صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۶  ، 
شناسه خبر : ۲۹۵۰۱۹
تلاش‌های حجت‌الاسلام خسروپناه در پرداختن به «فلسفه علوم خاص» مانند فلسفه فیزیک، فلسفه زیست‌شناسی، فلسفه اقتصاد فلسفه علوم اجتماعی، فلسفه روان‌شناسی، فلسفه ریاضی، فلسفه ارتباطات را نیز گسترش داده است که تأثیر مستقیمی بر تحول علوم انسانی دارد.
به گزارش گروه فرهنگی بصیرت به نقل از خبرگزاری فارس، حجت‌الاسلام عبدالحسین خسروپناه از شخصیت‌های علمی و اثرگذار در حوزه و دانشگاه، اکنون در آستانه ورود به دهه ششم زندگانی خویش قرار دارد. در سلوک علمی وی تقید به دروس متعارف و تحصیل عمیق مبانی و متون رایج و توجه به اقتضائات زمان و مکان برای پاسخ‌گویی به نیازهای اصلی جامعه با یکدیگر جمع شده است.

همچنین خسروپناه علاوه بر پژوهش و تولید علم نگاهی ویژه به ترویج این مطالعات در میان حوزویان و دانشگاهیان دارد وعلاوه بر این دو از وظیفه فرهنگی و اجتماعی دانشگاهیان برای بصیرت‌افزایی و تعمیق فرهنگ عمومی غافل نیست. در این یادداشت به گوشه‌ای از تلاش علمی و نظری وی برای پاسخ به مهم‌ترین مسائل جامعه علمی کشور بسنده می‌کنیم.

آنچه در ادامه می‌خوانیم بخشی است از «تأملی کوتاه بر سلوک علمی و تحقیقاتی عبدالحسین خسروپناه» که در شماره 159 ماهنامه خردنامه همشهری آمده است.

 تلاش گسترده علمی حجت‌الاسلام خسروپناه در راستای دو مسئله کلان دسته‌بندی می‌شود:

1- نقش دین در زندگی انسان

بسیاری از آثار استاد خسروپناه طی سال‌های 1375-1385 صبغه کلامی به ویژه در مسائل جدید کلامی دارد. طی این دهه شبهات کلامی بسیاری در جامعه مطرح می‌شد و وی نیز وظیفه خود می‌دانست که به این مسائل پاسخ دهد. اما رویکرد وی علاوه بر جنبه‌های فرهنگی و اجتماعی تلاش در راستای پاسخی عمیق به مبانی و بنیادهایی بود که فرا رفتن از شبهات رایج و تلاش برای نظریه‌پردازی در باب نقش دین در زندگی انسان است. او در آثاری چون «کلام جدید»، «جامعه مدنی و حاکمیت مدنی»، «گفتمان مصلحت»، «جامعه علوی در نهج‌البلاغه»، «پلورالیسم دینی»، «قلمروی دین»، «اخلاق در قرآن»، «آسیب‌شناسی جامعه دینی»، «جریان‌های فکری ایران معاصر» علاوه بر پاسخ به نیازهای فوری جامعه در پاسخ به شبهات از منظومه‌ای فکری رونمایی می‌کند که در «انتظارات بشر از دین» و «گستره شریعت» اصول «عقلانیت اسلامی» را در مواجهه اجتهادی اسلام با نیازهای ثابت و متغیر انسان و کاستی‌های رویکرد سکولار نشان می‌دهد.

2- تحول علمی کشور و علوم انسانی اسلامی

مهم‌ترین دغدغه و موضوع سلوک علمی استاد خسروپناه در دهه پنجم زندگی وی تحول علمی و راهکارهای اصلاح جریان علم به ویژه علوم انسانی در ایران است. ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، تربیتی و ... حیات انسان و قلمروی دین در این ابعاد موردتوجه کتاب «گستره شریعت» قرار گرفته بود اما در این دهه استاد خسروپناه مهم‌ترین نظریه‌های خود را برای پاسخ به نقش دین و فلسفه در تحول علوم انسانی ارائه داده است.

فلسفه‌های مضاف

یکی از مهم‌ترین مسائل جاری نقش فلسفه در علوم است. حجت‌الاسلام خسروپناه در نظریه خویش بر نگاهی وسیع‌تر به فلسفه تاکید می‌کند و ما را به نقش فلسفه‌های مضاف بر علوم توجه می‌دهد. ابتکار اصلی وی در این دیدگاه تقسیم فلسفه‌های مضاف به اولا فلسفه‌های ناظر به حقایق و ثانیا فلسفه‌های ناظر به علوم است زیرا ساختار و روش‌شناسی این دو متفاوت است. فلسفه‌های ناظر به حقایق، معرفت‌های مرتبه اول هستند و رویکردی پیشینی دارند ولی در فلسفه‌های ناظر به علوم باید رویکردی پسینی را اتخاذ کرد. براساس این تفکیک ربط مطالعات فلسفی ناظر به حقایق با مطالعات فلسفه علوم نیز آشکارم شود. نظریه ابتکاری وی رد فلسفه‌های علوم «الگوی دیدبانی» است که نشان می‌دهد چگونه از مطالعات فلسفه علمی می‌توان در تحول علوم استفاده کرد.

استاد خسروپناه در بحث از الگوی دیدبانی به نکات بنیادین و کاربردی بسیاری توجه می‌کند اما علاوه بر این دیدگاه‌ها، طرح وی از نظر اجتماعی نیز اثرات بسیاری داشت که مهم‌ترین آن اصلاح رویکرد اهالی فلسفه علم در ایران بود. رویکرد رایج میان اهالی فلسفه علم در ایران پرداختن به «فلسفه عمومی علم» است اما تلاش‌های پژوهشی، ترویجی و مدیریتی وی پرداختن به «فلسفه علوم خاص» مانند فلسفه فیزیک، فلسفه زیست‌شناسی، فلسفه اقتصاد فلسفه علوم اجتماعی، فلسفه روان‌شناسی،فلسفه ریاضی، فلسفه ارتباطات، فلسفه آمار و ... را نیز گسترش داده است که تأثیر مستقیمی بر تحول علوم انسانی دارد.

وی در طرح و دیدگاه خویش به تقسیم‌بندی علوم انسانی نیز پرداخته‌اند و در این میان خود به فلسفه دو دسته از علوم انسانی توجه ویژه داشته و در آن حوزه‌ها نظریه نیز ارائه کرده‌اند؛ فلسفه اسلامی و علوم رفتاری- اجتماعی.

فلسفه فلسفه اسلامی

وی در نظریه «فلسفه فلسفه اسلامی» الگوی دیدبانی را به کار بسته و با رویکردی تاریخی- تحلیلی سیر فلسفه اسلامی را بررسی کرده‌ است. در دیدگاه ابتکاری خسروپناه فلسفه اسلامی برای آن که بتواند در حوزه‌های مختلف فلسفه‌های ناظر به حقایق امتداد و گسترش یابد، باید وجود انضمامی انسان را موضوع خویش قرار دهد. وی همچنین در این راستا روش‌شناسی رایج در حکمت و فلسفه اسلامی را مورد نقد و بررسی قرار داده است و در حوزه مسائل نیز بر توجه به «عقلانیت عرضی» در کنار «عقلانیت طولی» در کنار «عقلانیت طولی» رایج در حکمت متعالیه تاکید می‌کنند.

نظریه خسروپناه الهام‌بخش و هدایت‌کننده تحقیقات بیشتر در فلسفه فلسفه اسلامی و فلسفه علوم اسلامی شده است اما خود وی علاوه بر مطالعه مرتبه دوم فلسفه اسلامی دو در راستای توسعه فلسفه اسلامی به نظریه‌پردازی در «فلسفه معرفت» به عنوان یکی از فلسفه‌های ناظر به حقایق در فلسفه اسلامی پرداخته‌ است. آثاری چون «نظام معرفت‌شناسی صدرایی»،‌ «هستی‌شناسی معرفت»، «تحلیل معرفت»، «رئالیسم معرفتی» و «فلسفه معرفت» تلاشی در این راستاست و نظریه‌های «رئالیسم پنجره‌ای» و «مبناگرایی شبکه‌ای» وی علاوه بر نوآوری در فلسفه اسلامی، پاسخگوی برخی مسائل وی در فلسفه علوم رفتاری- اجتماعی است.

فلسفه و روش‌شناسی علوم رفتاری- اجتماعی

از نظر استاد خسروپناه علوم رفتاری- اجتماعی مهم‌ترین دسته علوم انسانی از نظر کاربرد در جامعه است و مسئله تحول علوم انسانی و نقش اسلام در این علوم نیز بیشتر در این دسته از علوم مطرح است. وی با تحلیل علوم رفتاری- اجتماعی رایج نشان می‌دهند که این علوم علاوه بر توصیف،به تجویز نیز می‌پردازند و بحث از انسان مطلوب و راهکارهای تبدیل انسان محقق به مطلوب از مسائل گریزناپذیر علوم انسانی متعارف است. مهم‌ترین دغدغه علمی وی بحث از روش‌شناسی این علوم است که «الگوی حکمی- اجتهادی» دیدگاه ابتکاری وی برای روش‌شناسی علوم اجتماعی است.

براساس این الگو علوم رفتاری- اجتماعی اسلامی مجموعه گزاره‌های نظام‌مندی است که با بهره‌گیری از روش‌های ترکیبی (تجربی و غیرتجربی) و مبانی غیرتجربی (عقلی، وحیانی و شهودی) به تبیین یا تفسیر رفتارهای فردی و اجتماعی انسان تحقق یافته می‌پردازد و با بهره‌گیری از ارزش‌های انسانی، انسان تحقق یافته را به انسان مطلوب تغییر می‌دهد. علوم انسانی تحقق‌یافته را می‌توان مثلثی دانست که یک ضلع آن با روش‌های مختلف تبیینی، تفسیری، انتقادی، ساختارگرایی و گفتمانی به توصیف انسان تحقق یافته می‌پردازد و در ضلع دیگر،انسان مطلوب را بیان می‌کند. این انسان مطلوب از انسان‌شناسی معینی گرفته شده است. ضلع سوم علوم انسانی، توصیه‌هایی است که می‌خواهد انسان تحقق‌یافته را به انسان مطلوب نزدیک کند. این توصیه‌ها برگرفته از نظام حقوقی و اخلاقی است.
نام:
ایمیل:
نظر: