صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

حماسه و جهاد >>  حماسه وجهاد >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۹  ، 
شناسه خبر : ۳۰۱۶۵۶
امام خمینی و دفاع مقدس4
بعد از معرفی جاویدی او سر و صورت و پیشانی و دست امام (ره) را بوسید و آرام در کنار فرمانده‌اش قرار گرفت. در این لحظه صحنه جالبی رخ داد...
پایگاه بصیرت / گروه حماسه وجهاد

بعد از پیروزی عملیات والفجر 2 (عملیات در منطقه حاج عمران) به محضر امام (ره) رسیدیم. تعدادی از رزمندگان اسلام که در عملیات شرکت داشتند، افتخار دیدار با امام(ره) را در حسینیه جماران پیدا کردند. رزمندگان دسته‌دسته وارد حسینیه می‌شدند و هر بار لحظاتی مداحی می‌شد سپس بچه‌ها بعد از دیدار با امام (ره) جایشان را به دیگران می‌دادند. ما بین این دیدارها یکی از رزمندگان پاک و مخلص بسیجی به نام مرتضی جاویدی که بعدها در زمره پاسداران کادر رسمی قرار گرفت،از طرف فرماندهی محترم کل سپاه و اینجانب به عنوان اسوه رزمندگان به محضر امام(ره) معرفی شد. این چهره دلاور که از خطه فارس (روستایی نزدیک فسا) بود، در این عملیات در سمت فرماندهی یکی از گردان‌های تیپ 33  المهدی حماسه‌آفرین بود و حدود یک هفته در حالی که در محاصره تنگ دشمن بود راه حاج عمران به تنگ دربند را قطع کرده و زمینه پیروزی رزمندگان اسلام را فراهم کرده بود.

 بعد از معرفی جاویدی (که بعدها به فیض شهادت رسید) او سر و صورت و پیشانی و دست امام (ره) را بوسید و آرام در کنار فرمانده‌اش قرار گرفت. در این لحظه صحنه جالبی رخ داد و آن، این بود که امام (ره) بزرگوار با آن قامت بلند و مبارکشان خم شده و به پیشانی آن بسیجی دلاور بوسه زدند. اینجانب از دیدن این منظره، عشق و علاقه عمیق امام (ره) را به فرزندان بسیجی خود دریافتم.»

صیادشیرازی در یکی از سفرهایش به شیراز، سراغ مزار مرتضی را می‌گیرد تا می‌رسد به شهر فسا و بعد روستای جلیان. همراهان صیاد می‌گویند از فاصله‌ی 50 متری مزار،از ماشین پیاده می‌شود.لباسش را مرتب می‌کند و با احترام کامل نظامی با قدم آهسته به سمت مزار شهید می‌رود و آنجا دست راست را به گوشه‌ی کلاه نظامی می‌چسباند و فاتحه می‌خواند و هرچه بچه‌های سپاه فسا که از حضورش خبردار شده بودند از او می‌خواهند ناهار را آنجا بماند، می‌گوید من در ماموریتم و فقط به احترام مردی که امام به پیشانی‌اش بوسه زد، به اینجا آمده‌ام و باید بروم.


منبع ایسنا

نام:
ایمیل:
نظر: