این روزها حال جمعیّت ایران از نظر کمیّت خوب نیست. ایران عزیز در زمانی قرار گرفته است که اگر نتواند چارهای برای کمبود جمعیّت خود بیندیشد، در کوتاهترین زمان دچار پیری جمعیّت شده و به عوارض آن دچار خواهد شد. گرچه سالمندان در دین اسلام و اخلاق ایرانی دارای منزلت بالایی هستند و دستگاههای مدیریتی باید از تجربیات آنها در هر صنف و قشری که هستند، استفاده کنند، اما نمیتوان شادابی جمعیّت جوان را در نظر نگرفت. پر واضح است که داشتن جمعیّت جوان، کارکرد فعالیّت ها در اجتماع را افزایش میدهد. قدرت بدنی و سرعت عمل افراد در دورۀ جوانی و داشتن روحیۀ خطرپذیری، امید به آینده، عناصر روحیۀ افراد در دوران جوانی است. گرچه وجود تجربه و حوصلۀ افراد سالمند، به عنوان پشتوانۀ روحیۀ جوانان، عملکرد بهتری به دنبال خواهد آورد؛ لکن اگر فرد جوان موجود نباشد، از تجربه و حوصلۀ تنها کاری بر نخواهد آمد.
در زمانی نه چندان دور، اواخر دهۀ شصت، طرح کاهش جمعیّت ایران کلید خورد. عدم وجود امکانات رفاهی و بهداشتی برای خانوادههایی با چهار یا پنج فرزند، دولت را بر آن داشت طرحهای کاهش فرزند را به جدیّت دنبال کند. پخش وسایل تنظیم خانواده بدون هزینه، توبکتومی(بستن لوله در زنان) و وازکتومی(بستن لوله در مردان) به رایگان در درمانگاههای تنظیم خانواده در دسترس عموم مردم قرار داشت. برای معرفی هر زوج خواستار لوله بستن یا استفاده از وسایل داخل رحمی(IUD) به حساب هر کارورز بهداشت، مبلغی واریز میشد. در روستاها، نقش کادر درمان در تشویق خانواده ها به لوله بستن بسیار مؤثر بود. بعضی از متخصصین زنان اذعان دارندکه با وسیلۀ نقلیۀ رایگان، زنان روستایی را به مراکز درمانی منتقل و مورد عمل جراحی لوله بستن رایگان قرار داده و به محل بازمیگرداندند. در شرایطی که این عمل باید در بیمارستان و در شرایط استریل صورت بگیرد و طبیعتاً بارمالی به دنبال داشت، هیچ هزینه ای از داوطلب لوله بستن دریافت نمیشد. چراکه هزینۀ این عمل جراحی از طرف سازمان بهداشت جهانی به حساب وزارت بهداشت ایران و از آن طرف به حساب افرادی که در این روند دخالت داشتند، واریز میشد. به این ترتیب فعالیت های تشویقی کادر درمان از یک طرف، در کاهش جمعیت ایران مؤثر بود.
از طرف دیگر القای زندگی راحت و بدون استرس و فشار روانی به دلیل نداشتن فرزندان متعدد، در ذهن مرد و زن جامعه ایرانی عامل مؤثر دیگر در کاهش جمعیت بود. جملۀ معروف فرزند کمتر زندگی بهتر؛ که برخلاف همۀ آموزههای اسلامی ـ ایرانی است؛ شعاری بود که در پوسترهای مختلف از طرف وزارت بهداشت در مراکز مختلف ثبت شده بود. حتی در روی پوشش بسیاری از کالاهای مورد استفاده خانواده ها، این عبارت به چشم میخورد. کمبودهای وسایل اولیّۀ زندگی و نظام کوپنی بودن ارزاق خانواده ها نیز به این مطلب دامن زد. به طوری که کم کم خانواده ها به این نتیجه رسیدند که آمدن فرزند جدید، شرایط اقتصادی را سختتر و تنگتر خواهد کرد.
ایجاد این فکر، تبعات دیگری را نیز به دنبال داشت و آن بالارفتن آمار سقط جنین بود. در زمان جاهلیت نیز، صرف نظر از کشتن نوزاد دختر و یا قربانی کردن فرزندان دختر و پسر برای بتها، سقط جنین به دلیل تنگدستی و یا ترس از تنگدستی رواج داشت. در دو آیۀ قرآن کریم هر دو مطلب بیان شده است. آیۀ 151/انعام میفرماید: وَ لا تَقتُلُوا اَولادَکُم مِن اِملاقٍ نَحنُ نَرزُقُکُم وَ ایّاهُم « فرزندانتان را از تنگدستی نکشید، ما به شما و آنها روزی میدهیم.» و آیۀ 31/اسراء میفرماید: وَ لا تَقتُلُوا اَولادَکُم خَشیَهَ اِملاقٍ نَحنُ نَرزُقُهُم وَ ایّاکُم «فرزندانتان را از ترس تنگدستی نکشید، ما به آنها و شما روزی میدهیم.» ظرافت قرآن در طرح مسائل بینظیر است. گاهی خانواده به واقع تنگدستاند که در آیۀ سورۀ انعام آمده و گاهی ترس از تنگدستی دارند که در سورۀ اسراء ذکر و در هر دو مورد از سقط جنین نهی شده است. روزی هر جنین به خداوندی برمیگردد که رزّاق ذوالقوّه المتین است و دایرۀ قدرت و حکمت او، آسمانها و زمین را دربرمیگیرد.
از طرف دیگر، اجبار خانم های باردار به انجام آزمایشهای غربالگری، آمار سقط جنین را به طرز بیسابقهای بالا برد. هدف از آزمایشهای غربالگری، حذف جنینهای مبتلا به سندروم داون است. ولی تعداد بالای سقط جنین که به طرز قانونی!! صورت میگرفت این سؤال را پیش آورد که مگر خانمهای ایرانی به چه بیماری مبتلا شدهاند که جنین آنها جز معدودی یا مبتلا به سندروم داون هستند یا قلب آنها تشکیل نشده است؟؟ تفاوت نتایج آزمایشات در خانمهای باردار اروپایی و ایرانی، که به دلیل تفاوت نژاد آنهاست، در این آزمایشات لحاظ نشده است. ظاهراً در جنینهای ایرانی قلب و مغز کمی دیرتر از اروپاییان تشکیل میشود که بعضی از پزشکان آن را دلیل بر باهوش بودن ایرانیان میدانند.
نکتۀ دیگر که در جلوگیری از فرزندآوری خانوادهها بی تأثیر نبود، رابطۀ نامناسب کادر زایمان با خانمی که فرزند دوم به بالا را به دنیا میآورد، بود. برچسب بیفرهنگی به این افراد، به تدریج فرهنگ تک فرزندی و حداکثر دو فرزندی را در جامعه تثبیت میکرد.
گرچه تغییر فرهنگ در هر جامعهای به کندی و سختی صورت میگیرد، اما تجمیع همۀ این مؤلّفهها، شامل: تشویق مادی کادر درمان، القای تفکر زندگی راحت با فرزند کمتر، کمبودهای وسایل زندگی و ارزاق به دلیل جنگ و تحریم، شرایط را به صورتی تغییر داد که در طول اجرای سیاست کاهش جمعیّت تنها در سه دهه، شیب جمعیت ایران از حدود 7/3 به کمتر از یک رسیده است.
اکنون در کنار همۀ مشکلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی که گریبان ملّت ایران را فشرده است، خطر بسته شدن پنجرۀ جمعیّتی بسیار جدی است. کمتر از دو دهه فرصت باقی است تا ایران عزیز از این مهلکه جان سالم به دربرد. مخالفت سازمان ملل با سیاستهای افزایش جمعیت در ایران و ضد بشر شمردن آن، باید اذهان خانوادهها را به این امر معطوف کند که چطور داشتن فرزندان متعدّد فقط برای ایرانیان ممنوع است؟! چرا افراد مشهور با فرزندان زیاد در رسانههای غربی تبلیغ میشوند اما در همان رسانهها، به زبان فارسی نگهداری از حیوانات خانگی به جای فرزند توصیه میشود؟ رهایی از این خطر هماهنگی بسیار دقیق دستگاههای دولتی و خانوادهها را میطلبد تا کشوراز این مرحله هم به سلامت عبور کند.