صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

سیاسی >>  انتخابات >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۶:۵۱  ، 
شناسه خبر : ۳۰۰۹۲۵
اکنون که بتدریج در حال نزدیک شدن به موسم برگزاری دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری هستیم، به نظر می‌رسد که از دو جهت عمده، کار برای آقای روحانی دشوار شده است: 1- به لحاظ اوضاع کنونی و شرایط موجود کشور 2- به لحاظ بررسی روندمحور انتخابات در کشور در چند سال گذشته.
پایگاه بصیرت / گروه سیاسی/ مصطفی قربانی
اکنون که بتدریج در حال نزدیک شدن به موسم برگزاری دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری هستیم، به نظر می‌رسد که از دو جهت عمده، کار برای آقای روحانی دشوار شده است. درواقع، به نظر می‌رسد که برنامه‌ریزی طرفداران و مشاوران روحانی برای پیروزی در انتخابات با یک رأی 20 تا 25 میلیونی یک رؤیای تعبیرناپذیر است. این موضوع از دو جهت قابل پیش بینی است: 1- به لحاظ اوضاع کنونی و شرایط موجود کشور 2- به لحاظ بررسی روندمحور انتخابات در کشور در چند سال گذشته.
در ارتباط با مورد نخست باید گفت که باتوجه به ضعف کارنامه‌ی عملکرد دولت یازدهم و دست‌خالی روحانی در دور اول و دوم مناظره ها، به نظر می‌رسد که وی شانس چندانی برای پیروزی ندارد. کما اینکه باتوجه به ضعف روحانی و قوت آقای جهانگیری در مناظره اول، در میان جریان اصلاحات، زمزمه‌هایی مبنی بر عبور از روحانی شنیده می‌شود. در هیمن زمینه باید خاطرنشان کرد که اعتراض کارگران به شخص روحانی و ممانعت از ادامه‌ی سخنرانی نامبرده در حرم مطهر امام خمینی(ره) نیز به هیچ‌وجه پالس مثبتی به روحانی نبود و حکایت از تضعیف پایگاه اجتماعی وی داشت.چنین روندی با توجه به 7یروزی شکننده روحانی در سال 92 احتمال شکست روحانی را تقویت می کند. 
اما تحلیل روندمحور انتخابات در کشور نیز حکایت از پایان عصر پیروزی‌های قاطع در انتخابات ایران و آغاز روند پیروزی‌های شکننده دارد. نگاهی به آمار ادوار مختلف انتخابات ریاست جمهوری گویای این واقعیت است؛ بدین معنا که در ده دوره‌ی گذشته، همواره رؤسای جمهور با یک رأی قاطع انتخاب می‌شدند و در این میان، انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری و رأی 51 درصدی روحانی یک استثنا در این زمینه محسوب می‌شود. اما آنچه که اهمیت این استثنا و احتمال تبدیل شدن آن به یک روند را تقویت کرد، تکرار آن در انتخابات دهمین دوره‌ی مجلس شورای اسلامی بود که در آن هیچ‌یک از دو جناح عمده‌ی کشور نتوانست حائز اکثریت آرا شود، حال آنکه در دوره‌های گذشته معمولاً اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی که بعد از انتخابات ریاست جمهوری برگزار می‌شد، جناحی که توانسته بود ریاست جمهوری را در دست بگیرد، در مجلس نیز اکثریت را به دست می‌آورد. به عنوان مثال، بعد از پیروزی آقای خاتمی در انتخابات سال 76، اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس ششم که بعد از آن و در سال 78 برگزار شد، توانستند حائز اکثریت کرسی‌های مجلس ششم شودند و اکثریت قاطع را به خود اختصاص دهند. همین قضیه با انتخاب محمود احمدی‌نژاد در سال 84 و تشکیل مجلس هشتم با اکثریت اصولگرایان نیز تکرار شد، اما از این جهت، انتخابات مجلس دهم یک استثنا بر آن روندی است که در سال‌ها و ادوار گذشته تکرار شده بود. در جدول زیر درصد آرای کاندیدای پیروز یازده دوره انتخابات ریاست جمهوری آورده شده است:[1] 
بررسی آمارهای مزبور نشان می دهد که تا دور دهم انتخابات ریاست جمهوری، کاندیدای پیروز، اکثریت قابل توجه و قاطعی از آرای انتخاباتی را کسب کرده است. به عبارتی دیگر تا دوره دهم انتخابات مزبور کاندیدای پیروز با درصد بالایی رقبای انتخاباتی خود را شکست داده است. اما از دوره یازدهم یعنی از انتخابات سال 1392 این وضعیت به کلی دگرگون شده است به صورتی که کاندیدای پیروز این رقابتها تنها 51 در صد آراء یا یک پیروزی انتخاباتی شکننده را به دست آورده است. بدین سان و در یک جمع بندی متعادل می توان گفت  عصر پیروزی های قاطع انتخاباتی در ایران در حال افول است و برعکس عصر پیروزهای شکننده انتخاباتی در حال شکل گیری است. 
ترکیب مجالس ششم تا دهم که در جدول زیر آمده است نیز گویای این واقعیت است. 

آنگونه که آمار نشان می‌دهد، در انتخابات مجلس ششم اصلاح‌طلبان بیش از 65 درصد، اصول‌گرایان حدود 18 درصد و مستقل‌ها حدود 17 درصد از کرسی‌های مجلس را در اختیار داشتند. بنابراین، در این دوره اصلاح‌طلبان پیروزی قاطعی در برابر اصول‌گرایان به دست آوردند. اما در انتخابات دوره هشتم این وضعیت به شکل معکوسی اتفاق افتاد. در این انتخابات اصول‌گرایان تقریباً حدود 70 درصد از کرسی‌های انتخاباتی را به دست آوردند، مستقل‌ها حدود 14 درصد و اصلاح‌طلبان تنها 16 درصد از کرسی‌های پارلمانی را تصاحب کردند. بنابراین در این مجلس نیز اصول‌گرایان اکثریت قاطعی از کرسی‌ها را به دست آوردند. این وضعیت در انتخابات نهم نیز تکرار شد و اصول‌گرایان تقریباً 71 درصد، اصلاح‌طلبان کمتر از 7 درصد و مستقل‌ها حدود 22 درصد از کرسی‌های مجلس را به دست آوردند که یک پیروزی قاطع انتخاباتی برای اصول‌گرایان محسوب می‌شد. بنابراین، این دوره را می‌توان عصر پیروزی‌های انتخاباتی قاطع جناح‌های سیاسی در ایران دانست. اما نتایج انتخابات دوره دهم مجلس و قبل از آن، نتیجه‌ی انتخابات ریاست جمهوری یازدهم پایانی بر این الگو از رقابت‌های انتخاباتی است. چنانکه در انتخابات مجلس دهم، از میان 220 نماینده راه‌یافته به مجلس در دور اول، اصول‌گرایان تقریباً 46 درصد، اصلاح‌طلبان حدود 41 درصد و مستقل‌ها حدود 13 درصد کرسی‌ها را به دست آورده‌اند. بنابراین، اکنون که عصر پیروزی شکننده انتخاباتی در کشور در حال شکل‌گیری است، می‌توان پیش‌بینی کرد تداوم این روند، با همین شیب، یا به معنای پیروزی بسیار شکننده‌ی روحانی، یا کشیده شدن انتخابات به دور دوم و یا پیروزی نامزد جمنا خواهد بود. آنچه که در این میان، به مثابه مؤیدی برای پیش‌بینی مذکور است، ضعف کارنامه‌ی روحانی در چهار سال گذشته و دست‌خالی وی در مناظره‌ های اول و دوم است. 



1- آمار مذکور از مقاله‌ی دکتر عباس حاتمی، دانشیار علوم سیاسی دانشگاه اصفهان، اخذ شده است. ر.ک: حاتمی، «ظهور عصری جدید در رقابت‌های انتخاباتی ایران»، در: www.tabnak. ir ، ۱۶ اسفند ۱۳۹۴


نام:
ایمیل:
نظر: