صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  دین >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۴۴  ، 
شناسه خبر : ۳۴۷۵۹۹

یکی از صفات زشتی که پیامبر اکرم(ص) در بیشتر اوقات مردم را از آن نهی می‌کردند، «غیبت» است. متأسفانه، قبح و سنگینی‌ این گناه بزرگ در اثر کثرت و شیوع در بین اجتماع ما از بین رفته است، به ویژه در دوره آخرالزمان. صاحب لبعتین کتابی دارد به نام «کشب الریبه». در آنجا حدیثی نقل می‌کنند که پیغمبر اکرم(ص) می‌فرمایند: «در دوره آخرالزمان غیبت نقل مجلس اخیار امت من می‌شود‌»؛ خیلی عجیب است، اخیار یعنی بهترین، گل سر سبد. حضرت می‌فرمایند بهترین افراد امت من در آخرالزمان وقتی دور هم جمع می‌شوند نقل مجلس‌شان غیبت دیگران است. ده شب درباره غیبت می‌شود صحبت کرد. اولین عبارتی که شیخ انصاری در مکاسب محرمه در باب الغیبه دارند، این جمله است: «الغیبت الحرام بالادلت الاربعه»، غیبت حرام است به ادله اربعه. ادله اربعه شیعه چیست؟ «قرآن»، «سنت»، «عقل» و «اجماع»، یعنی وقتی یک فقیه فتوا می‌دهد در رساله خودش که فلان چیز حرام است، باید سند داشته باشد. فقیه که از خودش حرف نمی‌زند، دلیلش یا باید آیه قرآن باشد یا روایات ائمه معصوم(ع)، فعل معصوم، قول معصوم، تقریر معصوم را بهش می‌گویند سنت؛ یا دلیلش باید عقل باشد یا دلیلش باید اجماع فقها باشد. این چهار دلیل، شما فکر کنید فقها همین‌طوری حرف نمی‌زنند، این حلال است، این حرام است، این کار را بکنید، این کار را نکنید. نه، دلیل دارند. بعضی گناهان، بعضی حرام‌ها یک دلیل بر حرمتش است، مثلاً یک آیه داریم. بعضی حرام‌ها آیه ندارند و روایت دارند: سنت و عقل و اجماع. این گناه که من و شما خیلی راحت مرتکب می‌شویم، از گناهانی است که چهار دلیل شیعه، یعنی قرآن، روایات، عقل و اجماع بر حرمتش دلالت دارد. این از گناهانی است که پایش خیلی از نظر دلیلی محکم است.
چند سال پیش در شهرستان ساوه ده شب درباره گناهان زبان صحبت کردم. حدود بیست و خرده‌ای سال پیش ده شب صحبت کردیم و جایزه گذاشتیم که اگر یک نفر از صبح تا شب (یک روز) غیبت نکرد؛ ما به او جایزه دهیم. شب آخر یک جوانی آمد و گفت، از صبح پدر خودم را درآوردم. به جدت خیلی با خودم جنگیدم؛ اما دوست داشتم از دست شما جایزه‌ای بگیرم، به طمع جایزه غیبت نکردم. خیلی کار سختی است. تازه اینها کلاس‌های ابتدایی تقواست.

نام:
ایمیل:
نظر: