جهان به تدریج شاهد «تغییر» در نظم بینالملل و تحول در موقعیت و منزلت قدرتها و بازیگران در چرخه سیستمی قدرت خواهد بود. در این فضای جدید، شاهد خیزش قدرتهای نوظهوری هستیم[...]
رهبر معظم انقلاب در دیدار با کارگزاران در 1402/1/15 در بخشی از بیاناتشان به موضوع مهم تغییر هندسه قدرت و نظم در حال شکلگیری جهانی اشاره کردند و فرمودند: «دنیا در معرض یک تحول سیاسی قرار دارد، علایم زیادی وجود دارد که نظم کنونی جهان در حال تغییر است و نظم جدیدی بر جهان حاکم خواهد شد. این تحول جهانی خوشبختانه در جهت تضعیف جبهه دشمنان جمهوری اسلامی است.»
ظهور و بروز نشانههای افول هژمونی آمریکا از مقطع حوادث 11 سپتامبر 2001 به بعد و قدرتیابی سایر بازیگران بینالمللی، نظیر چین و روسیه نشان داد، جهان به تدریج شاهد «تغییر» در نظم بینالملل و تحول در موقعیت و منزلت قدرتها و بازیگران در چرخه سیستمی قدرت خواهد بود. در این فضای جدید، شاهد خیزش قدرتهای نوظهوری هستیم که در قالب دستهبندیهای گوناگون، مدعی سهمخواهی از قدرت جهانی هستند. با توجه به منطق ضد نظام سلطه انقلاب اسلامی و تلاش در جهت نقد و به چالش کشیدن نظم تکقطبی آمریکامحور، همگرایی مشهودی میان اهداف برخی قدرتهای نوظهور و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران وجود دارد. در این نوشتار تلاش میشود به پایههای نظم جهانی در حال شکلگیری و فرصتها و تهدیدهای آن برای جمهوری اسلامی ایران اشاره اجمالی شود و مخاطبان فرهیخته در این زمینه به تأمل واداشته شوند.
نظم جهانی در حال شکلگیری
«نظم» مهمترین مسئله دانش روابط بینالملل، به ویژه برای دانشمندانی است که با رویکرد سیستمی آن را تحلیل میکنند. وقتی از مفهوم نظم جهانی سخن میگوییم، بیش از هر چیز به وضعیتی اشاره داریم که نتیجه کنش و واکنش مجموعه بازیگران دولتی و غیر دولتی است که بر مبنای قواعد و رویههای نسبتاً پایداری در حال تعامل با یکدیگر هستند. در مفهوم نظم بینالمللی، منظور از واحدها و کارگزاران نظم بینالمللی تنها دولتها هستند و نظم به مثابه وضعیت پایدار چینش، مناسبات و روابط بین اجزا(دولتها) در مسیر اهداف نظام (از جمله حفظ بقای دولتها)است؛ اما منظور از نظم جهانی ترتیبات و رفتار الگومند بازیگران بینالمللی است. تحولات نظم جهانی از زمان فروپاشی شوروی تا کنون نشان داد، نظم هژمونیک به ویژه در صورتی که بیشتر ماهیت ایدئولوژیک داشته باشد تا واقع گرا، نظمی کم دوام و گذراست. به اعتقاد بسیاری از اندیشمندان حوزه روابط بینالملل، هماکنون نظام بینالملل در حال گذار از نظم هژمونیک به یک نظم چندقطبی است. با توجه به وضعیت کنونی نظام بینالملل، به نظر میرسد میتوان از دوره گذاری سخن گفت که دیگر صرفاً آمریکایی نیست و چینیها در چارچوب آن از اینکه به آمریکاییها بگویند ساکت شو ابایی ندارند؛ بلکه هشدار میدهند امروز نوبت ماست که بگوییم و نوبت شماست که گوش کنید. به نظر میرسد، در نظام بینالملل کنونی حداقل سه تحول مهم اتفاق افتاده است: نخست آنکه قدرت دیگر میل به تمرکز ندارد و به قول «ریچارد هاس» در دست خیلیها و در خیلی جاها پیدا میشود. دوم تهدیدات جدیدی در نظام بینالملل شکل گرفته که هیچ قدرتی به تنهایی توان برخورد با آنها را ندارد. سوم بعد نامتقارن قدرت اهمیت زیادی پیدا کرده و این خود سبب شده است تا وضعیت نظام بینالملل به این پنداشت مرشایمری که «همه دارای میزانی از قدرت برای ضربه زدن به همدیگر هستند»، نزدیکتر شود. همه اینها نشان میدهد، به اعتقاد برخی اندیشمندان حوزه روابط بینالملل، جهان در حال گذار به یک نظم بیقطب/ فراقطب است. در چنین وضعیتی، نمیتوان انکار کرد که نظام بینالملل با وضعیت جدیدی روبهرو شده است. وضعیتی که از آن به گذار در نظم بینالمللی یاد میشود و در آن قدرت از حالت بینالدولی به شکل محدود و متصلب سابق خارج شده و در دامنه وسیع در میان بازیگران مختلفی پخش شده است.
ایران و فرصتهای نظم نوظهور
نظم جهانی نوظهور نیز مانند هر پدیده دیگر تهدیدها و فرصتهایی دارد. نکته مهم این است که لزوم تغییر یک نظم به نظم دیگر به معنای تحویل چک سفید امضا به ما نیست. تهدید دارد، فرصت دارد و ما باید مدیریت کنیم تا بتوانیم بازیسازی و بازیگردانی کنیم. اینکه فرصتی ایجاد شود و ما از آن استفاده کنیم، خیلی خوب است؛ اما مهم این است که ما خودمان طراحی راهبردی برای نظم جهانی داشته باشیم. در این میان، تبدیل تهدیدها به فرصتها مهمترین کار است. جمهوری اسلامی در طول این چهار دهه از انقلاب اسلامی به ویژه در دهه اخیر فرصتهای منطقهای بسیاری را که تأثیر تعیینکننده در روندهای جهانی هم داشته، آزموده است. بنابراین، بیدلیل نیست که در تحولات اخیر کشورهایی، همانند چین و روسیه برای شکلدهی به نظام چندقطبی در آینده هندسه قدرت جهانی جایگاه ویژهای برای جمهوری اسلامی قائل هستند. همین موقعیت، فرصتها و مزیتهایی را برای ما ایجاد میکند که لازم است با مطالعه عمیق از روندها و فرآیندهای پیش رو، از آنها در راستای بیشینهسازی منافع ایرانیان بهره بگیریم.
رهبر معظم انقلاب به تازگی تأکید فرمودهاند: دشمنان ما در حال ضعیف شدن هستند. افول هژمونی آمریکا فینفسه، یعنی فرصت برای جمهوری اسلامی. از اینرو، ارتقای نقش جمهوری اسلامی در منطقه و نظام بینالملل، افزایش قدرت تأثیرگذاری محور مقاومت، کاهش قدرت اجماع سازی آمریکا، تضعیف آرمانها و ارزشهای لیبرالی، خودمختاری راهبردی ایران و... از جمله فرصتهایی هستند که در اختیار ما قرار دارند.»
نتیجه سخن
به هرصورت، روند تحولات بینالمللی نشان میدهد، نظم آینده جهانی نظمی چند قطبی با ویژگیهای متفاوت از گذشته خواهد بود. در چنین نظمی، چین و روسیه با وجود داشتن ظرفیتهای یک قدرت بزرگ، تمایل دارند سایر فرصتها و ظرفیتهای رو به رشد در مناطق مهم دنیا، از جمله غرب آسیا و سایر نقاط جهان را هم به توان و امکانات خود، به ویژه در ساحت ایدئولوژیک و گفتمانی با هدف مشروعسازی اقدامات خود و سامان بخشیدن به یک نظم جدید بینالمللی بیفزایند. آمریکا دیگر نمیتواند رؤیای جهان تکقطبی را در سر بپروراند؛ ولی تا مدتهای طولانی به قول «مادلین البرایت» وزیر خارجه اسبق آمریکا، کشوری صرفنظر ناشدنی باقی خواهد ماند. چنین نظمی دستیابی به نقشهای نوین را برای قدرتهای نوظهور منطقهای، از جمله ایران بیش از پیش تسهیل میکند؛ به گونهای که جمهوری اسلامی ایران میتواند از طریق تعمیق روابط همسایگی و ایجاد شبکههای ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک در منطقه بر محور منافع و شبکه ژئوکالچر بر محور هنجارها و هویتهای مشترک قدرتیابی خود را تکامل ببخشد.