رسمیت یافتن حضور بسیج مردمی در عراق و سوریه با هدف مشترک مقابله با تجزیه و پروژه هایی از قبیل خاورمیانه بزرگ، روحیه گرفتن نیروهای مقاومت فعال در یمن و بحرین و همچنین تشکیل یک ارتش فراملی از نیروهای ایرانی، عراقی، سوری، افغانی و پاکستانی از دیگر مواردی است که جایگاه این محور را در منطقه برجسته کرده است.
آرمان محو رژیم صهیونیستی و تشکیل کشور فلسطین از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از شعارهای اصلی جمهوری اسلامی ایران بوده است. در همین راستا پشتیبانی از گروه های مقاومت در نوار غزه و لبنان در دستور کار ایران قرار داشت. این سیاست با ورود خاورمیانه به مرحله ای جدید از بی نظمی و آشوب سازماندهی شده از سوی آمریکا، اسرائیل و متحدان منطقه ای آن شکل قوی تری پیدا کرد.
با آغاز بحران داخلی سوریه و کشیده شدن آن به مناطق سنی نشین عراق، نگرانی ها در خصوص تحقق پروژه آمریکایی «خاورمیانه بزرگ» افزایش یافت. طبق این طرح، براندازی دولت بشاراسد و سپس ایجاد اختلافات فرقه ای در عراق و سوریه در دستورکار آمریکا قرار داشت. هدف از این عملیات، تجزیه این دو کشور، رفع تهدید امنیتی اسرائیل و شروع دومینوی تقسیم دیگر کشورهای منطقه از جمله لبنان، عربستان و ایران بود. اما ورود سریع و قاطع جمهوری اسلامی ایران به بحران سوریه که با دعولت رسمی دولت این کشور صورت پذیرفت، مانع اجرایی شدن اهداف آمریکا و دوستان صهیونیستی اش شد.
در همین رابطه، ایران در عرصه پیگیری سیاست راهبردی حفظ و تقویت محور مقاومت، از تمامی قوا و امکانات موجود بهره برد و به صورت همهجانبه، مستقیم و عملی از مبارزه با تروریستها حمایت و پشتیبانی کرد. دستاورد این رویکرد، پیروزی محور مقاومت در برابر سیاست حامیان جریان تروریسم در منطقه بود.
حال در شرایط کنونی مهمترین گروه تروریستی فعال در سوریه و عراق که زمانی ادعای خلافت و حاکمیت بر بخش های بزرگی از این دو کشور داشت، از بین رفته و جز برخی تحرکات کوچک که نشان از آخرین تقلاهای این گروه و حامیانش برای حفظ آن است، اثری از آن مشاهده نمی شود. براین اساس همکاری ایران با دولت بشاراسد و حزب الله، باعث شد تا امروز در فضای پساداعش، ضمن گسترده تر شدن حوزه عملیاتی محور مقاومت و ظهور نیروهای جدید در این محور، بیشترین حالت همبستگی و توان نظامی آنها در برابر دشمن به وقوع بپیوندد.
علاوه بر این، اگر تا پیش از سال 2011 و شروع بحران سوریه، اسرائیل و آمریکا تنها با یک حزب الله روبرو بودند، امروز شاهد فعالیت شاخه های دیگر این گروه تحت عنوان حزب الله عراق و سوریه هستند. همچنین گروه های مقاومت نجباء، جنبش عصائب اهل الحق، حشد الشعبی، سپاه بدر، کتائب حزبالله، کتائب امام علی و کتائب سیدالشهداء نیز در نتیجه تحولات هفت سال گذشته تاسیس و یا تقویت شدند که این به معنای گسترش جغرافیایی محور مقاومت و افزایش توان عملیاتی آن است. لذا بحران ساختگی سوریه منجر به وحدت مخالفان رژیم صهیونیستی در قالب محور مقاومت شد.
براین اساس؛ دیگر تجاوز به محور مقاومت به یک مساحت جغرافیایی خاص تعلق ندارد و حمله به یک بخش از مقاومت، تجاوز به کل بدنه آن محسوب می شود. لذا هرگونه تحرک اشغالگرانی مانند آمریکا و اسرائیل در هر مکانی با پاسخی سریعتر از قبل مواجه خواهد شد. بنابراین در دوران پساداعش، رژیم صهیونیستی افزون بر احساس تهدید امنیتی از سوی گردان های عزالدین قسام، حماس، حزب الله لبنان و جهاد اسلامی، از جانب حزب الله سوریه و دیگر گروه های مقاومت فعال در عراق نیز در خطر جدی قرار دارد.
در واقع اکنون اسرائیل به این درک رسیده است که نبردش با محور مقاومت یک نبرد کلی است نه جزئی و اصلی ترین محک هم برای نمایش قدرت و همبستگی محور مقاومت، در هم شکستن فتنه ای بود که درون جهان اسلام شکل گرفت و به دست تکفیری ها و با هدایت محور غربی- عربی می رفت که منطقه ی غرب آسیا را به ورطه نابودی بکشاند.
با توجه به کسب تجربیات نظامی و رزمایش های عملی نیروهای مقاومت که گویای وحدت نظر و امکان اشتراک نظر رهبران این گروه ها در سخت ترین شرایط بود، می توان پیش بینی کرد در دوران آرامش سیاسی و نظامی گروه های مختلف محور مقاومت قادر هستند متحدتر و همسوتر عمل کنند.
تا پیش از بحران سوریه نیروهای محور مقاومت در عین همسویی نظری و اعتقادی تا حدی در جزیره هایی جدا از هم فعالیت می کردند و یک اتاق فرماندهی مشترک به معنای امروزین در میان آن ها وجود نداشت. این در حالی بود که سلفی های تکفیری از دوران جنگ با اشغالگران شوروی سابق در افغانستان تا شکل گیری بحران سوریه بارها و بارها در میدان های گوناگون در کنار یکدیگر جنگیده بودند و از این نظر هماهنگی عملیاتی و تجربه زیادی داشتند. اما اکنون مخالفان و دشمنان محور مقاومت، بیش از آنکه ناخشنود از پیروزی در براندازی اسد و یا تجزیه شمال سوریه باشند، نسبت به آینده محور مقاومت و قدرت گروه های ان به عنوان اجزای یک کل نگران و بیمناک هستند.
در همین راستا، دولت آمریکا برای مقابله با توان عملیاتی محور مقاومت و فرماندهی آن، دو برنامه را در دست اجرا دارد. طبق گزارش روزنامه فرانسوی لوکانار اونشینه به نقل از افسران فرانسوی در واشنگتن، دونالد ترامپ طرح نظامی را برای به راه انداختن جنگ در سوریه برای حمله به مراکز راهبردی با هدف از بین بردن اعضای محور ایرانی، آماده کرده است. در این گزارش آمده رئیس جمهوری آمریکا برای این جنگ، ۱۲۵ هزار نظامی ذخیره را آماده کرده است و بعید نیست که اقدام تنش آفرین بی سابقه ایالات متحده در اعلام قدس به عنوان پایتخت انحصاری اسرائیل و انتقال سفارت آمریکا به آن، جزء جدایی ناپذیر این رویکردی باشد.
همچنین با توجه به نقش محوری ایران در سازماندهی گروه های مقاومت در عراق و سوریه، آمریکا در برنامه دوم خود، درصدد است تا با اعمال مجدد تحریم ها ثانویه و کاهش صادرات نفتی کشورمان، تهران را مجاب سازد دست از اقدامات منطقه ای خود بردارد.
موقعیت محور مقاومت در دوران پسا داعش
اقدامات محور مقاومت در مبارزه با رژیم صهیونیستی، گروه های تروریستی- تکفیری و تلاش برای حفظ وحدت میان شیعیان و اهل سنت در مجموع پیروزمندانه بوده است. این مساله در مرحله بازسازی و ثبیت دو کشور عراق و سوریه به معنای گسترش و تقویت عمق استراتژیک خواهد بود. در دوران جدید، مقاومت علاوه بر جنوب لبنان و نوار غزه، قادر است با حضور در نواحی جنوب غربی سوریه و نزدیکی بلندی های جولان اسرائیل را به شکل گازانبری تحت محاصره قرار دهد. علاوه براین، گروه های مقاومت فعال در عراق می توانند هرگونه تحرک و دسیسه امنیتی-نظامی آمریکا، رژیم صهیونیستی و متحدان منطقه ای آنها را خنثی سازنند.
رسمیت یافتن حضور بسیج مردمی در عراق و سوریه با هدف مشترک مقابله با تجزیه و پروژه هایی از قبیل خاورمیانه بزرگ، روحیه گرفتن نیروهای مقاومت فعال در یمن و بحرین و همچنین تشکیل یک ارتش فراملی از نیروهای ایرانی، عراقی، سوری، افغانی و پاکستانی از دیگر مواردی است که جایگاه این محور را در منطقه برجسته کرده است.
تا پیش از تحولات سوریه و عراق، شیعیان پاکستان و افغانستان هیچ گونه فعالیتی در راستای آرمان مقاومت نداشتند اما شکل گیری گردان زینبیون از نیروهای پاکستانی و فاطمیون از نیروهای افغانی ضمن افزودن به توان عملیاتی این محور، نشان دهنده گسترش حوزه فعالیت این گروه در غرب آسیا بود. لذا در دوران پس از داعش این دو گردان نه تنها فعالتر، سازماندهی شده تر و کارآزموده تر عمل خواهند کرد بلکه انتظار می رود مجموعه های مردم محور بیشتری در کشورهای منطقه شکل بگیرد.
محور مقاومت به رغم داشتن زیرشاخه های متعدد، برای حفظ توان مبارزاتی و وحدت رویه نیازمند ارتقای نظامی و قدرت دفاعی از طریق برگزاری رزمایش های مشترک و تبادل آموزش است. این مساله باعث تثبیت و تحکیم دستاوردهای مقاومت خواهد شد و از این رو ورود به مرحله ثبات سیاسی عراق و سوریه، به معنای تقویت گروه های مذکور خواهد بود.
بنابراین طبیعتا آمریکا و اسرائیل تمایلی به خاتمه جنگ و پایان یافتن تحرکات تروریست ها در منطقه ندارند. در این میان جمهوری اسلامی ایران به عنوان مرکز فرماندهی و هماهنگ کننده گروه های مقاومت، کماکان فعال خواهد بود و با توجه به دستاوردهای مبارزات محور مقاومت، بعید است که فشارهای اقتصادی آمریکا به پذیرش برجام منطقه ای از سوی ایران منتهی شود.