یکی از رموز ماندگاری اسلام و تحریف نشدن قرآن، دعوت دین و قرآن کریم به تفکر و تعقل بوده است. دین اسلام میخواهد انسانها با بهکارگیری فکرشان از آسیبهای روحی، اخلاقی، معنوی و مادی در امان بمانند. حال سؤال این است، وقتی خداوند انسان را عاقل آفریده است، به گونهای که بهراحتی میتواند با مراجعه به داشتههای ذهنی و علمی خود راه درست را پیدا کند، چرا در قرآن مدام به تفکر کردن و تعقل کردن سفارش میکند؟ چه دلیلی دارد که بگوید: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ»؛ بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کر و لالی هستند که اندیشه نمیکنند.(انفال/22) در حقیقت این تفکر مورد نظر قرآن تفکر ثانویه است، در مقابل تفکرات ناصحیح و راههای باطلی که باید شناخته شوند؛ یعنی وقتی در عالم کسانی سعی میکنند راه و روشهای ناصحیح را بهعنوان روش درست جلوه دهند، باید بتوانیم آن را بشناسیم. البته نفع استفاده از تعقل و تفکر بهطور کامل به خود انسان میرسد و خداوندی که این قوه را در وجود انسان قرار داده، بهشدت انسان را به بهره بردن از آن توصیه میکند.
قرآن کریم ضمن آنکه به تعقل و تفکر سفارش کرده است، برای تفکر روی اخبار کذبی که به انسان میرسد هم توصیههایی دارد. قدرت انسانها در این موضوع با بهره گرفتن از شواهد موجود در یک اتفاق بیشتر هم میشود. انسان باید استدلال کند تا بتواند حرف حق و باطل را از یکدیگر بازشناسد. برای نمونه، هنگامی که برادران حضرت یوسف خبر کشته شدن ایشان را به حضرت یعقوب رساندند و لباس خونآلود را برای مستند بودن حرفشان به حضرت یعقوب تحویل دادند، ایشان با دیدن لباس غرق در خون فرمود: «شما دروغ میگویید؛ زیرا در این لباس هیچ پارگی وجود ندارد و جای دندانهای گرگ نیست و فقط خونآلود شده است!» انسانها قدرت تطابق و مقایسه دارند و میتوانند با جمعبندی چندین اتفاق فوراً به نتیجه درست برسند. برای این کار کافی است کمی تحقیق کرده و با صبر به اتفاقات نگاه کنند. مثال قرآنی این استدلال رفتار حضرت ابراهیم با کسانی بود که خورشید، ماه، ستاره، آتش و بت میپرستیدند. ایشان نزد آنان میرفت و با چند سؤال و کنار هم قرار دادن چند استدلال مشرکان را نسبت به راه اشتباهی که میروند آگاه میفرمودند. ایشان وقتی مشاهده میکردند که مردم ماه و خورشید را میپرستند؛ در حالیکه خورشید، ماه و ستاره غروب کرده یا از دیدهها پنهان میشوند، میفرمودند: «اى قوم من، من از آنچه شريک خدايش مىدانيد، بيزارم.»(انعام/78) حضرت ابراهیم لحظهای با بهرهگیری از صبر، تفکر، دقت و استدلال، عده زیادی را در زندگی خود و تا هزاران سال پس از خود در راه انسانیت و بندگی قرار داد. این ارزش و عظمت لحظهای تفکر است. فکری که نجاتدهنده انسانهاست و بازکننده گرهها و روشنکننده تاریکیها. هر انسانی باید برای این نوع تفکر و تعقل خود را آماده کند و سخت در این راه بکوشد.