صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

فرهنگی >>  فرهنگی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۸ تير ۱۳۹۶ - ۱۲:۳۹  ، 
شناسه خبر : ۳۰۲۶۹۸
غائله ۱۸ تیر ۷۸ سناریویی برای تضعیف نظام بود. سناریویی دقیق و پیچیده که « ولایت‌ فقیه» را نشانه رفته بود.
پایگاه بصیرت / گروه فرهنگی
به گزارش گروه فرهنگی بصیرت به نقل از تسنیم، حال که درست در هجدهمین سالگرد غائله 18 تیر 78 هستیم، با اسناد، اخبار، گزارش ها، تحلیل ها و روایت هایی که در همه این سال ها به دست ما رسیده، زوایای سناریوی فوق الذکر روشن تر و عیان تر شده است. در ادامه به ترسیم ابعاد این سناریو می پردازیم.

سناریوی تضعیف، سناریویی دقیق، پیچیده، چندلایه و گسترده بود که عقبه ای 10 ساله در پشت خود داشت. به بیان دیگر، جبهه «عبور از ولایت فقیه»، یک تشکیلات پیچیده  بود که در یک روند 10 ساله در حوزه ها و زمینه های مختلف بال و پر خود را گسترانده بود. این تشکیلات دارای سلسله مراتب، بخش های مختلف، نیروی طراح، نیروی میدانی و بازوهای مختلف بود. این تشکیلات، حتی رهبر دینی و مرجع تقلید خود را هم داشت! 



در بررسی جریان های طراح، اجرا کننده و هدایت گر سناریوی ضدامنیتی 18 تیر 78، دست کم سه ضلع یک مثلث، به عنوان رئوس جریان،  قابل شناسایی است:

1.دفتر تحکیم وحدت

2.نهضت آزادی

3.عناصر دوم خرداد: که خود شامل عناصر اصلاحات در دوبخش،  اول، نهادهای دولتی(وزارت علوم، وزارت کشور، وزارت اطلاعات) و دوم، روزنامه های زنجیره ای می شد.

البته در کنار این سه بخش اصلی، بخش های دیگری بودند که نقش پوششی و مکمل داشتند که طیفی از عناصر آشوب طلب سلطنت طلب، سازمان منافقین از یک سو و از سوی دیگر، عناصر نفوذی در جریان انقلابی را در بر می گرفت.

نقش دفتر تحکیم وحدت

یکی از گروه های 18 گانه ای که در فردای 2 خرداد 76 با هم جبهه ه ای متحد به نام «جبهه دوم خرداد» را تشکیل دادند، «اتحادیه انجمن‌های اسلامی و سازمان‌های دانشجویی سراسر کشور» یا به اختصار «دفتر تحکیم وحدت» بود. این تشکل در کنار جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب و مجمع روحانیون، جزو تشکل های کلیدی این جبهه بود.

در واقع در تقسیم کاری که گروه های وابسته به جناح چپ از ابتدای زمستان 1375 برای انتخابات دوم خرداد 76 انجام داده بودند، دفتر تحکیم به عنوان شاخه دانشجویی ستاد انتخاباتی خاتمی انتخاب شد و اصولا مقر شاخه دانشجویی ستاد خاتمی، همان دفتر اصلی تحکیم وحدت بود.

طبیعی بود که با نقش پررنگی که دانشجویان و طیف دانشگاهی در پیروزی به اصطلاح دوم‌خردادی‌ها بازی کرده بودند، این تشکیلات از فردای دوم خرداد، به دنبال امتیازگیری باشد و البته دولت اصلاحات هم سهم آن ها را داد و در عمل، کنترل دانشگاه ها و وزارت علوم را به آن ها و وابستگان و همفکران آن ها سپرد.



در این مقطع، فرد کلیدی دفتر تحکیم، کسی نبود جز مسئول واحد سیاسی آن: علی افشاری.

علی افشاری، متولد 1352 در قزوین، دانشجوی ورودی سال  70 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه امیرکبیر(پلی تکنیک) بود. او سابقه 5 دوره عضویت در شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و سه دوره مسوولیت واحد سیاسی(مهم ترین بخش تشکیلات) را در سابقه داشت. افشاری در دوره دوم خرداد، تقریبا همه کاره دفتر تحکیم بود و البته در اداره آن، از کمک «اکبر عطری»، هم برخوردار بود.

افشاری اولین بار زمانی مورد توجه جبهه «عبور از ولایت» قرار گرفت که در سال 75، به عنوان مسوول واحد سیاسی، از دکتر عبدالکریم سروش برای سخنرانی در دانشگاه دعوت کرد. سروش که از اواخر دهه 60 راه تجدیدنظرطلبی در مبانی انقلاب را در پیش گرفته بود و در همان سال 75 عملا اپوزیسیون نظام محسوب می شد. دعوت از چهره ای مثل سروش، از طرف تشکیلاتی چون دفتر تحکیم که زمانی یک تشکیلات انقلابی رادیکال و چپ گرا در دانشگاه محسوب می شد، نشان از شروع تحولات فکری عمیق و شروع استحاله در آن داشت. استحاله ای که ظرف دو سه سال بعد از آن، به صورت «خروج از حاکمیت» خود را نشان داد.

علی افشاری به واسطه نفوذ و قدرتی که با پیروزی اصلاح طلبان به دست آورده بود، تبدیل به چهره اصلی جریان دانشجویی در آن سال ها شد و سخنرانی های مختلفی در دانشگاه های کشور برگزار می کرد که در آن ها، وابستگی های فکری خود را به جریان سکولار ملی-مذهبی و فاصله گیری از نظام جمهوری اسلامی هر روز عیان تر می کرد.

او در راس دفتر تحکیم، در همین مقطع شروع به بده بستان های آشکار با جریان موسوم به ملی-مذهبی با محوریت «نهضت آزادی» کرد. افشاری بعدها در آمریکا، طی مقاله ای برای رادیو فردا(25 اردیبهشت 1390) این خط سیر را توضیح می دهد:"جنجالی ترین اتفاق پس از حضور دکتر ابراهیم یزدی در اردوی سیاسی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیر کبیر در شهریور 76 رخ داد. وی در پایان برنامه که مصادف بود با اذان مغرب اقدام به نماز خواندن کرد . برخی از دانشجویان به صورت خود جوش به وی اقتدا کردند و نماز جماعتی شکل گرفت. این موضوع دستمایه محافظه کاران و جریان ضد اصلاحات شد تا حمله سنگینی به انجمن اسلامی دانشگاه امیر کبیر بکنند. تمامی تریبون های حکومتی علیه این اقدام موضع گرفتند.همزمان طیف سنتی دفتر تحکیم وحدت نیز خواستار اخراج انجمن اسلامی امیرکبیر از اتحادیه شد."

او در همین مقاله به صراحت می گوید که با غلبه یافتن «طیف مدرن دفتر»(یعنی طیف زاویه دار با جمهوری اسلامی)، تحولات تحکیم به سمتی رفت که وابستگان به ائتلاف ملی مذهبی و نهضت آزادی بخشی از نیرو هایی بودند که در برنامه ها و نشست های سیاسی و فرهنگی دفتر تحکیم وحدت و انجمن های اسلامی همیشه حضور داشتند. او در ادامه تاکید کرد:" ستایش و تجلیل از شخصیت هایی چون مهندس بازرگان و دکتر سحابی از سوی فعالان جدید دفتر تحکیم وحدت یک وظیفه اخلاقی بود تا برخورد های ناروای گذشته را تا حدودی جبران کنند. البته بخشی از افراد متعلق به نسل های قبلی دفتر تحکیم و وحدت که تحول پیدا کرده بودند نیز همراهی کردند."

نقش آفرینی در غائله

در 15 تیرماه 1378، روزنامه سلام به جرم انتشار نامه «فوق محرمانه» حوزه مشاوران وزریر اطلاعات، با شکایت این وزارتخانه و حکم دادگاه ویژه روحانیت(مدیر مسوول سلام یک روحانی بود)، توقیف شد. طبق ادعای این روزنامه، این نامه متعلق به «سعید امامی»، از مدیران ارشد سابق وزارت بود که سال قبل از آن، در جریان فتنه قتل های زنجیره ای، به عنوان عامل اصلی دستگیر شده و ظاهرا خودکشی کرده بود. در واقع، روزنامه سلام در اقدامی غیراخلاقی، سعی داشت این خط را تبلیغ کند که طرحی که در همان زمان در مجلس پنجم برای «اصلاح قانون» مطبوعات جریان داشت، پیشنهاد یک عده «خشونت طلب» است. درباره این که چگونه نامه فوق محرمانه حوزه مشاوران وزیر اطلاعات به دست روزنامه سلام رسید و سردبیر وقت این روزنامه چه نقشی در آن ماجرا داشت، در همان روزها «عباس عبدی» مسوول شورای سردبیری سلام با توضیحی که به مطبوعات ارایه کرد، تصریح کرد که "نامه، دستخط سعید امامی بوده و در ضمن نامبرده در زمان تدوین نامه، در حقیقت سرپرستی حوزه مشاورین وزیر اطلاعات را بر عهده داشته است."



البته گفته می‌شود که این نامه توسط سعید حجاریان و اکبر گنجی که در آن مقطع کاملا به اسناد ورزاتخانه دسترسی داشتند به روزنامه سلام داده شد، تا یک سناریوی «عملیات کثیف» رقم بخورد.

در پی این ماجرا، درغروب روزپنجشنبه، هفدهم تیرماه، فردی وابسته به دفتر تحکیم به نام «ف. ش» که از کارمندان جهاد دانشگاهی هم بود و در کوی دانشگاه اتاقی در اختیار داشت، اعلامیه ای دستنویس و تکثیر شده را در ساختمان های کوی دانشگاه تهران پخش می کند، که در آن از دانشجویان خواسته شده بود که برای اعتراض به توقیف روزنامه سلام، در جلوی درب کوی تجمع اعتراض به راه بیاندازند.

در نهایت حدود 150 نفر با میانداری اعضای انجمن اسلامی و دفتر تحکیم وحدت جمع می شوند و در حال شعار دادن از کوی خارج می شوند و تا سر خیابان جلال می روند و برمی گردند. همه چیز بعد از ساعتی تمام می شود و بخش عمده دانشجویان به درون کوی بازمی گردند، اما به ناگهان یکی از اعضای تحکیم وحدت، شروع به خواندن قطعنامه(برای یک تجمع 150 نفری) می کند.

«سید نظام الدین موسوی»، مسوول وقت بسیج دانشجویی دانشگاه تهران که خود در بطن ماجرا حضور داشت، بعدها در مصاحبه ای چنین تعریف کرد:

" یادم هست که گفتند تجمع تمام است و برویم ولی‌ یکی از اعضای انجمن ساعت یک، یک و نیم نصف شب بلندگو آورد و قطعنامه‌ای را تحت عنوان قطعنامه پایانی تجمع خواند. بعدها ما می‌گفتیم شما (انجمنی‌ها) که می‌گویید تجمع مال ما نیست پس چرا قطعنامه پایانی خواندید؟ چون قطعنامه را بانی تجمع می‌خواند اما پاسخی نداشتند که بیان کنند چون رسما تجمع به نام آنها نبود، اما در عمل خودشان سازماندهی می کردند."

موسوی درباره نقش اعضای دفتر تحکیم در روز 18 تیر هم چنین به خاطر می آورد: "در صبح روز جمعه 18 تیر، دوباره عده‌ای شروع به جمع شدن کردند. یک عده ساکنین کوی بودند که آمدند جلوی مسجد تجمع کردند، در مقابل هم یک دسته از جریان‌های دفتر تحکیم و عناصر ضدانقلاب به تدریج شروع به تجمع کردند. جالب آنکه خیلی‌های‌شان اصلا دانشجوی دانشگاه تهران نبودند. به تدریج که شخصیت‌های اصلاح‌طلب مثل عبدالله نوری، اکبر گنجی، مصطفی معین، سیدهادی خامنه‌ای، مصطفی تاج‌زاده، فائزه هاشمی و... آمدند، فضا ملتهب‌تر می‌شد چرا که در این فاصله، جریان‎های ضدانقلاب هم آمدند و احساس کردند می‌توانند از فضا سوءاستفاده کنند."

و همین اصطلاحا «تحکیمی ها» بودند که اولین بار بحث «کشته های کوی» را مطرح کردند. دفتر تحکیم طی اطلاعیه ای که بالای آن آیه مبارکه «بای ذنب قتلت» نقش بسته بود، اسامی 5 نفر کشته شب قبل را اعلام کرد که همه ساختگی و دروغ محض بود، چرا که تا روز 19 تیر اصولا کسی در کوی کشته نشد. تنها در 19 تیر بود که یک سرباز وظیفه به نام «عزت ابراهیم نژاد» که مهمان دوستانش در کوی بود، با یک اسلحه کمری و به نحوی مشکوک کشته شد. جالب این که مرحوم عزت ابراهیم نژاد از فعال ترین افراد در شب 17 تیر و روز 18 تیر بود!

روایتی مشابه سید نظام موسوی را علیرضا زاکانی، مسوول وقت بسیج دانشجویی کل کشور هم که در کل ماجرای 18 تیر به عنوان دانشجوی دانشگاه تهران در کوی حضور داشت، مطرح می کند:"همان شب(17تیر و صبح 18 تیر) حدود ساعت12 و نیم بود که یکی از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم قطع نامه‌ای بین معترضین خواند که در آن آمده بود ما تلافی تعطیلی سلام را خواهیم کرد. پس از پایان بیانیه‌‌ همان جا قرار شد بچه‌ها به داخل برگردند، اما آقای دکتر داوود سلیمانی- معاون دانشجویی وقت دانشگاه تهران و از اعضای پیشین دفتر تحکیم- حدود ساعت یک‌‌ همان شب آمد و با بیانی عجیب شروع به سخن گفتن با بچه‌ها کرد. او از بچه‌ها خواست به داخل کوی بیایند و می‌گفت ما هم با شما موافقیم. به داخل برگردید. ما که نشسته‌ایم و کاری نداریم، کتک می‌خوریم؛ وای به حال شما."

او درباره نقش تحکیم وحدت در روشن نگه داشتن آتش فتنه نیز چنین گفت:"انجمن اسلامی در آن زمان توسط افرادی چون علی افشاری که هم اکنون در کسوت یک ضد انقلاب در شبکه‌های خارجی حضور دارد، رهبری می‌شد. آن‌ها در دانشگاه تهران تجمعی گذاشتند که غیر قانونی بود. مطالباتی مطرح کردند و مثلا یکی از مطالباتی که علی افشاری مطرح می‌کرد این بود که شهدای ما را تحویل بدهید تا برایشان مراسم بگیریم! حتی مجری مراسم لباس مشکی به تن کرده و گریه و زاری می‌کرد."

طبق گزارش های مستند، در ساعت 22 روز شنبه، 19 تیر، دفتر تحکیم کمیته ای به نام «اعاده حیثیت دانشگاه» تشکیل شد که اطلاعیه‌ای بدین مضمون منتشر کرد:" این تحصن تا مدت نامحدودی ادامه دارد مگر شرط زیر برآورده شود:1- برکناری فرمانده نیروی انتظامی، 2- محاکمه مسببین جنایت، 3- عذرخواهی شورای امنیت ملی ایران."

براساس این گزارشات، ظهر روز یکشنبه، 20 تیر، گروهی حدودا 500 نفره از دانشجویان و آشوب طلبانی که به آن ها ملحق شده بودند، با هدایت عناصر تحکیم وحدت، از جلوی دانشگاه تهران به سمت میدان انقلاب، و از آن جا به سمت کوی دانشگاه تظاهرات کردند. آن ها در ابتدا شعارهایی از قبیل  «دانشجو می‌میرد ذلت نمی‌پذیرد» سر می دادند. در مسیر رسیدن به کوی دانشگاه در خیابان امیرآباد شمالی، همچنان بر تعداد عناصر آشوب طلبی که خود را در صف دانشجویان جا می‌زدند، افزوده شد و جمعیت به حدود 3000 نفر رسید. شعارها هم تندتر شد و کلیت جمهوری اسلامی، رهبری، نهادهای انقلابی چون سپاه و شورای نگهبان را هدف گرفتند. در این تظاهرات خیابانی، اغتشاش گران در مسیر خود تا کوی، با هر چهره ای که به افراد حزب اللهی شبیه است، درگیر شده و آن ها را مضروب و و مجروح کردند.

اما نکته جالب و قابل تامل این که همین علی افشاری که تشکیلات زیر دست او نقش اصلی را در تحرکات میدانی غائله کوی داشت، در جلسه ای در وزارت کشور برای کنترل آشوب، به همراه مقامات مملکتی حضور داشت! زاکانی ان جلسه را چنین روایت کرد:" قرار شد که روز دوشنبه(21 تیر) یک جلسه‌ای در وزارت کشور گذاشته شود. در آن جلسه، آقای موسوی لاری که وزیر کشور بود جلسه را اداره می‌کرد و آقای معین و فرهادی دو وزیر وقت دولت آقای خاتمی، آقای لاریجانی که آن موقع رئیس صداوسیما بود، آقای ربیعی بود که الآن وزیر کار هستند، آقای تاج‌زاده و دوستانشان، آقای علی افشاری از طرف دفتر تحکیم وحدت که الآن آمریکاست و بنده هم از طرف بسیج دانشجویی بودم. در آن جلسه اصرار آقای موسوی لاری این بود که ما و دفتر تحکیم یکجا تجمع برگزار کنیم. یادم می‌آید که همان‌جا آقای افشاری یک گزارشی از صحنه داد که به‌هرحال چون دستگاه‌های مختلف در جلسه حاضر بودند، دروغ از آب درآمد و محل اعتراض واقع شد که این گزارش دروغ چیست که شما می‌گویید."

و این در حالی است که خود افشاری در مصاحبه با یک سایت وابسته به فتنه، گفت که روز 21 تیر در دانشگاه تهران «شورای منحصنین» را به راه انداخته بود که یکی از مطالبات اصلی آن، تحویل گرفتن «جنازه دانشجویان کشته شده» و تشییع جنازه آن ها بود، در حالی که همان طور که گفته شد، کل جانباخته کوی، یک نفر غیردانشجو به نام عزت ابراهیم نژاد بود. البته، هدف دفتر تحکیم وحدت و سایر بخش های تشکیلات «عبور از ولایت فقیه»، به خیال باطل خودشان، استفاده از الگوی انقلاب اسلامی و برگزاری مراسم تشییع، سوم، هفتم و چهلم به اصطلاح «شهدای» کوی و در نتیجه امتداد آشوب در کشور بود.

علی افشاری بعد از ماجرای کوی با حمایت و لابی قوی که در جبهه دوم خرداد داشت، به عنوان رییس ستاد دانشجویی جبهه دوم خرداد در انتخابات مجلس ششم(29 بهمن 78)، توانست به پاداش نقش آفرینی خود در غائله کوی، شماری از نامزدهای طیف خود را به فهرست دوم خرداد وارد کند که دو تن از آن ها، «فاطمه حقیقت جو» و «علی اکبر موسوی خوئینی»، به جنجالی ترین و ساختارشکن ترین نمایندگان مجلس تبدیل شدند. هر دوی آن ها همچون خود افشاری، اکنون در آمریکا زندگی می کنند و مثل او با پول اعانه بنیادهای وابسته به سیا روزگار می گذرانند.

نقش نهضت آزادی

در سطور بالا به نقش نهضت آزادی در به انحراف کشیده شدن یکی از اصیل ترین و انقلابی ترین جریانات دانشجویی کشور، یعنی دفتر تحکیم وحدت، اشاره شد، لیکن عناصر نهضت آزادی به صورت مستقیم هم در واقعه 78 نقش آفرین بودند.

حقیقت این است که گرچه تصور عمومی از نهضت آزادی و جریان ملی-مذهبی، گروه پیرمرد بازنشسته سیاسی از رده خارج بود، لیکن اعضای این گروه، از مدت ها قبل از غائله کوی به صورت فعال، هدفمند و برنامه ریزی شده در حال زمینه چینی برای فتنه علیه جمهوری اسلامی بودند.

در حوالی سال 69، ابراهیم یزدی، نفر دوم نهضت آزادی در سفری که به بهانه درمان به آمریکا داشت کتابی را به همراه آورد که خیلی زود به دستورالعمل کودتای خزنده و پروسه استحاله نظام جمهوری اسلامی تبدیل شد. این کتاب، با عنوان «دموکراسی موج سوم» که به «موج سوم دموکراسی» هم مشهور شد، نوشته «ساموئل هانتینگتون»، استاد سیاست در دانشگاه هاروارد، نظریه پرداز مشهور علم سیاست و واضع نظریه «برخورد تمدن ها» بود. موج سوم دموکراسی که توسط یکی از اعضای قدیمی جریان ملی-مذهبی» به نام دکتر «احمد شهسا» به فارسی ترجمه شد و در اختیار نیروهای مرتبط با این جریان قرار گرفت، در واقع مانیفستی برای انقلاب مخملی در کشورهای اصطلاحا «یاغی» از نقطه نظر دولت ایالات متحده بود. گفتنی است که این کتاب در سال 73 به طور رسمی از طرف انتشارات روزنه، متعلق به علیرضا بهشتی شیرازی، از فعالان فتنه 88، منتشر شد.

بسیاری از تحرکات جریانی که بعدها شاکله جناح «اصلاح طلب» را تشکیل دادند، برگرفته از آموزه های این کتاب در جهت براندازی نرم بود. یکی از اولین و مهم ترین این تحرکات، تشکیل محفلی به نام «حلقه کیان» در سال 70 بود، که به نقطه امتزاج نظریه پردازان جناج چپ مذهبی و جریان ملی-مذهبی تبدیل شد. حلقه کیان که چهره های شاخص آن عبدالکریم سروش، سعید حجاریان، اکبر گنجی، ماشاالله شمس الواعظین، عباس عبدی، علیرضا علوی تبار، محمدرضا تاجیک، حسین بشیریه، مصطفی تاجزاده، محسن سازگارا و چند چهره بعدها معروف دیگر بودند، به هسته اصلی شکل دهنده جریان دوم خرداد تبدیل شدند.

از این جمع، عبدالکریم سروش، مبدع نظریه قبض  و بسط تئوریک شریعت و نسبی گرایی در فهم دینی و چند نظریه ساختارشکن دیگر، همان کسی بود که دعوت از او در سال 75 توسط علی افشاری و دوستانش در تحکیم وحدت در سال 75، سرآغاز مسیر تقابل این جریان دانشجویی با نظام جمهوری اسلامی شد.

عباس عبدی، سردبیر روزنامه سلام، با به دست آوردن آن نامه معروف، موسوم به «نامه سعید امامی درباره مطبوعات»، از طریق سعید حجاریان(مسوول گزینش وقت وزارت اطلاعات دوره خاتمی) و انتشار آن در روزنامه سلام، جرقه اولیه غائله کوی دانشگاه را زد.



از این جمع، مصطفی تاجزاده، به عنوان معاون وقت سیاسی و امنیتی وزارت کشور اصلاحات، نقشی اساسی در گسترش فتنه 78 و هماهنگی تشکیلات «عبور از ولایت فقیه» ایفاء کرد.

همچنین ، سعید حجاریان، به عنوان نظریه پرداز اصلی، تئوری هایی چون «فتح سنگر به سنگر» و «فشار از پایین، چانه زنی از بالا» را مطرح کرد. او سال قبل از ماجرای کوی دانشگاه، در ماجرای قتل های زنجیره ای و سناریوی تضعیف وزارت اطلاعات، نقشی اساسی را بازی کرد. جالب این که در کتاب موج سوم دموکراسی، هانتینگتون، از تضعیف و استحاله دستگاه های اطلاعاتی نظام های «یاغی» از طریق نفوذ، به عنوان یکی از اقدامات کلیدی برای تغییر ماهیت نظام حکومتی ان نام می برد.

درباره پیوندهای دیگر اعضای حلقه کیان با فتنه 78 و دیگر فتنه های صورت گرفته در سال های بعد از آن باید به طور جداگانه و به تفصیل دست به قلم برد.

علی‌ای‌حال براساس گزارشی که روزنامه دوم خردادی «نشاط»(وابسته به طیف ملی-مذهبی) از سخنان سحابی در کوی منتشر کرد، او به صراحت در حال خط دهی آشوب به حاضران در کوی بود. او در این سخنرانی با اشاره به سه واقعه حمله به کوی دانشگاه در سال‌های 32، 40 و 57، از دانشجویان متحصن می‌خواهد تا «اهداف» خود را با «برنامه‌ریزی» دنبال کنند.(نشاط، 21 تیر، ص2) یا در بخشی دیگر چنین فرمانی صادر می کند: "دانشجویان دانشگاه تهران و سایر دانشگاه‌ها باید به یک اعتصاب اعتراضی روی بیاورند و با فواصل زمانی معین تحصن کنند."(همان، ص10)

در ویژه نامه مرکز اسناد انقلاب اسلامی درباره غائله 18 تیر در سال 95، به نقل از روزنامه کیهان 21 تیر 78 آمده است: " دیروز [20 تیر 78] عزت الله سحابی در میان متحصنین حاضر شده و سخنرانی کرده است. وی گفته است دانشجویان از کوی دانشگاه خارج نشوند و به سمت میدان آزادی نروند چون رحیم صفوی فرمانده سپاه تهدید کرده به واسطه عبور دانشجویان از برخی خط قرمزهای مورد نظر ایشان، اجازه برخورد خشن نیروهای ویژه سپاه با دانشجویان داده شده است. آیا این شایعه‌پراکنی‌ها برای آرام کردن دانشجویان است یا تهییج آنها به بهانه متهم کردن فرمانده سپاه به تدارک خشونت؟ آیا سپاه هدف بعدی گروهک نهضت آزادی است؟"

جالب این جاست که نهضت آزادی در شماره 55 نشریه خود، «ایران فردا» که مربوط به تیرماه 78  است، بسیار صریح این خط را به نیروهای رادیکال دانشجویی می دهد که از آن پس در 18 تیر هر سال، دانشگاه ها را به آشوب بکشند: " دانشجویانی که قرار بود با این حوادث مرعوب و ساکت شوند فعال‌تر و شجاع‌تر شدند. دانشگاه‌ها در مهرماه 78 دانشگاهی قطعا سیاسی‌تر و فعال‌تر خواهند بود. از این پس 18 تیر همه ساله به موعدی برای یادبودهای گوناگون جهت بررسی و اعتلای جنبش دانشجویی تبدیل خواهد شد."(به نقل از ویژه نامه مرکز اسناد درباره 18 تیر 78)

در مقاله دیگری در همین شماره «ایران فردا»، با تکرار دروغ بزرگ «کشتار دانشجویان»، سعی در تحریک و تشنج آفرینی میان دانشجویان می کند: " پرنده ثار، پرنده خونخواهی خون‌های به ناحق ریخته شده، بر فراز کوی امیرآباد و خیابان 18 تیر بال بال می‌زند و جیغ می‌کشد؛ آیا وجدان بیداری هست که صدای مضطرب و مغموم این پرنده را بشنود؟"

نقش عناصر دولتی دوم خرداد

می توان عناصر دولتی وابسته به جریان اصلاحات را در مجموعه رویدادهای کوی دانشگاه، از ابتدا تا به انتهای آن، در 4 دسته تقسیم بندی کرد:

1:تیم وزارت کشور- مصطفی تاجزاده معاون سیاسی وقت، محمدجواد حق شناس مدیرکل سیاسی وزارت کشور

2-تیم وزارت علوم- مصطفی معین وزیر علوم، داوود سلیمانی معاون دانشجویی، غلامرضا ظریفیان مدیرکل دانشجویان داخلی وزارت علوم، هادی خانیکی معاون فرهنگی و اجتماعی وزیر علوم

3-تیم مدیران سابق وزارت اطلاعات شامل سعید حجاریان، عباس عبدی، علیرضا علوی تبار، محمدرضا تاجیک، ابراهیم اصغرزاده

4-اصلاح طلبان حکومتی صاحب رسانه: عبدالله نوری مدیر روزنامه خرداد، حجاریان مدیر صبح امروز- لازم به ذکر است که این دو روزنامه از قبل از ماجرای کوی دانشگاه و در جریان بررسی اصلاحیه قانون مطبوعات در مجلس پنجم، با زدن تیترهای جنجالی فضا را ملتهب کردند و در جریان غائله کوی هم تندترین و فتنه انگیزترین تیترها و گزارش ها را زدند.

مصادیقی از فتنه گری عناصر جبهه دوم خرداد

تاجزاده جمعیت را به سوی پاستور هدایت کرد

سید احسان قاضی‌زاده هاشمی عضو شورای مرکزی و دبیر کل وقت «جامعه اسلامی دانشجویان» و نماینده فعلی مجلس شورای اسلامی، روایتی عبرت آموز از نقش تاجزاده در فتنه 78 دارد:" ما با این‌ها دانشجویانی که برای تسخیر وزارت کشور به سمت خیابان فاطمی رفته بودند به سمت فاطمی رفتیم و من مشاهده کردم که این افراد درب بزرگ آهنی وزارت کشور را از جا کندند که آقای تاج‌زاده آمد در وسط حیاط وزارت کشور یک صندلی گذاشت و یک جمله کلیدی گفت که نمی‌دانم چرا بعداً بررسی نشد .تاج‌زاده به این جماعت که حدوداً 500 الی 600 نفری می‌شدند گفت: «شما چرا آمده‌اید اینجا؟ شما چرا در وزارت کشور را از جا می‌کنید؟ اینجا که مال شماست. شما باید جای دیگری بروید و در آنجا را بکنید.» و پای بلندگوی دستی مدام می‌گفت: «اینجا متعلق به خود شماست و شما اشتباهی آمده‌اید.»"

تاجزاده با موتور جهت راهپیمایی را عوض کرد

روزنامه جوان در ویژه نامه «پتک جمهوریت» که یک سال بعد از فتنه 88 منتشر کرد، نوشت:" خیلی‌ها معتقدند تیر 78 محصول طراحی تاج‌زاده بوده است. جالب اینجاست وقتی که روز 18 تیر جمعیت به سمت بیت مقام معظم رهبری رفتند و مسئولان امنیتی گفتند که خیابان جمهوری خط قرمز ماست، خود تاج‌زاده سوار بر موتور می‌آید و جمعیت را به جای دیگر هدایت می‌کند."

تجمع بسیج در کنار تحکیم و نهضت!

علیرضا زاکانی، مسوول وقت بسیج دانشجویی کشور، به یاد می آورد که وقتی خواستار مجوز تجمع بسیج دانشجویی برای کنترل آشوب در دانشگاه شد، با درخواست قابل تاملی از سوی وزارت کشور مواجه شد:"دیدم تلفن زنگ زد و آقای حق‌شناس، مدیرکل سیاسی وزارت کشور بود، وقتی با من صحبت کرد، ابتدا تشکر کرد از نامه درخواست تجمع ما و بعد گفت آقای تاج‌زاده خیلی خوشحال است که اولین درخواست راهپیمایی و تجمع قانونی از سوی شما شده است..... گفت خواسته ما این است که شما این تجمعی که می‌خواهید بگذارید به‌صورت مشترک با دفتر تحکیم برگزار کنید که من بحث خودی و غیرخودی را مطرح کردم و گفتم من این انجمن اسلامی را غیرخودی نمی‌دانم، ولی مسیری که الآن دارند می‌روند مسیر خلافی می‌دانم....... ایشان گفت که شما ملاک‌ها را تغییر دهید و روی بحث خودی و غیرخودی تأکید نکنید و بحث خشونت‌طلب و غیرخشونت‌طلب را جایگزین آن کنید؛ گفت آن موقع نهضت آزادی هم می‌تواند در تجمعات بسیج شرکت کند!"

استعفای بی مقدمه معین

مصطفی معین، وزیر وقت آموزش عالی و عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت، جزو اولین چهره های رادیکال دوم خردادی بود که خود را به کوی رساند تا از جوّ به وجود آمده به نفع دولت و به ضرر نظام امتیاز بگیرد. او در اقدامی تحریک آمیز به بهانه «حفظ امنیت دانشجویان» شب جمعه، 18 تیرماه را در مسجد کوی به سر برد وصبح شنبه به وزارت خانه رفت و در اعتراض به آن چه "وحشی گری در سرکوب دانشجویان" می خواند، نامه استعفای خود را به خاتمی نوشت. این در حالی بود که او به عنوان وزیر دولت، و به واسطه مسوولیت مستقیمش در کوی، باید در جایگاه خود می ماند و پیگیر ماجرا از مجاری قانونی می شد. دیگر آن که، در صبح 19 تیر، زمانی که ماجرا هنوز در حال داغ شدن بود و هیچ تحقیق و بررسی روی عوامل و مسببین غائله صورت نگرفته بود، استغفای معین(که البته مورد پذیرش خاتمی قرار نگرفت) چه نقشی جز تحریک بیشتر آشوب طلبان ایفاء می کرد؟

آتش تهیه مطبوعات زنجیره ای برای سناریوی78

همان طور که گفته شد، مطبوعات زنجیره ای دوم خرداد، در زمانه ای که هنوز اینترنت و موبایل های هوشمندی در کار نبود، نقشی بسیار پررنگ در پیوند زدن التهابات کف دانشگاه با اغتشاشات کوی داشتند. در این میان روزنامه خرداد متعلق به عبدالله نوری(وزیر کشورمستعفی خاتمی) و صبح امروز، متعلق به حجاریان(مشاور ارشد رییس دولت اصلاحات)با انتخاب تندترین و تحریک آمیزترین تیترها و گزارش های پرآب و تاب، سعی داشتند صحنه ای چون عشورا و کربلا از غائله کوی و «کشتار» دانشجویان ارایه دهند، در صورتی که مسوولان آن به خوبی آگاه بودند که «هیچ» کشته ای در کار نبود. 
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۰۹ - ۱۳۹۸/۰۵/۰۳
لطفا در مورد دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی واتفاقاتی که در آن زمان افتاده برنامه های بیشتری بسازید، مخصوصا در مواردی که باعث شد رهبرعزیزمان آقای خامنه ای(مدظله العالی) بسیار نارحت شوند و قضیه جام زهربرای ایشان مطرح شد. خواهشا توضیح دهید تا آگاه شویم و عبرت بگیریم: از محرم و صفر آموخته ایم حقیقت هرچقدر سخت و تلخ باید آشکار و یادآوری شود تا بتوان برای عدم تکرار آن راه حلی اندیشیده و مانع تکرار آن شد.
نام:
ایمیل:
نظر: