صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

فرهنگی >>  فیلم وسریال >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۰۳ آبان ۱۳۹۵ - ۰۸:۱۳  ، 
شناسه خبر : ۲۹۶۰۳۹
گلوله در این فیلم نماد «چریکیسم منفصل از اخلاق و مذهب» و خرد نیز سمبل «مبارزه با ظلم با محوریت اخلاق و مذهب» است. اوج این تقابل در فیلم، آن صحنه ایست که مجید شریف واقفی بعد از مخالفت صریح با مارکسیست شدن سازمان و اصرار بر هویت اسلامی، در خیابان توسط وحید افراخته (که تحت تاثیر القائات تقی شهرام قرار گرفته بود) به قتل رسید و جسدش سوزانده شد.
پایگاه بصیرت / گروه فرهنگی/فاطمه بائی
«یک مسلمان وقتی اسلحه به دست می گیرد، اول باید یاد بگیرد که به طرف چه کسی نباید شلیک کند».
 گزاره فوق، جمله ایست که «مرتضی صمدیه لباف»، شب قبل از اعدامش زمزمه کرد. فیلم سیانور روایتی است که کنش های سیاسی و چریکی سازمان مجاهدین خلق را انفکاک پذیر می کند. این گروه پیکار جو در سال 1354 دچار انشعاب گشته و در کنار تعدادی که به اصول و محور های این سازمان پای بند بودند، تعداد دیگری شاخه مارکسیسم-لنینیسم  را به وجود آوردند. در این بررسی تقابل بین این دو جریان را که به خوبی و به دور از تعصب و با روایت پذیری واقع گرایانه بازگو شده است را مورد تبیین قرار داده ایم. گلوله در این فیلم نماد «چریکیسم منفصل از اخلاق و مذهب» و خرد نیز سمبل «مبارزه با ظلم اما با محوریت اخلاق و مذهب» می باشد. اوج این تقابل در فیلم، آن صحنه ایست که مجید شریف واقفی بعد از مخالفت صریح با مارکسیست شدن سازمان و اصرار بر هویت اسلامی، در خیابان توسط وحید افراخته (که تحت تاثیر القائات تقی شهرام قرار گرفته بود) به قتل رسید و جسدش سوزانده شد. نمونه اول را به وضوح می توان در شخصیت «تقی شهرام» تئوریسین و ایدئولوگ سازمان مجاهدین خلق مشاهده کرد، همچنین نمونه ی عینی «مبارزه با ظلم اما با محوریت اخلاق و مذهب» را می توان مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف در نظر گرفت.


دو فرد اخیر بعد از اینکه سازمان و برخی از سران آن تصمیم گرفتند تا ایدئولوژی مبارزه را از اسلام به مارکسیسم تغییر دهند به شدت با این تصمیم به مخالفت برخواستند. این مخالفت باعث به قتل رسیدن شریف واقفی توسط وحید افراخته و اعدام مرتضی صمدیه لباف توسط ساواک گردید. همان طور که ذکر شد این نگاره با ابداع دو مفهوم سعی دارد با چهارچوبی تئوریک فیلم «سیانور» را به نقد و بررسی بنشیند. این دو مفهوم که از آن با عناوین «چریکیسم منفصل از اخلاق و مذهب» و «چریکیسم متصل به اخلاق و مذهب» یاد شده است در ادامه به صورت مفصل به بحث گذارده می شود. «تقی شهرام» به عنوان محوریت مشی اول، در قسمتی از فیلم مذهب را با توجه به ایدئولوژی مارکسیستی-لنینیستی به عنوان رو بنا می داند و بهترین روش برای مبارزه و پیکار را مبارزه ی اپورتونیستی بدون توجه به اخلاق می داند. این خط مشی را «مبارزه نتیجه محور» نام گذاری می کنم، روشی که محمد تقی شهرام در پیش می گیرد هدف صرف هر وسیله ای را توجیه می کند، مناسبات مبتنی بر منطق عقلائی محاسبه می گردد و بازی با حاصل جمع صفر(یعنی برد یک طرف قاعدتا شکست دیگری محسوب می شود) رهیافت مسلط و غالب مبارزات چریکی انتخاب شده است.


اتخاذ این رویکرد تعدد مجاری تصمیم در سازمان مجاهدین را به رسمیت نمی شناسد. در سیانور، تقی شهرام تشخیص می دهد که مشی انحصاری (exclusive policy) مبارزه مبتنی بر مارکسیسم تنها راه پیکار است و این روش، منش و بینش نباید با اخلاق و مذهب تلاقی پیدا کند. در یک نگاه گذرا، بهروز شعیبی کارگردان این فیلم تلاش دارد تا به مخاطب بگوید: سیانور، در کنار زمینه ی عاشقانه، پلیسی و سیاسی نوعی تبیین ایدئولوژی درون گروهی سازمان مجاهدین را نیز در بر دارد.


 مشی دوم، یعنی «چریکیسم متصل به اخلاق و مذهب» در نوع مبارزه مقید به اصولی است و هدف وسیله را توجیه نمی کند. مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف به عنوان قهرمانان «قصه سیانور»، نماد تعهد انسان مبارز به فضائل الهی می باشند (صمدیه لباف در قسمت آخر حضورش در فیلم در حال قرائت قرآن است)؛ آن ها نگاهبانی از جامعه در برابر آفت ها و آسیب ها و جلوگیری از تبدیل این آفت ها و آسیب ها به تهدید و نیز مقابله با تهدید های موجود را سرلوحه مبارزه خود قرار داده اند، اما برای این رویه و سویه «نظام معنایی اسلامی» را راهنمای عمل قرار داده اند و مانع از هژمونیک شدن چهارچوب های مارکسیسم-لنینیسم بر مبارزه ی خود شده اند.
در نگاهی فراگیر تر، منظومه ی «چریکیسم متصل به اخلاق و مذهب» به همراه نماد های آن را نه می توان در چهارچوب یافته های مبارزه ی فعالانه بی قید و شرط طبقه بندی کرد و نه می توان در قالب تافته های فکری منفعل مورد مطالعه قرار داد که به گوشه ای نشسته اند و تور معرفت شناختی خویش را پهن کرده اند. فشرده کلام، جریان اخیر به عنوان یکی از گروه های مورد بحث در «سیانور» در نسبت اخلاق و مبارزه، چه آنگاه که از اخلاق به معنای اخلاق فیلسوفان یا فلسفه ی اخلاق مراد می کنیم (Ethique) و جنبه تئوریک دارد، و چه زمانی که آن را مربوط به هنجارها فهم می کنیم (morale)، وزنه ی اخلاق نسبت به مبارزه ی محض سنگینی دارد. م
در نهایت این که «سیانور» ظاهرا یک تم عاشقانه ی سیاسی دارد و حتی داستان آن با دفاع «امیر» از پایان نامه اش با موضوع جریان چریکی، به خاطر معشوقه اش «هما» که به سازمان مجاهدین خلق پیوسته بود، شروع می شود. در پرتو همین «خوانش» از سیانور «اندیشیده ها و نیندیشیده ها» ی محتوایی و باطنی تقریر و بازتقریر می گردد./

نام:
ایمیل:
نظر: