صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

اردبیل >>  عمومی >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۱۹ فروردين ۱۳۹۹ - ۲۱:۵۶  ، 
شناسه خبر : ۳۲۱۶۹۷
جامعه غربی هم‌اکنون به تماشای تفسیر عینیِ جمله کلیدی «هابز» - یعنی «انسان، گرگ انسان است» - نشسته است. آن‌ها نمی‌دانستند که اگر معنویت در کار بود انسان، عاشق انسان می‌شد.
پایگاه بصیرت / رضا قاسمیان
بیش از ۴۰۰ سال است که نظریه فاصله گیری از کلیسا و آموزه‌های دینی و تکیه بر دانشگاه و عقل آدمی در غرب عملیاتی شده است و اسم آن را مدرنیته گذاشته اند. اصلی‌ترین ویژگی مدرنیته، تأکید مطلق بر خردورزی و عقلانیت بوده است. جذابیت عقلانیت از یک طرف و موفقیت‌های مادی از طرف دیگر سبب شد که غرب با نهایت تبرّج و تبختر نسبت به سایر ملت‌ها، نگاه عاقل اندر سفیهی داشته و خود را معادل آرمان‌شهر موعود در ذهن و قلب ساکنان زمین تصویرسازی کند.

در نزدیکی‌های سال ۲۰۰۰ بسیاری از اندیشمندان دنیا به ارزیابی راه پیموده شده در ۴ قرن گذشته پرداختند تا برای ورود به هزاره سوم میلادی، بازخوردی در دست داشته باشند. از میان انبوه نظریات و ارزیابی‌ها، آقای جورج ریتزر (جامعه‌شناس سرشناس آمریکایی) در یک جمله‌ی واقعاً طلایی، راه پیموده شده در ۴۰۰ سال گذشته توسط غرب را جمع‌بندی دقیقی کرده است: «نظام‌های عقلانی، نظام‌های انسانیت زدا هستند». این جمله جای تأمل بسیار جدی توسط نخبگان ما دارد (به‌ویژه نخبگان غرب‌گرا) و می‌ارزد که پیرامون آن، سمینار‌های مؤثری شکل بگیرد و موضوع بحث کرسی‌های اندیشه ورزی شود.

داستان غم‌انگیزی که منجر به مدرنیته و عقل‌گرایی شد، از آنجا شکل گرفت که سه مرکز برای تولید مدیر و نیروی انسانی به رقابت پرداختند: کلیسا، دانشگاه و کاباره. این مراکز به ترتیب متولی سه واژه کلیدی شدند: وحی، عقل و میل. مهم‌ترین وظیفه و رسالت وحی این بود که نگذارد عقل در مقابل میل، تسلیم شود تا بتواند در جایگاه خودش، تعالی‌بخش باشد. قرار بود که معنویت نگذارد عقلانیت به قربانگاه تمایل بلغزد. هرچند مشکل تحریف شدگی دین در غرب و بخصوص در کلیسا جاری بود، اما با این حال آموزه‌های راستینی از دین در لابه‌لای تحریفات دینی همچنان وجود داشت که انسان غربی را پایبند برخی آموزه‌های انسان‌ساز نگه دارد. با این حال، جامعه غربی تصمیم گرفت برای فاصله گرفتن از کلیسا و معنویتِ مترتب بر آن، فرش خود را بر سایه دانشگاهِ بی‌دین پهن کرد. حالا بعد از ۴۰۰ سال نتیجه این شده که دانشگاه در مقابل کاباره به زانو درآمده است. دقیقاً به میزان رشد عقلانیت در غرب، انسانیت نیز رو به افول و زوال رفته است. جامعه غربی هم‌اکنون به تماشای تفسیر عینیِ جمله کلیدی «هابز» - یعنی «انسان، گرگ انسان است» - نشسته است. آن‌ها نمی‌دانستند که اگر معنویت در کار بود انسان، عاشق انسان می‌شد.

رئیس‌جمهور فعلی آمریکا از کجا به آنجا صعود کرده است؟ ترامپ سمبل تعظیم دانشگاه در مقابل کاباره است و این حق طبیعی غرب است. این یک قانون خدشه‌ناپذیر و یک حقیقت ازلی و ابدی است که اگر انسان، خدا را کنار بگذارد همان انسان قطعاً مجبور می‌شود که بر حیوان تعظیم کند. یا بهتر است کل حرف را در یک جمله خلاصه کنیم: اگر انسان به جای خدا بنشیند و احکام الهی را عوض کند، شک نداشته باشید که حیوان به جای انسان خواهد نشست.

این مطلب مقدمه‌ای بود تا براساس آن، اتفاقات کرونایی یک ماه اخیر در غرب را ارزیابی کنیم تا شاید عبرتی و سرمایه‌ای برای مسیر بشریت در هزاره سوم باشد. تاب‌آوری و توانایی یک مکتب در روز‌های سخت به محک گذاشته می‌شود. دولت‌های غربی ۴۰۰ سال است که دنیا را غارت می‌کنند و متظاهرانه به سبک زندگی رفاه‌طلبانه را نشر و تبلیغ می‌کنند تا آب از دهان ساکنان زمین سرازیر شود. اولین تصویری که با ورود کرونا، از غرب به رسانه‌ها درز یافت صف‌های خرید اسلحه بود. تاراج فروشگاه‌ها، اسکورت اقلام ضروری با گارد ویژه، رهاسازی کهن‌سالان و بیماران زمینه‌ای برای حذف شدن و کنار رفتن از سر راه لیبرال سرمایه‌داری، دزدی هوایی و دریایی اقلام بهداشتی دیگر کشورها، رهاسازی مرده‌ها در کنار خیابان‌ها و ده‌ها تصویر تأسف‌بار از آرمان‌شهر موعود، دروغ بزرگ تاریخ را از چهره عقلانیت غربی کنار زد و تصویر واقعی جامعه انسانیت زدایی شده را نشان مردم دنیا داد.

اکنون غرب‌گرایان خردورز و مدعی روشنفکری باید عبرت بگیرند و بفهمند که جامعه انسانیت زدایی شده، محصول عقلانیتِ معنویت زدایی شده بوده است. اگر معنویت دینی در زندگی بشر تعریف درستی نداشته باشد، حرارت عقل به جای گرمابخشی به حیات بشر، سر از آتش خانمان‌سوز تمایل و هوس در می‌آورد و تنازع بقا را به سبک زندگی طبیعی ساکنان زمین تبدیل می‌کند. امروزه آن‌ها باید تصمیم جدید و جدی بگیرند. نامه‌های رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران در سال‌های اخیر به جوانان غربیف نمونه‌ای از خودشناسی و نجات غرب از مسیری رو به زوال بشری است که عمل به آموزه‌های موجود در آن می‌تواند این کشتی به گل نشسته انسانی را به ساحل نجات و رستگاری و سعادت بشری رهنمون کند. به نظر می‌رسد امروز جامعه غربی لازم است که پای مکتب و فرهنگ برآمده از ادیان الهی جامعه شرق زانو زده و زندگی واقعی بشری را از نو یاد بگیرد، البته نه آنگونه که سابق بر این در غرب جاری بود که در آن دین و آموزه‌هایی دست‌چین و تحریف شده کلیسایی حاکم شده بود که منجر به اومانیسم و بریدگی کامل از دین و خدا شد، بلکه آموزه‌هایی که با سرشت و معرفت بشری سازگار بوده و نسخه نهایی حیات و جاودانگی انسان بوده و آن دین اسلام است.
نام:
ایمیل:
نظر: