صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

فرهنگی >>  فرهنگی >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۰۶ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۱:۵۹  ، 
شناسه خبر : ۳۰۸۹۵۶
نسبت هنر هفتم با بزرگترین واقعه تاریخ معاصر ایران
یکی از عواملی که سبب شده تا فیلم های قابل توجهی درباره انقلاب ساخته نشود، کمبود منبع الهام و اقتباس است. یعنی ما داستان و رمان های خوبی که به اصل و متن انقلاب پرداخته باشند، بسیار کم داریم
پایگاه بصیرت / گروه فرهنگی/آرش فهیم
12 بهمن همان طور که یک روز مهم در تاریخ سیاسی ایران محسوب می شود، برای سینما نیز حیات بخش و تاریخ ساز است. روزی که معمار انقلاب، هم مشروعیت هنر هفتم را تأیید کرد و هم جهت درست حرکت سینما را روشن ساخت. بیان آن روز امام خمینی (ره) که فرمودند: «ما با سینما مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم» هم از بعد ایجابی سینما را تثبیت کرد و هم از جنبه سلبی، تعیین شد که سینما اگر قرار است در این مرز و بوم فعالیت کند، باید در مسیر اخلاقی حرکت کند. از هر دو منظر، بنیانگذار جمهوری اسلامی به سینمای ایران حیات بخشید. به همین دلیل هم سینمای ایران تا اواسط دهه 70 نه تنها در داخل به پویایی و شکوفایی رسید که به خاطر پرداختن به مضامین انسانی وام گرفته از انقلاب، چشم جهانیان را به خود جلب کند.
با این حال از شگفتی های عرصه فرهنگ و هنر ما یکی هم این است که به رغم مدیون بودن سینما به انقلاب و خاصه به رهبر کبیر آن، اما کمتر ادای دین کرده و حق مطلب را چندان ادا ننموده است. در آستانه چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی که زمان بلوغ و پختگی هم حساب می شود، اما نمی توان به جز تعداد اندکی فیلم به آثاری در ارتباط با این رستاخیز تاریخی دست یافت. همان چند فیلمی هم که درباره انقلاب ساخته شده، عمدتا درباره حوادث فرعی و حواشی این رویداد بزرگ تاریخی است. 
این در حالی است که اگر نیک بنگریم، سینمای غرب و به ویژه هالیوود، در سال های اخیر فیلم های بیشتری درباره انقلاب اسلامی ایران ساخته است! همچنین در عرصه جنگ رسانه ای، شبکه های ماهواره ای فارسی زبان که وابسته به نهادهای امنیتی دولت های غربی هستند، چند فیلم مستند در تحریف حقایق انقلاب تولید و پخش کرده اند. هم فیلم های سینمایی و هم مستندها در چند محور مشترک هستند؛ نمایش تصویری درخشان و خوب از دوران پهلوی و محدود ساختن انقلاب به رفتارهای خشن. 


کارنامه سینما درباره انقلاب
طی دو دهه گذشته، فیلم خوب و خوش ساخت و با محتوای صادقانه درباره انقلاب نداشته ایم. انگشت شمار فیلم هایی هم که درباره انقلاب ساخته و مورد تحسین قرار گرفته اند، مربوط به دهه اول انقلاب هستند. فیلم هایی چون «ترن»، «تیرباران»، «فصل خون»،«ای ایران» و ... مربوط به دهه 60 هستند.
دردناک این است که همان چند فیلمی هم که طی دو دهه اخیر در ارتباط با تاریخ انقلاب ساخته شده، تصویری نامطلوب از این واقعه نمایش می دهند. مثل فیلم «صد سال به این سال ها» که روایتی نمادین و استعاره ای از انقلاب اسلامی ایران است. شخصیت محوری فیلم، زنی به نام «ایران» است. «ایران» و خانواده اش در این فیلم در زمان شاه، زندگی آرام، مرفه و خوشی دارند. آنچه این فیلم از جامعه دوران طاغوت معرفی می کند، جامعه ای سرشار از صلح و شادی و خوبی است. در فیلم می بینیم که به محض جریان یافتن انقلاب و برگزاری تظاهرات در خیابان ها علیه شاه، گرفتاری های خانواده «ایران» نیز شروع می شود! همان ابتدا شوهر ایران در جریان حوادث و درگیری های انقلاب کشته می شود. پس از آن و با در گرفتن جنگ تحمیلی، یگانه فرزند وی نیز برای خدمت سربازی به جبهه اعزام می شود و او نیز از دستش می رود. در نهایت نیز فرزند کوچک تر او هم به خاطر شرکت کردن در اعتراضات سیاسی بازداشت و سپس مجبور به مهاجرت می شود. 
همچنین فیلم «زادبوم» با اینکه ارتباط مستقیمی با انقلاب ندارد، اما تصویری دل رحم و مهربان از یک نظامی پهلوی نمایش می دهد. فیلم هایی چون «یک گزارش واقعی» ساخته داریوش فرهنگ، «بیداری» به کارگردانی فرزاد موتمن،«کیمیا و خاک» أثر عباس رافعی و ... هم با اینکه سعی کرده اند تصویر مثبتی از انقلاب نمایش دهند، اما به خاطر سفارشی بودن و ضعف ساختاری، تأثیرگذار نیستند. 



اهمیت پرداختن به انقلاب اسلامی
بی مهری سینما به انقلاب، صرفا یک مسئله سیاسی نیست، بلکه از جنبه فرهنگی هم قابل نقد است. چون به معنی نادیده گرفتن مهم ترین بخش از تاریخ کشورمان است. چطور ممکن است در یک کشور همچون ایران واقعه ای بزرگ به نام انقلاب رخ دهد، اما این واقعه بازتابی در سینمای آن کشور نداشته باشد؟ این در حالی است که حوادث انقلاب، سوژه هایی طلایی و زیبا برای خلق آثار تأثیرگذار هستند. به ویژه اینکه بسیاری از موضوعات و واقعیت های انقلاب، هنوز هم در سینما به تصویر کشیده نشده اند و بکر هستند، اما غلبه جریان تاجر مسلک و فاقد دغدغه های فرهنگی که تنها راه کسب درآمد در سینما را ساخت فیلم های پیش پا افتاده و کمدی های کم وزن می پندارند، باعث شده که کمتر کسی میل ورود به این بخش از تاریخ را داشته باشد. در سینمای هند هم وجه اقتصادی پُررنگ است، اما در همان سینما نیز درباره مسائل مهم تاریخی آن کشور فیلم هایی ساخته می شود. در یک سال گذشته چند فیلم با چنین مضامینی در سینمای هند ساخته شد. از جمله فیلم «رنگون» که یک درام در متن مبارزات مردم هند با استعمار انگلیس است.
نکته مهم این است که بیشتر فیلم های سایر کشورها درباره وقایع تاریخی بر مبنا یا با الهام از رمان ها ساخته می شوند. یکی از عواملی که سبب شده تا فیلم های قابل توجهی درباره انقلاب ساخته نشود، کمبود منبع الهام و اقتباس است. یعنی ما داستان و رمان های خوبی که به اصل و متن انقلاب پرداخته باشند، بسیار کم داریم. ضعف ادبیات داستانی در حوزه انقلاب به سینما نیز آسیب زده است. چون ادبیات داستانی پشتوانه سینماست.


اگر امروز بنا باشد آثاری درباره انقلاب در سینما خلق شود باید پاسخگوی شبهات موجود در جامعه باشد. برخی از مردم و خیلی از جوانان اطلاعات ناقصی درباره زمینه های وقوع انقلاب اسلامی دارند. سینما می تواند پاسخ بسیاری از سوالات و شبهات در این زمینه را بدهد، یعنی فیلم ها علاوه بر پرداختن به چگونگی انقلاب باید به چرایی آن هم بپردازند.  
از جمله موضوعات پیشنهادی، قانون «کاپیتولاسیون» است؛ چرا محمدرضا پهلوی به قانونی تن داد که به موجب آن، آمریکایی ها از ایرانیان حق توحش می گرفتند و اگر یک مستشار، دیپلمات یا کارمند آمریکایی در ایران خطایی می کرد، ما حق شکایت یا محاکمه او را نداشتیم. در خاطرات اطرافیان شاه بارها تأکید شده که سران سیاسی و نظامی غرب بدون اطلاع محمدرضا پهلوی به ایران می آمدند و می رفتند. یعنی شاه کشور ما تا این حد هم نزد آن ها جایگاهی نداشت که این هم می تواند سوژه یک فیلم باشد.
جداشدن بخش هایی از خاک ایران با تصمیم رضاشاه و پسر مخلوعش نیز موضوع جذابی برای آثار دراماتیک و تاریخی است. چون رضاشاه پهلوی نیز همچون اسلاف قجری خود، قسمت هایی از سرزمین ما از جمله کوه های آرارات، سرچشمه رود هیرمند و سواحل غربی اروند رود را به بیگانگان واگذار کرد. همچنان که فرزند او بحرین را از ایران جدا ساخت. پول های هنگفت غارت شده توسط خاندان پهلوی و انتقال این مبالغ به بانک های خارج از کشور هم مضمون جذاب دیگری است که می تواند سوژه آثار نمایشی باشد. 
اما یکی از رسالت های امروز سینما در قبال انقلاب این است که شبهه نبود مشکل اقتصادی در دوران شاه را بر طرف کنند. باید این واقعیت که بخش اعظم مناطق ایران فاقد حداقل امکانات و بیشتر مردم در فقر مطلق زندگی می کردند برای نسل جوان به نمایش در بیاید.
توجه سینما به حقایق و واقعیت های انقلاب، نقش موثری در افزایش امنیت و آرامش درونی کشور خواهد داشت. یک آزمون و تحقیق ساده ثابت می کند که جوانان و نوجوانانی که از هویت منسجمی برخوردار هستند و باوری صادقانه و عمیق به انقلاب دارند، کمتر به آسیب های اجتماعی و اخلاقی مبتلا می شوند. پس فیلمسازها اگر در این زمینه فعال شوند، به طور مستقیم به سالم سازی و افزایش امنیت در پیرامون خود کمک خواهند کرد./
نام:
ایمیل:
نظر: