صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صبح صادق >>  دین >> گزارش
تاریخ انتشار : ۰۹ خرداد ۱۴۰۱ - ۰۸:۴۰  ، 
شناسه خبر : ۳۳۷۷۳۹
یکی از اختلافات میان اندیشمندان و سیاست‌مداران در طول تاریخ، درباره رابطه داشتن یا نداشتن اخلاق و سیاست بوده است. اوج این اختلافات هنگامی رخ می‌داد[...]
پایگاه بصیرت / سیدحسین خاتمی‌خوانساری

یکی از اختلافات میان اندیشمندان و سیاست‌مداران در طول تاریخ، درباره رابطه داشتن یا نداشتن اخلاق و سیاست بوده است. اوج این اختلافات هنگامی رخ می‌داد که یک دین الهی قدرت پیدا می‌کرد و می‌خواست با تعالیم دینی جامعه را اداره کند؛ زیرا در مقابل، گروهی علیه این روش و طرز فکر قیام می‌کردند که دنیای سیاست با دنیای دین و اخلاق متفاوت است و مردان سیاست نمی‌توانند با رعایت دستورالعمل‌های اخلاقی جامعه را اداره کنند! اینکه این طرز تفکر اشتباه است، امری مسلم است؛ زیرا وقتی جامعه و انسان‌های آن در تراز حکومت اخلاقی نیستند و به‌دلیل نداشتن شایستگی نمی‌توان با آنها اخلاقی برخورد کرد، چطور می‌تواند انسان‌های اهل سیاست تربیت کند؟! از طرفی مدیریت جامعه با سیاست‌ورزی‌های اخلاق‌مدارانه فقط به این معنا نیست که با مردم با لطافت برخورد شود و آنها را به راه سعادت هدایت کرد؛ زیرا انسان خود با فطرتش یا با دینش زندگی می‌کند و حکومت فقط باید به تعمیق اخلاق در جامعه و جلوگیری از بی‌اخلاقی سرکشان همت بگمارد. با این مقدمه، دیگر جایی برای بحث در مورد لزوم همراهی سیاست با اخلاق نمی‌ماند. به‌عبارتی، وقتی جامعه را نتیجه گرد آمدن انسان‌های متخلق به اخلاق بدانیم، دیگر از جدایی سیاست و اخلاق دم نمی‌زنیم و برعکس اگر جامعه را جنگلی بزرگ تصور کنیم، مدام از مزاحمت اخلاق برای سیاست صحبت می‌کنیم که در صورت دوم همه چیز زیر سؤال می‌رود.
«سیاست» مفهومی عرفی دارد که تقریباً با نوعی شیطنت آمیخته است. طبق این معنا، سیاست‌مداران کسانی هستند که برای رسیدن به هدف خود فریب‌کاری می‌کنند و به کارهای مخفیانه دست می‌زنند؛ اما در اصطلاح سیاست کلمه‌ای عربی به معنای «تدبیر امور» است و مفهوم آن به مدیریت بسیار نزدیک است. بر اساس این معنا، سیاست نیز به سیاست خوب و بد تقسیم می‌شود که این خوبی و بدی به وجود و نبود اخلاق در تدبیر امور بستگی دارد. بحث‌ همراهی اخلاق با سیاست قدمتی به اندازه حضور انسان در کره خاکی دارد و فلاسفه نیز سال‌ها درباره آن صحبت کردند و کتاب‌ها نوشتند. جالب آنکه تمام فلاسفه روم باستان و اندیشمندان هزاره‌های قبل حتی زرتشت به این همراهی اذعان داشتند؛ اما در سده‌های قبل فیلسوفانی آمدند که به‌طریقی خواستند این همراهی را زیر سؤال ببرند. در طول تاریخ، پیامبر اسلام(ص) تنها کسی بود که تلفیق سیاست و اخلاق را در نظر و عمل ثابت کرد و همه انسان‌ها را به رعایت اخلاق در مواجهه با دیگر انسان‌ها، به ویژه اهل سیاست امر کرد؛ ایشان برای اثبات این نظریه به سال‌ها حکومت‌داری نیاز نداشتند؛ زیرا کمترین زمان برای اثبات آن کافی بود. چه آنکه قدرت عمل کردن از سخن گفتن بیشتر است و رسول خدا(ص) در مدت کوتاهی آن را اثبات فرمودند. پس از رحلت ایشان وقتی اهل سیاست به سخنانش عمل نکردند، سیاه‌بختی و گرفتاری را برای مسلمانان به ‌ارمغان آوردند، آنها نتوانستند دین اسلام را به میل خود تغییر داده و به مردم معرفی کنند؛ زیرا با مقاومت ائمه اطهار(ع) مواجه شدند، ولی بار دیگر از همان روش نخ‌نمای قبل که مردان سیاست را از مردان اخلاق جدا می‌کرد، استفاده کردند تا مردم را قانع کنند اهل ‌بیت(ع) نباید در امور سیاسی دخالت کنند، زیرا آنان مردان اخلاق هستند و در سیاست اخلاق جایگاهی ندارد.
قرآن و سخنان اهل بیت(ع) مملو از دلایلی است که به ما این اصل مهم را اثبات می‌کند. حکومت‌های صالح و حکومت‌های ناصالح در طول تاریخ خودشان بر این اصل اذعان داشته و نشان دادند که بی‌اخلاقی در سیاست‌ورزی‌ها موجب نابودی جوامع می‌شود، البته تفاوت میان اسامی حکومت‌ها نیست؛ بلکه عمل به آن مهم است. به‌عبارتی وقتی سیر حکومت‌داری را در گذشته می‌بینیم، می‌فهمیم هرجا اخلاق در کنار سیاست نبوده، فاجعه آفریده است. البته در این بررسی نباید به یک دوره متوقف شد و مسیری از شکل‌گیری حکومت‌ها و ادامه راه‌شان و نتیجه راهی که انتخاب کردند، باید دیده شود. در نهج‌البلاغه نیز به وفور می‌توانیم تأکید و اصرار امیرمؤمنان علی(ع) به این همراهی را ببینیم. نامه ایشان به مالک اشتر شاخص‌ترین‌ سخنان است و در دیگر خطبه‌ها که به رویه غلط حکومت‌های قبل و همچنین دوره خلافت عثمان اشاره دارد نیز این موضوع قابل مشاهده است. ما در زیارت «جامعه کبیره» هم ائمه(ع) را «ساسة‌العباد» می‌خوانیم. «ساسة» جمع «سائس» از ماده «سیس» به‌معنای مدیران جامعه است. ساسة العباد، یعنی سیاست‌مداران، سیاست‌گران یا سیاست‌ورزان جامعه. البته باید بگوییم تنها ائمه(ع) را مردان سیاست می‌دانیم و کسانی‌که در طریق دین و اهل ‌بیت(ع) قدم برداشتند. اگر با این استدلال پیش برویم حضور فقیه را در رأس حکومت لازم می‌بینیم؛ زیرا کسی جز فقیه جامع شرایط نمی‌تواند از سیاست و اخلاق هر دو در کنار هم و با تمام ظرفیت استفاده کند. همه علمای مکتب ما نیز به این اصل اذعان داشته و در کتاب‌های‌شان بر آن تأکید کرده‌اند. ظالمان تاریخ هم مانند همیشه سعی دارند این دو امر مهم را از یکدیگر جدا کنند تا سلطه‌شان را بیشتر کنند. سیاست‌مداران در عمل و مردم در مشاهده و مقایسه حکومت‌های دینی و اخلاقی با دیگر حکومت‌ها باید به این موضوع بنگرند و سعادت واقعی را در همراهی اخلاق و سیاست ببینند.

نام:
ایمیل:
نظر: