صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۰  ، 
شناسه خبر : ۲۹۲۱۲۴
چنین و چنان صفحه ای است که در آن داستان ها و حکایت های کوتاه با موضوعات اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... برای استفاده مخاطبین به صورت روزانه بارگذاری می شود.
پسر عموي آيت الله العظمي «سيد محمد رضا گلپايگاني» چنين نقل مي كند كه؛ من در كودكي با ايشان به مكتب مي رفتم و براي كوتاه شدن مسير از ميان كشتزارها مي گذشتم و هرچه به ايشان اصرار مي كردم كه شما هم با من بياييد،‌او قبول نمي كرد و مي گفت: شايد صاحبان آنها راضي نباشند كه ما از مزرعه آنها عبور كنيم!‌من مي گفتم: اولاً‌ما وزني نداريم كه بخواهيم كشت آنها را پايمال كنيم،‌ثانياً ما از جاي خاكي عبور مي كنيم؛ اما ايشان قبول نمي كردو دير تر از من به مكتب مي رسيد و مورد اعتراض معلم قرار مي گرفت و او هم علت اصلي دير آمدن خود را نمي گفت.

چنان بر مي‌آيد كه؛ خداوند عنايات خاص و ويژه خود را شامل حال كساني مي كند كه به كوچكترين احكام الهي، بزرگترين و بيشترين توجهات را دارند.

آيت الله گلپايگاني، فروغ فقاهت،‌ص 19

نام:
ایمیل:
نظر: