«کاپیتالیسم» یک نظام اقتصادی است که پایههای آن در دست مالکان خصوصی قرار دارد و از آن برای ایجاد بهرهمندی اقتصادی در بازارهای رقابتی استفاده میشود. در این نظام سرمایههای اقتصادی شامل زمین، کارخانه، نیروی انسانی و... میشود و در مقابل کمونیسم، لنینیسم و استالینیسم قرار دارد. «کاپیتالیسم» با انقلاب صنعتی در اروپای غربی و آمریکا ایجاد شد، سپس به دیگر کشورها نفوذ کرد.
«آدام اسمیت» نظریهپرداز اسکاتلندی که به «پدر علم اقتصاد نوین» معروف است، از کاپیتالیسم دفاع میکند و بر بازار آزاد، تولید، قیمتگذاری و تخصیص منابع تأکید دارد. افزون بر وی، دیگر سیاستمداران و نظریهپردازان هم بر سرمایهداری و رشد اقتصادی و سطح رفاه مردم تأکید دارند.
باید دانست، روند افول کاپیتالیسم در جهان رو به افزایش است و ادعای آنها مبتنی بر ایجاد رفاه اجتماعی از ابتدا غلط بوده است؛ به همین دلیل شاهد بحران در نظام کاپیتالیستی هستیم و تب ضدکاپیتالیستی در اروپا، از جمله کشورهای پرتغال، یونان، اسپانیا و... همه را در بر گرفته است. بسیاری از معترضان کنونی کاپیتالیسم همچون ایتالیا و اسپانیا، جوانانشان، کارگرانشان و شاغلانشان افرادی با دستمزدهای کم در اروپا هستند.
باید گفت، کاپیتالیسم قدرت اصلاح خود را ندارد و تغییرات در آن بسیار جزئی است و این را اعتراضات فراوان اقتصادی و سیاسی در کشورهای مختلف اروپایی نشان میدهد؛ لذا تا شکست این غول اقتصادی، زمان زیادی نمانده باشد.
حقیقت آن است که بحران مالی غرب به ویژه در دولت ایالات متحده آمریکا و اعتراضات وسیع مردمی ضد نظام سرمایهداری، سبب شده است بیشتر کارشناسان به این مسئله بپردازند که آیا عمر کاپیتالیسم و سرمایهداری به پایان رسیده یا خیر و پاسخ بسیاری از آنها مثبت است.
در حال حاضر، آمریکا با داشتن نزدیک به ۲۲ تریلیون دلار بدهی، بزرگترین بدهکار جهان به شمار میرود و نظام ورشکسته اقتصادی این کشور، تنها به یک هیبت پوشالی شبیه شده است.
باید گفت، در هیچ اقتصادی، کشورها آزادی کامل و صد درصدی وجود ندارد؛ بلکه حتماً انواعی از کنترلها و هدایتگریها صورت میگیرد. اینکه برخی تصور میکنند با آزادسازی کامل اقتصاد میتوانند به یک وضعیت مرفه و مناسب برسند، حقیقت ندارد. اقتصادهای بزرگی، مانند آمریکا و کشورهای اروپای غربی در حالی اصرار میکنند که کشورهای دنیا نظام اقتصاد آزاد و اقتصاد بازار را به صورت کامل اجرا کنند که خودشان این کار را نمیکنند. هدف آنها از این اصرار این است که رخنههایی برای ورود به اقتصاد کشورهای ضعیفتر پیدا کرده، بازار آنها را قبضه کنند و منابع آنها را در اختیار بگیرند. در اقتصاد ما نیز طبیعتاً به همین صورت است. اینکه تیم اقتصادی یک دولت بر آزادسازی اصرار دارند و حتی برخی از وزرای آن از تریبونهای رسمی مطرح میکنند که باید آزادسازی اقتصادی و لیبرالیسم اقتصادی اجرا شود، ناشی از وابستگی به مکتب لیبرالیستی در تفکر این افراد است. این دسته از افراد با وجود همه اشکالات اساسی که به نظام اقتصاد آزاد وارد بوده و در عمل همه نیز شاهد بودهاند و هیچ یک از کشورها چنین سیستمی را اجرا نکردهاند، باز هم تلاش میکنند نظام اقتصادی کشور را به آن سمت پیش ببرند.
امیدواریم کارشناسان و مسئولان اقتصادی بیش از گذشته به دکترین اقتصادی اسلامی روی بیاورند و به جای کاپیتالیسم آن را در سیاستگذاریها وارد کنند و به همین منظور به برنامهریزیهای کارشناسانه، تخصصی و درازمدت موجود در کشور به صورت اجرایی و عملیاتی رو بیاورند.