صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱۴۰۱ - ۰۸:۲۷  ، 
شناسه خبر : ۳۴۱۲۳۵

بازسازی اصلاحات با سوخت اغتشاشات

رسول سنایی‌راد

بی‌تردید حرکت نیرو‌های سیاسی داخلی نظام به سمت وحدت و انسجام درونی از جمله ضرورت‌های شرایط فعلی کشور است و تمام نهاد‌ها و دستگاه‌های دارای مسئولیت درعرصه امنیت، اقتدار و کارآمدی نظام هم با فهم و درک این ضرورت آماده استقبال از تمامی نیرو‌های سیاسی متعهد به اصول و مبانی مشترک انقلاب و نظام یعنی ولایت فقیه، قانون اساسی، استقلال سیاسی و استکبار ستیزی و نفی هرگونه سلطه‌گری و سلطه‌پذیری هستند.
این اصول هم مانع هرگونه جزم‌اندیشی و بی‌توجهی به شرایط مختلف می‌شود و هم از بدعت‌گذاری‌های ناشیانه و تجدیدنظر‌طلبانه جلوگیری می‌کند و بالاتر از آن با وجود چرخش قدرت بین جناح‌ها و جریانات سیاسی و آمد و شد دولت‌ها با سلایق سیاسی متفاوت، ماهیت انقلابی و اسلامی نظام را حفظ کرده و تداوم می‌بخشد.
به عبارت دیگر، این اصول موجب شکل‌گیری غیریت‌سازی با دشمنان و معاندان نظام و مرزبندی‌های هویتی با آنان شده و با وجود تفاوت و اختلاف در نگاه کارشناسی و روش‌های سیاسی، میدان رقابت را برای حضور در قدرت باز‌می‌گذارد. اما عدول از این مبانی و اصول در واقع جابه‌جایی مرز‌های هویتی است که می‌تواند به تغییر در ماهیت نظام جمهوری اسلامی و تبدیل آن به نظام سکولار یا وابسته به نظام استکبار ولو با پوسته‌ای به ظاهر دینی و حتی حاکمیت یک فرد معمم بر رأس آن منتهی شود.
اغتشاشات چند هفته گذشته در کشور که از ابعاد، پیچیدگی و لایه‌های مختلفی برخوردار بود، نباید با نگاه به عناصر هیجانی، فریب‌خورده و ماجراجویی میدانی که عمدتاً جوان و نوجوان بوده و در قالب طرحی امریکایی – عبری – عربی تحریک و هدایت شده و زمینه‌ساز موج‌سواری گروهک‌های ضد انقلاب و برانداز شده بودند، ارزیابی و تعیین هویت کرد. بلکه با رجوع به نقش امریکا در تحریک و پشتیبانی و همنوایی و همسویی رسانه‌های امریکایی، صهیونیستی، عربستانی و انگلیسی و همراهی سفارتخانه‌ها و دیپلمات‌های غربی و نشست‌های هماهنگ و پیاپی سران گروهک‌های معاند و براندازی، چون کومله، دموکرات، منافقین، سلطنت‌طلب‌ها، الاحوازیه، سهاب در این رسانه‌ها به هویت‌شناسی این اغتشاشات پرداخت.
اینکه رئیس‌جمهور بی هوش و حواس امریکا در حین اغتشاشات اعلام داشت: «مردم ایران، ایران را آزاد می‌کنند.»‌و عناصر تجزیه‌طلب در نشست‌های رسانه‌ای، ایران آینده را با مرز‌های نامعلوم و غیر از آنچه اکنون وجود دارد، توصیف می‌کردند، هیچ تردیدی نسبت به ماهیت بیگانه‌پسند این اغتشاشگران و حامیان آنان باقی نمی‌گذارد که ایران قوی، متحد و یکپارچه را، چون خاری در چشم می‌بینند و سال‌هاست که تجزیه کشور عزیزمان را در قالب طرح صهیونیستی برنارد لوئیس و طرح امریکایی شده آن تحت عنوان «خاورمیانه جدید» به انتظار کشیده و میزبان گروهک‌های خائن و تجزیه‌طلبی بوده‌اند که به دنبال تشکیل کردستان، بلوچستان، عربستان یا الحاق بخش‌هایی از خاک کشورمان به سایر کشور‌ها بوده و مأمور مزدور بیگانگان از عراق بعثی تا آل‌سعود و تروریست‌های غربی یا صهیونیست‌ها بوده‌اند.
اغتشاشات جدید که از بار هیجانی بالا و تزریق پرشدت خشم برخوردار بود، بسیار خشن، موهن ویرانگر شروع شد و به توهم فروپاشی نظام دامن زد.
دشمنان احمق و گروهک‌های خائن و پادوی کشور‌های بیگانه و معاند که به حمایت و همراهی کامل از اغتشاشات رو آوردند، با بی‌اعتنایی و طرد مردم مواجه شدند. مردمی که گرچه بعضاً نارضایتی، انتقاد و حتی اعتراض هم به برخی عملکرد‌های مسئولان دارند، اما هیچ‌گونه هرج و مرج، لمپنیسم، دین ستیزی و حرمت‌شکنی و زیر پاگذاشتن ارزش‌های اجتماعی، دینی و ملی را نمی‌پسندند و نسبت به حمایت و همراهی بیگانگان و تروریست‌ها از این اغتشاشات حساسیت و نفرت دارند.
اما در این میان برخی بازیگران سیاسی فرصت‌طلب مثل اصلاح‌طلبان، همچون گروهک‌های ضد انقلاب و برانداز، این حوادث را مجال و فرصتی برای ابراز وجود، موج‌سواری و فشار بر نظام، تصور و از این رو با فروکش کردن اغتشاشات ناگهان با جنبش و خیزش نامیدن آن به تئوری‌پردازی به نفع استمرار و گسترش آشوب‌ها پرداخته و پس از حدود ۵۰ روز از شروع این موج ویرانگر با صدور بیانیه‌ای، حمایت و همراهی خود را آشکار نمودند. هرچند پیش از این هم در فضای نظری و فضاسازی سیاسی و هم‌تحریک میدانی بخش عمده‌ای از ظرفیت رسانه‌ای خود را در همین مسیر به کار گرفته و برخی تشکل‌های اصلاح‌طلب به تحریک در فضای ادارات، مدارس و دانشگاه‌ها رو آورده و از هیچ حمایت و هدایتگری دریغ نداشتند.
گرچه جریان اصلاح‌طلب با اشتیاق به قدرت، همواره پیگیر بقا در قدرت بوده و از زمانی که متوجه شده احتمالاً جامعه برخی مشکلات فعلی را نتیجه عملکرد سال‌ها حضور اصلاح‌طلبان در قدرت بداند و مطالبه پاسخگویی اصلاح‌طلبان را داشته باشد، با فرار رو به جلو، لباس منتقد و مخالف سیاسی حاکمیت را بر تن کرده و خود در موضع مطالبه‌گری قرار گرفته و حتی زمانی که در قدرت هم بوده سیاست مظلوم‌نمایی و فرار رو به جلو را با واژه تکراری «نمی‌گذارند» پیش برده است.
اما وجه طنز، ژست اخیر اصلاح‌طلبان در حمایت از اغتشاشگران، این است که این حضرات با وجود سطح بالای خشونت و ویرانگری، هتاکی و اهانت به مقدسات جامعه، استفاده از سلاح سرد و گرم و دست زدن به ترور و به شهادت رساندن مأموران حافظ امنیت و معرکه‌آفرینی به نفع تروریست‌های داعشی، این طبل حمایت و همنوایی را به صدا درآورده‌اند.
حال آنکه شعار‌ها و ادعا‌های اصلاح‌طلبانه از قبیل مدارا و خشونت‌پرهیزی، حاکمیت قانون، حراست از آزادی‌های فردی و اجتماعی و... هیچ نسبت و همخوانی با عملکرد اغتشاشگران نداشته و تنها می‌تواند شاخص نوعی نفاق و فرصت‌طلبی برای استفاده از ظرفیت اغتشاش به عنوان سوخت برای بازسازی اصلاحات به‌حساب آید که با افتضاح تمام و به سخره گرفتن شعور و درک دیگران دنبال می‌شود.
اصلاح‌طلبانی که همواره مسیر کسب قدرت را با حواله هزینه‌ها به دیگران طی کرده و تور گذاشتن و فریب توده مردم را به عنوان سیاست جذب جمعیت خاکستری و آرای خاموش برای نیل به قدرت، ماهرانه به اجرا گذاشته‌اند، این بار هم با تصور ایجاد فشار بر نظام با استفاده از موج آشوبی که برای تطهیر ماهیت هرج و مرج‌گرا و اغتشاش گونه آن، حالا نام خیزش و جنبش بر آن گذاشته‌اند، حتی از ننگ همراهی و همصدایی با گروهک‌های تجزیه‌طلب نیز هراسی ندارند و به تنازل حیثیتی تا حد پادو‌های رژیم صهیونیستی، امریکا و عربستان سعودی نیز اعتنا نمی‌کنند.
انتظار می‌رفت، این حضرات با لحاظ سابقه برخی حامیان یا حداقل در پیوند با ادعای سیاست‌ورزی و عقلانیت خود، حداقل بخش‌های گل‌درشت عملکرد و رفتار تروریستی، دین‌ستیزانه، نامتعارف و لمپنیستی اغتشاشگران را مورد سرزنش یا حداقل تذکر قرار می‌دادند گویا شیفتگی به قدرت می‌تواند امر معطوف به قدرت را نزد این جماعت توجیه نماید.

دست خود را باز کنیم

سعدالله زارعی

نقش آمریکا، رژیم صهیونیستی، دولت عربستان، آلمان، فرانسه، انگلیس، بلژیک و بعضی دیگر از کشورها در اغتشاشات ایران کاملاً واضح است و اسناد آن هم از جمله در بیانیه ششم آبان ماه جاری دو دستگاه ارشد اطلاعاتی کشور منتشر شده و - به جز دولت عربستان - خود این کشورها هم آن را تکذیب نکرده‌اند. این در حالی است که حمایت کشورها از اغتشاش در یک کشور، از آنجا که اولاً امنیت فعالیت عادی و ثانیاً جان و مال مردم را تهدید می‌کند، غیرمتداول است و از پذیرش اخلاقی و سیاسی برخوردار نیست. در جریان انتخابات 2020 ریاست‌جمهوری آمریکا، مقامات واشنگتن، دولت‌های چین، روسیه و ایران را متهم کردند که در انتخابات این کشور ورود کرده‌اند و حال آنکه هیچ سندی برای آن وجود نداشت. چرا این ادعا مطرح شد؟ برای اینکه دخالت کشورهای خارجی در یک کشور برای تغییر روند سیاسی، واکنش منفی در مردم ایجاد می‌کند. اما در این صحنه رئیس‌جمهور آمریکا، نه در فضای سیاسی بلکه با حمایت از اغتشاشات و اقدامات جنایت‌کارانه، به فضای امنیتی ایران ورود کرده است و عجبا که وقتی او در تریبون عمومی می‌گوید: «ما ایران را آزاد می‌کنیم»، عده‌ای هنوز این موضوع را قابل تحمل ارزیابی می‌کنند!  یک عضو اتحادیه اروپا در ادعایی که مورد حمایت بقیه کشورهای عضو آن قرار گرفت، «اسدالله اسدی» دیپلمات ایرانی مستقر در وین پایتخت اتریش را در تیر ماه 1397 با استناد به گزارش موساد متهم کرد که در جریان سفر از تهران به وین، در ساک خود مواد منفجره حمل کرده و قصد داشته مرکز تجمع سازمان منافقین در پاریس را منفجر نماید. در حالی که شرکت هواپیمایی اتریش که در این سفر حامل وی بوده است، طی اعلامیه رسمی گفت در روز مورد ادعا، هیچ چمدانی بارگیری نشده و احتمال سوار شدن هیچکسی با مواد منفجره هم وجود نداشته است. این شرکت این ادعا را به دلیل ارائه جزئیات نادرست غیرقابل قبول دانسته است. در همان حال دادگاه «انتورپ» بلژیک با نادیده‌گرفتن مصونیت دیپلماتیک، وی را به 20 سال زندان محکوم نمود.  در تیر ماه گذشته، ایران و بلژیک عهدنامه‌ای برای انتقال زندانیان بین دو کشور امضا کردند و پارلمان بلژیک سی‌ام تیرماه با 79 رأی مثبت (و 41 رأی منفی) این عهدنامه را تصویب کرد. در آستانه تصویب عهدنامه مورد اشاره میان ایران و بلژیک، اتحادیه اروپا شش ماه دیگر ثبت‌ نام اسدی در لیست تروریسم را تمدید کرد و دو روز بعد، از تصویب عهدنامه مورد اشاره، دادگاهی در بروکسل پایتخت بلژیک، انتقال اسدالله اسدی را تا اطلاع ثانوی ممنوع نمود.  این برخورد اروپایی‌ها با یک دیپلمات ایرانی دارای مصونیت قضایی است که هیچ مدرک واقعی هم برای دست زدن به اقدامی که قوانین فرانسه، آلمان و بلژیک را نقض کرده باشد، وجود ندارد. کما اینکه برای اتحادیه اروپا هم روشن بود که گزارش سرویس‌ جاسوسی اسرائیل - موساد - فاقد مدرک واقعی است، اما در همان حال با وقاحت، حمایت خود را از بازداشت دیپلمات ایرانی اعلام کرد و راه‌های آزاد‌سازی وی را هم - به زعم خود - مسدود نمود!  یک بار دیگر مرور کنیم؛ اتحادیه اروپا و دولت‌های اروپایی از جمله بلژیک، تمام قد از سازمان تروریستی منافقین - که براساس اظهارات رسمی خودشان، هزاران نفر از مردم کوچه و بازار ایران را به شهادت رسانده است - حمایت کرده و موضوع نفر سوم سفارت ایران در بلژیک را به موضوع خود تبدیل نموده است! آیا حمایتی از این بیشتر و آشکارتر از تروریسم سراغ دارید؟! خب آنان در اقدام خصمانه مبتنی بر گزارش دروغ یک سازمان تروریستی  - موساد- دیپلمات ایرانی را بازداشت کرده و به 20 سال حبس محکوم کرده و حتی راه‌های رایج مبادله وی را هم بسته‌اند. ما باید چه کار می‌کردیم؟ این بماند.  در این طرف ماجرا، چندین کشور در همگرایی با آمریکا و رژیم صهیونیستی شامل آلمان، انگلیس، فرانسه و بلژیک، از یک سو سفارت‌خانه‌های خود را به محل اتصال، سازماندهی، مدیریت و پشتیبانی مالی عوامل اغتشاش در ایران تبدیل کرده‌اند و از سوی دیگر در کشورهای خود نیز مراکزی برای ملاقات، توجیه و آماده‌‌سازی اغتشاش‌گران و حتی گروه‌های مسلح محارب ضدایرانی اختصاص داده‌اند. آنان اقدامات خود را توجیه و ارتباط با گروه‌های آشوب‌طلب را انکار می‌کنند؛ اما در همان حال پشت تریبون‌های رسمی از عوامل اغتشاش و ترور در ایران - به نام ملت ایران! - حمایت می‌نمایند و ابله‌ترین‌شان هم می‌گوید «ما ایران را آزاد می‌کنیم».  اسناد منتشرشده می‌گویند در روزهای دوم تا پنجم خرداد ماه سال جاری در شهر اسلو پایتخت نروژ، کمپینی تحت عنوان «حمایت از حقوق زنان و اقلیت‌ها در ایران» برگزار شده است. ده روز پس از آن، رهبر معظم انقلاب اسلامی در جریان سخنرانی سالگرد ارتحال حضرت امام، از برنامه‌ریزی دشمن برای به آشوب کشیدن ایران خبر داد. بعضی منابع اطلاعاتی، از برگزاری دوره‌های آموزش اغتشاش و مدیریت آن با حضور عناصر ایرانی - دارای نگرش‌های متفاوت و حتی متضاد - در کشورهای ترکیه، امارات، هلند، ارمنستان، گرجستان، مالزی،‌اندونزی، تایلند، جمهوری چک، آفریقای جنوبی، ایتالیا و جزیره سیشل خبر داده‌اند. این دوره‌ها تحت عناوین پوششی یا تحت عناوین آ‌شکار برگزار شده است. بعضی از این عناوین وجود خارجی ندارند و بعضاً که وجود دارند، قابلیت برگزاری و تأمین هزینه چنین اقداماتی را ندارند؛ مثل بنیاد سیامک پورزند، بنیاد عبدالرحمن برومند، کانون مدافعان حقوق بشر (شیرین عبادی) ایمپکت ایران، ایرکس، اسمال‌مدیا، تواناتک، مؤسسه یلدا، اتحاد ایران برای عدالت برگزار شده‌اند. حدود شش ماه پیش از اغتشاشات اخیر ایران،‌اندیشکده آمریکایی «خاورمیانه» (Middle East Institute)، 17 اسفند 1400 نوشت: «در شرایط کنونی ایران، جریانات مختلف سیاسی از سوسیالیست‌ها گرفته تا لیبرال‌ها و از سلطنت‌طلب‌ها تا جمهوری‌خواهان همگی با یکدیگر همکاری می‌کنند تا جایگزینی جدی برای جمهوری اسلامی ایجاد نمایند و زنان نقش اصلی را در این تلاش ایفا می‌نمایند.»  واضح‌تر از این بیان نمی‌شود که طرف مقابل شما بگوید من زلف مخالفان ایران از هر گروهی که باشند را به هم گره می‌زنم و آنان را به سمت یک هدف - که اصالتاً ایرانی نیست - یعنی حذف نظام سیاسی ایران سوق می‌دهم. بعد دولت‌های اروپایی در حالی که در مراجعات دیپلماتیک، هر گونه نقش خود را در اغتشاشات ایران انکار می‌کنند، در تریبون علنی از اغتشاش‌گران حمایت می‌نمایند! ما باید چه کار کنیم؟ بماند.  یک خبر دیگر می‌گوید در تاریخ 1401/9/26، یک تیم سازمان جاسوسی آمریکا - CIA - در اربیل با «مصطفی هجری» دیدار کرده و خواستار وحدت دو شاخه کومله و ورود به اقدامات مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی شده است. سیا در تاریخ 1401/7/15 ملاقات دیگری در هتل «ایوان» اربیل با بهنام حسین یزدان‌پناه، سرکرده گروهک پاک داشته و ضمن ارزیابی میزان آسیب این گروهک از حمله موشکی ایران به موقعیت‌های استقراری این گروه، وی را به ادامه اقدامات تروریستی علیه ایران وادار کرده است.  یک بررسی ساده می‌گوید آشوب‌های کنونی در ایران یک طرح چندساله غرب با محوریت آمریکا است و عوامل اصلی میدانی آن ترکیبی از عناصر مسلح دارای سازمان قدیمی مثل منافقین، کومله، دموکرات، پاک، پژاک و سازمان‌های غیرمسلح ضدانقلاب ایرانی نظیر سلطنت‌طلب‌ها، سازمان‌های نوتأسیس شبکه‌ای و گروه‌های شرور قابل مدیریت می‌باشد.  از تیر 1397 که کشورهای عضو اتحادیه اروپا، تمام‌قد در حمایت از منافقین و در واقع تضمین کردن جلسات و نشست‌های مخالفان ایران در اروپا، پای کار آمدند و با دیپلمات‌ ایرانی آن برخورد را کردند، در واقع اغتشاش‌های کنونی را مدنظر داشته و برای آن تدارک می‌‌دیدند. سازمان منافقین بدنام‌ترین گروه ایرانی و بعد از صهیونیست‌ها، شرورترین سازمان در سطح بین‌الملل شناخته می‌شود. حمایت کشورهایی نظیر آلمان، فرانسه، انگلیس، نروژ و بلژیک و سپس حمایت اتحادیه اروپا از آن، ساده و بدون هزینه نیست. اما آنان هزینه حمایت آشکار از این بدنام‌ترین سازمان را هم می‌پذیرند! چرا؟ برای اینکه برای غرب، مقصد این توطئه که تضعیف جمهوری اسلامی است، ارزشش را دارد.  البته از آنجا که خداوند متعال ولی‌دم شهدای خالص و صادق انقلاب اسلامی است، این توطئه پیچیده آنان نیز خنثی گردید. در این صحنه حاصل کار دشمن هم جز خواری و خذلان نبود. اما در عین حال ما هم باید کارهایی می‌کردیم که نکردیم و باید کارهایی بکنیم:  1- وقتی دادگاه بلژیک دبیر سوم سفارت ایران در وین - که از 1382 وارد عرصه دیپلماتیک در بغداد، لندن، وین و... شده و یک دیپلمات شناخته شده به حساب می‌آید - را بدون دلیل موجه، متهم و محکوم به حبس کرد و پیش از آن دولت این کشور در اقدامی غیرمتعارف، مصونیت دیپلماتیک او را لغو نمود، ما باید متقابلاً یک دیپلمات بلژیکی را در تهران بازداشت کرده و به زندان می‌انداختیم. اما این کار را نکردیم و اروپایی‌ها با پررویی بیشتر به آموزش و سازماندهی عوامل آشوب در ایران پرداختند.  2- اطلاعات مربوط به اقدامات سفارت‌خانه‌های کشورهای مورد اشاره این یادداشت، در اختیار سرویس‌های اطلاعاتی ایران است. کما اینکه اقدامات ضدایرانی آشکار مستقیم و غیرمستقیم و پوششی این کشورها در محیط برون‌مرزی هم برای دستگاه‌های اطلاعاتی کشور روشن است. بنابراین ما باید اولاً علیه این کشورها وارد اقدامات حقوقی شویم و ثانیاً با توجه به توانایی‌هایی که داریم، حساب آنان را قبل از آنکه سنگین‌تر شود، تسویه کنیم. اگر ما در واکنش به اقدامات ضدایرانی آنان فقط بیانیه بدهیم و بگوییم می‌دانیم شما چه کرده و چه می‌کنید، قطعاً فایده‌ای ندارد و اطلاعیه بعدی ما را هم به چیزی نخواهند گرفت. ما باید هزینه‌های متقابلی متوجه هر کدام از این دولت‌ها بکنیم. امروز امنیت شهروندان ما وابسته به واکنش‌های عملی و نه تریبونی ماست. کاش تریبون‌ها را خاموش کنیم و به سمت تسویه‌حساب برویم، این بازدارندگی می‌آورد و به نفع خود آنان هم هست؛ چون از کارهای پلید دست برمی‌‌دارند. «وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ».    

زمان عبور از ترامپ فرا رسیده است؟

نبی شریفی

حزب جمهوری خواه از کارزار انتخاباتی سال 2016 تاکنون، اگرچه با دونالد ترامپ در مسائل متعددی اختلاف نظر داشته، اما سعی کرده از پایگاه مردمی وی بهره ببرد. این که به ترامپ، نامزد شکست خورده انتخابات ریاست جمهوری 2020، فرصت داده شد تا در انتخابات میان دوره ای میدان داری کند، در راستای همین عقیده بود. رای 74 میلیون نفری ترامپ در 2020 رقمی نبود که جمهوری خواهان بخواهند از آن چشم پوشی کنند. اما نتیجه آن طور که ترامپ ،شکوه آن را پیش بینی کرده بود رقم نخورد و رویای «موج قرمز» محقق نشد. 

اتفاقی که با توجه به تاثیر آن بر انتخابات ریاست جمهوری 2024 و به تبع آن  بر سیاست جهانی  برای بسیاری از صاحب نظران بین المللی  مهم  است . در انتخابات روز سه‌شنبه برخی از نامزدهای مورد علاقه او پیروز شدند اما اکثر جمهوری خواهان ترامپیست شکست سختی  خوردند. این فاجعه ای برای ترامپ محسوب می شود و البته فرصتی را برای حزب جمهوری خواه فراهم آورده تا از پدیده ترامپیسم عبور کند. فردی که از شورش 6 ژانویه حمایت کرده، با گذشت دو سال همچنان فرضیه تقلب را مطرح می کند، اسناد ریاست جمهوری را در ملک شخصی اش در مار آ لاگو نگهداری می کرده و حالا باعث شده جمهوری خواهان از نتیجه مطلوب باز بمانند.

هرچند، سناتور مارکو روبیو بر رقیب خود وال دمینگز پیروز شد، ران دسانتیس فرمانداری فلوریدا را فتح کرد و سارا هاکبی سندرز، یکی از قدیمی‌ترین متحدان ترامپ بر فرمانداری آرکانزاس چیره شد، اما این همه نتایج نبود. دو نامزد جمهوری‌‌خواه برای فرمانداری، داگ ماستریانو در پنسیلوانیا و تیم میشلز در ویسکانسین که رابطه نزدیکی با ایده ترامپیسم دارند، در ایالتشان شکست خوردند. در سنا نیز با پیروزی مجدد سناتور «مارک کِلی» در ایالت آریزونا، تعداد کرسی دموکرات ها و جمهوری خواهان 49 به 49 برابر شد.

تحلیل گران معتقدند اگر جمهوری خواهان نامزد تحت حمایت ترامپ را در انتخابات مقدماتی بر نمی‌گزیدند، در کسب کرسی های سنا در پنسیلوانیا، آریزونا، نوادا، نیوهمپشایر و جاهای دیگر کار بسیار آسان تری را در پیش داشتند.  اکنون، در حالی که جمهوری‌خواهان باید دو صندلی باقی‌مانده در ایالت نوادا را کسب کنند، دموکرات‌ها برای به دست آوردن یک صندلی می جنگند تا با کرسی معاون ریاست جمهوری در جایگاه رئیس مجلس سنا به برتری دست یابند. حالا، هرچند که تعدادی از ترامپیست ها کرسی های مجلس نمایندگان، سنا و فرمانداری را فتح کرده اند، اما به نظر می‌رسد زمان عبور از ترامپ برای حزب جمهوری خواه فرا  رسیده است.

از نگاه بسیاری از اعضای بلندپایه حزب، مواضع دونالدترامپ نقش پررنگی در این مسئله داشته و اکنون زمزمه‌هایی برای یافتن جایگزینی برای او در انتخابات آینده ریاست‌جمهوری به گوش می‌ رسد. ران دسانتیس فرماندار فلوریدا از جمله این گزینه هاست. شاید همین زمزمه درباره نامزدی وی در انتخابات 2024 ترامپ را به واکنش بازداشته تا او را «چهره با توانمندی متوسط» خطاب کند. «یووال لوین» در اندیشکده «امریکن اینترپرایز» در این باره نوشت: الگوی برد و باخت جمهوری خواهان در روز سه شنبه تصادفی نبود و درک پیام آن هم سخت نیست.  این خود را به عنوان یک نشانه فریادگونه، کوتاه اما قابل فهم نمایان می کند که حکایت از آن دارد: «آهای جمهوری خواهان: ترامپ مشکل شماست.»

اما جمهوری خواهان حتی اگر دور این مشکل را خط بکشند پدیده ترامپیسم همچنان وجود دارد؛ هرچند از قدرت و نفوذ نیروهای رادیکال حزب جمهوری خواه کم شده باشد.  در خارج از مرزهای آمریکا بسیاری تماشاگرند که آیا با پدیده ترامپیسم مقابله خواهد شد یا نه. در برزیل طی هفته های گذشته شهروندان این کشور لولا داسیلوا را برای ریاست جمهوری برگزیدند و از ژائیر بولساناروی راست گرا دوری جستند. در ایتالیا نیز، هرچند در انتخابات اخیر جورجیا ملونی توانست با تکیه بر کرسی نخست وزیری راست‌گراترین دولت ایتالیا پس از جنگ جهانی را تشکیل دهد، اما آیا تا انتخابات بعدی آمریکا از شور امواج راست گرا در اروپا کم خواهد شد؟ هنوز هیچ چیز مشخص نیست.

هرچند دموکرات ها  در دوره جنگ روسیه علیه اوکراین امید دارند که تنش ها در اروپا در کمترین حالت خود باشد. به رغم شکست ترامپ، او هنوز هواداران خودش را در خارج از مرزها دارد. در خاورمیانه اما، به دلیل آن که دولت عربستان تحت فشار برچسب های حقوق بشری دولت بایدن  -که آن هم البته با منافع سیاسی  این حزب عجین شده - قرار گرفته، سعی کرده  است رابطه نزدیکی با روسیه تشکیل دهد. رابطه ای که علاوه بر سیاست به اتحاد و همکاری در زمینه سوخت های فسیلی نیز انجامیده است.

افزایش بهای سوخت از جمله مواردی بود که بایدن در هفته های منتهی به انتخابات با آن دست و پنجه نرم می کرد. حالا نتایج  انتخابات میان دوره ای کنگره که می تواند چشم انداز  دولت آینده آمریکا را مشخص کند حداقل در شرایط فعلی نشانی از ظهور دوباره ترامپیسم و مشکلات  مبتلابه آن برای جهان  ندارد هرچند تا برگزاری انتخابات  ریاست جمهوری آمریکا  هنوز زمان زیادی باقی مانده و باید دید سکان‌دار آینده کاخ سفید از کجا خواهد آمد.  

سویه‌های زنانه اعتراضات

علی نوری

درک دلایل بروز اعتراضات دو ماهه اخیر جامعه ایران نیازمند شناخت ماهیت و بسترهای اجتماعی زمینه‌ساز آن است. این دوره از اعتراضات از برخورد گشت ارشاد با یک زن آغاز شد. هرچند عوامل مهم‌تری در ادامه و گسترش اعتراضات نقش ایفا کردند، اما توجه به سرمنشا و شعار اصلی معترضان (زن، زندگی، آزادی) نشان می‌دهد که جایگاه و نقش زنان و مطالبات اجتماعی آنها اهمیت به‌سزایی دارد.

زنان در دهه‌های اخیر با تلاش و کوشش فراوان توانسته‌اند جایگاه مهمی در کسب علم و دانش و توانمند‌سازی خود کسب کنند. جامعه باید متناسب با این تلاش‌ها و موفقیت‌ها، به زنان پاداش می‌داد؛ این پاداش می‌توانست به صورت ایجاد فرصت‌های اشتغال و مشارکت اجتماعی اتفاق بیفتد. در واقع ساختارهای اجتماعی نتوانسته‌اند پابه‌پای رشد زنان، تغییرات لازم را در خود ایجاد کنند و این موضوع سبب شده تا زنان نتوانند نقش خود را به خوبی ایفا کنند.

به نظر می‌رسد خواسته امروز زنان جامعه ایران، امکان نقش‌آفرینی و حضور متناسب با توانمندی‌ها در جامعه است که خواسته کاملا منطقی و درستی است، اما نظام سیاسی و ساختارهای آن به دلیل درک نادرست از شرایط و تغییرات اجتماعی در عرصه داخلی و بین‌المللی، نتوانسته است در حوزه‌های مختلف زندگی اجتماعی نظیر ایجاد شغل، تامین فرصت‌های برابر و رفع موانع حضور زنان در جامعه اقدام متناسب انجام دهد و برعکس، با عملکرد نامناسب در طرح‌هایی مانند عفاف و حجاب جهت دخالت در عرصه مهم و حساس فرهنگ، ناشیانه عمل کرده است.

موضوع پوشش در همه جوامع یک امر فرهنگی است؛ یعنی هر جامعه یا هر منطقه‌ای متناسب با گذشته تاریخی و آداب و رسوم خود، نوع خاصی از پوشش را برمی‌گزیند. این تفاوت در نوع پوشش را می‌توان در اقوام و مناطق مختلف جامعه ایران در بین مردان و زنان مشاهده کرد. طرح این موضوع در عرصه ملی و حکومتی و صرف بودجه و انرژی و نیرو برای آن، در کنار غفلت از مسائل بسیار مهمی مانند معیشت مردم که از وظایف اساسی حکومت است،

فاصله‌ها را تشدید کرد. نگاهی گذرا به آمار میزان اشتغال زنان، تعداد زنان تحصیل‌کرده دانشگاه، قوانین نامناسب و ناعادلانه در ارتباط با زنان، دخالت‌های شدید در پوشش آن‌ها و ... بیانگر زمینه‌های نارضایتی این قشر از جامعه است. گفتنی است در کنار این بی‌عدالتی ها، نبودن مجاری قانونی و رسمی برای بیان اعتراض و فراهم نبودن بستر برای گفتگو درباره مسائل جامعه به‌طور کلی و مسائل زنان به طور خاص، زمینه‌ساز تشدید اعتراضات و تضادها گردیده و مسیرهای غیرمنطقی و خشونت بار را جایگزین روش‌های صحیح کرده است.

نام:
ایمیل:
نظر: