آدمهایی را که در جوامع با فساد اعلام مخالفت میکنند، باید در چند دسته تقسیم کرد. دسته اول کسانی هستند که واقعاً با فساد مخالفند؛ چه دوستشان، چه حزبشان، چه جریانشان، چه در حکومتی که آن را قبول دارند و حتی اگر فرزند یا والدینشان باشد، با آن مخالف هستند و تعارفی ندارند. دسته دوم با فساد اعلام مخالفت میکنند؛ چون با یک فرد، فکر، جریان، حزب یا حکومت مخالف هستند و فساد را چون در این قالب قرار میگیرد، چیز بدی میدانند و دائم درباره آن سخن میگویند و داد و فریادشان به آسمان بلند است. وقتی از قالب خود بیرون میآیند، یا اصلاً مخالفتی ندارند یا توجیه میکنند که این کار فساد نیست، همه فاسد نیستند و... . دسته سوم با فساد اعلام مخالفت میکنند؛ ولی آن را سرپوشی برای تخلفات کوچک خود قرار میدهند؛ یعنی فسادی را بزرگ میکنند که فساد خودشان در برابر آن کوچک دیده شود و کسی نتواند متعرض آن شود. اگر بخواهیم مصداقیابی کنیم، افراد کمی وجود دارند که فساد را در هر جایی که ببینند، فریاد میزنند و طوری رفتار میکنند که میتوانیم آنان را در دسته اول قرار دهیم؛ ولی در دستههای بعدی تعداد بیشتری میبینیم. البته همیشه معتقدان به دسته دوم و سوم میخواهند خود را به گروه اول شبیه کنند؛ ولی خودشان میدانند که اینطور نیست و دروغ میگویند. البته دستهای که میخواهند با بزرگ نشان دادن فسادی، خود را تبرئه کنند و بگویند رفتار ما در مقابل عظمت آن فساد چیزی نیست و دیده نمیشود هم تعدادشان کم نیست. این افراد میدانند که توجیهشان منطقی نیست و نمیشود تخلفی را به بزرگ و کوچک تقسیم کرد و با این توجیه رفتارهای غیرقانونی یا غیرعرفی انجام دهند؛ اما باز راه خود را ادامه میدهند. شما تصور کنید که فردی بگوید عبور از چراغ قرمز در چهارراهی که خلوت است، در مقابل سرعت زیاد و حرکات خطرآفرین تخلف به شمار نمیآید و با این بهانه از چراغ قرمز عبور کند. احتمالاً اتفاق خاصی نمیافتد، اما در این زمینه میتوان گفت، اول اینکه عبور غیراصولی همیشه بدون آسیب نیست؛ دوم اینکه اگر بنا باشد همه اینطور فکر کنند، با یک هرج و مرج واقعی مواجه میشویم؛ سوم اینکه آیا واقعاً عبور از چراغ قرمز تخلف کمی است، یا خودمان آن را کم تصور میکنیم تا بتوانیم انجامش دهیم؟! در میان مردم یک جامعه افرادی هستند که میدانند رفتارشان و توجیهاتشان غیر منطقی و غیراخلاقی است و میدانند راهی که در پیش گرفتهاند به نظم جامعه و سعادت آن ضربه میزند، اما آن را مخفی کرده و طوری خود را به سخنان زیبا و انسانی آراسته میکنند که دیگران او را یک قدیس ببینند. اینکه بیاییم تخلفات یا بینظمیهایی را بزرگنمایی کرده تا خودمان را تبرئه کنیم، یعنی ظاهر و باطنمان یکی نیست. جامعه ما با کسانی که خود را مسلمان میدانند؛ ولی از مسلمانی فقط به ظاهرش عمل میکنند، همین مشکلات را دارد. آنها نمیتوانند حقیقت دستورات دین را درک کنند، به برخی آداب عمل میکنند و به برخی دیگر عمل نمیکنند؛ گناهی را بزرگ میکنند تا گناهان به ظاهر کوچکشان توجیه پیدا کند. همان کسانیکه امام على(ع) دربارهشان فرمود: «اسلام را از روى طوع و رغبت پذیرا نشدند؛ بلکه به ضرب شمشیر تسلیم شدند و کفر را مخفى کردند و چون بر آن یارانى یافتند آن را آشکار ساختند.» شاید بگوییم امروز کسی با زور شمشیر مسلمان نشده که بتوان این بیان را در مورد آنها بهکار برد؛ اما منظور امام(ع) هر فردی است که ظاهر و باطنش یکی نیست و چند رنگ و رو دارند. ما نمیتوانیم فریاد فساد فسادِ بعضی افراد را باور کنیم. آنها میخواهند پشت این اعتراضشان به اهداف سیاسی یا اجتماعی یا فردی خودشان برسند، نمیخواهند نگاه سنگین مردم روی آنها باشد و کسی به آنها اعتراض کند که این کار شما باعث آسیب به جامعه است و... . پس صداقت در اعتراض به فساد هم مهم است. در بعضی آیات تعابیری تهدیدکننده به کار رفته است که باید دقت کنیم خود ما شامل آنان نباشیم. پس لازم است خودمان را از هر نوع فسادی دور نگاه داریم و جزء کسانی نباشیم که به عیب دیگران میپردازند؛ ولی از عیب خودشان غافل هستند؛ در آیاتی مانند آیه 61 سوره آلعمران، آیه 40 سوره یونس و آیه ۲۲ سوره محمد به انواع فساد اشاره شده است. در میان این انواع فساد رابطه با انسانهای ظالم، فاسد و ناپاک هم آمده است؛ یعنی وقتی کسی با انسان فاسدی ارتباط دارد یا رابطه محبتآمیز با او دارد، خودش در گسترش فساد دخیل است و اسباب آن را فراهم میکند. خداوند در سوره توبه، آیه ۲۳ هشدار داده است، کافران را به دوستی خود انتخاب نکنید. با کمی دقت میتوانیم دوستیهایی را در برخی افراد ببینیم که کافران و فاسدان در آن وجود دارند. بنابراین، اگر کمی به کسانی که سالها خونخوار و قاتل و اهل کشتار انسانها بودهاند، تمایل داشته باشند، حق ندارند از مبارزه با فساد سخن بگویند. فساد به هر شکل و نوع، از جانب هر کسی و در هر زمانی باید برای کسی که فریاد مبارزه با فساد بلند کرده است، مذموم باشد.