با ظهور نخبگان جدید و شدت گرفتن تحولات منطقه، ابوظبی خلیجفارس را بستری کافی برای رؤیاهای بلند پروازانه خود نمیبیند؛ به همین علت تلاش دارد در تمام تحولات منطقه از یمن و لبنان گرفته تا سوریه و لیبی دستی بر آتش داشته باشد. حرکتها و رفتارهای پربسامد امارات در سیاست خارجی نشانگر سردرگمی ابوظبی در رسیدن به هدف است، نمونههای بسیار زیادی از رفتارهای دوگانه این کشور در منطقه وجود دارد؛ برای نمونه ابوظبی که در اوایل بحران سوریه به کمتر از سقوط بشار اسد رضایت نمیداد، اکنون پیشگام ترمیم روابط با دمشق است. امارات در رسیدن به هدف خود، یعنی دستیابی به قدرت منطقهای، چهار مسئله مهم را لحاظ نکرده است؛ به عبارتی میتوان گفت از چهار جهت دچار اشتباه محاسباتی شده است، به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی از سوی امارات ناشی از اشتباه در این چهار محور است؛
آینده جریان مقاومت
امارات متحده عربی جریان مقاومت منطقه را رو به افول میداند، خود نیز برای کاهش قدرت این محور هزینه زیادی کرده است؛ به انقلابیون یمن یورش برد، به طرفداران حذف بشار اسد در سوریه پیوست، با ایران به عنوان عنصر اصلی محور مقاومت بنای ناسازگاری گذاشت، به حزبالله تاخت و کشورش را به یکی از مقرهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی برای مقابله با جریان های مقاومت فلسطینی تبدیل کرد. جالب آنکه در هر پنج مورد نیز توفیق نیافت، اما در یک اشتباه محاسباتی و تصور غلط همچنان بر این باور است که محور مقاومت در آینده منطقه نقشی نخواهد داشت.
عدم برخورداری از گفتمان قوی
ترکیه با گفتمان اخوانی، عربستان با گفتمان وهابیسم و رژیم صهیونیستی با گفتمان صهیونیسم در حال پیشبرد اهداف خود هستند. جمهوری اسلامی ایران نیز گفتمان محور مقاومت و اسلام انقلابی را به عنوان گفتمانی جامع و برگرفته از تعالیم ناب اسلامی در پیش گرفته است. گفتمانهای پان عربیسم، سوسیال و ژاندارمـ سلطنتی(در دوران پهلوی) نیز گفتمانهایی بودند که با شکست مواجه شدهاند و از صحنه منطقه محو شدند. در این میان حتی قطر نیز خود را حامی گفتمان اخوانی معرفی میکند تا برای پیشبرد اهداف خود از یک گفتمان برخوردار باشد. امارات متحده عربی، اما همچنان گفتمانی برای پیشبرد اهداف خود ندارد و صرفاً به عنوان یک ضد گفتمان عمل کرده است. تا زمانی که ابوظبی نتواند یک رویکرد گفتمانی ایجابی را طراحی کند، نمیتواند به عنوان یک قدرت منطقهای خود را معرفی نماید.
پیوند خارجی
خطای سوم امارات کسب امنیت و توسعه نه از طریق ظرفیتهای خود، حتی نه از طریق کشورهای منطقه، بلکه از طریق تعامل با قدرتهای فرامنطقهای است. امارات بر این باور است که در صورت پیوند با رژیم صهیونیستی برای همیشه تحت حمایت مطلق آمریکا خواهد بود، حال آنکه وضعیت آشفته مصر و اوضاع راکد اردن نشان میدهد ارتباط با تلآویو موجب امنیت، رشد و قدرت نمیشود.
نادیده گرفتن ملتها
خوی غیرمردمسالار شیوخ امارات موجب شده است آنها در تعامل با منطقه صرفاً به دولتها بنگرند و از نقش جریانهای فکری، گروهها، جنبشها، به ویژه مردم و افکار عمومی غافل شوند. امارات تصور میکند دولتها پس از مدتی با این مسئله (رسمیت یافتن روابط بین ابوظبی و تلآویو) کنار خواهند آمد، حال آنکه حتی اگر بپذیریم که دولتها با این مسئله کنار بیایند، مردم منطقه این حرکت را به عنوان حرکتی خائنانه فراموش نخواهند کرد.