صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

کهگیلویه و بویراحمد >>  عمومی >> یادداشت سیاسی
تاریخ انتشار : ۱۳ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۶:۵۳  ، 
شناسه خبر : ۳۱۹۲۵۳
پایگاه بصیرت / رحمان رزم پا

بی شک فاصله میان بایدها و واقعیت ها همواره وجدان های آرمان خواه را عذاب داده و می دهد، اما این فاصله ای طی شدنی است... (مقام معظم رهبری، بیانیه گام دوم انقلاب)
چطور می شود در عین در نظر گرفتن واقعیت ها، آرمان گرا بود؟ این پرسش، یکی از اساسی ترین پرسش ها در حوزه حیات فردی- اجتماعی انسان است که پاسخ و عمل به آن ظرافت خاصی را می طلبد.
می دانیم که عموماً جوانان آرمان‌گراتر بوده و مُسن‌ترها به واقع گرایی یا همان محافظه کاری مشهورند.
اگر صرفاً آرمان گرا باشیم دچار آرزو اندیشی های غیر وفادار به واقع خواهیم شد و اگر صرفاً واقع گرا باشیم دچار بی معنایی و روزمرگی خواهیم شد. مشخصه اصلی واقع بینانِ آرمان گرا امیدواری ایشان است.
معمولاً دو آسیب، واقع بینی آرمان گرایانه را تهدید می کند؛
۱. آسیب اول متوجه کسانی است که آنچنان دل مشغول واقعیت های منفی می شوند که اولاً دچار منفی اندیشی و منفی گویی در مورد بقیه نیز می شوند و به نوعی با دیدن چند واقعیت نامطلوب، این موضوع را به کُل تعمیم می دهند. ثانیاً عبور از این واقعیت‌ها را ناممکن می پندارند. به عبارت دیگر، آرمان گرایی را یکسره فرو می نهند و چون فرارَوی از واقعیت ها ندارند، در واقعیت ها می غلتند.
فرضاً اگر در مقوله تحقق عدالت با تبعیض ها، فسادها، رشوه خواری ها، ویژه خواری ها و... مواجه شدند، دیگر عَلَم عدالت خواهی و عدالت گستری را زمین می گذارند و احتمالاً خود نیز درگیر همین ناعدالتی ها می شوند؛ چون اگر فردی معتقد بشود به این که نمی توان وضع موجود را تغییر داد و تنها راه ترقی از دالان های ناعدالتی می گذرد، چرا خودِ او دچار ناعدالتی نشود؟
همین طور اگر در حوزه آسیب های اجتماعی، مترصد طلاق ها، بی مبالاتی های جنسی، اعتیاد، خشونت گرایی و... شوند، بعد از مدتی نسبت به طبع آدمی، ظنین و بدگمان می شوند و خود نیز ناامیدانه خلاصی از این وضع را محال یا بسیار دشوار می بینند و به مرور مخالفتی با این شرایط نامطلوب ندارند و به اصطلاح شاخک هایشان دیگر حساسیت خود را در این قبیل موارد از دست می‌دهد و در مقابل واقعیت های منفی تسلیم می شوند.
یا فرضاً اگر دنبال تحقق آرمان های اسلامی باشن، با دیدن مظاهر مدرنیته که گویی خلاف مسیر این آرمان ها را طی می کند، کم کم دچار دلزدگی و ملال می شوند.
آیا حکومت های بزرگ گذشته (هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان و...) همیشه و در همه حال در حالت ثبات بوده اند؟
لذا باید دانست که واقعیت ها فراز و فرود دارند. با دیدن واقعیت های منفی نباید روحیه خود را از دست داد.

۲. آسیب دوم متوجه کَس یا کسانی است که شیفته آرمان ها هستند اما اعتنایی به واقعیت ها ندارند؛ توجه ندارند که اگر واقعیت ها در محاسبات و در راه احقاق آرمان ها دخیل نباشند، واقعیت ها خود را بر انسان تحمیل می کنند. یکی از واقعیت های گریزناپذیر این عالَم این است که آرمان ها به تدریج و ذره ذره به واقعیت بدل می شوند و عجله و بی تابی کردن، جز سَرخوردگی و افسردگی در مسیر دستیابی به آرمان ها، ارمغان دیگری ندارد.
این گروه معمولاً دچار ذهنیت گرایی، انزواگزینی، پریشانی و پشیمانی می شوند.

در اینجا بدون تعصب به سلوک و سبک زندگی آیت الله خامنه ای نظر می‌کنیم؛ چه کسی بیشتر از ایشان از طریق کانال های اطلاعاتی، از ریزش ها و واقعیت های منفی جامعه مطلع هست؟ اما با این حال، بیان ایشان کاملاً امیدوارانه و آرمان گرایانه است.
بنابراین لازم است نه آرمان ها را فدای واقعیت ها کرد و نه واقعیت ها را فدای آرمان ها. بلکه شکاف بین واقعیت و آرمان طی شدنی است و بارها در طول تاریخ و در زندگی فردی و اجتماعی افراد طی شده است. هیچ تنافی ذاتی بین این دو وجود ندارد و کاملاً جمع پذیرند و الگوی مطلوب زیست سیاسی- اجتماعی نیز همین واقع بینی آرمان گرایانه است.

نام:
ایمیل:
نظر: