دو کشور و استقرار نیروهای ناظر سازمان ملل، امکان اجرای عملیات منتفی می‌شد و از سوی دیگر فلسفه حضور سازمان در عراق و ارتش نفاق در جدار مرز ایران در هاله‌ای از ابهام قرار می‌گرفت. رجوی برای فرار از این بن‌بست باید هر چه زود‌تر دست به اجرای این عملیات می‌زد.

2- وضعیت فوق برای رژیم عراق نیز متصور بود. با برقراری آتش‌بس رژیم عراق نیز نمی‌توانست از سرمایه‌گذاری گسترده‌ای که روی سازمان کرده بود، بهره‌برداری کند. از این رو صدام نیز مایل بود هر‌چه سریع‌تر عملیات نهایی سازمان نفاق انجام شود.

3- سازمان نفاق شرایط پیش آمده در جنگ را که منجر به پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران شد، بهترین وضعیت برای خود و بدترین شرایط برای ایران تحلیل می‌کرد. رجوی معتقد بود که جمهوری اسلامی از نظر توان نظامی در ضعیف‌ترین شرایط قرار دارد و نیروهای نظامی ایران به دلیل شکست در عملیات‌های عراق از نظر روحی و روانی دچار نابسامانی شده‌اند و مشروعیت حکومت نیز به دلیل پذیرش قطعنامه و عدم تحقق و عده‌های حکومت در میان مردم به شدت کاهش یافته است. از سوی دیگر سازمان نفاق نیز با انجام چند عملیات موفق و فراخوانی نیروهایش از سراسر دنیا به کمک ارتش عراق به مرز آمادگی رسیده و بهترین فرصت برای زدن ضربه نهایی است. بنابراین بهترین فرصت برای اجرای عملیات به‌دست آمده است و سازمان باید از این فرصت بیشترین استفاده را بکند.

مسعود رجوی با این جمع‌بندی، عملیات فروغ جاویدان را در روز دوشنبه 1367/5/3 در ساعت 6 صبح آغاز کرد.

پس از فراهم شدن مقدمات لازم و هماهنگی‌های صورت گرفته با ارتش عراق، ستون نظامی ارتش آزادیبخش متشکل از 25 تیپ رزمی، راس ساعت 6 صبح، پس از اجرای مراسم صبحگاه از قرارگاه عملیاتی سازمان در عمق خاک عراق به حرکت در آمد و بر اساس طرح زمانبندی شده در ساعت 16:00 از مرز خسروی و ساعت 17:00 از قصر شیرین و ساعت 18:00 از سرپل ذهاب عبور کرد. قبل از این، ارتش عراق با یگان‌های سازمانی سپاه دوم در عملیاتی منظم به نام "توکلنا الله4" به منطقه عمومی قصر‌شیرین و سرپل ذهاب حمله کرده و همانند حمله در روز‌های اول جنگ تا "کل داود" پیشروی کرده و شهر‌هایی از "گله"، "قصر شیرین"، "سرپل ذهاب"، "پادگان ابوذر"، "گیلانغرب" و "سومار" را به تصرف در آورده بود، بنابراین نیروهای منافقین بدون هیچ‌گونه مزاحمتی از مرز عبور کرده و پس از عبور از لجمن، ارتش عراق، بدون درگیری وارد شهر کرند شدند.

در این شرایط ارتش عراق علاوه بر فعالیت در این محور، عمده قوای خود را در جنوب متمرکز کرده و به سمت خرمشهر و اهواز در حال پیشروی بود. نیروی هوایی ارتش عراق نیز به صورت منظم مراکز اقتصادی و نفتی ایران را در جنوب بمباران می‌کرد. هدف ارتش عراق از انجام چنین تحرکاتی، کسب موقعیت برتر نظامی در مذاکرات قطعنامه 598 بود. قطعنامه‌ای که در شرایط برتری نظامی ایران به تصویب رسیده بود و در چنین وضعیتی به سود عراق نبود. در چنین شرایطی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تمام توان خود را در جنوب متمرکز کرده بود تا یک بار دیگر از سقوط خرمشهر و آبادان جلوگیری کرده و مانع از پیشروی عراق به سمت اهواز شود. کلیه فرماندهان و یگان‌های عملیاتی سپاه نیز با حضور در محور‌های عملیاتی جنوب سرگرم دفع حملات عراق در این منطقه بودند و ارتش منافقین با غافلگیری کامل در حال پیشروی به سمت شهر کرمانشاه بود. محورهای عملیاتی ارتش نفاق به شرح زیر طراحی شده بود:

1- مرحله اول: تصرف شهرهای کرند و اسلام آباد با 3 تیپ رزمی به فرماندهی مهدی براعی (زمان عملیات تصرف کرند تا ساعت 20:00 و تصرف اسلام آباد تا ساعت 22:00 بود.)

2- مرحله دوم: تصرف کرمانشاه با 5 تیپ زرهی به فرماندهی ابراهیم ذاکری ( زمان عملیات تصرف کرمانشاه تا ساعت 24:00 بود.)

3- مرحله سوم: تصرف همدان با 2 تیپ رزمی به فرماندهی محمود مهدوی (تصرف همدان تا ساعت 7:30 روز 1367/5/4 بود.)

4- مرحله چهارم: تصرف قزوین با 2 تیپ رزمی به فرماندهی مهدی افتخاری ( تصرف قزوین تا ساعت 12:00 روز 1367/5/4 بود.)

5- مرحله پنجم: تصرف تهران با 13 تیپ رزمی به فرماندهی محمود عطایی رئیس ستاد فرماندهی کل ارتش آزادیبخش ملی با معاونت مهدی ابریشمچی (زمان عملیات ساعت 16:00 روز 1367/5/4 بود.)

در واقع نیروهای منافقین عملیات خود را پس از عبور از شهر کرند که با درگیری بسیار مختصری همراه بود، آغاز کردند. در این شهر تنها چند تن از افراد سپاه که در پایگاه سپاه حضور داشتند با نیرو‌های سازمان جنگیدند و در نتیجه ستون ارتش منافقین با کمترین درگیری از شهر کرند عبور کرد و به سمت شهر اسلام‌آباد روانه شد. پیشروی ارتش عراق تا کل داود و بمباران مراکز نظامی و تاسیسات اطراف شهر‌های کرند و اسلام آباد در روز قبل تداعی کننده این مسئله بود که ستون نظامی که از شهر کرند به سمت اسلام‌آباد در حال حرکت است، نیرو‌های عراقی‌اند که در ادامه تهاجم خود قصد تصرف اسلام‌آباد و احتمالاً کرمانشاه را دارند. در‌هر‌حال نیروهای نفاق خود را به شهر اسلام‌آباد رساندند و پس از درگیری با تعدادی از پاسداران مستقر در پایگاه سپاه، این شهر را تصرف کردند. افراد سازمان نفاق در شهر اسلام‌آباد جنایات فجیعی انجام دادند. آن‌ها افراد مذهبی و متدین شهر را در کنار پاسداران و بسیجی‌ها که تنها جرمشان جنگ با متجاوزان عراقی بود اسیر کرده و پس از بستن دست‌ها و چشم‌هایشان، آنها را به محله‌های خلوت شهر می‌بردند و در آنجا تیرباران می‌کردند. همچنین منافقین، رزمندگان بستری در بیمارستان شهر اسلام‌آباد را در محوطه باز بیمارستان به رگبار بسته و مجروحان جنگ را که در جنگ با صدامیان جان سالم به در برده بودند به شهادت رساندند.

همزمان با پیشروی تیپ‌های ارتش منافقین در خاک ایران، ارتش عراق با توپخانه‌های خود گردنه پاطاق را گلوله باران می‌کرد و جنگنده‌های عراق منطقه ریجاب و چندین روستای پر‌جمعیت حوالی آن را بمباران شیمیایی کردند و عده زیادی از مردم بی‌گناه را کشتند. علاوه بر این، هواپیماهای عراق اعلامیه‌هایی را در سطح وسیع از منطقه پخش کردند که در آن نوشته شده بود، ارتش عراق در حال انجام عملیات گسترده‌ای در سطح منطقه است و از نیرو‌های نظامی خواسته بود که با در دست داشتن این اطلاعیه‌ها خود را به نیروهای عراقی تسلیم کنند و از مردم منطقه نیز تقاضای ترک منطقه را کرده بود.

با این اوصاف همه مردم و نظامیان منطقه تصور می‌کردند که ارتش عراق پس از تصرف مناطق و شهرهای مرزی در حال حرکت به عمق منطقه و تصرف شهرهای کرند، اسلام‌آباد و... است. اخبار ارسالی از نیروهای اطلاعاتی حاکی از حمله عراق به غرب کشور بود، بنابراین در میان فرماندهان نظامی تصور اولیه از این هجوم این بود که عراق در حال اجرای دو حرکت یا فلش عملیاتی در غرب و جنوب کشور است که حرکت یا فلش اصلی در جنوب با هدف حداقل تصرف خرمشهر و حرکت یا فلش پشتیبانی در غرب کشور در حال انجام است. با این تصور، فرمانده سپاه با به‌بکارگیری یگان‌های عملیاتی تلاش اصلی سپاه را صرف مقابله با حمله عراق در جنوب کرد و به یگان‌های محلی در منطقه غرب دستور داد تا با حرکت عراق مقابله کنند.

فرماندهی ارتش سازمان منافقین با استفاده از این غافلگیری، نیروهای خود را پس از تصرف اسلام‌آباد به سمت کرمانشاه حرکت داد و در گردنه حسن‌آباد به ترافیک وسایل نقلیه مردم برخورد کرد که جاده را کاملاً مسدود کرده بود. در این زمان (اواخر شب 1367/5/3)، اطلاعاتی مبنی بر‌این‌که این نیروها متعلق به ارتش عراق نیست و به احتمال زیاد نیروهای سازمان نفاق هستند به فرماندهان حاضر در منطقه رسید. آن‌ها نیز در تماس با فرمانده کل سپاه در جنوب و آقای هاشمی و برادران رشید و شمخانی که در کرمانشاه مستقر بودند، این اخبار را به اطلاع آنان رساندند. آقای هاشمی نیز سریعاً فرماندهان نیروهای محلی مستقر در منطقه را احضار کرده و به آنان دستور داد که هرچه سریع‌تر نسبت به سد پیشروی منافقین اقدام کنند. بر این اساس دو گردان از نیرو‌های موجود در منطقه به سمت تنگه چهارزبر حرکت کردند تا همراه با نیروهای محلی مستقر در منطقه از پیشروی ارتش آزادیبخش سازمان جلوگیری کنند. در این فاصله یک تیپ از نیرو‌های سازمان که در پشت ستون خودرو‌های شخصی مردم زمینگیر شده بود، تلاش کرد تا گردنه حسن‌آباد را پشت‌سر گذاشته و خود را به کرمانشاه برساند که موفقیتی کسب نکرد.

فرماندهی عملیات سازمان نفاق در رویارویی با این شرایط به تیپ رزمی دیگری دستور داد تا از کنار گردنه حسن‌آباد عبور کرده و پس از عبور از تنگه چهارزبر خود را به کرمانشاه برساند. این تیپ نیز در ساعت 2 بامداد 1367/5/4 با نیرو‌های موجود در منطقه چهارزبر درگیر شد و عملاً نتوانست از این تنگه عبور کند. نزدیکی‌های صبح فرماندهی عملیات سازمان نفاق تیپ دیگری را وارد صحنه درگیری در چهارزبر کرد. عناصری از این تیپ با 4 دستگاه خودرو شاسی‌بلند و آتش پشتیبانی تلاش زیادی کردند از خاکریز چهارزبر عبور کنند که با درگیری شدید و جنگ تن‌به‌تن نیروهای خودی علی‌رغم عبور یک دستگاه خودرو از خاکریز بقیه منهدم و کشته شدند و این تیپ نیز با مقاومت نیروهای محلی متوقف شد. با طلوع آفتاب و روشن شدن هوا حجم سنگینی از نفربرها، خودرو‌ها در محور چهارزبر توسط بالگردهای ج.ا.ا با هدایت شهید صیاد شیرازی، تلفات بسیاری از منافقین گرفته شد.

سازمان نفاق که در پشت تنگه چهارزبر متوقف شده و تجهیزات آن به آتش کشیده شده بودند، نمایان شد. کشته‌های زیادی ازنیروهای منافقین در پشت خودرو‌ها و در کنار جاده انباشته شده بودند. افراد زخمی به حال خود رها شده و باقیمانده نیروهای نفاق در تلاش برای بازکردن مسیر به سمت کرمانشاه بودند، فشار زیادی به نیروهای منافقین که همگی در پشت خاکریز متوقف بودند وارد می‌شد و عملاً همه دارایی سازمان نفاق پشت خاکریز زمینگیر شده بود.

در این بین نیرو‌های سپاه و بسیج باقیمانده در منطقه که عمدتا در حال عزیمت به مناطق جنوبی کشور بودند، با هدایت فرماندهی کل سپاه به تقویت تنگه چهارزبر و محاصره نیرو‌های سازمان در حد‌فاصل کرند، اسلام‌آباد و تنگه چهارزبر پرداختند و محور‌های وصولی به منطقه را در اختیار گرفتند. نیروی هوایی و هوانیروز ارتش نیز مامور شدند تا ضمن بمباران منطقه، پشتیبانی هوایی از عملیات نیروهای سپاه و بسیج را به‌عهده بگیرند.

در مجموع از صبح روز دوم عملیات (1367/5/4) با حضور و هدایت برادر محسن رضایی از محور پل‌دختر- اسلام‌آباد صحنه عملیات به نفع نیروهای خودی تغییر کرد و یگان‌های محلی موفق شدند ضمن متوقف کردن دشمن در تنگه چهارزبر، عملیات محاصره، تعقیب و انهدام سازمان منافقین را با عنوان عملیات مرصاد، طرح‌ریزی و اجرا کنند. در واقع این عملیات یکی از منحصر‌به‌فردترین عملیات‌های سپاه پاسداران بود که طرح‌ریزی آن در هنگام رزم صورت گرفت. در این عملیات برخی از یگان‌های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با اندک نیروهای باقیمانده خود در غرب کشور، نیروهای سازمان نفاق را در حد‌فاصل کرند تا تنگه چهارزبر به محاصره در‌آوردند و بخش قابل توجهی از آن‌ها را منهدم کردند و تعدادی را نیز به اسارت گرفتند و محدود افرادی زخمی و مجروح به عراق برگشتند و این پایان کار بود؛ یعنی "بن‌بست در استراتژی، شکست در تاکتیک" پایان کار جریان برانداز سازمان منافقین (غروب جاویدان) در طول جنگ به‌خصوص در عملیات مرصاد بود.

درخصوص این عملیات می‌توان گفت که:

1- خیانت رهبران سازمان منافقین، در دوران جنگ و به‌ویژه مقطع پایان جنگ (پیوستن به ارتش کشوری که در حال جنگ با ملت ایران بوده و به خاک کشور تجاوز کرده است) در تاریخ ایران کم‌سابقه است و هیچ نیرویی در تاریخ این مرز و بوم هیچ‌گاه به چنین ننگی تن نداده است. سازمان مجاهدین برای اولین بار در طول تاریخ کشور ایران با اقدامی خائنانه با دشمنان ملت ایران و نظام ج.ا.ا، متحد شده و علیه ملت و کشور خود وارد جنگ شدند. سازمان مجاهدین (منافقین) از این نظر حائز رتبه اول در تاریخ ایران است.

2- سازمان مجاهدین خلق ایران پس از خروج از کشور در سال 1360، به صورت علنی وجود و ماهیت خود را به دولت‌های متخاصم خارجی و سرویس‌های اطلاعاتی این کشورها پیوند زده است و بدون حمایت آن‌ها قادر به ادامه حیات و اجرای هیچ‌گونه اقدامی نیست، بنابراین رهبران سازمان به دنبال کسب مشروعیت از دولت‌هایی مانند رژیم اشغالگر قدس، آمریکا، فرانسه، کانادا، انگلستان، استرالیا و... هستند تا از این طریق بقای سازمان خود را تضمین کنند. هر چند شکل و ماهیت سازمان، پس از تاسیس و حداقل پس از سال 1354، بر‌‌اساس نفاق استوار بود و چنین ارتباط‌هایی برای چنین سازمانی طبیعی به‌نظر می‌رسید.

3- نکته قابل توجه اینکه در پایان جنگ یک صف‌بندی میان حق و کفر در دو طرف خاکریز تنگه چهارزبر ایجاد شده بود، یک طرف خاکریز اتحاد و ائتلاف ارتش بعث عراق که با همکاری موثر سازمان منافقین حمله مشترکی را آغاز کرده بودند و همزمان با حضور آمریکا در خلیج‌فارس در تهاجم به سکوهای نفتی ایران به عنوان جبهه کفر، نفاق و شرک و در طرف دیگر خاکریز، موحدین و بسیجیان رزمنده ایران، در کنار نیروهای حزب الهی عراقی (لشکر9 بدر) به عنوان جبهه حق، "حماسه بزرگی" را رقم زدند که در تاریخ حماسه مرصاد ماندگار شد و خداوند به پاس صداقت در معامله آبروی امام خمینی‌(ره) در پذیرش قطعنامه 598، دشمنان وی (منافقین) در جهالت (توهم) و حماقت کامل قرار داد و آن‌ها را به قتلگاه و کمینگاه مرصاد روانه کرد.

http://aftabeyazd.ir/?newsid=12817

ش.د9402522

نام:
ایمیل:
نظر: