صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> پرسمان
تاریخ انتشار : ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۰۶:۱۳  ، 
شناسه خبر : ۳۴۶۸۸۶
اصلاح‌طلبان این‌روز‌ها بر انتخابات ترکیه رشک می‌برند، اما همه انتخابات‌ها و مشارکت‌های مردم ایران را چه آن‌وقت که پیروز شدند، و چه آنگاه که شکست خوردند، به جهنمی برای کشور تبدیل کردند. دوم خرداد را که پیروز شدند، در خام‌ترین پنداشت سیاسی تاریخ ایران، پیروزی ۲۰ میلیونی جمهوریت بر اسلامیت ۸ میلیونی نامیدند و در انتخابات ۸۸ که شکست خوردند، برخلاف باور خود که در جلسات خصوصی بر زبان می‌آوردند، بر طبل تقلب کوبیدند تا به اذعان تحلیلگران غربی بهترین فرصت و بهانه در دست اوباما برای اعمال گسترده‌ترین تحریم‌های تاریخ علیه ملت ایران باشد. اصلاح‌طلبان با مشارکت مردم چه کردند که حالا حسرت مشارکت همسایه را می‌خورند!

 اصلاح‌طلبان در سی‌و‌چند سال گذشته هر انتخاباتی را در ایران به لجن پساانتخابات کشاندند، چه آنگاه که شکست خوردند و چه حتی وقتی که پیروز شدند! و این فقط از جماعتی که نه در فکر دین است، نه در اندیشه ملک و نه در خیال مردم و تنها به نفع خود و به حضور خود در قدرت می‌اندیشد، برمی‌آید. حالا مشارکت بالای ۹۰ درصدی مردم ترکیه در انتخابات ریاست‌جمهوری ظاهراً بیش از آن کشور، فعالان سیاسی اصلاح‌طلب ایران را به تحلیل و تجزیه و ترکیب کشانده است! اصلاح‌طلبان عموماً این مقدار مشارکت را نشانه پیروزی مردم ترکیه دانستند که این صغرای درستی است، اما بلافاصله کبرای دروغین «انتخابات ۱۴۰۰ در ایران کاریکاتور بود» را به استدلال خود افزودند تا نتیجه بگیرند که «حکومت ایران با آن انتخابات قدرت ندارد»!
به‌کجا بردند دوم خرداد را!
اصلاح‌طلبان پس از پیروزی در انتخابات دوم خرداد ۷۶ آن را بلافاصله «پیروزی ۲۰ میلیونی جمهوریت در مقابل اسلامیت ۸ میلیونی» نامیدند و از رئیس‌جمهور منتخب خواستند تا اسلامیت را حذف کند و در باد جمهوریت بدمد تا اینکه صدای او درآمد: «من نمی‌توانم همزمان رئیس‌جمهور قانونی و اپوزیسیون باشم».
خاتمی آن سال‌ها مقداری با این‌سال‌هایش فاصله داشت، به‌طوری‌که مدام به اصلاح‌طلبان یادآوری می‌کرد که هنوز به اسلامیت باور دارد و «منظور من از جامعه مدنی، مدینه‌النبی است». رهبری‌معظم نیز در دیدار خداحافظی خاتمی پس از هشت‌سال، تأکید کردند که عده‌ای می‌خواستند کشور را به پلیدی بکشانند، اما دیانت رئیس‌جمهور مانع آن شد: «ایشان [خاتمی]در همه این مدت، دشمنانی را که کمین کرده و خیز برداشته بودند، ناامید کردند. خیلی‌ها از سال ۷۶، از اول تشکیل این دولت، می‌خواستند آقای خاتمی را در موضع مقابله و مواجه با نظام قرار دهند؛ خیلی هم تلاش کردند؛ ما شاهد بودیم. البته ریشه و مبنا و سلسله‌جنبان این تلاش‌ها در بیرون از این مرزهاست؛ منتها کسانی هم متأسفانه همان انگیزه‌های فاسد و پلید را در داخل انعکاس می‌دادند. خیلی تلاش کردند، اما آقای خاتمی حقیقتاً مقاومت کردند. آن روزی که ایشان اعلام کردند وقتی می‌گویم «جامعه مدنی»، مراد من مدینه‌النبی است - که اتفاقاً دیروز یا پریروز در یکی از صحبت‌های ایشان من این را خواندم - خیلی خلاف انتظار بعضی‌ها شد؛ لذا به ایشان حمله کردند و فشار آوردند.»
خام‌ترین پنداشت تاریخ سیاسی ایران
انتخابات دوم خرداد ۷۶ از منظر رهبری «حماسه تاریخی» و پیروزی ملت بود، اما از منظر اصلاح‌طلبانی که خود را پیروز مطلق و بی‌چون‌و‌چرای آن تصور می‌کردند و فرصت زیادی را هم برای تفسیر رأی مردم آن‌طور که خود می‌پنداشتند، به‌خرج دادند، پیروزی جمهوریت بر اسلامیت بود! شگفتا که خام‌ترین تصور تاریخ ایران از آن جبهه روشنفکری به‌درآمد که گمان کردند مردمی که ۱۴۰۰ سال بر دیانت خود ماندند و هجوم دشمنان از شرق و غرب عالم، آنان را از اسلامیت دور نکرد، با انتخاب یک روحانی سید (که بسیاری سید بودن را در اقبال مردم به او در مقابل رقیب عام، کاملاً مؤثر می‌دانستند) از اسلامیت فاصله گرفتند!
شگفتی بزرگ‌تر آنکه آنان که انتخابات دوم خرداد را رأی به جمهوریت در مقابل اسلامیت می‌دانستند، اکنون که ۲۶ سال از آن انتخابات می‌گذرد، از بزرگان خود می‌شنوند که دلیل شکست ائتلاف براندازان آشوب پاییز پارسال در همراه‌کردن مردم، فاصله بزرگ براندازان با اسلام و بی‌خبربودن از این آیین ریشه‌دار مردم بود (عبدالکریم سروش:ائتلافی برای رهبری آینده ایران در دانشگاه جورج‌تاون تشکیل دادند که نامی از اسلام و دیانت قاطبه مردم ایران در میان آنان نبود بلکه اکثریت اعضای ائتلاف، کمال ناآشنایی با این سنت عظیم و قویم ایرانی داشتند).
انتخابات دوم خرداد، اما در زبان رهبری نظام به‌گونه‌ای کاملاً مردم‌باورانه و وحدت‌آفرین تعبیر شد، چنانکه در پیام تبریک به مردم و رئیس‌جمهور منتخب ۷۶ نوشتند: «صحنه زیبا و پرشوری که در روز جمعه دوم خرداد و در پای صندوق‌های رأی آفریدید، حقیقتاً یک حماسه تاریخی بود. آگاهی و هوشیاری سیاسی شما یک بار دیگر به کمک خداوند، درست در لحظه مقتضی، کار خود را کرد و از ایران اسلامی چهره‌ای با نشاط، مصمم، و سرشار از ایمان و آگاهی به دنیا نشان داد و بحمدالله کشور را در برابر توطئه دشمنان و وسوسه بدخواهان تا مدت‌ها بیمه کرد... به رئیس‌جمهور منتخب مردم، جناب حجت‌الاسلام آقای حاج سید محمد خاتمی، توفیق خدمتگزاری ملت عظیم‌الشأن ایران و تحمل این امانت بزرگ را صمیمانه تبریک می‌گویم و ایشان را به وظیفه شکر و اهتمام و آمادگی متذکر می‌گردم.»
با ۸۸ چه کردند.
اما به افتضاح‌کشاندن پساانتخابات فقط مخصوص پیروزی‌ها نبود. در انتخابات ۸۴ و ۸۸ نیز آنان رأی مردم را نپذیرفتند با آنکه در ۸۴ این خود دولت اصلاحات بود که انتخابات را برگزار کرد، از همان زمان شروع به تخریب و تکذیب و تأدیب دولت مستقر کردند.
در کارگزاران دو دهه پس از آن تاریخ می‌گویند آمدن افرادی به درون انتخابات که موجب شکسته‌شدن رأی مرحوم هاشمی بود، «توطئه (بخوانید از طرف مردمی که رأی دادند) علیه هاشمی بوده است»! این عقیده بخشی از آنان بود. بخش دیگری از کارگزاران که در آن زمان هنوز کارگزارانی نشده‌بودند و خود را دسته خالص و اصلی اصلاح‌طلبی معرفی می‌کردند و بعد‌ها مسئولیت «حفظ آثار و اندیشه‌های رئیس دولت یازدهم و دوازدهم» را برعهده گرفتند، با سخیف‌ترین حملات حتی کشیدن تصویر رئیس‌جمهور منتخب مانند تصویر بوزینه‌ها در صفحه اول روزنامه‌شان به دشمنی با انتخاب مردم رفتند!
آن‌ها کار صندوق انتخابات را به کف خیابان کشیدند. ماه‌ها کشور را معطل ساختند و زمینه بزرگ‌ترین تحریم‌های تاریخ را علیه کشور فراهم کردند. اکنون تحلیل‌گران در غرب و شرق، خود اذعان می‌کنند که اوباما از فرصت آشوب ۸۸ برای کاری که در آن تردید داشت، بهره برد و تحریم‌هایی را بر ایران تحمیل کرد که با صد مذاکره و عقب‌نشینی و واگذاری هم باز صرفه امریکا در حفظ تحریم‌ها باشد. خودشان در دانشگاه‌ها تدریس می‌کردند و در کتاب‌ها می‌نوشتند که «در روابط بین‌الملل برای کشوری که مردمش در خیابان‌ها در حال اعتراض هستند و وحدت و یکپارچگی ندارد و انتخاباتش را متهم به تقلب کرده‌اند، هیچ کشوری ارزشی قائل نیست و دشمنی و طمع به اشغال و براندازی در قدرت‌های خارجی بالا می‌گیرد»، اما مردم را دعوت به اعتراض خیابانی می‌کردند و تقاضای ابطال انتخاباتی را که در آن شکست خورده بودند، می‌دادند و حتی نمی‌پذیرفتند که «هر تعداد صندوقی را که می‌خواهند اعلام کنند تا بازشماری شود». بعد‌ها گفته شد که خاتمی در جلسه داخلی اصلاح‌طلبان گفته است که «من رئیس‌جمهور و برگزارکننده انتخابات بوده‌ام و می‌دانم که به دلیل سازوکار موجود، اگر چه تخلف ممکن است، اما نمی‌شود تقلب کرد». اما می‌گفتند که «اگر خاتمی چنین گفته غلط کرده است»!
در انتخابات ۹۲ به‌رغم فریادهای‌شان علیه دموکراسی به‌خاطر خاطره ۸۸ و قول تحریم صندوق‌ها، اما باز در انتخابات شرکت کردند و قدرت را به دست گرفتند و کابینه را پر کردند. در انتخابات ۹۶ علاوه بر رئیس‌جمهور مستقر نامزد زاپاس هم به انتخابات وارد کردند. در ۱۴۰۰ از نامزد اصلاح‌طلبان حمایت کردند. خاتمی و دیگران بیانیه دادند و از مردم خواستند به او رأی بدهند، اما وقتی رأی نیاوردند، انتخابات را مهندسی‌شده و تنظیم‌گرایانه نامیدند!
این است که اکنون رشک‌بردن اصلاح‌طلبان بر انتخابات ترکیه، دل‌به‌هم‌زن است! آن‌ها دو انتخابات بی‌نظیر را در ایران و انتخابات ۸۵ درصدی را که می‌توانست به نماد بزرگ مردم‌سالاری در جهان تبدیل شود، برای منافع دسته و گروه خود به باد فنا دادند و باقی انتخابات سه دهه گذشته را نیز به بیراهه بردند و حالا شگفتا که بر نمایش دموکراسی همسایگان آه و حسرت می‌برند!
منبع: روزنامه جوان/ علی علوی 

نام:
ایمیل:
نظر: