همکار سابق نشریات اصلاحطلب به «مرضشناسی» افراطیون مدعی اصلاحات در حوزه انتخابات پرداخت.
داریوش سجادی با اشاره به نوشته مصطفی تاجزاده مبنی بر اینکه «ما پیروزیم نه فقط به دلیل بیشماریمان بلکه به دلیل این که حق میگوییم و برحق توکل کردهایم و دست خدا با ملت است» خاطرنشان کرد: با یک نگاه پاتالوژیک (مرض شناسانه) بخوبی و به کفایت میتوان گوهر کلام تاجزاده را در همین جمله ویروسیابی کرد.
در فرهنگ محاوره آمریکایی مثلی است بدین مضمون؛ در «شیر یا خط» اگر شیرآمد من «بردهام» و اگر خط آمد تو «باختی»! دوگانهای که برای یک طرف در هر دو حالت برد-برد است و برای طرف دیگر نیز در هر دو حالت باخت- باخت!
جنس اظهارات تاجزاده نیز که اختصاص به ایشان نداشته و از جانب دیگر همقطاران ایشان نیز به کرات مطرح شده حامل یک پیشفرض تسبیبی است (اتیولوژیک-Etiologic).
سببیتی مفروض و خودخوانده بدین منوال که از خود و جایگاه و پایگاه و ثقل و گرانش خود در جامعه درک و فهمی خویش کامانه داشته و ضمن ابتلا به یک «داروینیسم سیاسی» برثلاثی زیر باورمنداند: 1- اصلاحطلبان تحت هر شرایطی ذاتاً اصلحاند! 2- اصلاحطلبان تحت هر شرایطی به اعتبار «بقای اصلح» پیروز قطعی هر انتخاباتیاند! 3- هر نتیجهای غیر از این دال بر تقلب در انتخابات است!
بخش عمدهای از شهرآشوبیهای 88 نیز محصول همین باورمندی کلینیکال به داروینیسم سیاسی نزد مهتران اصلاحطلبی بود.
بدآیندی که قبل از «داروین» نمایندگی آن را «شیطان» عهدهداری میکرد که با باورمندی به ارجحیت و ارشدیت ذاتی خود نسبت به انسان «تکبر» خود را بدان وسیله توجیه کرد!