قرآن که کتاب هدایت است، برنامه مفصلی جهت هدایت انسانها بهسوی حق و دوری آنها از ضلالت دارد. در این برنامه به انسانهایی که به دنبال افراد ناصالح میروند و آنها را هادی، هدایتگر و رهبر خود میدانند، یک تذکر مهم میدهد. خداوند در قرآن میفرماید: «قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ؛ بگو آيا از شريكان شما كسى هست كه بهسوى حق رهبرى كند؟ بگو خداست كه بهسوى حق رهبرى مىكند پس آيا كسى كه بهسوى حق رهبرى مىكند، سزاوارتر است مورد پيروى قرار گيرد، يا كسى كه راه نمینمايد؟ مگر آنكه [خود] هدايت شود. شما را چه شده چگونه داورى میكنيد.»(یونس/35) اینکه کسی خودش را در معرض فکر و هدایت دیگری قرار بدهد، بد نیست، اما آیا او میتواند هدایتگر به سوی حق باشد؟ یا در هدایت و رهبری دیگران میتواند به سوی خدا هدایت کند؟ نکته مورد اشاره و اصرار قرآن این است که انسانها به دنبال کسی بروند که آنها را بهسوی حق راهنمایی کند. البته این آیه میخواهد ما را به سوی هدایتگران واقعی رهسپار کند و به انسانها بفهماند کسی جز آنها نمیتواند انسانها را به سوی خدا هدایت کند. امام رضا(ع) میفرمایند: «خداوند متعال به پیامبران و ائمه (توفیق داده و از خزانه دانش و حکمت خویش چنان به ایشان ارزانی میدارد که در حق هیچکس چنین نمیکند و در نتیجه، دانش آنان، فوق علم مردم زمانه ایشان است. این معنا در این آیه وارد شده است...»(الکافی، ج۱، ص۲۰۱) وقتی که انسانها به سمت هدایتگران واقعی میروند بیشترین سود و بهره را از آن خودشان میکنند، یعنی اولین کسی که از آن بهره معنوی و مادی میبرد، خود انسان است و البته جامعه نیز از آن بهره میبرد.
خداوند در قرآن به کسانی که در معرض نور هدایت الهی قرار گرفتهاند، بشارت بهشت میدهد. خداوند در قرآن میفرماید: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً»(اسرا/9) همچنین میفرماید: «وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَبَ تِبْیانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدًی وَ رَحْمَةً وَ بُشْرَی لِلْمُسْلِمِینَ»(نحل/89) اینکه انسانی فکر خود را در اختیار دیگران قرار بدهد، بزرگترین جفا را به خودش و به آن فرد کرده است. بسیاری از افرادی که در راه ضلالت مصمم میشوند و فکر میکنند افکار و رفتارشان درست است به واسطه پیروی کورکورانه افراد دیگر از آنهاست. بهعبارتی وقتی آنها حمایتهایی را میبیند، در راه باطل خود مصمم میشود و دچار توهم بیش از حد میشوند. در سوره شعراء، مائده، اعراف، لقمان و زخرف سخن از ایستادگی مشرکان در مقابل حقّ، به بهانه تقلید از پیشینیان آمده است. در این آیات هم تقلید از هدایت یافتگان نهی نشده است، بلکه روی سخن با کسانی است که از گمراهان تقلید میکنند. مشکل اساسی آنجاست که تقلید بدون فکر و بدون مراجعه به فطرت صورت میگیرد و این بیفکری انسانها را به ظلمت میکشاند. تقلید کورکورانه مشرکان هم فقط در عبادات صورت نمیگرفت، بلکه در فحشا و بیاخلاقی هم از پیشینیان خود و انسانهای دیگر تقلید میکردند.