شخصيت حاج قاسم چيزي نيست که بگوييم محصول يک مرکز تربيتي مشخص است که ديگران بروند در آنجا آموزش ببينند تا بتوانند حاج قاسمها بسازيم. اين حاج قاسم در يک مسير طبيعي کنشگري، تفکر، مداومت، باورهاي اعتقادي و آبديده شدن در کوران حوادث شکل گرفته است.
هادي محمدي، کارشناس سياسي مسائل بين الملل در گفتگو با خبرنگار گروه سياسي پايگاه خبري تحليلي بصيرت، به نقش برجسته شهيد در مبارزه با تروريسم تکفيري در منطقه پرداخت. به عقيده اين کارشناس، براي تبيين مکتب شهيد حاج قاسم سليماني بايد اول مکتب حضرت امام را بشناسيم؛ مکتبي که مباني آن از اسلام است. مشروح اين گفتگو در ادامه مي خوانيد:
بصيرت: عناصر و مولفههاي هويتبخش مکتب شهيد سليماني چيست؟ اصولا مکتب سليماني در کنار مکتب امام خميني(ره) چگونه تعريف ميشود؟
براي تبيين مکتب شهيد حاج قاسم سليماني بايد اول مکتب حضرت امام را بشناسيم. با شناخت مکتب امام(ره)، شاخصهاي مکتب شهيد سليماني نيز شناخته خواهد شد. شاخصهاي مکتب شهيد سليماني را ميتوانيم با شاخصهاي مکتب امام خميني(ره) تطبيق دهيم. ارتباط مکتب شهيد سليماني با مکتب امام راحل شايد با اين تعبير بتوان بيان کرد، مکتب امام راحل مانيفست کلان يک مکتب، منش و گفتمان را تعيين ميکند. مکتب سليماني مانيفست تاکتيک اجرايي و مصداق مکتب امام(ره) و مقام معظم رهبري در عمل است. ارتباط بين آنها ارتباطي استراتژي و تاکتيک است. ارتباط سرفصلهاي کلان با مصداقهاي اجرايي و ترجمه آن عناوين و سرفصلهاي کلان است. اين مکتب داراي پيشينه و ريشه است که بسيار مهم و منابع محکمي مثل دينداري، شجاعت، تدبير داشتن، فرماندهي در نوک پيکان حمله، يکسان نگاه کردن به همه آحاد بشري اعم از قومي، مذهبي، پرتلاش بودن، جوانگرايي، پر انرژي بودن و اصرار بر اهداف و استراتژيکي که وجود داشته مثل ولايي بودن، پايبند بودن بر اصول و فروع اعتقادي؛ صفات زيادي که با مباني مکتب اسلام و مباني امام خميني(ره) همخواني دارد. ويژگي ديگر انقلابي بودن و عملگرايي مکتب شهيد سليماني با منويات رهبري است که به دنبال نفوذ در قلبها است، ميتوان براي شخصيت اين شهيد عنوان مکتب شهيد سليماني برشماري کرد. اکنون به تبيين برخي از ويژگيهاي برجسته اين مکتب مي پردازيم که همانا بيانگر مؤلفههاي اين مکتب مي باشد.
اولين ويژگي شهيد سليماني در مباحث سياسي و اعتقادي بود. وي نگاه ويژهاي فراتر از ادبيات معمولي و عادي به اجرا ميگذاشت. يک موقع است نگاهمان به ولايت به عنوان يک مرجع تقليدي يا به عنوان يک رهبري است که ميگوييم مقلد اين رهبر و مجتهد هستيم يا او را به عنوان يک رهبري بزرگ ميشناسيم. ولي در اينجا عمق باور به اين شخصيت و ارتباط با ولايت تا مرز رستگاري و عاقبت بخير شدن را به ما نشان ميدهد. يعني ايشان برخلاف خيلي از افراد که مقام معظم رهبري را به عنوان يک رهبر اجتماعي در يک چارچوب اجتماعي ميپذيرند يعني يا قبول دارند يا مجبور هستند از او تبعيت کنند. اما ايشان شخصيت مقام معظم رهبري را مولفهاي در مسير عاقبت بخيري خودش و جامعه ميداند.
دومين ويژگي شهيد سليماني، اشراف کامل به مسائل سياسي جامعه بود. ايشان در رفتار و برخورد خودش با جامعه خودي هيچ گاه بيتوجه به هويت ها و معيارها نبود. يعني اين طور نيست که نسبت به اصول و قواعد اعتقادي سياسي و ارزشي انقلاب بيتفاوت باشد. از طرف ديگر جريانهاي سياسي و يا جريانهاي روشنفکرنما و غرب زده را در گفتگوهاي خودش سرزنش ميکند. ولي از طرف ديگر در تعاملات اجتماعي سعي ميکند بيرنگ عمل کند و وارد منازعات سياسي نشود، چرا که اهداف بزرگتري در ماموريت و وظيفه خودش ميبيند. ضمن اينکه نسبت به خطوط سياسي و جريانات فکري در جامعه هيچ موقع بي اعتنا نيست.
سومين ويژگي شخصيتي حاج قاسم شخصيت فرماندهياش بود که با مجموعهاي از رفتارهايش، شخصيتي حرفهاي و نظامي ساخته بود. يعني به لحاظ هوشمندي و توان فرماندهي و مديريتي که از آن برخوردار بود به سرعت توانست در اين عرصه کارساز و تأثيرگذار گردد. وي در حالي که يک استراتژيست است يک مجري تاکتيک هم بود. در عين حال اين ويژگي را غالبا در ادبيات نظامي و يا سياسي کمتر ميبينيم که فردي هم استراتژيست و هم مجري تاکتيکي باشد. اين شخصيت به دليل اين است که خمير مايههاي شکلگيري شخصيتش از لايههاي زيرين اوليه شکل گرفته و نمود پيدا کرده است. او در جنگها با رشادت و هوشي که داشت به سطحي از توانمندي در طراحي استراتژيک رسيده بود. يعني قادر بود در بخشهاي نظامي، استراتژي طراحي کند که در نوک خط حمله عمليات نظامي به عنوان يک فرمانده محور، نيروهايش را فرماندهي کند. اين گونه است که در عراق شگفتي آفريده ميشود. به تعبير مقام معظم رهبري، شهيد سليماني هم شجاع بود، هم باتدبير بود. رهبر انقلاب در تبيين خصايص سپهبد شهيد سليماني، «شجاعت» و «تدبير» را دو ويژگي برجسته او برشمردند. داعش آمده بود که سي سال بماند و در سطح بين المللي براي آمريکا بتواند کار کند. اما اين پروژه عظيم و خطرناک {داعش} توسط شهيد سليماني در سه سال نابود مي شود.
بصيرت: دلايل محبوبيت يک فرمانده نظامي مثل، سردار شهيد سليماني در سطح جهاني چيست؟
دلايل اين محبوبيت، دقيقا به ويژگيهاي شخصيتي شهيد سليماني بر ميگردد. او در عين صلابت، آرام و پر طمأنينه بودن، ارتباط عميقي با بسياري از مردم ملتهاي ديگر داشت. براي او تفاوتي در مذهب، قوميت و... وجود نداشت. نگاه وي نگاه انساني است. با اخلاق نيکوي خويش، دلهاي انسانهاي بيشماري را به سوي خود جلب نموده بود.
مَنش شهيد سليماني در مبارزه با داعش و تروريسم اينگونه بود. از اين جهت که جمهوري اسلامي، مقام معظم رهبري و شهيد سليماني با پديده و انديشهاي مبارزه ميکردند که خودشان را خود برتر و جزء مخلوق برگزيده خدا تلقي ميکردند و ديگران را تکفير و در شأن پذيرش انساني نميبينند. مبارزه با داعش، مبارزه با اين انديشه تروريستي و استکبار جهاني به شما چنين جايگاهي ميدهد که بتوان خدمت به انسانيت و همه مردم جهان کنيد. لذا براي شهيد سليماني اولاد خانواده شهدا را اولاد خودش ميدانست. آحاد جوانها، نوجوانها و کودکان کشور را هم اولاد خود ميدانست از اين جهت محبوب همه آحاد مردم در داخل و خارج کشور بود.
بصيرت: نکات مهم درباره نبوغ فکري، مديريتي، عملياتي و جهادي شهيد حاج قاسم سليماني از دوران دفاع مقدس تا دفاع از حرم بگوييد؟
نبوغ فکري، مديريتي، عملياتي و جهادي حاج قاسم از دوران دفاع مقدس شکل گرفته و در دوره دفاع از حرم به بلوغ و اوج خودش ميرسيد. حاج قاسم از اين جهت که با اصول و فروع مسائل نظامي به خوبي آشنا است. حاج قاسم شخصيتي است که هيچ گاه از ميدان بيرون نميرود و مُصر است در ميدان بماند، يعني جهاد مستمر ميکند. اين گونه نيست گاهي حضور داشته باشد و گاهي حضور نداشته باشد. مُصر بودن يعني اصرار و مداومت در جهاد و دفاع به او چنين ويژگي داده است که بتواند بهتر از ديگران داراي ابتکار عمل و بهتر از ديگران مديريت و جهاد کند و در آخر نتيجه بگيرد. اين ويژگيها در کنار ديگر تجربه ها و انباشتههاي فکري، ديدگاههاي بلند، منطق فکري و اعتقادي شفاف، خلوص و پالايش شدن نفس، اينها مجموعه عواملي است که در ترکيب با يکديگر ميتواند آن جرقههاي نبوغ در رفتار ايشان در سير خدماتي که از دفاع مقدس تا حرم داشته را شکل دهد.
در مجموع شکلگيري شخصيت حاج قاسم چيزي نيست که بگوييم محصول يک مرکز تربيتي مشخص است که ديگران بروند در آنجا آموزش ببينند تا بتوانند حاج قاسمها بسازيم. اين حاج قاسم در يک مسير طبيعي کنشگري، تفکر، مداومت، باورهاي اعتقادي و آبديده شدن در کوران حوادث شکل گرفته است. در واقع اگر بخواهيم سقف کارمان را حاج قاسم قرار دهيم ممکن است به کوچکتر از سطح حاج قاسم برسيم. بايد الگوي خود را در راستاي تبيين و ترويج آراء و انديشههاي بلند حضرت امام و و مقام معظم رهبري در راستاي آگاهي بخشي گام برداشته تا به راه و مکتب حاج قاسم برسيم. همانگونه که مقام معظم رهبري و حضرت امام نسبت به مباحث بسيار عميق و جامع ترسيم ميکردند. تلاش ميکردند با اثرگذاري فعال شرايط فوق العاده و جامع و کارکردهاى مثبت و مفيد در نظام اسـلامـى و تثبيت و استمرار و پويايى اين نهضت داشته باشند. اين مدرسه براي ما توليد کننده حاج قاسم است.
گفتگو از وحيد قاسمي