صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  خرد >> گزارش
تاریخ انتشار : ۰۲ آبان ۱۴۰۱ - ۱۵:۱۱  ، 
شناسه خبر : ۳۴۰۶۷۳
تأملی بر ریشه‌های غیربومی شعار «زن، زندگی، آزادی» و پیامدهای آن
در شماره پیشین درباره نقد آشوب‌های اخیر رخ داده در کشور گفته شد که عدم ‌زمینه‌مندی؛ به معنای تطبیق نداشتن این آشوب‌ها با مسائل و دغدغه‌های زندگی روزمره مردم ایران، مهم‌ترین ضعف آنها به شمار می‌آید[...]
پایگاه بصیرت / مصطفی قربانی

در شماره پیشین درباره نقد آشوب‌های اخیر رخ داده در کشور گفته شد که عدم ‌زمینه‌مندی؛ به معنای تطبیق نداشتن این آشوب‌ها با مسائل و دغدغه‌های زندگی روزمره مردم ایران، مهم‌ترین ضعف آنها به شمار می‌آید. از این نظر، این آشوب‌ها را حاوی خصیصه «کژمدرنی» به منزله یک مسئله و عارضه ریشه‌دار تاریخی دانستیم. در نوشتار حاضر تلاش می‌شود ریشه‌های شعار «زن، زندگی، آزادی» به مثابه یکی از محوری‌ترین شعارهای آشوب‌گران و نقد آن بررسی شود.

ریشه‌های شعار زن، زندگی، آزادی
اگر جنبه‌های امنیتی و طراحی‌های توطئه‌آمیز در آشوب‌های اخیر را موضوعی جداگانه بدانیم که به بررسی تخصصی و دقیقی نیاز دارد، درباره‌ مبانی و آبشخورهای فکری «زن، زندگی، آزادی» می‌توان گفت، این شعار برخاسته از موج سوم تجددی است که مدت‌هاست(از دهه 1980 به بعد) دنیای غرب را فراگرفته است. در این موج، بر تنوع و سیالیت سبک زندگی تأکید می‌شود.
بر این اساس، در این موج که مبتنی بر پست مدرنیسم شکل گرفته و قوام یافته است، بر پراکندگی و عدم ‌تمرکز یا به تعبیر دقیق‌تر، تنوع روایت‌ها از حقیقت و مشروع بودن روایت‌های مختلف از حقیقت تأکید می‌شود. بنابراین، در این بستر، برخلاف موج دوم تجدد که مبتنی بر طبقات اجتماعی بود و به طور طبیعی، هویت طبقاتی مطرح می‌شد، در اینجا بر از بین رفتن مرزهای طبقات و تنوع و سیالیت سبک‌های زندگی توجه می‌شود. مسلم است که این تنوع سبک‌های زندگی، با موضوع مصرف در ارتباط بوده و به عبارتی، برای پاسخ به نیازهای متنوعی که در دنیای متلون سبک‌های زندگی مطرح می‌شود، انبوهی از کالاها تولید می‌شود تا به نیازها و خواست‌های متنوع مصرف‌کنندگان پاسخ دهد. در برخی تعابیر، از این تنوع و سیالیت یا نسبی‌گرایی پست‌ مدرن به عنوان «ایدئولوژی نئولیبرالیسم» نام برده‌اند؛ به این ترتیب که پست مدرنیسم به منزله روح موج سوم تجدد، درصدد از بین بردن تمرکزها و فراروایت‌هاست تا دیگر مقاومتی در برابر سرمایه‌داری شکل نگیرد.
نکته مهم در این میان آن است که در موج سوم تجدد، هر کس می‌تواند سبکی از زندگی را داشته باشد و مدعای حقیقت تام هم بشود. بنابراین، انواعی از سبک‌های زندگی بدون وجود هرگونه بنیاد و جوهری مشخص برای ارزیابی آنها مشروعیت لازم برای طرح و ارائه پیدا می‌کنند. بر همین اساس است که مباحث و شعارهایی، چون «می‌خواهم زندگی کنم» یا «زن، زندگی، آزادی» به منصه ظهور می‌رسد. مهم‌ترین نکته در این باره آن است که در دنیای غرب هم ( که هم‌اکنون با این موج سوم از آن به «تجدد بی‌سازمان» تعبیر شده است)، هنوز چارچوب‌های قانونی و عرفی به منزله خطوط قرمز و تعیین‌کننده حدود رفتاری و آزادی افراد است و ابداً اینگونه نیست که هر کس هر آنچه بخواهد بتواند در حوزه عمومی انجام دهد.

ورود شتاب‌زده به موج سوم تجدد

همانگونه که در یادداشت پیشین هم آشوب‌های اخیر را واجد ویژگی کژمدرنی و بی‌ارتباط با زمینه‌های فرهنگی، هویتی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه ایرانی دانستیم، شعار محوری در این آشوب‌ها؛ یعنی «زن، زندگی، آزادی» نیز به خوبی از ضعف تطبیق با زمینه یا نداشتن ‌زمینه‌مندی رنج می‌برد. بنابراین، بر این موضوع می‌توان از چند منظر نقدهایی وارد کرد:
1ـ طراحان این شعار به مسیر خطی تاریخ و فلسفه تاریخ تجدد معتقد هستند؛ به این معنا که چون تمام دنیا را در حال گذار به مدرنیته می‌دانند، پس تلاش می‌کنند به زعم خود با ورود این قبیل مفاهیم و موضوع‌ها، جامعه ایرانی را با سرعت بیشتری به سمت تجدد سوق دهند. در واقع، چون همه چیز را در غرب و مسیر تاریخ را براساس تجربه غرب می‌دانند، اینگونه تلاش می‌کنند. این در حالی است که تمام دنیا غرب و مدرنیته نیست و هر ملت و تمدنی می‌تواند مسیر منحصر به فرد خود را داشته باشد. کانون اصلی منازعه میان دنیای غرب و استکبار با جمهوری اسلامی نیز درست بر سر همین موضوع است که جمهوری اسلامی فلسفه تاریخ تجدد را نمی‌پذیرد. بر همین اساس، می‌توان گفت منازعه این طیف‌ها با جمهوری اسلامی ایران در این واقعیت ریشه دارد.
2ـ طراحان و عوامل توسعه این شعارها در حالی شعارهای مختص موج سوم تجدد سر می‌دهند که جامعه ایران با حدود دو قرن آشنایی با تجدد، به دلایل فلسفی‌ـ الهیاتی، هنوز آن را هضم و درونی نکرده است. البته ناگفته نماند که این ورود و به تعبیر دقیق‌تر، هجوم تجدد به ایران، علاوه بر خلق اختلالات اجتماعی‌ـ فرهنگی، اختلالات معرفتی هم ایجاد کرده است. به هر حال، در شرایطی که جامعه ایران هنوز با موج اول تجدد آشتی نکرده و در واقع، آن را نپذیرفته است، طرح این قبیل موضوع‌ها در ایران، بر گسست‌ها و سرگشتگی‌های نظری و عملی در ایران بیشتر دامن می‌زند و به هیچ وجه قادر به حل هیچ‌کدام از مسائل انباشته شده تاریخی جامعه ایرانی نیست. به تعبیر دقیق‌تر، طرح این موضوع‌های غیرمرتبط با زمینه جامعه ایرانی، نه تنها کمکی به حل مسائل ایران نمی‌کند، بلکه بر پیچیدگی‌های حل این مسائل می‌افزاید.
3ـ محوریت‌بخشی به مسائل زنانگی با تمرکز بر «تن‌نمایی»، آنگونه که در برخی تجمعات ضد انقلاب در خارج از کشور شاهد آن بوده‌ایم و قبلاً هم متذکر شده‌ایم، حتی در غرب هم که داعیه‌دار طرح این بحث‌ها و مسائل است، تقریباً بی‌سابقه است.
در پایان باید متذکر شد که یک وجه نهفته در شعار زن، زندگی، آزادی، همانگونه که در بالا هم به صورت تلویحی به آن اشاره شد، تمایل جدی به نسخه‌برداری کورکورانه از غرب، علوم انسانی آن و حتی سیر تحول تاریخی آن است. بر این اساس، یکی دیگر از مهم‌ترین ضعف‌ها در انتخاب این شعار به ضعف تئوریک و تلاش برای بسط تجربیات غرب در ایران مربوط می‌شود. همین امر نشان می‌دهد، جامعه و نخبگان متعهد ایرانی باید روایت متمایز و هویت‌بخش خویش را از تاریخ و مسیر آینده خود ارائه کند تا در دام این آشوب‌ها‌ـ که قطعاً برخاسته از شهوت‌های تئوریک است‌ـ گرفتار نشود؛ زیرا تجربه تاریخی، مسائل و کیفیت رقم خوردن آینده ایران متفاوت از غرب و آن چیزی است که بر آن گذشته است.

نام:
ایمیل:
نظر: