صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  خرد >> گزارش
تاریخ انتشار : ۱۸ مهر ۱۴۰۱ - ۱۶:۴۱  ، 
شناسه خبر : ۳۴۰۳۴۴
واکاوی آشوب‌های اخیر از منظر جامعه‌شناسی
شکاف سنت و مدرنیته را می‌توان مهم‌ترین شکاف جامعه ایران دانست که از حدود دو قرن پیش، همزمان با آشنایی ایرانیان با دنیای تجدد فعال شده است[...]
پایگاه بصیرت / مصطفی قربانی

شکاف سنت و مدرنیته را می‌توان مهم‌ترین شکاف جامعه ایران دانست که از حدود دو قرن پیش، همزمان با آشنایی ایرانیان با دنیای تجدد فعال شده است. با این حال، از همان زمان، یعنی حدود دو قرن پیش، تا کنون این شکاف نه تنها حل نشده است، بلکه بر تعارضات آن نیز افزوده شده است. چالش اساسی در این زمینه آن است که به لحاظ هویتی، هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی، جامعه ایرانی نمی‌تواند پذیرای دنیای مدرن و فلسفه حاکم بر آن باشد، اما در عین حال، به پذیرش و استفاده از نمودهای مدرنیسم تمایل دارد. در واقع، در حالی که پذیرش الهیات مدرن با الهیات بومی ایرانیان تعارض دارد، اما ایرانیان همواره تمایل دارند از مظاهر و ابزارهای مدرن استفاده کنند. مبتنی بر این ویژگی است که بسیاری از مظاهر و رهاوردهای تجدد وقتی وارد جامعه ایرانی می‌شود، گویا دچار «از جاشدگی» می‌شود؛ به این معنا که چون از بستر اصلی خود جدا شده و در عین حال، بعضاً فاقد بسترهای لازم در جامعه ایران است، در برخی موارد از معنا و کارکرد اصیل خود دور می‌شود. برای نمونه، می‌توان به بوروکراسی اشاره کرد که یکی از مهم‌ترین رهاوردهای مدرنیسم است. با این حال، می‌توان ادعا کرد که ورود بوروکراسی به ایران در هیچ مقطعی منجر به تسریع در روند امور و ارتقای کارآمدی نشده است. براین اساس، جامعه ایرانی بیش از آنکه مدرن شده باشد، «شبه‌مدرن» است که در ادبیات اخیر، از این مفهوم به «کژمدرن» هم تعبیر شده است. در این زمینه می‌توان مثال‌های متعددی ذکر کرد که صرفاً به دو مورد آنها اشاره می‌شود.
مثال اول در باب جامعه مدنی است. در حالی که تشکل‌های جامعه مدنی در غرب ضرورتی برای توسعه سیاسی به شمار می‌آیند و در نقش حد واسط حکومت و جامعه عمل می‌کنند، اما در ایران تعبیر مسلط از این مفهوم در برهه‌هایی به این سمت سوق یافت که با شعار جامعه مدنی، در عمل تشکل‌های جامعه مدنی را به عنوان ضدقدرتی در برابر قدرت دولت تعریف کردند. بر این اساس، در لوای توسعه جامعه مدنی، شاهد رواج پدیده‌هایی بودیم که در برخی موارد، خطوط قرمز امنیت ملی را هم زیر پا می‌گذاشت.
مثال بعدی در باب آزادی بیان است. در حالی که این مفاهیم و تجلیات آنها که البته مفاهیم اصیل اسلامی هم هستند، لازمه‌ پویایی جامعه هستند، اما در برهه‌های مختلف دیده‌ایم که به نام آزادی بیان، در عمل به مقدسات توهین شده است. نمونه‌های متعدد این امر را می‌توان از صدر مشروطه تا امروز مثال زد.

آشوب‌های کژمدرن
مبتنی بر کژمدرنیسم نهفته در جامعه ایران، بخشی از مسائل و مطالباتی که امروز در جامعه و تحت لوای آزادی‌های مدنی به ویژه در حوزه حقوق زنان و حجاب مطرح می‌شود، بخوبی حاوی ویژگی کژمدرنیسم است؛ زیرا بحث‌های مرتبط با دفاع از حقوق زنان و آزادی آنان از جمله در حوزه حجاب، حتی در جوامع مدرن غربی و نزد فمینیست‌ها به این شدت و حدتی که هم اکنون در ایران و در جریان آشوب‌ها و اعتراض‌های کنونی مطرح می‌شود، در هیچ جامعه مدرنی نمونه‌های مشابه ندارد(جز از سوی برخی فرقه‌های زیرزمینی که به طور عمده فعالیت آنها از نظر قانونی هم ممنوع است).
بنا به آنچه گفته شد، این آشوب‌ها را جدا از جنبه‌های امنیتی و تلاش دشمنان خارجی و ضدانقلاب برای به آشوب کشیدن ایران، می‌توان آشوب‌های کژمدرن دانست. به همین دلیل، مطالبات و شعار اصلی آنها؛ یعنی «زن، زندگی، آزادی» از یک ضعف اساسی رنج می‌برد و آن عبارت است از «عدم‌تطابق با زمینه و مسائل اجتماعی». در توضیح باید گفت، یک واقعیت مهم درباره شرایط جامعه و مردم ایران آن است که عمومی‌ترین، مهم‌ترین و عاجل‌ترین مسئله آنها «مسائل اقتصادی‌ـ معیشتی» است که اتفاقاً از حدود یک دهه گذشته تا کنون ماهیت انباشتی و متراکم هم پیدا کرده است. براین اساس، به طور عقلانی، هرگونه اعتراض و آشوبی در ایران باید همراه با مطالبات اقتصادی و به ویژه طرح مشکلات طبقات فرودست یا فقیر جامعه باشد. با این حال، آنچه در روزهای اخیر شاهد آن بوده‌ایم، طرح مسائل مرتبط با «زنانگی» با محوریت شعار «زن، زندگی، آزادی» است آن هم با سویه‌های غیراخلاقی، فمینیستی و تقابلی با ارزش‌ها و شیوه‌های رسمی و مرسوم جامعه ایرانی.
بنابراین، اساساً باید از فعالان این آشوب‌ها سؤال کرد که شما چه جنبشی هستید که به مهم‌ترین امر واقع اجتماعی در ایران؛ یعنی مسائل اقتصادی کاملاً بی‌توجه هستید؟ شما مطالبات کدام طیف و طبقه اجتماعی را نمایندگی می‌کنید؟ بله، ممکن است لایه‌هایی از طبقه متوسط شهری در ایران خواسته‌ها و مطالباتی در حوزه آزادی‌های مدنی داشته باشند، اما جنس مطالبات آنها با آنچه در این آشوب‌ها مطرح می‌شود، مانند اقدامات متجاهرانه در کشف حجاب، کاملاً متفاوت است. به همین دلیل است که افراد این طبقه با این آشوب‌ها همراهی نکردند.
وجه دیگر کژمدرنی این آشوب‌ها، سرعت بالای تخریب و اقدامات تروریستی است که در خلال آنها انجام شد؛ زیرا به طور طبیعی، در هر اعتراض و حتی آشوبی، شرکت‌کنندگان مطالباتی دارند که شنیده نشده و آنها با اعتراض و آشوب درصدد رساندن پیام خود به مسئولان امر هستند که البته در خلال آشوب، اقدامات خشنی هم انجام می‌شود، اما دامنه‌دار و چندان مخرب نیست. بنابراین، اینکه آشوب‌ها بلافاصله وارد مرحله اقدامات مخرب و تروریستی می‌شود، از تعریف کارویژه‌های نادرست برای آشوب حکایت دارد. از این نظر است که آشوب‌های اخیر حاوی خصلت «کژکارکردی» بودند که به نوعی تجلی همان بسترها و زیربناهای کژمدرنی است. با توجه به آنچه گفته شد، این آشوب‌ها اگر هم به نتیجه برسد، که البته فاقد هر گونه نشانه‌ لازم برای به نتیجه رسیدن است، قطعاً جامعه را به سمت و سوی تعالی و حل مشکلات سوق نمی‌دهد.
در پایان باید متذکر شد، توجه به این خصیصه‌های کژمدرنی آشوب‌های اخیر به خوبی این نکته مهم را اثبات می‌کند که آشوب‌گران اولاً درصدد کمک به حل مشکلات مردم نبودند و هدفی جز تخریب نداشتند و ثانیاً خواسته یا ناخواسته با برنامه یا بی‌برنامه، هم‌دست با دشمنان ملت ایران بودند؛ زیرا در حالی که ملت ایران چشم‌ انتظار به نتیجه رسیدن اقدامات امیدبخش و تحولی دولت سیزدهم برای گره‌گشایی از مشکلات اقتصادی خود است، این آشوب‌ها و مطالباتی که در خلال آنها مطرح شده است، هیچ نسبتی با مسائل و دغدغه‌های زندگی روزمره مردم ایران ندارد.

نام:
ایمیل:
نظر: